سایر خبرها
حاج داوود در سلیمانیه جانباز شد و در منا شهید
. شهادت آرزوی مردان مبارزی است که در مکتب امام خمینی(ره) تعلیم دیده بودند و در رکاب رهبری چون سیدعلی خامنه ای پاسداری می کنند. این روزها که مادران و خانواده های شهدا و دوستان به دیدارم می آیند تا تسلی خاطری برایم شوند، به من می گویند شما که دیگر نباید بی تابی کنید. شما که در سال های دفاع مقدس همواره منتظر شهادت آنها بودید. من در پاسخ آنها می گویم: آن زمان ما اگر دو گونی برنج داشتیم یکی را کنار می ...
کسانی که در دوره رکود معامله های پر سود می کنند+ عکس
...، لن تنالها الّا بالشّهادة ؛(11) ای محبوب من، ای حسین! پدر و مادر و برادرت در کنار من مشتاق دیدار تو اند، برای تو در بهشت درجات عالی است که به آن نخواهی رسید مگر با شهادت. بعد از این بشارت، شوق شهادت در راه اعتلای کلمة اللّه در وجودش مضاعف گردید. هنگامی که امام با یاران خویش به سوی کربلا رهسپار بود، در راه، فرزدق شاعر، آن حضرت را ملاقات کرده و بعد از سلام گفت: ای پسر رسول خدا! چگونه ...
شب شعر قصیده های عطش با حضور شاعران آیینی + گزارش تصویری
بروی دست پدر کارزار خواهم کرد مرا بدست پدر بسپر و ببین مادر در این مصاف شهادت چکار خواهم کرد اسیر این بدن کوچک ونحیف ، نیم ببین چگونه از این تن فرار خواهم کرد به نوش کردن تیر سه شعبه جای شیر دل تمام زنان ، داغدار خواهم کرد تمام هستی خود را در این تهاتر عشق نثار غربت آن شهسوار خواهم کرد ...
چرا همسرکشی؟
...، شد. مهران دلیل خوشی او در زندگی شد همه آن احساساتی که با پدر و همسرش تجربه نکرده بود. مهران را دوست داشت. شب و روز به این فکر می کرد که چگونه از دست هیولایی به نام همسر خلاص شود و با مهران زندگی کند. به طلاق فکر نمی کرد چرا که می دانست هیچ کس با او همکاری نمی کند و نمی تواند از همسرش جدا شود. بهترین راه طراحی نقشه ای بود که بتواند او را برای همیشه از بین ببرد. کشتن همسرش بهترین راه ...
از شفاف سازی تبانی تا ناگفته های بسیار از تراکتورسازی/ سرمربی گسترش فولاد: دوست دارم خاطرات تراکتور ...
لیگ برتر برگزار شد و باز دستیار کریمی در ابومسلم خراسان شدم. پس از سال 81 برای اولین بار سرمربیگری را در تیم برق تهران شروع کردم و دو سال سرمربی این تیم بودم. پس از آن هم به ترتیب سرمربی پیام خراسان، سرخپوشان دلوار افزار تهران، شیرین فراز کرمانشاه، آلومینیوم اراک، تراکتورسازی، پاس همدان، شهرداری تبریز و گسرش فولاد تبریز شدم. آناج: خانواده تان ورزشی هستند؟ ما 4 خواهر و 2 برادر ...
عشقی که قابل تحریم و بلوکه شدن نیست!
آزادمردان دشت نینوا شد. یعنی بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی پدر و مادرم به فدایت یعنی روز قیامت روسفید در برابر مادرش فاطمه یعنی با دوستان اهل بیت دوست بودن و بادشمنانش دشمن بودن برای همیشه درست است جوانانی مثل شهیدان عبدالصمد امام پناه (26 فروردین 75) از تبریز، علی کنعانی (13 اردیبهشت 92) از مراغه، محمود رضا بیضایی (29 دی 92) از تبریز، محرم علیپور (7اردیبهشت 93) از ...
