سایر منابع:
سایر خبرها
حاج قاسم با شعرخوانی حسین آقا منقلب می شد
ظهور او در آوردگاهی به نام دفاع مقدس فراهم شده بود. آشنایی شما با شهید یوسف الهی از چه زمانی رقم خورد؟ تابستان 1361 بعد از عملیات رمضان به مقر تیپ رفتم و، چون دوست داشتم پیش همشهری ها باشم، سراغ بچه های کرمان را گرفتم. گفتند حدود 15 الی 16 نفر از بچه ها داخل یک چادر جمع شده اند. آن ها یک گروه ویژه تشکیل داده بودند و اغلب آرپی جی زن و جنگ دیده بودند. چون همشهری بودیم و از طرفی همه آن ...
زلال معرفت- 7 خاطره استاد قرائتی از اولین آشنایی با سردار سلیمانی/ 5 سؤال کلیدی درس هایی از قرآن
شانزدهم شما کیه؟ جد چهل و هفتم شما کیه؟ نمی دانم کیه. تمام شد و رفت. همه چیز تمام می شود ولی حسین ماند. این واقعاً کلاس درس است. این کجا بود و چه شد؟ در خانه را می زند بچه نمی رود در را روی پدرش باز کند. می گوید: تو برو. من دیروز باز کردم و تو امروز باز کن. آنوقت شهرداری تابلو زده عابرپیاده، این پل عابر را حال ندارد برود ولی پیاده کربلا می رود. اینها را کنار هم بگذارید ببینید چه درمی آید. این برای جان ...
پایان خونین عشق پسر 23 ساله به زن مطلقه
لبخند مرا به سوی او کشید به طوری که در کنارش قرار گرفتم و شماره تلفنم را به او دادم اگرچه فکر نمی کردم این ماجرا به یک ارتباط خیابانی کشیده شود، اما خیلی زود آن زن با من تماس گرفت و این گونه ارتباط تلفنی ما با ابراز علاقه به یکدیگر آغاز شد. در مدتی بسیار کوتاه ارتباط تلفنی ما به دیدار های حضوری انجامید به گونه ای که هر روز بیشتر به آن زن وابسته می شدم. وقتی خانواده ام در جریان این ماجرا قرار گرفتند ...
بن بست 16 ساله در 2 جنایت ازگل تهران
پرداخت شود. پسر یکی از قربانی ها گفت: وقتی پدرم کشته شد سه ساله بودم. مادرم به تنهایی مرا بزرگ کرد و در این سال ها خیلی سختی کشیدیم. حالا که ردی از قاتل پدرم به دست نیامده تقاضا دارم تا دیه پدرم از صندوق بیت المال پرداخت شود. پسر دوم قربانی نیز گفت: وقتی پدرم کشته شد چهار سال بیشتر نداشتم. بعد ها از مادرم شنیدم جسد پدرم و یک مرد غریبه در کارگاه نجاری پیدا شده بود. ما هنوز نمی دانیم چرا ...
سقوط معمایی پدر خانواده از پشت بام خانه
و شوهرم به جلوی در رفت و در را باز کرد. من سرگرم کار های خانه بودم که ناگهان صدای افتادن چیزی به حیاط را شنیدم و وقتی به پشت پنجره رفتم دیدم شوهرم غرق خون کف حیاط افتاده است. ماموران در ادامه پسر جوان را تحت بازجویی قرار دادند که این جوان به ماموران گفت: در خانه قفل بود که زنگ خانه را به صدا درآوردم، پدرم در را باز کرد و من پشت سرش وارد ساختمان شدم و به طبقه اول رفتم و نمی دانم پدرم چرا به طبقه ...
آیا دولت صدای معترضان به بسته حمایت معیشتی را می شنود؟ + نظر مخاطبان آنا
حالا که اعتراض زدم گفتن شما سه تا ماشین به نامته.... بابا به خدا یکی شو دزد برد فقط سند به نام منه... به کی بگم؟! یعنی من که هم ماشینم و دزد برد هم زیر بار قرض رفتم جزو افراد مرفه جامعه به حساب می یام؟واقعاً که..... ناشناس آقای میرزایی. حق الناس و حق بنزین و یا همان بسته معیشتی حق مسلم و قانونی هر شهروند ایرانی اعم از فقیر و غنی و بدون تبعیض می باشد اما شما با بازرسی های ن ...
