سایر منابع:
سایر خبرها
اراذل و اوباش چه کسانی هستند؟
زبون می کنه جنابعالی خوب باشی زبونت خوبه و بد باشی زبونت بده. اونی هم که بهش میگن اراذل و اوباش آدمه دیگه، نیست؟ من خودم کردم، تو کردستان زیاد هست: کومو له، دموکرات، پر از دخترای فراری تهرانه. آذوقشون کلا تهرانین، واسه همینه که میگم خودمونیم. بیا ببرمت پیش دموکرات ببین یه دونه سنندجی هست؟ همش دخترای فراری تهرانن. از خانواده فرار می کنن می رن تو دموکرات و کومو له. اینجا که اراذل او وباش ...
جزئیات پنجمین جلسه دادگاه رسیدگی به پرونده 21 اخلالگر ارز ی
...> قاضی خطاب به متهم طالبی افزود: درباره مراودات مالی و خرید این خانه توضیح بدهید. بار دیگر متهم از پاسخ شفاف در این زمینه طفره رفت. قاضی در ادامه این جلسه دادگاه گفت: البته این پرونده در شعبه 1065 کیفری دو که قاضی آن نیز خودم هستم و مجوز انتشار و علنی بودن آن نیز از دادستان خواسته شده است و توضیحات شما را هم در آنجا خواهیم شنید. اما در این باره کمی توضیح دهید. متهم بار ...
محاکمه پسر جوان به اتهام اغفال دختر بیمار
. تلاش ها ادامه داشت تا اینکه دختر جوان شناسایی و بازداشت شد. زیبا در پلیس آگاهی مورد تحقیق قرار گرفت، اما به دلیل اظهارات ضدونقیض و اصرار خانواده اش به بیمارستان منتقل و بستری شد. چند روزی از بستری او نگذشته بود که خبر رسید زیبا به کمک آریا از بیمارستان فرار کرده است. مأموران یک بار دیگر دختر جوان و پسر را شناسایی و بازداشت کردند. آریا که متهم است دختر را ربوده و از خانه اش سرقت کرده است، گفت: من ...
زن خائن تهرانی شوهرش را به قتل رساند و با دوستش ازدواج کرد!
از آشپزخانه برداشتم او را زدم که متوجه شدم کشته شده است. خیلی ناراحت بودم به فاطمه گفتم من به خاطر تو دوستم را کشتم و گرفتار شدم اما حالا زندگی ام نابود شد در همین موقع فاطمه به من گفت اگر پلیس ما را دستگیر کرد من می گویم خودم او را زده ام. آن موقع بچه های مقتول در خانه نبودند ما جسد را همانجا رها کردیم و روز بعد با کمک فاطمه جسد را در باغچه حیاط دفن کردیم. قاضی در ادامه پرسید: تو که ...
ناگفته های دردناک خاله رومینا از قتل دختر 14 ساله تالشی
...> رومینا اشرفی با بهمن خاوری، پسری که 16 سال از او بزرگتر بود فرار کرد و پس از بازگشت به خانه پدر رومینا با تحریک برادرانش برای حفظ غیرت، سر دخترش را با داس برید. خانواده رعنا دشتی، مادر رومینا سعی کردند که پدر رومینا را آرام کنند. اما عکس هایی که در فضای مجازی منتشر شد دوباره آتش خشم پدر را شعله ور کرد و او را به سمت قتل پاره تنش سوق داد. خاله رومینا در گفتگو با خبرنگار رکنا برخی از ...
قتل دختری در هرات به خاطر ازدواج غیر فامیلی
سال 1396 خلاف میل خودش با پسر عمویش نامزد شده بود و بعد از مدتی با این وصلت مخالفت کرد. به گفته خانم سروری او بعدا با "دوست پسرش" به شهر هرات فرار می کند. خانم سروری اضافه کرد که برای رد گم کردن و نجات از چنگ خانواده این دختر یک "گوسفند را آتش می زند" تا به خانواده نشان دهد که او خود را آتش زده و مرده است. رئیس امور زنان هرات می گوید که این زن جوان بعد از مدتی با ...
