طلاق ثمره ازدواج بدون شناخت تعهدات است
سایر خبرها
قتل شوهر در پشیبانی از فرزند/دام مرد رمال برای زن ساده لوح /اقدام وحشیانه مردی با 20 کودک و زن در تهران
زندانی شان می کردم و آن ها را مورد آزار و اذیت قرار داده و بعد از آن پول و طلا ها را سرقت می کردم. در روز زنگ صد ها خانه را می زدم تا یک بچه تنها در خانه پیدا کنم. او درباره انگیزه خود از این جنایت های سیاه گفت: 15 سالم بود که به خاطر شکستن شیشه یک خانه به کانون اصلاح و تربیت رفتم. آخرین بار هم سه ماه قبل از زندان آزاد شدم. من معتادم و شیشه می کشم. هر بار که شیشه ...
نصف جهان و باندهای گل فروش خیابانی
تومان فروش دارد که سرجمع می شود 35 هزار تومان درآمد به طور میانگین که برای گذران امورات زندگی اش بد نیست، سنش را هم درست حدس زده بودم، 24 سال سن داشت و تا سوم راهنمایی بیشتر درس نخوانده بود. خانه هایمان را بلد است و به ما سیم کارتی داده مخصوص خودش که همیشه باید روشن باشد و جواب تلفنش را بدهیم، رنامه این است که چند شب متوالی نباید یک جا باشیم تا مبادا شهرداری یا پلیس به سراغ ما بیایند ...
زن فریب خورده: مرد رمال زندگیم را نابود کرد؛ شبانه روز کار میکردم تا پول طلسم و جادو را تامین کنم
ام می دانستم. مرد رمال با ایجاد سوءظن در وجودم، مرا به همسرم و خانواده اش بدبین کرد به طوری که احساس می کردم آن ها تلاش می کنند زندگی شیرین مرا به نابودی بکشانند. او مرا از آینده می ترساند و چنین وانمود می کرد که شوهرم در نهایت مرا طلاق می دهد و با زن دیگری ازدواج می کند! او مدعی بود برای رفع این مشکل از زندگی ام باید گوسفندی را به دست او قربانی کنم تا بر استخوان های گوسفند قربانی طلسمی ...
آیا دولت صدای معترضان به بسته حمایت معیشتی را می شنود؟
دارم دخترم طلاق گرفته با دو تا بچه با من زندگی میکند پسرم هنوز ازدواج نکرده در زنجان کارگری میکند شما بگویید چه کنم راستی خانه هم ندارم ناشناس این چه وضعش من شماره تلفنم به اسم پدرم هست چندین سال کادو گرفته الان میگه اسم با شماره تماس همخوانی نداره یعنی فکر نمیکنند اینا طرح میزارن محمد کارمندم صد ملیون بدهی دارم چرا واریز نشده ؟ فرشته ممهوری ...
ماجرای جنجالی خواننده پاپ و همسرانش + بیوگرافی و تصاویر
نیک صالحی نوشت: بابک جهانبخش :سال 1388 در لندن کنسرت داشتم که همسرم یکی از عوامل برگزار کننده آن کنسرت بود، از آنجا با همسرم آشنا شدم. بعد با پدر مادرم به خواستگاری رفتم و در نهایت با یکدیگر ازدواج کردیم. مروارید شهریاری، متولد تهران و دارای مدرک مدیریت بازرگانی است، او در حال حاضر یک شرکت بازرگانی و یک کتاب ترجمه شده تخصصی در حوزه بازگانی دارد. بابک جهانبخش و همسر سابقش ...
قصه تلخ کودک همسری؛ دختری که در 12 سالگی بیوه شد
رفتم سعیده ماجرای ازدواجش را این گونه تعریف می کند: شوهرم اهل یکی از روستاها ی نزدیک محل زندگی ما بود که بعد از فوت همسرش خواهرانش مرا برای او انتخاب کردند. چون وضعیت مالی ما خوب نبود، قرار شد بدون جهیزیه به خانه همسرم بروم وام ازدواجم نیز مال پدرم شد و بعد یک هفته در سن 10 سالگی به اجبار پای سفره عقد نشستم. سعیده ادامه می دهد: شب عروسی توان پاسخگویی به شوهر 42 ساله ام را ...