تجاوز به دختر دانشجو در خلوتگاه دوست پسرش + جزئیات
خواهرانم از هر نظر در رفاه و آسایش بودیم تا این که وارد دانشگاه شدم و در یکی از رشته های مهندسی ساختمان ادامه تحصیل دادم. آن روزها فقط به گرفتن نمرات عالی در دانشگاه می اندیشیدم تا بتوانم پس از دانش آموختگی وارد بازار Store کار شوم اما در سال آخر تحصیلم با یکی از دانشجویان آشنا شدم. پورنگ همکلاسی ام بود و از مدت ها قبل احساس می کردم به من علاقه مند شده است ابتدا به صورت تلفنی با یکدیگر در ارتباط بودیم ...
سر به مهر ماندن راز 2 قتل با فرار نگهبان کارگاه
به شن و ماسه بود و جای تریاک شبیه سازی شده بود را کشف کردند. بعد از حضور بازپرس و کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی صاحب کارگاه مورد تحقیق قرار گرفت. او گفت: من این دو نفر را نمی شناسم و قبلاً هم آن ها را ندیده بودم. ساعتی قبل وقتی وارد کارگاهم شدم تا شروع به کار کنم ناگهان با جسد این دو مرد ناشناس مواجه شدم. از نگهبان کارگاهم که مردی افغان بود، خبری نبود برای همین به پلیس خبر دادم. ...
جانباز 70درصدی که هنوز رزمنده است
با حضرت دوست، ویلچرنشینی و کنار آمدن با مشکلات جانبازی رقم خورد. هدف از نوشتن خاطرات تان چه بود و چرا به فکر افتادید با گذشت چندین سال از جنگ تحمیلی، خاطراتتان را از آن روزها به رشته تحریر درآورید؟ با مطالعۀ خاطرات رزمندگان و ایثارگران، این جرقه در ذهنم ایجاد شد که خاطرات یک جانباز قطع نخاع هم می تواند برای علاقه مندان کتاب های دفاع مقدس جذاب و خواندنی باشد. به همین سبب دست به ...
شگفت انگیزترین مرد ایران از رازهای خود پرده برداشت + فیلم
دارید؟ مادرم که خیاطی میکرد و من چهاردستو پا راه میرفتم هر چی دم دستم بود میخوردم و مادرم ترسید و مرا پیش دکتر برد که دکتر گفت یه استعداد خدادادی است و مشکلی برایش پیش نمی اید و بزرگتر که شدم و به مدرسه رفتم ساعت معلم ها را میخوردم و دست خودم نبود بی اختیار این کار را انجام میدادم و به معلمانم میگفتم که نمره بیست به من بدهید تا ساعتتان را پس بدم که بعد پاک کن همکلاسی هایم را میخوردم و ...
خواهر بزرگم را به عباس آقا موادفروش دادند / روایت زندگی سیاه یک قوم معتاد
فایده ای نداشت و کم و بیش در گیر شده بود. دوره ابتدایی ام که تمام شد مثل بقیه انگار تحصیلاتم تکمیل شد. برادر بزرگم یا فراری بود یا زندان. کمی که بزرگ تر شدم همه از زیبایی من صحبت می کردند و مادرم می گفت: شاید همین باعث بلندی بختش شود. تازه 15 سالم به پایان رسیده بود که سر کوچه مان یک مغازه سبزی فروشی باز شد که آن را احمد آقا اداره می کرد. هر وقت به مغازه احمد آقا می رفتم می گفت: حیف تو که در این ...
