روایتی جذاب از خاطرات جانباز عبدالعلی یزدانیار
سایر منابع:
سایر خبرها
دوستی ها در روزهای سخت بسیار ریشه دار می شود
دانستیم صبح زنده ایم یا خیر. وی ادامه می دهد: یک هفته ای با خاطرات تلخ و شیرین آن گذشت و روز هشتم، فرمانده ای به سنگر محقرمان آمد چرا که شاید سنگر ما بزرگترین سنگر آن محدوده به شمار می رفت هرچند که 8 تا 9 نفر به سختی می توانستیم داخل آن بنشینیم. پیری اردکانی می گوید: فرمانده بچه ها را جمع کرد، فقط چند نفری در پست هایشان باقی ماندند. سپس گفت: کار شما در خط تمام شده، می توانید یک ...
بالگردشکاری که شکار بالگرد شد!
مثل خمپاره اندازها و توپ 106 و امثالهم نتوانستند ما را همراهی و پشتیبانی کنند. تنها سلاح موثری که همراه داشتیم آرپی جی7 بود. با این حال، خط پدافندی نیروهای عراقی در قسمتی که ما بودیم درهم شکست. غیراز کشته ها چند مجروح عراقی هم روی زمین افتاده بودند. چهار نفر هم به اسارت در آمدند که امکان عقب بردن آنها هم نبود. (البته اینها کنار ما بودند). یکی از آنها یک افسر عراقی بود که وقتی نگاه به پشت ...
امروزجامعه پزشکی یکی از الگوهای فرهنگ ایثار و از خود گذشتگی است
اطلاعات با قایقی تنها رفته بود، خمپاره ای به ران پایش برخورد می کند و چون از بچه ها دور بود در حالیکه خون زیادی از دست می دهد نمی تواند پارو بزند و بر اثر خونریزی زیاد درون قایق در جزیره مجنون به شهادت می رسد. حسین کبودانیان اردستانی برادر شهید در پایان گفت و گو به تلاش های شبانه روزی جامعه پزشکی در مقابله با بیماری کرونا اشاره کرد و افزود: همین تلاش ها بهترین الگو برای ایثار است. آن موقع ...
کرونا، جنگ جهانی چهارم است/ جانباز شیمیایی: خدا کند تا نَفَس دارم، خدمتگزار باشم
پشتیبانی کند... شهید حسین علی آتشی، برادر حاج اکبر وقتی هوای جبهه به سر ته تغاری خانه می افتد... سال 59، سال آخر رشته ریاضی در دبیرستان “مروی” بودم که جنگ شروع شد. کارنامه هایم را هنوز دارم. جبر و آنالیز، فیزیک، شیمی و هندسه تحلیلی، همه را 20 می گرفتم. اما با 31 نفر از بچه محل ها و همشاگردی هایمان تشخیص دادیم اصل درس در مناطق عملیاتی و در دفاع از وطن مقابل دشمن است ...
ماجرای آخرین اعزام شهید مرحمتی به پُرچالش ترین عملیات دفاع مقدس
امانتی بود، گرفتی. راضیم به رضای تو. فقط کمکم کن خودم را به خانه برسانم. چون احساس می کردم پا ندارم و نمی توانم حرکت کنم. در آن لحظه به این فکر بودم که دشمن شاد نشوم. مادر به سمت خانه حرکت می کند و در را پشت سرش می بندد و هر چه همسایه ها در می زنند، باز نمی کند. حسابی گریه می کند و بعد که به خودش مسلط شد به همسایه ها اجازه ورود می دهد. حاجی با چند نفر از بچه های بسیج برای شناسایی پیکر می ...
همه حواشی و ریزو درشت های صنعت نفت آبادان در سالهای پس از جنگ تحمیلی از زبان حبیبیان
به گزارش خبرگزاری فارس از آبادان، فوتبال ایران هیچ برهه ای از زمان تهی از حواشی و مسائل پیرامونی نبوده و گاه این زوایای خاموش، سال ها از نظر بسیاری از علاقه مندان و دست اندرکاران این ورزش پنهان می ماند. صنعت نفت آبادان، به عنوان یکی از تیم های قدیمی و ریشه دار فوتبال ایران که بزرگان بسیاری را در تقدیم این رشته کرده است، پس از وقوع جنگ تحمیلی، در سال های دفاع مقدس به طور غیر رسمی و با ...