بابا می گفت همه رزمنده ها فرزندانم هستند
نداشته باشید. می گفت همه رزمنده ها فرزندانم هستند. خود شما بار آخری که بابا به جبهه رفت را به یاد دارید؟ من آن موقع 10 ساله بودم. یادم است بار آخر بابا گفت این دفعه قول می دهم بروم و اگر برگشتم دیگر نروم. به من گفت دخترم می توانی لباس جبهه ام را داخل ساک بگذاری. من لباس پدرم را آماده کردم. پدرم خیر و نیکوکار بود. چند روز پیش که به محل سابقمان رفتم همسایه ها می گفتند پدرت تک بود. بعد از ...
پایان خونین عشق پسر 23 ساله به زن مطلقه
صیغه دایمی بین ما ثبت شد. من هم با مهریه 14 سکه بهار آزادی او را به عقد خودم درآوردم تا نزد بستگانش سرشکسته نشود. بعد از ازدواج خانه ای را برای او اجاره کردم و خودم نزد پدر و مادرم ماندم. اما هنوز چند ماه بیشتر از ماجرای ازدواج مان نگذشته بود که مدعی شد باید نام او را در شناسنامه ام ثبت کنم به او گفتم ما به طور موقت با هم ازدواج کرده ایم چگونه باید نام تو را در شناسنامه ام ثبت کنم؟ ولی او فریاد زد ...
عروس بیوه ام را کشتم!/ ناهید بغیر از من با مردهای دیگر سروسر داشت!
ارتباط تلفنی ما به دیدارهای حضوری انجامید به گونه ای که هر روز بیشتر به آن زن وابسته می شدم. وقتی خانواده ام در جریان این ماجرا قرار گرفتند به شدت مرا سرزنش کردند آن ها معتقد بودند که باید دست از این ارتباط خیابانی بردارم و طبق آداب و رسوم ازدواج کنم ولی من این حرف ها را نمی فهمیدم و تنها به آن زن جوان مطلقه فکر می کردم که یک سال هم از من بزرگ تر بود. خلاصه روابط ما آن قدر صمیمانه شد که ...
باباهای بی نام و نشان/ باباهایی که ماندگار نشدند
عی که انگار آقازاده هستند. او به خاطراتی از زمان هشت سال دفاع مقدس اشاره کرده و می گوید: روزهای سختی برای همه بود و مدارس امن ترین مکان برای مردم محسوب می شد؛ من هم دختران زیادی داشتم که با گذراندن دوره های کوتاهی به جبهه عازم شده و خدمات امدادی و درمانی انجام دادند. بابای چندین هزار دختر بودم بابا رحمت می گوید: جدایی بعد از 30 سال از مدرسه ای که عمرم را در آن سپری ...
خواهر بزرگم را به عباس آقا موادفروش دادند / روایت زندگی سیاه یک قوم معتاد
خانواده زندگی می کنی. احمدآقا دختری داشت که دانشگاه می رفت و گاهی به مغازه پدرش می آمد تا با او به خانه شان که در محل ما نبود بروند. یک روز احمد آقا مرا به دخترش نشان داد و گفت: محبوبه جان این الهه است که برایت گفته بودم و او ضمن احوالپرسی خواست که با من بیشتر آشنا شود. به او گفتم که ما هیچ شباهتی به هم نداریم ولی گفت از کجا می دانی؟ شاید هم خیلی خصوصیات مشترک داشته باشیم. از خدا خواستم و ...
تصاویر دیده نشده از تیپ جنجالی الناز شاکردوست در مهمانی دوستانه + عکس
م اما آنجا که داشتم با مردم عکس یادگاری می گرفتم ، ایشان به سمت من آمد و از بازی ام در فیلم تشکر کرد. از فردای آن روز شایعات شروع شد و در چند هفته ، روزنامه ها مرا شوهر دادند درحالی که ازدواج نکرده ام . شاکردوست در این باره که چرا همان زمان به این خبر عکس العمل نشان نداده است ، گفت: من آن موقع مسافرت بودم . برای همین از این خبر مطلع نشدم. برای همین هم بود که آن زمان به این خبر واکنش ...
وقتی عشق برتر از عرف می آید پدید
... پدر و مادرت چه می گویند؟ عرف جامعه؟ می دانی من چند سال از تو بزرگترم. این همه دختر و موردهای دیگر هست چرا من؟ حرفی نزد و رفت و من ماندم و یک دنیا سوال بی پاسخ. از در دانشگاه که خارج شدم صدایی مرا به خود خواند، خانومی موقر و فهیم که ضمن عذرخواهی از گستاخی پسرش که تک و تنها از من خواستگاری کرده بود زمان مشخصی برای خواستگاری می خواست. حال که به دخترک سه ساله ام نگاه می ...
