سایر منابع:
سایر خبرها
رأی اولی
! قضیه یه چی دیگه ست و دوتایی زدیم زیر خنده. شب وقت خواب، از این پهلو به اون پهلو می شدم. مدام تصویر فردا رو از ذهنم می گذروندم، چی میشه یعنی؟! می دونستم شهلا هنوز از صدای لحاف و تشک من خوابش نبرده، خیره شدم به سقف اتاق و گفتم: شهلا موقع رأی دادن خیلی شلوغ میشه نه؟! شهلا توی تاریکی صورتش رو چرخوند سمت من، و موهاش که کامل ریخته بود دور گردنش رو کنار زد و گفت: هنوز تو فکر فردایی ...
بوی کافور، عطر بهارنارنج
به گزارش اقتصادآنلاین ، اعتماد نوشت: با رفیقم که عکاس خبرگزاری شینهوا ی چین است قرارمان را فیکس کردیم. تونل اول بزرگراه پردیس را که رد کردیم، به چشم خود دیدم که درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در برگرفته و کنار جاده اطفال شاخ به قدوم موسم ربیع کلاه شکوفه بر سرنهاده اند. این تصویر را به فال نیک گرفتم و به چاک جاده زدیم. مسیر خلوت تر از آن بود که تصورش را می کردم. مه غلیظی تا پایین جاده آمده بود، طوری که وقتی دستت را دراز می کردی می توانستی حجم مِه را لمس کنی. سوا ...
بی پولی، بی کاری، بی سوادی / چلّوهای بی هویت در کوچه پس کوچه های بسکابادی
خالی مشخص کرده است. کنار دیواری سیمانی، چند دختربچه فرش کوچکی پهن کرده اند تا از سایه دیوار برای خاله بازی استفاده کنند. سمیه یکی از این دختربچه هاست که با زهرا و انسیه بازی می کند. سراغشان که می رویم، برای هر جوابی که می دهند، خنده از روی لبشان جمع نمی شود. لباس و پوشش آن ها بلوچی نیست. سمیه می گوید: ما خانم! ایرانی هستِم . سمیه کلاس پنجم و از زهرا و انسیه بزرگ تر است. اوضاع ...
گفتند برای بیمارستان داوطلب هست، شما به غسالخانه می روید؟
سطح عالی حوزه را می گذارند. راحت حرف می زند و مدام رفقایش را به خنده می اندازد. حجت الاسلام تیموری نفر آخر این ردیف 6 نفره نشسته. رفقایش که حرف می زنند خم به بالاتنه اش می دهد تا صورت شان را ببینند و آن ها هم با دیدن او لبخند به لب دنباله حرف هایشان را می گیرند. تیموری حرف هایش را با خاطره ای از دختر کوچکش شروع می کند و صدای شلیک خنده جمع با این روایت فضای سالن را پر می کند: بنده خدا خانم محترم ...
میگوی سوخاری
. من کوچک بودم که باجناق ها به خاطر شراکتِ مغازه با هم قهر کردند.فقط دو تا خواهری؛ یعنی مامان و خاله دور از چشم شوهرشون با هم رفت و آمد و گپ و گفت داشتند. ولی پارسال پس از این که مادرم بعد از مدت ها مریضی اش فوت کرد، کم کم پاشون به این خونه باز شد. سفره ناهار را کشیدیم و غذاها را چیدیم. شروع به خوردن که کردیم، تازه حرف ها شروع شد.وقتی با حرفاشون متوجه شدم این ها با چه نیتی اومدن؛ اشتهام ...
گفتند برای بیمارستان داوطلب هست، شما برای غسل اموات کرونایی می روید؟ + تصاویر
ببینند و آن ها هم با دیدن او لبخند به لب دنباله حرف هایشان را می گیرند. تیموری حرف هایش را با خاطره ای از دختر کوچکش شروع می کند و صدای شلیک خنده جمع با این روایت فضای سالن را پر می کند: بنده خدا خانم محترم بنده به این کار های ما عادت کرده است. برایم تعریف می کرد که چند روز پیش در تکالیف دخترم آمده بود که با کلمه بابا جمله بساز. دخترم نوشته بود: بابا فقط کار می کند. خانم می گفت خیلی به شما احترام ...
هفت مرد جهادگر از یک خانه آمده اند
توانیم کار را شروع کنیم فقط مواد ضدعفونی کننده و امکانات را به ما برسانید. گفتند: امکانات نداریم. گفتم: مواد اولیه بدهید. گفتند: نداریم. گفتم: پول بدهید. گفتند: نداریم. تازه متوجه شدم کار جهادی صفر تا صدش را باید خودمان انجام دهیم. اما دلم نلرزید. ما هیئت یا حسین را داشتیم. ظرف مدت یک روز خیرین به کمک آمدند نیروهای جهادی که همیشه حاضر به خدمت بودند به سرعت خودشان را رساندند. هنوز مواد ...