روایتی ناشنیده از وصیت عجیب حاج قاسم
به گزارش سرویس سیاسی جام نیوز ، هنوز هم که هنوز است بعد از سه سال و چند ماه وقتی از سعیده خانم خواستیم خاطرات آن روز به یادماندنی را که به قول خودش بهترین روز زندگی اش بوده، را روایت کند هیجان و بغض در صدایش به وضوح مشخص می شود. انگار همان روز است که تازه می خواهد برای اولین بار آمدن مهمان ناخوانده اش را به خانه شان تعریف کند. به او می گویم این هدیه خداوند را مدیون پسرت هستی. می خندد می گوید ...
یادداشت|مردی که ایستاده می خوابید
یادداشت عنوانی حماسی نیست. عنوانی نیست که از شعری، یا فیلمی برداشته باشم. بلکه تمام واقعیت شخصیتی محمدرضا شمس آبادی بوده است. فرماندهی که به خاطر احساس مسئولیتش در فرماندهی گردان جوادالائمه(ع) در زمان جنگ بین ایران و عراق کم می خوابید و از شدت خستگی، هر از گاهی ایستاده خوابش می برد. کتاب دلهره های آخرین خاکریز به کوشش محمد اصغرزاده نوشته شده است. این کتاب را از چند منظر می توان مورد بررسی ...
خاطرات دوران کرونایی ابطحی 9 تا 40
، فحش می خورند، نمی نویسند، باز هم مورد اهانت قرار می گیرند. بی دفاع هستند. اما دل از مردم بر نمی دارند. یکی از همسایه های قدیممان زنگ زد. پدرش سال ها در عراق اسیر بود. خواست تبریک بگوید، گریه کرد. گفت یک ماه قرنطینه نابودمان کرد. پدرم 7 سال اسیر بود. 4 سال سلول. به یاد همه بودیم، به افتخار اسرای جنگ هم کف مرتب. در دهه پنجاه تب احضار ارواح در ایران بالا گرفته بود. توی نوجوانی ...
5 نفر از استخر بیرون مان کردند 5 میلیون نفر برای مان استخر ساختند
.... بعد خواست دلجویی بکند.گفت شما بروید فلان ساعت بیایید. من کل استخر را در اختیار شما قرار می دهم. ناخودآگاه صدایم را بالا بردم. گفتم کل استخر مال خودت. من با بچه هایم بلیط گرفته ام و می خواهم کنار بقیه شنا کنم.درگیری بالا گرفت. بچه ها به گریه افتاده بودند. مسئول استخر با پلیس 110 تماس گرفت. پلیس آمد و ما را بیرون کرد. توی خیابان ها با چند بچه قد و نیم قد یتیم و معلول راه می رفتم. دروغ چرا؟ خرد ...
این پرستار داوطلب، مدافع حرم است +عکس
راننده تاکسی بود گفت این غم به دلم مانده بود تا امروز که تو آمدی و گفتی داوطلبانه آمدی. خدا خیرت دهد. یک پیرمرد اهل دلی هم در بخش بود که وقتی سر حرف باز شد و فهمید داوطلب آمدم چشمانش پر از اشک شد. پیرمرد از آن رزمنده های پرخاطره دفاع مقدس بود و با گریه می گفت به خدا فضای بیمارستان من را یاد شب های عملیات می اندازد و همه خاطرات سال های جنگ برایم تداعی می شود. شیرین ترین خاطره و ...
شلیک به ستاره ها؛چرا نمیتوانیم به خانه برگردیم ودر صلح زندگی کنیم
سنی ب و ج قرار گرفته است. جان هندریکس نویسنده و تصویرگر کتاب شلیک به ستاره ها تلاش کرده موضوع آتش بس جنگ در کریسمس 1914 را با مضامینی همچون آرزوی صلح بر روی زمین و حسن تفاهم برای انسان ها را روایت کند. گفتن داستان هر جنگی کار ساده ای نیست اما روایت جنگ جهانی اول به خصوص از هم گسیخته و پیچیده بود و مجاب کننده نیست. روایت چارلی از کریسمس چشم انداز روشنی از علت ها و نتیجه نهایی ...
بررسی پنج پرونده جنجالی قتل در سال 98/ از محاکمه عامل جنایت سر های بریده خیابان شیخ بهایی تا رسیدگی به ...
به اعتقاد من غیر مستقیم شلیک شده است. او عقب رفت از پشت سر در عرض وان افتاد مقداری از بدن داخل و مقداری بیرون ماند. بعد از آن دیگر تیری شلیک نشد. در نهایت 31 تیرماه آخرین جلسه رسیدگی به پرونده قتل میترا استاد برگزار شد؛ در ابتدای این جلسه، وکیل مدافع متهم نجفی بیان کرد: این پرونده صرفا قتل شبه عمدی است که از جمله دلایل آن می توان به اظهارات موکل استناد کرد. یکی از ایرداتی که دادسرا ...