روایتی از بیماری ناشناخته پرفشار ریوی که هنوز بیماری خاص به شمار نمی رود
. درآمدی ندارم، از پدرم پول می گیرم. از پدرش پول می گیرد را با سرعت بالایی تکرار می کند، انگار نمی خواهد کسی بشنود که او بعد از 12 سال مستقل شدن، ازدواج کردن، دوباره به روزهایی برگشته که باید از پدرش پول بگیرد. عجز شهناز اما شمایل دیگری دارد. کارهای خانه را دخترم انجام می دهد. گاهی غذا درست می کنم. بیشتر روزها یا در خانه دراز می کشم یا می خوابم. نمی توانم خرید کنم. شوهرم و پسرم خرید می کنند ...
دردسر بزرگ برای نوعروس لاغر اندام / ملیحه 2 هفته ای خودش را نابود کرد!
وضعیت مانده بودم چکار کنم که به پیشنهاد خواهر شوهرم در یک باشگاه بدن سازی ثبت نام کردم و مشغول ورزش شدم. 2 هفته سپری شد و یک روز خواهر شوهرم گفت از دوستش دارویی گرفته که مصرف آن در مدت کوتاهی باعث تقویت و زیبایی اندام می شود. او این دارو را در اختیارم گذاشت و من در کنار ورزش از آن نیز استفاده می کردم اما ... در این لحظه مادر شوهر ملیحه رشته کلام را به دست گرفت و گفت: از مدتی قبل ...
اولین نفری که اسم امام (ره) را در خانه آورد، برادرم احمد بود / پیکر حسن را 29 سال بعد از شهادتش آوردند
دبیر بازنشسته است، به مناسبت سالروز شهادت برادرش احمد رجبعلی پور به گفت وگو با خبرنگار حیات پرداخت که مشروح این گفت و گو به شرح زیر است: احمد در زمان انقلاب 17 ساله بود و به طور مستمر با انقلابیون در مسجد فعالیت می کرد. ما خانواده ای مذهبی بودیم ولی اولین نفری که اسم امام (ره) را در خانه آورد، برادرم احمد بود. پدرم نیز از فعالان زمان انقلاب بود و حتی در درگیری روز 14 محرم سال 54 که در زمستان ...
علیرضا حقیقی در آغوش خواننده زن آمریکایی + تصاویر و بیوگرافی
. از کودکی با پرسپولیس از سه، چهار سالگی همراه پدرم به ورزشگاه شهید کشوری می رفتم در آنجا با فوتبال آشنا شدم و تقریباً 10 سالم بود که در دروازه همان تیم ایستادم حدودا یازده ساله بودم که برای تست تیم اینترمیلان دعوت شدم؛ پس از مدتی به تیم نونهالان سایپا رفتم. تقریباً یکسال در سایپا بودم و بعد هم به تیم نونهالان پرسپولیس سال 81 دعوت شدم. تیم ملی حقیقی ...
ماجرای ازدواج دارا حیایی ( پسر امین حیایی) + بیوگرافی و تصاویر دیده نشده
شعله ور اصلا به بازیگری فکر نمی کردم، اما وقتی از دفتر آقای نعمت ا... تماس گرفتند، با پدر صحبت کردم و او گفت اگر فکر می کنی نمی توانی و از عهده اش برنمی آیی اصلا بازی نکن. من هم خوب فکر کردم بعد رفتم تست دادم، صحبت کردیم و گفتند توانایی اش را دارم، همین باعث شد به این موضوع فکر کنم که می توانم بازی کنم یا خیر. به همین دلیل بعد از شعله ور سراغ کلاس های بازیگری رفتم و متوجه شدم که توانایی هایی دارم ...
سرقت های میلیاردی بازیگر قلابی از دختران پولدار!
می کنم و به این شیوه آن ها را فریب می دادم و از آن ها خواستگاری می کردم. در مدتی که با آن ها ارتباط داشتم در فرصت مناسب کلید خانه آن ها را بر می داشتم و از روی آن کلید یدک می ساختم و وقتی آن ها به مسافرت می رفتند، از خانه شان سرقت می کردم. فکر نکردی شناسایی شوی؟ نه تمام جوانب را سنجیده بودم. هر وقت به سرقت می رفتم، خودم را گریم می کردم و با چهره ای جدید وارد خانه آن ها می شدم، اما در آخرین مورد فراموش کردم ساعتی که دختر مورد علاقه ام برای من خریده بود، از دستم بیرون بیاورم. چقدر سرقت کردی؟ از هر خانه بیش از یک میلیارد تومان. منبع: جوان ...