قصه پر غصه کودک همسری؛ روایت دختری که در 12 سالگی بیوه شد
رفتم سعیده ماجرای ازدواجش را این گونه تعریف می کند: شوهرم اهل یکی از روستاها ی نزدیک محل زندگی ما بود که بعد از فوت همسرش خواهرانش مرا برای او انتخاب کردند. چون وضعیت مالی ما خوب نبود، قرار شد بدون جهیزیه به خانه همسرم بروم وام ازدواجم نیز مال پدرم شد و بعد یک هفته در سن 10 سالگی به اجبار پای سفره عقد نشستم. سعیده ادامه می دهد: شب عروسی توان پاسخگویی به شوهر 42 ساله ام را ...
تصاویر دیده نشده از تیپ جنجالی الناز شاکردوست در مهمانی دوستانه + عکس
خبر داغ: بدنسازی و TRX (کشش عضلانی) و اسکی در فصل آن، از مهم ترین ورزش هایی است که معمولا در برنامه ورزشی من قرار دارند یوگا هم به خاطر شرایط سلامت جسم و روح مهم است سفر کردن را همیشه دوست دارم از 23 سالگی سعی کردم همه دنیا را شهر به شهر بگردم، جاهایی که می روم و مرا با عنوان الناز شاکروست نمی شناسند و به عنوان یک انسان با من برخورد می کنند این علاقه ...
نامه سردار سلیمانی به صاحبخانه اهل سنت سوری برای طلب حلالیت +عکس
لایق این نقش بوده باشم. فاطمه سید طالبی ، مدیر گروه نمایش موسسه کساء و کارگردان این نمایش هم می گوید: ما در زمان بسیار کمی که داشتیم، از افراد بسیار زیادی برای نقش حاج قاسم تست گرفتیم اما هیچ کدام مرا راضی نکرد. درست زمانی که مستأصل مانده بودم چه باید بکنم، پدرم گفتند: "بابا! نقشی برای من در نمایشت نداری؟" تازه آنجا بود که توجهم به شباهت چهره پدر و چهره سردار جلب شد. پدرم 73 سال سن ...
آیا 1917 برای پروپاگاندای جنگ با ایران ساخته شد؟
میخکوب کننده است. در تمام طول فیلم تنش حفظ می شود. اغلب اوقات رعب آور است. (گاهی این احساس به شما دست می دهد که مشغول دیدن یک فیلم ترسناک واقعی هستید.) اول کار، نگران ماجرای یک برداشت متوالی در طول فیلم بودم و اینکه مبادا زیادی لوس به نظر برسد. اما واقعا با این قصه درست کار کرده بود. باعث می شد ما دقیقا حس کنیم وسط آن جهنم هستیم. فیلم برجسته ای است. به طرز شگفت انگیزی احساسات و اعماق قلب تان را ...
سالن های سینما دیگر مرکز فیلم دیدن نیستند
...، طرح مشت آخر را نوشتم. در واقع در این داستان به دنبال یک شخصیت استثنایی که تماشاگر در ذهنش باقی بماند، بودم. به خاطر دارم که در باشگاه مشغول تمرین بودم که یک نفر آمد و به من گفت پدرم گفته است به شما سلام برسانم و بگویم پدر بزرگ من با پدر شما همکلاس بوده است ، نام او را پرسیدم و فهمیدم که پدر این فرد خودش با من همکلاس بوده است نه پدرهایمان! وقتی این دوست قدیمی به دیدن من آمد، گفت تو ...
کشتی گیری که سر از قهرمانی گراپلینگ درآورد
... گویا در دوره نوجوانی پدرتان را از دست می دهید؟ پدرم نظامی بود خیلی کشتی دوست داشت و همیشه پیگیر کارم بود زمانی که فوت کرد من در مسابقه بودم. سال 80 به مناسبت دهه فجر جام معتبری در شهرستان نیشکر هفت تپه در استان خوزستان برگزار شد که مقام اول را کسب کردم. وقتی به شهرستانمان برگشتم پدرم یک روز بود که فوت کرده بود. برادر بزرگم به مربی مان زنگ زده بود و موضوع را اطلاع داده بود و از او ...