چه مجازاتی در انتظار بهمن خاوری است؟
خانواده اش آدم های خوبی نیستند و دخترم نباید عروس این خانواده شود. اما رومینا با وجود ترس و وحشتی که از پدر داشت، به رابطه با بهمن ادامه داد و همین امر باعث شد تا اختلاف این پدر و دختر بالا بگیرد. مادر رومینا می گوید چند روز قبل از فرار کردن دخترش از خانه یک روز شوهرخاله اش آمد و گفت: یک نفر می خواهد به خواستگاری رومینا بیاید و گفته اگر شما رضایت ندهید، با رومینا فرار می کند. ...
بررسی ده پرونده قتل های ناموسی در سال های اخیر
قتل رسیده بودند. ضارب که داماد خانواده بود خیلی زود بازداشت شد او در بازجویی ها مدعی شد از مدتی قبل به رفتار همسرش شک کرده بود به همین خاطر او را تحت نظر قرار داده و روز حادثه وقتی همسرش به خانه مادر خود رفته او را تعقیب کرده بود. وقتی همسرم وارد خانه شد دقایقی بعد به آنجا رفتم و با عجله وارد خانه شدم ناگهان همسرم را در حال صحبت با یک مرد غریبه دیدم ازعصبانیت نفهمیدم چه کار می کنم باچاقویی که از ...
عروس های عروسک در دست/ قربانیان کودک همسری
...، اوایل همه چیز خوب بود، ولی پس از مدتی مشکلات روحی پسر ها رو می شود. از قرار معلوم روز سیزده به در پارسال پسر ها همراه خواهران دوقلو و مادر خانمشان به تفریح می روند و همین مایه دلخوری مادرهایشان می شود. تصور کنید همین! باور ناپذیر است و احتمالا همان حکایت گربه و حجله است. مادر های دو پسر شاکی می شوند و بنای ناسازگاری برمی دارند. خانم اکبرزاده هم الحق زن مظلومی به نظر می آید و از ...
داسِ بُرّنده بر گلوی "رومینا"ها در دستانِ مردانِ جامعه ی مردسالار
هم داشته باشیم که گاهی این مراقبت بر اثر جهل و خودخواهی به توسل بر زور منجر گردد. در جامعه ای که جانشین پدر در خانواده ها تحت هر شرایطی می شود پسر، بهتر از این نمی شود و استنتاجِ عموم می شود مراقبت و نظارت مرد بر زن و همآره سایه ی مرد است که بالای سر زن برقرار است و دعاگوییم که این سایه از سرمان کم نشود! ادامه ی وضعیت عقیم، سترون و نامتناجس فعلی نه تنها در جوامع امروزی نمی تواند حیات داشته ...
آموزگار شهادت
خانواده شلوغ ما چه اتفاقی بیفتد. برادر بزرگتر همه امید خانواده بود. قبلاً دو نوبت دیگر هم جبهه رفته بود و باورمان نمی شد که باید برای بار چهارم هم برود. آن روزها دیگر خودم بودم که برای رفتن به آب و آتش می زدم و هر بار هم که داوطلب می شدم، توی پایگاه مقاومت سن کم و قد کوچکم را بهانه می کردند و دست از پا دراز تر بر می گشتم. رابطه شما با شهید چگونه بود؟ رابطه مان بسیار دوستانه و صمیمی ...
سگ گردانی؛ معضلی که سلامت و امنیت شهروندان را تهدید می کند/ خلاف قانونی که در شیراز به مُد تبدیل شده ...
درگیری آنها بر سر حضور یک سگ در ساختمان است. از آنجا که در همسایگی خودمان و در بلوکی که ساکن هستیم نیز با این مشکل مواجه بودیم خود را به جمع رساندم و به یاری مرد شاکی که گویا چندان اطلاعی هم از ممنوعیت سگ گردانی نداشت رساندم. صاحب سگ مدام فریاد میزد که اختیار خودم و خانه ام را هم ندارم؟ همسایه اش را تهدید می کرد که از او بابت ایجاد مزاحمت و دخالت در امور حریم خصوصی از او شکایت ...
