سرقت های سریالی مرد عنکبوتی
سایر منابع:
سایر خبرها
نقشه سرقت میلیاردی در دست باجناق
با من رابطه دوستانه برقرار کرد. یک روز مرا برای خوردن شام به رستورانی دعوتم کرد و در آنجا پیشنهاد داد از خانه باجناقش سرقت کنم. او گفت با باجناقش اختلاف ارثیه دارد و گفت اگر از خانه او سرقت کنم دستمزد خوبی به من می دهد. ابتدا قبول نکردم، اما وقتی گفت دستمزدم یک خودروی مدل بالا است وسوسه شدم و قبول کردم همراه یکی از دوستانم سرقت کنم. او نشانی خانه باجناقش را به ما داد و قرار شد شبی که صاحبخانه ...
نقشه باجناق برای سرقت از آقای خلبان
کردم و مهدی هر از گاهی پیش من می آمد تا اینکه متوجه شد سارق سابقه دارم. آخرین بار یک هفته قبل از اجرای نقشه سرقت به سراغم آمد وگفت یکی از بستگانش به تازگی سکه و دلار خریده است. قرار شد در فرصتی مناسب کلید خانه اش را به من بدهد تا دست به سرقت بزنم. من هم به خاطر پول قبول کردم و قرار شد به یکی از دوستانم نیز خبر بدهم تا او هم با ما همکاری کند. وی ادامه داد: صبح روز حادثه مهدی به ما زنگ زد ...
سرقت از خانه باجناق پولدار به خاطر حسادت
بود وارثیه میلیاردی به من و خواهرم رسید. چون خلبان هستم و به کشورهای زیادی سفر داشتم، مدتی است که تصمیم گرفتم خانه ای در یکی از کشورهای همسایه خریداری کنم به همین دلیل ارثیه ام را به دلار و سکه تبدیل کرده و در خانه نگهداری می کردم.با شکایت مرد خلبان، مأموران وارد عمل شده و در نخستین گام به بازبینی دوربین های مداربسته اطراف محل سرقت پرداختند. فیلم دوربین ها نشان می داد که دو مرد جوان وارد خانه ...
سرقت میلیاردی در روزهای کرونایی از خانه یک بیمار
آثار تخریب بر روی قفل و بدنه گاوصندوق اتفاق افتاده است و این فرضیه سرقت توسط فردی که به محل رفت و آمد و آشنایی کامل داشته است را قوت بخشید. وی اظهار کرد: تحقیقات بعدی پلیس قطعات پازل پیگیری پرونده را یکی پس از دیگری پشت سرهم قرار داد و با توجه به بیماری همسرش شاکی مشخص شد اقوام و آشنایان رفت و آمد چندانی با این خانواده نداشته اند و از سوی دیگر صاحبخانه برای انجام کارهای خانه و پرستاری ...
4 قتل هولناک در نوروز کرونایی!
پسرم که امید نام دارد در آن منزل زندگی می کنم! ولی فرزندم اعتیاد دارد و به همین دلیل خانه را به پاتوق معتادان تبدیل کرده است. این مظنون به جنایت ادامه داد: شب قبل از دایی ام خواستم مرا با خودروی خودش به منطقه سیدی ببرد. شغلی در ساختمان نیمه ساز پیدا کرده بودم و قرار بود شب ها نیز در محل کارم بخوابم به همین دلیل لحاف و تشک را با خودم برداشتم! بنا به گزارش خراسان، این مرد همچنین درباره آخرین تماس ...
بغض تاشوق پرستاران فومنی برای سلامت مردم
ماسک را روی صورتش تنظیم می کرد، وارد اتاق شدم، پیرزن که لباس ایزوله ام را دید فکر کرد من هم کرونا دارم! با زبان شیرین گیلکی اش پرسید به سلامتی مرخص شدی مادر؟ من هم بی تردید گفتم که بله مادرجان حالم خوب است و ترخیص می شوم، به نظرم شما هم به زودی مرخص می شوید. چون حالتان امروز بهتر به نظر می رسد! پاسخ داد خدا از دهنت بشنود دخترم، خیر پیش.هنگام خروج از اتاقش پرستار خندید و گفت: چه سریع پاسخ درست دادید ...
ورود آیت الله خامنه ای به دزفول/ ماجرای درگیری میگ های ارتش بعثی با هواپیمای سی 130
دیسپیچ پایگاه اصفهان رفتم ستاد تخلیه ی مجروحین در پایگاه دزفول. خودم خواستم بروم. گفتم: من باید برم جبهه. باورش سخت است، اما هواپیماهای عراقی روزی چند ده بار می آمدند پایگاه دزفول را می زدند. تا هواپیما بلند می شد، بمب هایش را روی دزفول می ریخت و در می رفت. آن قدر خطرناک بود که ما زیر پل های جوی های پایگاه را تمیز می کردیم، شب ها آن جا می خوابیدیم. یک گربه ی سالم توی پایگاه نمی دیدی ...