پس از زیارت امام حسین(ع) در اسارت، دیگر کربلا نرفتم
حالی که تنها 13 سال داشتم به جبهه رفتم و قریب به شش ماه آنجا بودم. ولی در عملیات والفجر 1 درحالی که از ناحیه دست، پا و پهلو مجروح شده بودم به اسارت دشمن در آمدم و حدود 8 سال نیز این اسارت به درازا کشید تا به خاک پاک ایران برگشتیم. ابنا: با توجه به اینکه در نوجوانی به جبهه رفته اید، درس و مدرسه را رها کردید. تحصیلات خود را بعد از بازگشت به چه نحو ادامه دادید؟ بعد از ...
خطبه های اهل بیت در ورود اسرا به کوفه
: دهانتان را ببندید و دیگر گریه نکنید، مرگ بر شما. دور امام سجاد را گرفتند و گفتند: آقا! از این به بعد یار شما خواهیم بود. حضرت فرمودند: خفه شوید، دهانتان پر از ریگ باد که شما پدرم را هم این گونه دعوت کردید. دیگر فریب شما را نمی خوریم و تمام شد. پس اگر کسی غفلت کند، تمام است. غفلت؛ و گم کردن راه حقّ و عدم هوشیاری! امام صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: وَ ...
میقات الصالحین دانش آموزان بشرویه در مصلی نماز/همه چیز در مورد شیهد فهمیده
حسین فهمیده در چنین روزی در سال 1359 به در جه رفیه شهادت نایل آمد . محمد حسین در اردیبهشت سال 1346 در خانواده ای مذهبی در محله پامنار قم دیده به جهان گشود . وی دوران کودکی خود را در همان شهر گذراند و در سال 1352 به مدرسه رفت . سال پنجم ابتدایی به دلیل انتقال خانواده اش به کرج ، به این شهر آمد . در بحبوحه جنگ تحمیلی روح او نیزهمچون صدها جوان ونوجوان عاشق این کشور به تلاطم در آمد و در نخستین روز های ...
شهیدحسین فهمیده به روایت خواهر
13 آبان و شروع جنگ تحمیلی در سال 59 فعالیت می کرد. * محمد حسین اجازه نمی داد مادرم زیاد کار کند روز اول مهر 59 طبق برنامه هر سال ما را روانه مدرسه کرد و خودش به بهانه فوتبال از منزل خارج شد؛ آن زمان من کلاس چهارم بودم، محمدحسین فکر می کرد به دلیل اینکه پدرم شغل آزاد داشت و نمی تواند به همه کارها نظارت کند همیشه می گفت در نبود پدر شما فکر کنید من پدر و بزرگتان هستم، او تمام ...
فرماندهی از نسل بنی هاشم/ به احترام کربلا، با پای برهنه در مقر خود حاضر می شد
.... این هیأت در ماه محرّم و صفر مراسم سینه زنی و نوحه خوانی برگزار می کرد. حضور در دفاع مقدس جنگ تحمیلی، که شروع شد 18 بهار بیشتر از سن او نمی گذشت. او برای اولین بار برای دفاع از دین و لبیک به فرمان امام خمینی(ره)در تاریخ 1359/10/10از طریق بسیج به ایلام وسرپل ذهاب اعزام شد. او در ابتدا به عنوان یک بسیجی به جبهه اعزام شد و بعد ازمدّتی به عنوان پاسدار رسمی در جبهه مشغول ...
جوان ترین ستاره از کهکشان خرمشهر
فاصله افتاد، اما داود هم سه سال بعد از محمدحسین و در حالی که حدود 20 روز از نامزدی اش می گذشت، به قافله کربلائیان ملحق شد. خانواده فهمیده در دو سال منتهی به شهادت محمدحسین، از قم به کرج مهاجرت کرده بودند و در آنجا بود که حسین فهمیده با محمد رضا شمس دوست شد. بچه های کمیته کرج تلاش زیادی برای جلوگیری از رفتن این نوجوان های کم سال به جبهه انجام دادند. آن ها حتی از مادر محمدحسین ...