پایان 12 سال توفان زیر سقف خانه عاشقانه
زن جوان رنگ پریده و تکیده در اتاق درمان را باز می کند و روی صندلی می نشیند. لبخند تلخی بر لب دارد و می گوید: 12 سال پیش من و شوهرم به همدیگر علاقه مند شدیم. مادر و پدرم مخالف بودند، اما من عشق را با تمام وجودم احساس می کردم. با اصرار های من خانواده رضایت دادند و ازدواج کردیم، اما خیلی زود همه چیز عوض شد و در همان چند ماه اول متوجه شدم شوهرم معتاد است. شوکه شده بودم. باورش سخت بود. به ...
پیرمرد 80 ساله همسرش را با چاقو به قتل رساند!
که تنها، ولی دم بود، در جایگاه ویژه ایستاد و برای پدرش قصاص خواست. وی در حالی که اشک می ریخت گفت: با این که من تنها فرزند پدر و مادرم بودم، اما پدرم همیشه با من بد رفتار می کرد و مرا کتک می زد. او مادرم را هم همیشه اذیت می کرد. هنوز صدای سیلی هایی که به صورتم زده، در گوشم است و نمی توانم خاطرات کودکی ام را فراموش کنم. وی ادامه داد: پدر و مادرم همیشه با هم درگیر بودند. یک ...
زنانگی فراموش شده
، بدون مقدمه می گوید: 53سال سن دارم، سال 89 از همسرم جدا شدم و برگشتم خونه پدرم، خونه ای که دیگه پدر در آن نبود. برادرم اعتیاد داشت، منم هر از چندگاهی به بهانه دوری و جدایی از بچه هایم با او پای منقل می نشستم. هیچ وقت فکر نمی کردم معتاد شوم. من فقط خواستم در آن مقطع زمانی کمی آرام شوم و بتوانم مشکلاتم را تحمل کنم، همین! اما الان شیشه مصرف می کنم. من کجا، اعتیاد کجا! من کجا، کارتن خوابی کجا ...
پرداخت دیه برای قتل همکار زن
: من و شیرین ارتباط پنهانی داشتیم او همکارم بود و به من گفته بود که طلاق گرفته و تنها زندگی می کند اما من همسر و فرزند داشتم. مدتی بعد تصمیم گرفتم به ارتباطم با شیرین خاتمه دهم اما او مخالفت کرد و روز حادثه از من خواست تا برای صحبت به خانه اش بروم وقتی به آنجا رفتم تازه متوجه شدم متأهل است که با هم درگیر شدیم و خفه اش کردم. در حالی که این مرد یک قدم تا چوبه دار فاصله داشت خانواده مقتول ...
گدایی محبتی که به طلاق ختم شد!
در 29 سالگی با مردی ازدواج کردم که قبلا طلاق گرفته اما فرزندی نداشت. ظرف سه روز عقد کردیم، من بعد از عقد صورت همسرم را که کارگر بود، دیدم، بدون جهیزیه و با مهریه ای بسیار ناچیز همراه او شدم و به این شهر غریب آمدم. از شوهرم هیچ چیز نمی دانم، فقط این که او قبلا ازدواج کرده بود و خانه و اسباب و اثاثیه از قبل داشت، تازه بعد از گذشت یک سال از ازدواجمان فهمیدم که عقیم است و بچه دار نمی شود ...
مرد جنایتکار برای ازدواج با یک دختر، به همسرش قرص برنج داد
پسر و دختر دایی اش فوت کردند و مراسم خواستگاری را به بعد از مراسم چهلم آنها موکول کرد. بعد از چند روز هم یک خانمی که می گفت مادرش است به مادرمن تلفن زد و قرار شد مراسم خواستگاری به چند روز بعد موکول شود. آخر آذر بود، که با من تماس گرفت. به رفتارش مشکوک شده بودم علت را پرسیدم که گفت متأهل است. عصبانی شدم و به او گفتم چرا مرا بازی داده است. او گفت چند بار می خواسته همسرش را به قتل برساند اما نتوانسته ...