دردناکترین قتل آتشین در قرنطینه کرونای تهران / زن جوان جسد سوخته پدر بچه اش را تحویل گرفت +عکس ها و فیلم ...
شنید و متوجه درگیری مصطفی داخل مغازه شد، خیلی زود مادرم و برادرم به جلوی مغازه رفتند که مصطفی را در حالیکه آتش گرفته بود دیدند و همسرم فریاد می زد که سوختم، مردم آتش را خاموش کردند و مصطفی به بیمارستان منتقل شد. وی افزود: خانواده همسرم برای پنهان کردن این جنایت خانوادگی و بیگناه نشان دادن برادرشوهرم، هارد دوربین مداربسته مغازه را برداشتن و ادعا می کنند که مدتی است که دوربین ها از کار ...
دیداری که سردار سلیمانی اجازه نداد ضبط شود
به پاس مقام شهید احمدی پور یادبودی برای او در گلزار شهدای شهرشان نصب کرده اند. دختر خانم این شهید عزیز مهدیه سادات الان در آستانه کنکور قرار دارد و بسیار دلتنگ پدر است. از او خواهش کردیم خاطره دیدارش با حاج قاسم را برایمان تعریف کند. می گوید در این سالها یکبار حس کردم در کنار پدرم هستم و آن هم زمانی بود که با حاج قاسم سلیمانی ملاقات کردم. بعد از شهادت او تازه قبول کردم پدر ندارم و یت ...
قافله ای به مقصد بهشت
دیدنت می آیم و تو را در کنار همرزمانت خفته در خاک می بینم و پرچمی را که بر روی مزارت بر افراشته شده است، می بینم به خود می بالم که فرزند تو هستم. نه تنها من بلکه تمام ملت ایران به تو و امثال تو افتخار می کنند. این خاکی که تو در آن آرمیده ای مدیون توست و از روی شما شهدا خجالت زده و شرمسار است. هر از گاهی که یکی از همرزمانت خاطرات شیرین دوران دفاع مقدس و نبرد با دشمنانمان را برایم تعریف ...
نمایشگاه مجازی کتاب راه اندازی شد/ارسال کتاب بدون هزینه پست
تاریخ دفاع مقدس، حوادث اسفند 1363 را در جبهه های نبرد با دشمن بعثی مورد بررسی قرار می دهد. قیمت روی جلد: 1,800,000 ریال / قیمت با تخفیف 20 درصدی: 1,440,000 ریال تقویم تاریخ دفاع مقدس- جلد پنجاه و چهارم ( در انتظاربدر)؛ در بهمن ماه 1363 عملاً جبهه های غرب و جنوب فعال تر گردید و درگیری های عوامل ضدانقلاب در شمال غرب نیز کماکان ادامه داشت. در چنین شرایطی نیروهای جمهوری اسلامی به ...
شیوه شهید طهرانی مقدم در به نتیجه رساندن پروژه های موشکی
بعد از عملیات ثامن الائمه(ع)، متوجه ضعف آتش پشتیبانی خودی مستقر در خطوط مقدم جنگ شد. در پاییز 1360 طرح ساماندهی آتش پشتیبانی (خمپاره اندازها) را به صورت سنجیده و مدون تقدیم حسن باقری کرد. در پی آن محسن رضایی نامه ای زد با این مضمون: برادر حسن مقدم به عنوان فرمانده پشتیبانی کننده آتش های خمپاره ای سپاه معرفی می شوند؛ لازم است با او همکاری کنید. در جلسه ای که سردار مقدم به عنوان فرمانده ...
آخرین شلیک یک شکارچی تانک
آخرین باری که شلیک می کند را هرگز فراموش نمی کند. شاید آخرین تیر جنگ هشت ساله ایران و عراق را من شلیک کردم. قرار بود رأس ساعت 10 میان نیرو های ایران و عراق آتش بس اعلام شود. خاطرات هفت سال جنگیدن و آن همه دوستان شهید و رخداد های هولناک مثل فیلم تندی از جلو چشمانم در حال عبور بود. باید کاری می کردم. هر طور بود خودم را به مرز رساندم. قبضه صد شش را آماده شلیک کردم. لحظه ها مثل باد در حال عبور بودند ...