پیش بینی یک شهید برای جانشینی امام(ره) / وصیت شهدا پرهیز از ایجاد تفرقه در میان ملت بود
...: ابراهیم به ما می گفت، می دانم شما پدر و مادرها برای بزرگ کردن فرزندان چه سختی ها و مرارت هایی که نکشیدید ولی باید مواظب باشید، چراکه در تیررس دشمن قرار دارید. اگر روزی فردی یا افرادی آمدند و به تو گفتند: چرا فرزندت را به جبهه فرستادی؟ با مشت تو دهن این یاوه گو بزن، چراکه آنها دارند با این حرف ها دل شما را از امام دور و خالی می کنند. به من چند بار گفت: برایم اصلاً گریه نکن ...
شهید فهمیده، الگوی عملیات های استشهادی حزب الله علیه رژیم صهیونیستی
... لازم به ذکر است تا امروز، این تعداد تلفات از نیروهای شاباک در هیچ معرکه ای تکرار نشده است. چند ساعت بعد نیز که کاروان صهیونیست ها به محل حادثه اعزام شد، حسن قصیر ( برادر احمد ) ، با خودروی دیگری خود را به ستون کاروان نظامیان زده و تعداد زیادی از آنها را به هلاکت رساند. به واسطه قولی که دو شهید از همرزمان خود گرفته بودند، تا دو سال و نیم بعد، خبر شهادت شان را به خانواده شان نمی دهند و مادر ...
وقتی دختری والدین خود را نادان بداند
کشیده شدن فرزندان به راه های خطرناک و برخلاف عرف جامعه را همراه دارد. فاطمه 16 ساله، دانش آموز سال دوم دبیرستان به قدیمی و نادان بودن خانواده اش تأکید می کند و با لحنی عصبانی می گوید: پدر و مادرم اجازه رفت و آمد با دوستانم در خارج از مدرسه را به من نمی دهند، به همین دلیل در زمان هایی که آن ها فکر می کنند در کلاس ریاضی هستم، با همکلاسی هایم و دوستانش به مهمانی های مختلط و سفره خانه ها می ...
دویست و بیست و سومین شماره هفته نامه حیات طیبه منتشر شد
، نکته ها و عبرت های 13 آبان ، روز تاریخی ، ماجرای دانشجویان مسلمان پیرو خط امام ، امام خمینی (ره) و تسخیر لانه جاسوسی ، اسباب بازی کودکان انقلاب تفنگ و آرزویشان شهادت است ، با رمز یا حسین (ع) ، از دانشگاه شریف تا دانشگاه جبهه ، پسرم گفت به شهادتم حسادت نمی کنی! ، کتانی چینی ، امر به معروف و نهی از منکر به سبک امام حسین (ع) ، فرهنگ عمومی چیست؟ ، چند توصیه اخلاقی از آیت ا... سید علی قاضی طباطبایی ...
زینب کبری همراهی پایدار و یاوری همیشگی برای امام حسین بود
ده سال به طول انجامید تا به شهادت مظلومانه برادرش امام حسن مجتبی(ع) منجر شد تا در پرونده ایثار خواهرش زینب(س)برگ زرینی دیگر از ایستادگی ومقاومت رقم بخورد. حجت الاسلام کریمیان ها اظهار کرد: حضرت زینب(س) همان مونس مهربان، مادر و پرستار پدر بود که امروز داغدار برادر بزرگ خود بود اما سرانجام این دفتر، به مراتب تلخ تر از صفحات نخستین آن بود تا زینب کبری(س)در کوره مشکلات و مصائب به اوج ایثار و ...
شوخ طبعی های یک روضه خوان+تصاویر
توانست او را در یادآوری کودکی هایش یاری کند: هشت ساله بودم که در همدان، وقتی پدرم به مجالس اهل بیت (ع) می رفت، جلوی پایش فانوس می گرفتم. او با اسب رفت و آمد می کرد و شب ها به دلیل تاریکی هوا، پیاده به روضه هایش می رفت. بنابراین، وقتی هر دو پیاده بودیم، من فانوس گیر راه پدر بودم و در مجالس او، بعد از اینکه به کربلا گریز می زد، با اشاره خودش، چند خط می خواندم. در واقع، مداحی را با خود او آموختم ...