پنجه در پنجه ترس؛ گفت وگوی ایرنا با جوانی که کرونا را به زانو درآورد
خواست که داخل اتاق وی نیایند و از اتاقش فاصله داشته باشند. احساس ترس نداشتم زیرا همیشه روحیه بالایی دارم و سعی می کنم در شرایط سخت ضعف نشان ندهم اما در این مورد خاص بیش از خودم نگران سلامت خانواده ام بودم. به همین خاطر باید خودم را قرنطینه می کردم و از آن ها در می شدم تا اوضاع به حالت عادی برگردد . سه هفته قرنطینه خانگی سه هفته تمام پسر جوان در اتاق خواب خانه اش قرنطینه ...
ناسزا گفتن پسر بچه اتفاق تلخی را رقم زد
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، اصلا نفهمیدم چگونه خودم را به بیمارستان رساندم. هر لحظه برایم یک سال می گذشت. زیر لب فقط دعا می کردم و نگران و مضطرب پشت در اتاق عمل قدم می زدم، از خدا می خواستم تا پسر کوچکم زنده بماند. دلهره عجیبی سراسر وجودم را فرا گرفته بود تا این که ... این ها بخشی از اظهارات زن میان سالی است که برای شکایت از مرد همسایه وارد کلانتری شده بود. او در حالی ...
مهمانی این جوانان در ویلای کرج چگونه گذشت؟ +عکس
تکلم هم ندارد. بهاره زرین خامه بانوی جوانی است که از مادری کردن برای دو فرشته می گوید: امیررضا تکلم دارد و حتی اگر اشتباه حرفی می زند و می گوید اما امیرحسین همین را هم نمی تواند. باید خودم دقت کنم و متوجه شوم. 3 ماه تمام امیررضا دست روی دلش می گذاشت و می گفت: درد دارم. کمی بعد مسواکش را آورد و گفت: درد دارم و می سوزد. تازه متوجه شدم دندان درد دارد. وقتی خبر عدم پذیرش بیماران اوتیسم مبتلا به کرونا ...
ناگفته های دختری که 453 آرزو را برآورده کرده است!
. از این جواب ناراحت شدم و گفتم بچه ها را به هیچ امیدوار می کنید؟ برآورده شدن آرزوی کودکی که دوست داشت پلیس شود بشیر اولین کسی است که خانم رشیدی تصمیم می گیرد آرزویش را برآورده کند: تصمیم گرفتم خودم دست به کار شوم و سر و سامانی به آرزوی بچه ها بدهم. اولین آرزویی که سراغش رفتم آرزوی یک پسر 13 ساله به نام بشیر بود که به من گفتند فقط یک هفته فرصت زندگی کردن دارد. او آرزو داشت شهرش ...
پیروزی ذهن جادویی بر روزهای کرونایی / لحظات خوشی که رقم می خورد
دخترانه چون خیاطی، بافتنی، نمددوزی ، عروسک سازی، روبان دوزی و... پسران هم مهارت هایی چون برق کشی، مکانیکی، نجاری و... وقتی یکی از این مهارت ها را کسب کنند در دنیا و زندگی بدون اینترنت می توانند راحت تر زندگی کنند و این وابستگی آنها را اذیت نمی کند چون راه و حرفه ای دیگر برای گذراندن وقتشان بلدند ، خودم هم با این اعتقاد دنبال چند مهارت مورد علاقه ام رفتم حتی شده در حد مبتدی و کار راه بیانداز ...
سرقت های سریالی مرد پارکوکار به شیوه مرد عنکبوتی
همسایه شان قرار داد. وی گفت: همسایه ما که در طبقه دوم زندگی می کند برای مسافرت به خارج از کشور رفته اند و به همین سبب از من خواستند در نبودشان مواظب خانه شان باشم. دقایقی قبل بی خوابی به سرم زد و برای سیگار کشیدن به بالکن خانه ام رفتم که با صحنه ای شگفت انگیزی روبه رو شدم. من دیدم در تاریکی شب مردی مثل مرد عنکبوتی از دیوار صاف ساختمان بالا رفت و خودش را به پنجره آپارتمان طبقه دوم رساند و ...
کارگاه هوراس جایزه می دهد!