جاسمیان: آقای جباری شما کجای فوتبال بودید؟
...> بله تأیید می کنم! اگر در اسامی پیشکسوتان پرسپولیس مروری سطحی بکنید متوجه می شوید که بین آن ها افراد تحصیلکرده و سرشناس کم نیستند. روزی در ورزشگاه امجدیه، همان شیرودی فعلی با تیم تهران جوان بازی داشتیم. در حاشیه مسابقه و داخل جایگاه بین خواجه نوری مدیر باشگاه شاهین با سرهنگ سرودی، رئیس وقت فدراسیون فوتبال مشاجره شد. طوری که خواجه نوری با سیلی به صورت سرودی زد. در آن دوران خیلی ها در حکومت تیم ...
گزارش| دندانپزشکی که دندان طمع را کشید و به یاری محرومان شتافت
پرداختن زکات دانش و حرفه ای که از آن کسب درآمد دارم سبب شد تا خدمت رسانی به مردم روستاها و مناطق محروم را در قالب فعالیت جهادی از سر بگیرم. بیشترین فعالیت گروه در روستاهای دور افتاده مانند سیستان و بلوچستان، نقاط صفر مرزی و محروم است که به صورت هفتگی و یا 10 روزه در این مناطق به صورت تیم پزشکی فعالیت می کنیم. او می گوید: فعالیت امدادگری را از سال 63 با اعزام به عملیات های مختلف به عنوان ...
یک عمر جهاد برای ویروس زدایی از جهان
نیروها در عرصه نظامی و رزمی، متخصص تر از رزمندگان دوران دفاع مقدس بودند. چه خاطره جالبی از دوران جنگ در سوریه دارید؟ در عملیات خناصر، داعشی ها آن منطقه را گرفته بودند و ما برای آزادسازی آن تا صبح خمپاره زدیم. صبح، داعشی ها خط را شکستند و ما را دور زده بودند و تحت محاصره بودیم. گلوله های داعشی ها مثل باران بر سر ما می بارید. مرگ را با چشم خودم دیدم. تا اینکه راهی باز کردیم و عقب نشینی کردیم ...
درباره علی صیاد شیرازی
نیروی زمینی ارتش ایران را هدایت می کند، از فرمول ها نمی ترسد. او با سادگی می گوید: من یک سرباز اسلام هستم. فرماندهی آخرین نبرد ایران در جنگ تحمیلی در دوران هشت سال دفاع مقدس که اوج مقاومت و ایثار مردم و رزمندگان ایران اسلامی بود، منافقین به دامان دشمن پیوسته و به صورت مستقیم و غیر مستقیم در تلاش برای ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی ایران و رزمندگان اسلام بودند. آنها در طول جنگ تحمیلی به ...
پاتک تاریخی 31 فروردین!
والفجر 8 رها کنیم! بیان شیوایش ما را همچون قایقی به آرامی با خود به دل دریای خاطرات می برد و زیبایی کلام و گویش او در ترسیم جلوه های بی بدیل روزهای دفاع مقدس... ما را پاگیر می کند و با اصرار قرار جلسه ای دیگر را با او می گذاریم و او نیز نهایتا از روی فروتنی می پذیرد. در این بخش از گفت و گو (بخش چهارم) با جانباز حاج "اکبر حسین زاده" با او رهسپار روزهای بعد از عملیات والفجر 8 و خط ...
روایتی از ارادت شهید مدافع امنیت به حضرت ولی عصر(عج)
علاوه بر اینکه شش دانگ حواسمان را برای دفاع از مرز جمع می کردیم، کارهای پاسگاه را هم بین چند نفری که بودیم تقسیم می کردیم. برنامه های ویژه ای را هم برای شور و نشاط معنوی برنامه ریزی کردیم. از نمازهای جماعت تا خواندن دسته جمعی سوره واقعه در آن سکوت محض در نقطه صفر مرزی همه حس و حال عجیبی ایجاد می کرد. نماز جماعت اول وقت با همان تعداد کم بچه ها یکی از اولویت هایمان بود که البته به خاطر عدم دسترسی و ...
مردی که 12 سال در خانه مانده است
...، در جزیره مجنون و هورالعظیم و در بسیاری از عملیات های دفاع مقدس حضور داشتم. قطعنامه 598 یک روز فرمانده آمد و گفت؛ قطعنامه پایان جنگ مورد پذیرش قرار گرفته و باید نیروها را برای عقب نشینی به مرزهای بین المللی آماده کنید، سخت بود ولی به هر حال بچه ها را آماده کردیم، ولی پس از عقب نشستن دشمن هجوم آورد و ناجوانمردانه به رزمندگان تاخت. در ایام عقب نشینی و هجوم دشمن به ...