نگاهی به آموزه های تربیتی در زندگی حضرت خدیجه (س)
شد . خدیجه در چنین عصری اثبات نمود که یک زن نه تنها حق حیات دارد و باید حقوق مسلم خود را استیفا نماید، بلکه می تواند با اعمال شایسته و تلاش و کوشش، به مرحله ای برسد که خداوند متعال به او سلام برساند; همچنان که امام باقر علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کند: شبی که در معراج بودم، به هنگام بازگشت از سفر معراج به جبرئیل گفتم: ای جبرئیل! آیا خواسته ای از من داری؟ گفت: خواهش من این ...
ناگفته های نجفی از قتل میترا استاد
در سومین دادگاه رسیدگی به پرونده شهردار اسبق تهران مطرح شد ناگفته های نجفی از قتل میترا استاد شرق، مرجان لقایی: سومین دور رسیدگی به پرونده قتل میترا استاد به دست محمدعلی نجفی، شهردار پیشین تهران، در حالی در دادگاه کیفری استان تهران به صورت علنی برگزار شد که این بار نجفی با ادبیاتی متفاوت، دفاعیات خود را مطرح کرد و از نقش یک نهاد امنیتی در به حاشیه کشیده شدن زندگی اش صحبت و از مردم، نظام و دستگاه قضائی به خاطر لغزشی که داشت، عذرخواهی کرد. ...
مهربانی با جانباز شیمیایی؛ وسط هیاهوی شهر
شفایت دهد. تکه مقوایی را از کنار پایش از گوشه صندلی خارج کرد و دستم داد که رویش با خودکار آبی و بد خط نوشته شده بود: " سر میرداماد - سر نیایش- شهران " فهمیدم در این مسیر با همین ماشین فرسوده و قراضه مسافر کشی می کند. سر نیایش که رسید پیاده شدم. اسکناسی را برای کرایه دادم ولی نگرفت. هر چه اصرار و تلاش کردم بی فایده بود. از ته دل مصمم بود پولی نگیرد و آن قدر مقاومت ...
معلم استثنایی باغچه بان / خانه هایی که مدرسه استثنایی شدند
افرادی بودند که علاقه چندانی به نوع تدریس نداشتند اما من آنها را تشویق می کردم و از خوبی های آن می گفتم. وقتی مدارس تعطیل شد و گفتند که از طریق فضای مجازی با دانش آموزانم ارتباط بگیرم سختم بود و چند روز که گذشت دلم برایشان تنگ شد تا اینکه آن تصمیم را گرفتم، شاید باور نکنید تابستان دلم برای تک تک شان تنگ می شود و دوست دارم سال تحصیلی زود آغاز شود و نزد آنها بروم. فارس: ...
مهناز افشار| بوسه بر گونه بازیگر تئاتر جنجالی شد + عکس
جیرانی سروین فروزش 1388 طبقه سوم بیژن میرباقری زن جوان 1388 پسر آدم، دختر حوا رامبد جوان مینا بزرگمهر 1387 خاطره نادر طریقت پریچهر 1387 امشب شب مهتابه محمدهادی کریمی سحر 1387 پوپک و مش ماشاالله فرزاد مؤتمن پوپک 1387 شیرین عباس کیارستمی یکی از تماشاگران 1387 دعوت ابراهیم حاتمی کیا شیدا صوفی 1387 شبانه روز امید بنکدار، کیوان علیمحمدی فوژان 1387 انعکاس رضا کریمی نسیم 1386 تسویه حساب تهمینه میلانی سارا ...
رامبد جوان | جنجال رقص منشوری با اهنگ تتلو + فیلم و عکس
نیکان و بچه غول 1391 گناهکاران 1390 آزمایشگاه 1389 دختر شاه پریون 1389 دیو و دلبر 1388-1389 ورود آقایان ممنوع 1388 پسر آدم، دختر حوا 1387 شبی در تهران 1386 جعبه موسیقی 1386 مصاحبه 1385 زن بدلی 1385 سوغات فرنگ 1385 نسل جادویی 1383 اسپاگتی در هشت دقیقه ...
یادداشت های ناصرالدین شاه، شنبه 14 اردیبهشت 1268/ تالاب قوری گل به روایت شاه قاجار
بعد رسیدیم به دریاچه قوری گل که طرف دست راست چسبیده است به جعده [جاده]. دور دریاچه چمن است، بعضی کوه ها دارد. از حاجی آقا تا دریاچه دو فرسنگ، دو فرسنگ و نیم راه است. طرف دست چپ جعده در دامنه کوه هم یک دهی است که اسمش یوسف آباد است مال مجتهد تبریز است. بعضی جا ها دور دریاچه باتلاق است، ده یوسف آباد هم جزء حول و حوش دریاچه حساب می شود. دریاچه خیلی بزرگی است، دو قد دریاچه مومج دماوند است، موج می زند و گود است و دریاچه حسابی است. ...
راز تلخ بهاره را هیچکس نمی دانست!
: بابا و مامانم مرا دوست ندارند و از روزی که داداش کوچولویم به دنیا آمده است فقط برای او چیزی می خرند و مرا همیشه کتک می زنند. دخترک در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود افزود: من داداشم را خیلی دوست دارم، ولی هر موقع می خواستم با او بازی کنم گریه اش درمی آمد و مامان یا بابا دعوایم می کردند. آن ها می گفتند حق نداری به داداش کوچولویت دست بزنی و همیشه برای او اسباب بازی می خریدند. چند شب ...