رفته بود در راهروی طبقه ششم پیداشد.همه وحشت زده بودند.برخی از مسافران از ترس خودشان را در اتاق هایشان حبس کرده بودند.بعد از چند دقیقه همان زن سرخ پوش هراسان و در حالی که پیوسته چندجمله را تکرار میکرد سمت ما آمد.”آقای هوراس به جان من سوقصد شده .باور کنید.تمام کسانی که مردند به نحوی به من مربوط اند آن مرد...آن مرد روی همان میزی غذا خورد که قبلا من آنجا بودم.درست روی همان صندلی نشست. هردو کارمند کشته ...
انتقاد چه کوفتیه دیگه؟
علی بابا که ترکیب سارا خوئینی ها و مهدی سلوکیه! بعد یک لحظه به خودم آمدم و گفتم: ولی خوب شد ما قدرت دستمون نیستا! وگرنه برای هر سوالی می خواستیم با سوال کننده وارد چالش بشیم. بازم دوستان تلویزیون خیلی سعه صدر به خرج دادن که فقط به تبلیغ پخش کردن، اکتفا کردند. همسر کمی جا خورد و گفت که وای فکر نمی کردم تو این قدر خشن باشی! بهتر نیست کمی... وقتی همسر حواسش نبود کنترل را برداشته بودم، به اینجای جمله که رسید دکمه را فشار دادم. ناگهان حالت همسر عوض شد و گفت: میخوام سالاد درست کنم / سالاد چیه؟ الویه... بعد بلند شد و رفت تا الویه درست کند. من هم به شام ادامه دادم. ...
به حمید گفتم داعشی ها سرت را می برند اما برایش مهم نبود + عکس
پدر شهید باشد. با راهنمایی های ایشان وارد خانه می شوم. دور تا دور خانه پر است از تصاویر شهید حمید وفایی. می نشینیم و گفت وگوی ما با مادر شهید آغاز می شود. روایت زرافشان وفایی مادر شهید را پیش رو دارید. شاگرد امام خمینی (ره) اولین بار که به ایران آمدم سه سال داشتم. همزمان با جنگ ایران و عراق بود. زندگی ما در ایران جوار بارگاه شاه عبدالعظیم حسنی (ع) آغاز شد. من خیلی زود ازدواج ...
روایت عکاس سیپا پرس از تجربه پوشش تصویری سوژه های مربوط به کرونا ویروس
(آژانس عکس سیپا پرس) درباره پوشش سوژه های مربوط به کرونا ویروس به شفقنا رسانه می گوید: داستان عکاسی مطبوعاتی، داستان قهرمان بازی نیست. فتوژورنالیسم یک حرفه است که عکاس وظیفه سنگین اطلاع رسانی را بر عهده دارد. با توجه به اینکه معمولاً پوشش سوژه های مربوط به کرونا ویروس به دلیل حساسیت بالا و واگیر بودن بیماری برای عکاسان خبری اجبار نمی شود، من هم مانند خیلی از دوستان می توانستم خودم را در خانه ...
سلاخی وحشتناک زن توسط شوهر سابق
بالا گرفت من دست به چاقو شدم و ضربه ای به کتف میترا زدم و از خانه خارج شدم و نمی دانم بقیه ضربه ها را چه کسی وارد کرده است. هیئت قضات، اما بعد از ختم جلسه وارد شور شد و متهم را به قصاص محکوم کردند. /روزنامه جوان
فریب بازی های مجازی با کرونا رانخوریم
بخواهم شبیه هاروی شوم چون من خودم هویتی دارم و کمدین هستم و سی سال است در کشور خودم کار می کنم. عده ای هم می گفتند سیبیل گذاشته ام که شبیه او شوم اما این کار اصلا چه فایده ای دارد! * تا به حال کت و شلوار پوشیده بودید؟ خیر من فقط یک بار برای عروسیم کت و شلوار پوشیده بودم. پیش از این دوست نداشتم ولی از وقتی خودم را در این استایل دیده ام و مخصوصا لاغر شده ام دوست دارم بپوشم. باید ...
الگوی مناسبی برای کاهش جرایم رانندگی نیستم
نظیر است و لحظه شماری می کنم فصل جدید آن آغاز شود. پیام برای مردم؟ از مردم تقاضا دارم در خانه بمانند، چون شرایط کمی متفاوت است و با توجه به شیوع ویروس کرونا اگر بخواهیم دید و بازدیدی هم حتی داشته باشیم شاید اقوام را با ملاقاتمان به خطر بیاندازیم. سابقه داشته ایام نوروز در سفر جریمه رانندگی شوید؟ خیلی جریمه می شوم! به یاد دارم یک بار میهمان تلویزیون بودم و قرار بود به عنوان ...