کشف حجاب جنجالی شیلا خداداد +عکس و بیوگرافی
یدم خیلی خوب شده؛گفتم خودم با ایشان ازدواج کنم!(می خندد)به هرحال ایشان به واسطه همین جراحی به مطب من رفت و آمد داشتند.طی همین رفت و آمدها متوجه شدیم که اشتراکاتی داریم،به همین دلیل معاشرت هایمان را بیشتر کردیم تا بیشتر آشنا شویم.بعد از مدت کوتاهی هم به دلیل اینکه هیچکدام مان به معاشرت های طولانی و آشنایی های کشدار معتقد نبودیم،تصمیم به ازدواج گرفتیم.از طرف دیگر خانواده هایمان خیلی به لحاظ خاستگا ...
ما که رسیدیم، بدنشان هنوز داغ داغ بود!
مشهد بروم و چون بیکار هم بودم، گفتم یک سر بروم در محل هیئت آزادگان. خودم را آنجا رساندم و تعدادی از بچه ها ی آزاده را دیدم؛ حال و احوالی کردیم. داشتم خداحافظی می کردم که بروم یکی از آزادگان گفت: حاج آقای ابوترابی تماس گرفته اند که دارند می آیند اینجا، نرو ایشان را ببین و بعد برو. این را که گفتند، پاهایم سست شد. یک ساعتی صبر کردم تا حاج آقا آمدند. انگار دنیا را به من داده بودند و تمام ...
مهری و مازیار: از بی اعتنایی همسر تا قلیان در آلاچیق
بود مهری تمایلی برای بیرون آمدن از اتاقش و هم صحبتی با او را ندارد. مادر مهری از مازیار خواست کمی صبوری به خرج دهد تا مهری از دنده ی لج خارج شود. مازیار هم که احترام زیادی برای خانواده ی همسرش قائل بود، قبول کرد و هر چند ناراحت، اما با احترام از خانه ی پدر مهری خارج شد. مازیار وقتی ماشین را روشن کرد و راه افتاد، شروع کرد تو ذهن خودش به صحبت با مهری:" هیچ وقت درک درستی از ...
فیلم های تلویزیون در تعطیلات/ از پخش مثل یک پدر تا دوازده سال بردگی
پسرش می دهد و پس از اندازش را به دخترش می بخشد. در ابتدا همه چیز خوب پیش می رود اما پس از بزرگ شدن نوه اش تنش در خانواده زیاد می شود و در نهایت پس از دعوایی که بین گانپات و عروسش در می گیرد، او و همسرش خانه را ترک می کند و به خانه دخترش می روند و ... فیلم سینمایی الهیار و مه رو به کارگردانی یوزیر زهیرخان ، جمعه 16 خرداد ماه ساعت 8 از شبکه دو سیما پخش می شود. در این انیمیشن خواهیم دید ...
دلایل سردرد، حالت تهوع و خستگی ودرمان خانگی
. کارگاهی داشتند و بی کارگر ماند، رستورانی داشتند و بی مشتری ماند، تاکسی داشتند و بی مسافر ماند. تیم، درِ خانه های این مردم را نزد تا دانه های شرم را بر صورت خجول محجوب در هم فشرده شان ببیند. آنان چند متر دورتر از خانه ها، درِ شیشه ای بقالی ها را زدند و سراغ حساب های دفتری را گرفتند. هدف، تسویه همین حساب ها بود. اسم ها پشت هم ردیف شد؛ آقای میم، خانم سین، پسر همسایه، بچه محل، آقا مرتضی مکانیکی، محمود ...