غافلگیری خانم معلم در روز کرونایی معلم
در زمانی که در اوج بحران کرونا بودیم و همزمان نزدیک عید نوروز بودیم و به دلیل حواشی که وجود داشت، بچه ها همکاری خوبی نداشتند برای انجام تکالیف درسی، برای ایشان پیام فرستادم و گفتم من خیلی خسته شدم و دارم کم می آورم. خانم رزم خواه در جواب گفت: "قبل از اینکه کم بیاورید، برای خودتان وقت بگذارید." فکر می کنید ماجرا همین جا تمام شد؟ نه. همان شب دیدم ایشان یک فایل صوتی برایم فرستاده و بخشی از یک کتاب ...
مهناز افشار| جنجال ویدیوی لو رفته از رقص منشوری + فیلم و عکس
دغدغه وطن پرستی باشد. همسر و دختر مهناز افشار چهار سال از همسرم بزرگترم زیرا این موضوع تابویی است. سن برادر همسرم را به همسر من نسبت دادند؛ همسرم متولد 60 است و من 4 سال از او بزرگترم. محل تولد، اسم و عکس همسرم را اشتباه منعکس کردند. موضوع شیرخشک ها آزارم داد این اواخر هم بابت موضوع شیرخشک ها آزرده شدم به دلیل اینکه گاهی آدم اشتباهی را شخصاً ...
ماجرای دیدار اعتراضی حاج قاسم با یک مقام دولتی +فیلم
از نظر معیشتی سختی داشتند، روزها سر کار بنایی بروم و شب ها درس بخوانم. یک سال همین طور درس خواندم. آن زمان کار بنایی هم سخت بود. از صبح ساعت 7 تا 4 بعدازظهر می رفتیم و پشت سر هم در روزهای آفتابی کار می کردیم. تابستان هم بود. ماه رمضانی بود که من خسته به خانه برگشته بودم و نماز را خواندم و خوابیدم که بیدار شدم دیدم مادرم گریه می کند. گفتم چه شده است؟ گفت من دلم می خواهد یکی از فرزندانم سرباز امام ...
نماینده ولی فقیه در سپاه:سپاه در برخی مقاطع گرفتار برخی جریان های سیاسی شد
زمان کار بنایی هم سخت بود. از صبح ساعت 7 تا 4 بعدازظهر می رفتیم و پشت سر هم در روز های آفتابی کار می کردیم. تابستان هم بود. ماه رمضانی بود که من خسته به خانه برگشته بودم و نماز را خواندم و خوابیدم که بیدار شدم دیدم مادرم گریه می کند. گفتم چه شده است؟ گفت: من دلم می خواهد یکی از فرزندانم سرباز امام زمان شود. هیچ کدام نشدید. گفتیم برای این که مادرم راضی شود چند وقتی درس طلبگی بخوانم. پدرم با همه این ...
تظاهر می کنم هستی
درنهایت برخلاف میل و خواسته اش انتخابش بین لیلا به عنوان یک زن عاصی و در عین حال عصیانگر، الهه را انتخاب می کند که یک زن کاملا معمولی است و مطمئن است که عاشقش است و عاشقش می ماند (هرچند در این مسأله هم اشتباه می کند). یا مثلا آن دختر چقدر درگیر افکار سنتی اش است و همین مسأله مانع می شود تا عشقش به سهیل را بروز دهد، درحالی که اگر این کار را می کرد، شاید اصلا سرنوشت سهیل یا لیلا تغییر می کرد. من می ...
از احتیاط بیشتر در نون،خ2 تا رعایت انصاف در نقد پایتخت6
کردید چیزی ممکن است مشکل ساز شود خودتان حذف کرده بودید. درست است؟ فشار زیادی روی سریال بود. چند روز قبل خانم غفوری تهیه کننده پایتخت بعد از تمام شدن نون، خ به من زنگ زده بود که خسته نباشید و خدا قوت بگوید. خود ایشان به من گفت شرایط شما خیلی سخت بود که بعد از پایتخت پخش شدید، یک فشارهایی روی شما بود و حساسیت هایی افزایش پیدا کرده بود، گفتم بله واقعا این طور بود. خود این باعث می شد ما یک ...
اختلاف طبقاتی؛ دلیل عشق و نفرت توأمان به سلبریتی های فضای مجازی
در روزهایی که نیمی از جمعیت جهان به دلیل شیوع ویروس کرونا در خانه های خود قرنطینه هستند، فضاهای مجازی به محلی جدید برای اجتماعات بدل شده اند. چنین اتفاقی در ایران نیز رخ داده و ظرف دو ماه اخیر شاهد فعالیت های گسترده ی مردم در فضاهای مجازی بودیم؛ مردم سعی دارند با انتشار انواع محتوا، از شیوه ی سرکردن با قرنطینه، پختن غذا، سرگرمی های این دوران، هنرها و خلاقیت ها، ورزش و تغذیه و دیگر مسائل مرتبط با ...