زندگی، مهرجویی، سینما
زمان گم شد و هنوز گم و گور است. برای ساخت این فیلم قرارگذاشته بودیم سفری به نقاط مختلف ایران داشته باشیم و مکان های تاریخی آن را بکاویم. در این فیلم و سریال می خواستیم تحولات فکری و زمینه های اندیشه های شیعی را به کند و کاو بگذاریم. حدود دو سه سال روی فیلم کار می کردم. بلافاصله پس از اتمام فیلم انقلاب شد و بعد از آن با دوربینی روی دوش راه افتادم و حدود پنج ماه از اینجا و آنجا فیلم های ...
مجموعه اشعار آئینی ویژۀ اربعین حسینی
بهار زمستان شدم حسین کوفه به کوفه کوچه به کوچه گذر گذر قاری شدی مفسّر قرآن شدم حسین دیدی چگونه آخر عمری دلم شکست دیدی چگونه پاره گریبان شدم حسین تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم دارم سر مزار خودم گریه می کنم هر چند در مسیر سرت ازدحام بود اما درست مثل همیشه امام بود بی تو سوار ناقه ی عریان شدم حسین ...
زن تبهکار، مرد جوان را به زورگیر حرفه ای تبدیل کرد
کردم از آن سال به بعد به همراه پدرم در حاشیه بولوار دوم طبرسی مشهد میوه فروشی می کردم تا این که حدود 4 سال قبل مادرم در خیابان با دختری آشنا شد و او را برایم خواستگاری کرد وقتی آن دختر را به عقد خودم درآوردم به همراه برادرانم در یک بنگاه املاک مشغول کار شدم. کم کم پیشرفت کردم و به ساختمان سازی روی آوردم. حدود 8 ماه قبل زندگی مشترک با همسرم را آغاز کردم تا این که روزی سوار بر خودروی پراید ...
شهادت آیت الله مصطفی خمینی به روایت دوستش
ندیده بودم. به بیمارستان رفتم و به من گفتند: ایشان از دنیا رفته است! *واکنش امام چه بود؟ وقتی امام خبر را شنیدند، سه بار فرمودند: انا لله و انا الیه راجعون . امام در برابر این مصیبت چون کوه ایستادند و فرمودند: شهادت مصطفی از الطاف خفیه الهی بود. *نقش ایشان را در دوره حیات و پس از شهادت در روند شکل گیری انقلاب اسلامی چگونه می بینید؟ ایشان از ابتدای نهضت ...
گفت وگوی منتشرنشده با داماد امام خمینی(ره)
دوره ای و چگونه با شهید آیت الله حاج سید مصطفی خمینی آشنا شدید؟ ظاهرا این آشنایی، مربوط به مدت ها قبل از وصلت با بیت حضرت امام بوده است؟ بله،پدر بنده و مرحوم حضرت امام، در حوزه علمیه اراک با هم آشنا شدند و دوستی آنها چنان عمیق شد که وقتی مرحوم شیخ عبدالکریم حائری همراه جدم، مرحوم حاج میرزا مهدی بروجردی به قم رفتند و حوزه قم را تأسیس کردند و جدم به طلبه های اراک نامه نوشتند که به قم ...
ظهور و انتظار با عاشورا پیوند خورده است
های عزاداری امام حسین (ع) اظهار داشت: در سال های اخیر شاهد گسترش این مراسم ها در نقاط مختلف، خارج از مرزهای ایران و مناطق غیر شیعی هستیم، از جمله اینکه در ایام عزاداری امام حسین (ع) مسیحیان با صلیب و لباس مشکی به حرم امام حسین (ع) وارد می شوند، در کشور عمان پادشاه لباس سیاه به تن می کند و مسوولان عالی رتبه آلمان این ایام را به مسلمانان تسلیت می گویند. رییس مجتمع فرهنگی شهدای سرچشمه با ...