پاتوق کثیف زن خلافکار
پیشگیری از اخراج، مجبور شدم این ماجرای تلخ را پنهان کنم، ولی همواره از این که دو مرد تبعه خارجی مرا آزار داده بودند، زجر می کشیدم و عذاب وجدان داشتم، تا این که بالاخره با یکی از زنان همکارم به درد دل پرداختم و او به بهانه دلسوزی و کمک، مرا به خانه اش برد تا پناهگاهم باشد، ولی زمانی به حیله گری ها و دروغ های ریز و درشت آن زن معتاد پی بردم که با شگرد خواستگاری و ازدواج مرا با مردی غریبه در خانه تنها ...
بیرون از درون، هیچ نجات دهنده ای نیست
زمانی است که گورنگ متوجه می شود تمام تلاشها برای برقراری عدالت از راه های گفتگو، آموزش های مارکسیستی و یا ایجاد همبستگی خود جوش بین اعضا بی نتیجه است پس خودش دست به کار می شود و دن کیشوت زمانه می شود قهرمان همان رمانی که گورنگ مشغول مطالعه آن است رمانی که سروانتس خود بخش اول آن را در زندان نوشته رمانی که ماجراجوئی های قهرمانانه اش خارج از توالی زمان واقعی است گورنگ که مانند دن کیشوت کتاب خوان و اهل ...
دلنوشته حمید حسام برای راوی کتاب آب هرگز نمی میرد
... دیشب، هر کس پیامی فرستاد، برایش نوشتم: نمی دانی چقدر سخت است دفن شبانه و غریبانه مردی که آقا تمنای دیدنش را داشت . آقا هنوز تو را ندیده بود و فقط حدیث میانداری ابوالفضل گونه ات را در (آب هرگز نمی میرد) خوانده بود، فرمود: اگر برای من ممکن بود پا می شدم می رفتم به همدان برای دیدن این مرد. این جمله را محسن مومنی برایم تلفنی گفت و من برای تو نقل قول کردم، گفتی: با علی خوش ...
آزادمردی به استواری سرو
ازدواجت را برپا نمائیم . برگشت، گفت:مطمئن باشید که این بار کار را یکسره می کنم و دو تا سه هفته دیگر بر می گردم. من فکر می کنم که به ایشان الهام شده بود که به شهادت می رسند. 5. در سال 61 من مجروح شدم. ولی دلم نمی خواست خانواده مطلع بشوند. پرستاران بیمارستان از طریق دفترچه تلفنی که در جیبم بود. شماره تلفن محمود را پیدا کرده بودند. و به محل کارایشان بیت حضرت امام(ره)تلفن کرده بودند. ایشان ...
نظری: به جدایی از نساجی فکر نمی کنم/امیدوارم یک مرد پیدا شود تا فجرسپاسی را نجات دهد
داشتم بازی می کردم، خیلی تلاش می کردم اما به چشم سرمربی وقت نمی آمدم ولی باز هم تلاشم را انجام می دادم، هر موقع هم وارد زمین می شدم با تمام جان و دلم بازی می کردم. آن بازی هم فکر می کنم با ملوان مدعی بود درحالی که یک بر صفر عقب بودیم، آمدم داخل و خدا را شکر توانستم گل بزنم و آن بازی را دو بر یک ببریم. من هم خیلی خوشحال شدم و با تمام توان به سمت تماشاگران رفتم، (با خنده) می خواستم بالای تابلوی ...
روحیه جنگنده و مبارزی دارم که از رقابت کردن لذت می برم
یک تیم بزرگ در دنیا بپیوندم و به عنوان اولین لژیونر اسکیت تاریخ ایران وارد تیم تاکینو تایوان شوم. از چه سالی و چطور وارد این رشته شدید؟ دقیقا سال آن را به خاطر ندارم اما حدودا 6 سال داشتم که برای اولین بار در شهربازی اراک، اسکیت را از نزدیک دیدم و واقعا برای من عشق در یک نگاه اتفاق افتاد. پس از آن آنقدر جذب این رشته شدم که تمام فکر و ذکرم دیگر فقط اسکیت بود. شب ها با فکر اسکیت می ...
وداع حمید حسام با راوی آب هرگز نمی میرد
، برایش نوشتم: نمی دانی چقدر سخت است، دفن شبانه و غریبانه مردی که آقا تمنای دیدنش را داشت. آقا هنوز تو را ندیده بود و فقط حدیث میانداری ابوالفضل گونه ات را در (آب هرگز نمی میرد) خوانده بود، فرمود: اگر برای من ممکن بود پا می شدم، می رفتم به همدان برای دیدن این مرد. این جمله را محسن مومنی، برایم تلفنی گفت و من برای تو نقل قول کردم، گفتی: با علی خوش لفظ بیا با هم برویم زیارت حاج حسین ...