وقتی عشق برتر از عرف می آید پدید
... پدر و مادرت چه می گویند؟ عرف جامعه؟ می دانی من چند سال از تو بزرگترم. این همه دختر و موردهای دیگر هست چرا من؟ حرفی نزد و رفت و من ماندم و یک دنیا سوال بی پاسخ. از در دانشگاه که خارج شدم صدایی مرا به خود خواند، خانومی موقر و فهیم که ضمن عذرخواهی از گستاخی پسرش که تک و تنها از من خواستگاری کرده بود زمان مشخصی برای خواستگاری می خواست. حال که به دخترک سه ساله ام نگاه می ...
داریوش رفیعی از بیوگرافی تا تراژدی مرگ + صوت
برنامه ریزی کرد و پس از طی کردن تحصیلات پیش پاافتاده، به دلیل علاقه به موسیقی درس را در بم رها کرد و به تهران کوچ کرد. داریوش در تهران ابتدا با مصطفی گرگین زاده و سپس با مجید وفادار آشنا شد که نتیجه آشنایی این خواننده ایرانی با مجید وفادار رکورد آهنگ هایی مشهور مثل: شب انتظار با مطلع: شب به گلستان تنها منتظرت بودم، گلنار با مطلع: گلنار، کجایی که از غمت ناله می کند، عاشق وفادار، زهره و دیگر ...
(عکس) بیوگرافی دارا حیایی از همراهی با پدر در شعله ور تا از سرنوشت
کردیم و گفتند توانایی اش را دارم، همین باعث شد به این موضوع فکر کنم که می توانم بازی کنم یا خیر. به همین دلیل بعد از شعله ور سراغ کلاس های بازیگری رفتم و متوجه شدم که توانایی هایی دارم. دارا و امین حیایی در نمایی از فیلم شعله ور چون کاملاً در این فضا بودید، چطور تا آن زمان حتی به بازیگری فکر نکردید؟ دقیقاً به همین دلیل که در این فضا بودم، فکر می کردم پدرم هست دیگر، من چرا ...
مشکلات چپ دست ها در دنیای راست دست ها
.... پدر و مادرم تعریف می کنند، در زمان تحصیل شان، تا معلم ها می فهمیدند دانش آموزی چپ دست است، انگار (دور از جان) جذام دارد، تمام سعی شان را به کار می بستند تا هرچه زودتر راست دست اش کنند که دفترش را درست جلویش بگذارد و به دیگر دانش آموزان سرایت نکند! یکی از روش ها این بوده که دست چپ شان را می بستند تا فقط با دست راست بنویسند. یا با ترکه بالای سرشان می ایستادند تا مبادا مداد به دست چپ ...
عروس بیوه ام را کشتم ! / ناهید بغیر از من با مردهای دیگر سروسر داشت !
دیدارهای حضوری انجامید به گونه ای که هر روز بیشتر به آن زن وابسته می شدم. وقتی خانواده ام در جریان این ماجرا قرار گرفتند به شدت مرا سرزنش کردند آن ها معتقد بودند که باید دست از این ارتباط خیابانی بردارم و طبق آداب و رسوم ازدواج کنم ولی من این حرف ها را نمی فهمیدم و تنها به آن زن جوان مطلقه فکر می کردم که یک سال هم از من بزرگ تر بود. خلاصه روابط ما آن قدر صمیمانه شد که به پیشنهاد آن زن ...
آیا امروز با پس انداز و وام می شود خانه دار شد؟
را به خاطر اختلاف نظر سر 200هزار تومان پول بیشتر برای هر متر از دست دادیم. صاحب خانه کوتاه نیامد و ما هم کوتاه نیامدیم. همان هم شد که کلا نتوانستیم خانه بخریم. پاییز 97خیلی زود از راه رسید. خانه خریدن سخت تر و سخت تر می شد. قیمت ها هر روز بیشتر می شد. فروشندگان دست نگه داشته بودند و هر بنگاهی یکی دو مورد فقط داشت که مناسب آنها نبود. ادامه می دهد: آن قدر دست دست کردیم که عید 98هم از راه رسید. دیگر ...