درخشش بازیگرهالییود در 90 سالگی
...> مادر جان سلام علیکم، امیدوارم مرا ببخشید، می خواستم اگر موافقت می فرمایید مختصری از زندگی مشترک تان با حضرت امام بگویید و این که به طور کلی رفتار ایشان با شما چگونه بود؛ یعنی در خانه ایشان هم از همان احترام قبل برخوردار بودید یا نه؟ و آیا این احترام تا آخر زندگی ایشان برقرار بود؟ بله، به من خیلی احترام می گذاشتند و خیلی اهمیت می دادند؛ یعنی یک حرف بد یا زشت به من نمی زدند. حتی یک روز ...
اعتبار تاکسی های اینترنتی در بازار حمل و نقل خصوصی کشور
کرد اما درآمدش کفاف خرج خانه را نمی داد. دخترها بزرگ شده بودند، فرشته دیگر برای خودش دختر کاملی بود. دختری خوش چهره که خواستگارهای زیادی هم داشت. فرزانه هم دبیرستانی بود. اما امیر با ازدواج خواهرش میانه خوبی نداشت. آن طور که یکی از اقوام نزدیک این خانواده به شهروند می گوید، امیر دوست نداشت در این شرایط خواهرانش به خانه بخت بروند. اما مشکل اصلی او اینها نبود: امیر با پدرش مشکل داشت، چند وقتی بود که ...
دورنما نداریم، پس می فروشیم
انجام نمی دهد؛ هر روز یه بازی جدید داریم اینجا. همه کارا هم داره هی پیچیده تر میشه. خب اونی که بلد نیست چی کار باید بکنه؟ فرزندانش در ایران نیستند و خودش تنها زندگی می کند و هر ازگاهی سری می زند به خانه خواهر و برادر اما آنها هم اهل اخبار و اینترنت نبوده و نیستند تا خبرش کنند که کدام بانک باید برود یا در کدام سایت باید ثبت نام کند. می خواهد سهام عدالتش را به هر قیمتی که آن را می خرند، بفروشد؛ آخه ...
اعتراف مرد تهرانی به کشتن زن ماساژور
بودم و از آنجا داروهای تقویتی و غذا برای قناری ها می خریدم که با یک تبلیغ در مورد ماساژ روبه رو شدم . و ی در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت : من از سر کنجکاوی با آن شماره تماس گرفتم و زن جوان شماره زهره را برای اولین بار به من داد. من با زن ماساژور قرار گذاشتم اما وقتی او سوار ماشین شد و در محله مان چند نفر از همسایه ها مرا دیدند به خودم آمدم و شرمنده شدم. من به زن ماساژور گفتم ...
قاضی پرونده فرزندکُشی: این قاتلان عموما پشیمان نیستند و مشکلات روحی و روانی دارند
روانی یا اعتقادات و تعصبات خانوادگی دست به ارتکاب قتل بزند یا ممکن است عوامل بیرونی در این قتل دخیل باشد. عوامل بیرونی مانند آن که دختری بر خلاف هنجارهای اخلاقی جامعه گام برمی دارد و مثلا با پسری بدون داشتن علقه زوجیت از خانه فرار می کند، باعث می شود دختر در میان اقوام، بستگان، همسایه ها و محل زندگی خود با دیده تحقیر نگریسته شود و چنین نگرشی نسبت به این دختر در خانواده، باعث فشار بر اعصاب پدر و ...
بازیگری نمی ایستد
ایشان و هنرمندان بزرگ آن فیلم، کار کردن افتخاری بود که در آن سن نصیب من شد و تجربیاتی کسب کردم که قطعا در ادامه راهم موثر افتاد. شما نسبتی هم با زنده یاد مهدی اخوان ثالث دارید، آن طور که شنیده ایم ایشان دایی شما بوده اند. چه تاثیری از روحیه خاص و شاعرانه ایشان گرفته اید؟ مهدی اخوان ثالت دایی مادر من هستند که همه جا گفته می شود ایشان دایی خودم هستند. البته واقعا فرقی هم ندارد ...