مجموعه اشعار ویژۀ شهادت امام رضا (ع)
کلیم نه، کلام کبریایی کنار حجره، لحظ? شهادت اشکْفشان به یاد کربلایی کشت تو را به زهر کینه مأمون نگفت تو عزیز مصطفایی چگونه شد، زهر ستم دوایت؟ تو که به درد عالمی، دوایی چشم و چراغ شیعه ای در ایران گر چه ز جدّ و پدرت جدایی دست خدا، همیشه بر سر ماست تا تو، امام مهربان مایی ...
مجموعه اشعار ویژه شهادت امام حسن(ع)
... تو را یکی دو روز قبل عید کشت زنت تو را به خاطر یزید کشت تو زخم از زبان شهر خورده ای تو اولین امام زهر خورده ای مصطفی صابر خراسانی گل کرده در زمین، کَرَم آسمانیت آغوش باز می رسد از مهربانیت حالا بیا و سفره مینداز سفره دار حالت خراب می شود و ناتوانیت دارد مرا شبیه خودت پیر می کند جان ...
آیا سیاه پوشیدن در محرم و صفر فضیلت دارد؟
شیوه از سوی دیگر ائمه(ع) و بزرگانی چون ام سلمه، مختار ثقفی و سیف بن عمیره نخعی کوفی جریان داشته و در عصر غیبت تا کنون تداوم یافته است. (کافی: 6/449، وسائل: 5/34 ب 18 احکام ملابس، حدیث دوم) 8- نعمان بن بشیر هنگامی که خبر شهادت امام حسین(ع) را به گوش اهالی مدینه رسانید، همه مردها سیاه پوشیدند و فریاد و ناله سردادند. ( مقتل ابی مخنف/222) 9- سلیمان بن ابی جعفر (عموی هارون) در تشییع ...
آیا در منابع اهل سنت روایاتی درباره گریه و عزاداری آمده است؟
حالی که اشک از چشمان مبارکش جاری بود، آنها را می بویید. أسماء احساس کرد که برای همسرش جعفر اتفاقی افتاده است؛ لذا سؤال کرد: پدر و مادرم فدایت شوند، آیا از جعفر و یارانش خبری شنیده ا ی؟ پیامبر(ص) فرمود: بلی، آنان به شهادت رسیده اند .[6] 3. همانا پیامبر اسلام بر جنازه عثمان بن مظعون، بوسه می زد و اشک می ریخت .[7] 4. پیامبر اسلام(ص) همراه اصحاب خود برای حجة الوداع عازم شدند و در راه ...
هنوز هم مرگ هر بیمار رنج ام می دهد
ماموریت جنگ دموکرات ها در آذربایجان بود ما در منزل خاله ام بودیم. در همان منطقه به دنیا آمدم و بزرگ شدم و تقریبا تا آخر دبیرستان هم همان منطقه بودم. پدرم به اقتضای نظامی بودنش مدام در ماموریت بود و من، برادر و خواهرم برای اینکه به دبیرستان خوبی برویم تهران منزل خاله ام ماندیم و پدر و مادرم در شهرهای دیگری که محل ماموریت پدرم بود می رفتند. ما مدرسه البرز می رفتیم و شهرهای دیگر امکانات آموزشی ...
روضه و مقتل کربلا را نقاشی می کنم
موقع غیرعاقلانه به نظر می رسید اما در هنرستان هنرهای زیبا ثبت نام کردم که آنجا اساتید و معلمان و حتی همکلاسی های خوبی داشتم. در دوران مدرسه هم فقط یک مسابقه شرکت کردم که نقاشی ام یک سیگار بود که اتفاقا برایش یک جایزه گرفتم. اما تا خواستند سر صف جایزه را به من بدهند صف به هم خورد و هیچ کس نفهمید چی شد! (خنده) در هنرستان یک هم مدرسه ای داشتم به اسم سهیل دانش اشراقی که در حوزه نقاشی و تصویرسازی کارش ...