اولین نفری که اسم امام (ره) را در خانه آورد، برادرم احمد بود / پیکر حسن را 29 سال بعد از شهادتش آوردند
حال بوسیدن پای مادر وی به زمانی اشاره کرد که احمد پس از گرفتن دیپلم در سال 58 به خدمت سربازی رفت و به ارتش پیوست. زمانی که جنگ شد او خیلی اهل جهاد و شهادت بود. یکسال بعد از آغاز خدمت سربازی راهی جبهه شد و در مدتی که در جبهه بود 2 بار به مرخصی آمد. مادرم مدت ها بعد گفت: احمد که به مرخصی آمده بود، من خواب بودم و در حالی بیدار شدم که پتوی زیر پایم تکان می خورد. همان لحظه عکس العملی نشان ...
گوشه هایی از سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
خدمت و کار و مجاهدت و تلاش اوست. آن حضرت چه در دوران مکّه، چه در دوران شعب ابیطالب – با آن همه سختیهاکه داشت – و چه آن هنگام که مادرش خدیجه از دنیا رفت و پیغمبر را تنها گذاشت، در کنار و غمخوارِ پدر بود. دلِ پیغمبر در مدّت کوتاهی با دو حادثه ی وفات خدیجه و وفات ابیطالب شکست. به فاصله ی کمی این دو شخصیّت از دست پیغمبر رفتند و پیغمبر احساس تنهایی کرد. فاطمه ی زهرا سلام الله علیها در آن روزها ...
علیرضا حقیقی در آغوش خواننده زن آمریکایی + تصاویر و بیوگرافی
. از کودکی با پرسپولیس از سه، چهار سالگی همراه پدرم به ورزشگاه شهید کشوری می رفتم در آنجا با فوتبال آشنا شدم و تقریباً 10 سالم بود که در دروازه همان تیم ایستادم حدودا یازده ساله بودم که برای تست تیم اینترمیلان دعوت شدم؛ پس از مدتی به تیم نونهالان سایپا رفتم. تقریباً یکسال در سایپا بودم و بعد هم به تیم نونهالان پرسپولیس سال 81 دعوت شدم. تیم ملی حقیقی ...
ماجرای ازدواج دارا حیایی ( پسر امین حیایی) + بیوگرافی و تصاویر دیده نشده
...، اما او می گوید که تصمیم گیرنده خودت هستی و من فقط برای تو راهنما هستم، یعنی یک سری چیزها به تو می گویم و در نهایت خودت باید تصمیم نهایی را بگیری. من هم نظرش را می پرسم، به نظرش فکر می کنم و تصمیمم را می گیرم. تا به حال با واکنش های منفی مثل این که به واسطه اسم پدر توانستید بازیگر شوید، مواجه بودید؟ هم زیاد و هم کم. یک فوتبالیست که الان دارد فوتبال بازی می کند، ممکن است ...
در سوگ روحانی محبوب و مرد دیپلماسی مقاومت
پایداری بشمار آمده و چه برکاتی از این ارتباط و دوستی ها همواره بوجود می آید. از آنجا که رابطه گسترده مرحوم پدر شهیدم آیة الله شهید حاج شیخ احمد انصاری در محافل علمی و مجالس و بیوت مراجع زبانزد خاصً و عام بود و خدمات گسترده اجتماعی و مردمی وحوزوی ایشان، از شهرت بسزایی برخوردار بود، از سویی، و ارتباط در مدرسه و نیز محافل یاد شده در نجف، موجب می گردید که با اغلب شخصیت ها و ستارگان و فرزندانشان آشنا ...
برگزاری یادواره شهدا در روستای پلگرد درگز + وصیت نامه
برای آمدن به جبهه چیست و چرا من درس و دانشگاه را رها کردم و به دانشگاه پر حرارت قداست جبهه و کربلا آمده ام. خدایا هدفم تویی، تویی خدا، خدا تو را دوست دارم و به تو عشق می ورزم و از داشتن تو و نمایند گان بر حق تو به دنیایی آهن و فلز و بی خدایان شهوت زده فخر می ورزم. ای خدا اینها حق دارند که بگویند ما نمی توانیم درک کنیم که بسیجی چرا خودش را متهورانه بر قلب سیاه پلید مظهر هر زشتی می زند و حماسه ...