محرم راز
معلوم نبود خانم تولسی چه مرضی داشت، فقط حال ندار بود. چشم هایش درد می کرد؛ قلبش نارسایی داشت؛ سرش همیشه درد می کرد؛ معده اش حساس بود؛ پاهایش سست بود و یک روز در میان تب داشت. سرش را مدام لای دستمالی خیس از خضاب می پیچیدند؛ روزی یک دفعه تنش را ماساژ می دادند و چند جور ضماد می مالیدند. پره های بینی اش پر از شمع نرم و پماد ویکس بود؛ عینک سیاه به چشم می زد و کمتر می شد که پارچه ای روی پیشانی اش نباشد ...
پدران دختردار بخوانند!
رعیتی و تخت سلطنت نیست؛ نمایش هیمنه و هیبت نیست؛ حتی مسئولیت نیست . خواهید گفت: پس چیست؟ آری، پدری، محبت است؛ نوازش است؛ پذیرش است؛ گذشت است؛ یک کلام، پدری، زندگی است و زندگی با داس و داغ و درفش کاملاً بیگانه است . از سال 85 تا 97 ، بیش از یک دهه یکسره در کلاس های آموزش خانواده در مدارس تهران و شهرستان ها با پدرها و مادرها چهره به چهره سخن گفتم و پیش از این تاریخ نیز؛ لیک در این ...
ناگفته های خاله رومینا از ماجرای قتل
.... او هم دید که این پسر مواد مصرف می کند. دختر دوست خواهرزاده من (دختر خاله رومینا) است گفته بود من هم عاشقش بودم. بهمن هم من را دوست داشت. دو سه سال با هم کشتیم دیدم شیشه می کشد. پارسال خانواده دختر به زور او را از پسر جدا کردند و چند بار مشاوره بردند. دختراشان را فرستادند تهران خانه خاله اش تا از او دل بکند. مدتی آنجا ماند تا از سرش افتاد. رومینا این موضوع را نمی دانست؟ کسی ...
موج مرگ
بود سفت و برآمده بود. شهردار با ناله ای خفیف گفت: پدر، من با شلیک گلوله خودم را راحت می کنم. پدر آنخل بهتش زد. گفت: از خوردن آن همه آسپرین بی حال شده اید. شهردار رو به دیوار کرد و سرش را که میان دو دست گرفته بود، به شدت بر تخته های دیوار کوبید. کشیش هیچ گاه کسی را ندیده بود که آن طور درد بکشد. او که چاره ای برای درماندگی خودش پیشنهاد می کرد ...
درخواست کثیف پدر رومینا از مادرش قبل از سلاخی + صدای مادر رومینا
که می دانم در خانه یکی از اقوام پسر (بهمن) بودند. من از پدر رومینا خواستم اجازه دهد آنها ازدواج کنند، اما پدرش گفت رومینا صلاحش را نمی داند به همین دلیل هم شکایت کرد که بعد از یک هفته رومینا را پیدا کردند و بدون مشاوره تحویل خانواده داده شد. این منبع آگاه اضافه می کند: رومینا بعد از اینکه توسط پلیس آگاهی آستارا پیدا شد، یک شب منزل خاله اش می ماند و روز بعد تحویل پدر می شود؛ در حالیکه ...
روایت سنگ ها از جنگ /روزهای کرونایی در قطعه شهدا چه می گذرد؟
اعضای یک خانواده در قطعه شهدا دفن شده اند، توجهم را جلب می کند. می خواهم بروم و ببینم اما مزاری با حال و هوای جالب می بینم. بوی نفت می آید. فانوسی قدیمی زنگ زده پشت گلدان ها مخفی است. ظرف آب و جارو هم دیده می شود. مزار، تازه شسته شده است. روی آن را با گل آراسته اند و مشمع کشیده اند. گلدان ها و تور دوزی قفسه یادمان، حال و هوای خانه به این مزار داده است. چند مزار پایین تر مادر یکی از شهدا دلیل مشمع ...