سایر منابع:
سایر خبرها
الناز شاکردوست|تیپ جنجالی در مهمانی خصوصی + عکس و بیوگرافی
شاکردوست نام برده شده بود. خبری که روز بعد در روزنامه های سیاسی کشور منتشر شد و در همه یک ماه گذشته ، هیچ یک از طرفین ، این خبر را تکذیب نکردند. او اما درباره اتفاقات روز نمایش فیلم فاصله می گوید: ایشان به تماشای فیلم من آمده بودند. تا قبل از این آقای حقیقی را ندیده بودم اما آنجا که داشتم با مردم عکس یادگاری می گرفتم ، ایشان به سمت من آمد و از بازی ام در فیلم تشکر کرد. از فردای آن رو ...
تمسک به قرآن از ابعاد مهم شخصیت امام خمینی(ره) بود/ تأکید امام(ره) بر هم گرایی مذهبی
امام علی علیه السلام در هر زیارتی که مشرف می شد،می گرفت. به جز یک شب که همان زیارتی است که درباره اش می خواهم بگویم و روز دهم محرم بود، همین که از زیارت امام حسین فارغ شدم به خانه اش رفتم، و خانه اش بین حرم امام حسین و ابالفضل قرار داشت، خانه حاج اشکنانی کویتی بود و از دوستانم نیز بود. به آن خانه رفتم و جمعی از مریدان و حجت الاسلام دعایی و فرقانی نیز بودند پشت سر امام نماز ظهر را یه جماعت خواندیم ...
روایتی متفاوت از یک خانواده پرستار در کوران کرونا/ خانه ما بیمارستان است
...، که به لطف خدا این حس شامل حال من شد. *تلاش های مضاعف مادرم مرا به اینجا رساند در خانواده چهار نفره به جز پدرم که شغلش آزاد است چون هر سه کارمندیم، بازدیدها در بیمارستان اتفاق می افتد، هر سه ما برای رسیدن به این جایگاه شغلی تلاش کردیم، مادرم تلاشی مضاعف برای هر دوی ما داشت، در دوران دانشجویی نگهداری از فرزندم را بر عهده داشت، حتی در داخل ماشین مراقب بود تا من سر کلاس حاضر شوم. ...
از آزادی گنجشک به خاطر امام خمینی تا دختر ناشناسی که خبر فوت امام را داد
به مدرسه نمی رفتم و خیلی و حدود 6 سال سن داشتم ما تلویزیون نداشتیم آن زمان مزاحم تلفنی خیلی باب بود صبح روز رحلت امام تلفن منزل ما زنگ خورد یک دختر پشت خط بود و مدام می گفت امام فوت کرد امام فوت کرد رادیو را روشن کنید. وی افزود: من تصور کردم مزاحم تلفنی است تلفن را قطع کردم در عالم کودکی نمی دانستم امام دقیقاً کیست در این حد می دانستم فقط آدم بزرگ و مهمی هستند به مادرم گفتم مادر دختری ...
این پرستار می خواهد گمنام بماند
کادر درمان ساخته بود تداعی کننده مرگ بود. دو نفر از همکارانم همان روزهای اول از شدت ترس، ترک کار کردند. یکی از پرستاران هم کودک یک ساله داشت و این موضوع را توجیهی برای نماندنش کرد و رفت. 5 ماه بود به بیماری "ام اس " مبتلا شده بودم و تا آن روز هیچ کدام از مسئولان بیمارستان از بیماری ام خبر نداشتند،اوایل بیماری،چند روز به دلیل شرایط بد جسمی در بیمارستان دیگری بستری شدم اما اجازه ندادم هیچ ...
ماجرای عکسی که حضرت آقا سراغش را گرفت/پیغام حاج قاسم برای دخترم در دیدار با رهبری
.... چند دقیقه بعد خواهر زاده ام زنگ زد به گوشی من گفت: خاله خانه مادرجانی ؟ گفتم: اره گفت باشه می خواستم بیایم آ نجا . از شب قبلش هم استرس زیادی داشتم. 6 صبح تازه خوابیده بودم. بلند شدم نرگس را آماده کنم برود مهد. دیدم شوهر خواهرم زنگ زد به گوشی پدرم و یک دفعه پدرم با صدای خیلی بلند داد زد. سریع آمدم داخل اتاق، پدرم گفت: چیزی نیست یکدفعه صدایم بلند شد. مادرم هم آمد داخل اتاق. وقتی رفتم ...
با اشک چشم، امام(ره) را غسل دادم
زندگی می کرد سه تا حیاط بود که امام وقتی آمدند در خانه ای که خاله ام زندگی می کرد، ساکن شدند و حیاط دیگر هم دفتر کار حاج احمد آقا شد. در حیاط حاج آقا مهدی هم خانواده امام سکونت می کردند. افتخاری بود که نصیب مردم جماران شد. آنقدر خوشحال بودند که مثل پروانه، شب و روز دور بیت امام می چرخیدند. حسینیه چگونه آماده شد؟ حسینیه خیلی قدیمی است و دیوار به دیوار خانه پدربزرگم بود. در حال بازسازی بود ...
اجیر کردن 3 مرد برای سرقت طلاهای مادرزن
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، اوایل خرداد امسال، زن میانسالی هراسان با پلیس تماس گرفت و از سرقت طلاهایش خبر داد. وقتی مأموران به خانه ویلایی در شمال پایتخت رسیدند با بهم ریختگی خانه و داماد مجروح این خانواده رو به رو شدند. صاحبخانه که زن میانسالی بود در تحقیقات به مأموران گفت: چند روزی است که مادرم به میهمانی خانه ما آمده است. نامزد دخترم هم خانه ما بود و می خواستند برای خرید به بازار ...
امنیت و آسایش امروز نتیجه ایثار شهداست
، در ماه محرم و ماه مبارک رمضان کمتر ایشان را در خانه می دیدیم و بیشتر اوقاتشان در مسجد سپری می شد. در ماه رمضان که معمولا شب ها نمی خوابید و مشغول خواندن نماز شب بود، گاهی اگر من بیدار بودم به من می گفت که چه نمازهایی می خواند. ایشان معمولا با میکروفن مردم روستا را برای سحر بیدار می کرد و من یکبار با ایشان رفتم. برای مردم هم جالب بود که پدرم من را به همراه خودش برده بود. این فرزند شهید در ...
سرقت طلا های نامزد برای برگزاری عروسی!
وارد خانه شده و با تهدید و بستن دست و پای داماد خانه 200 میلیون تومان پول و طلا سرقت کرده اند. یکی از اعضای خانواده در شرح ماجرا گفت: همراه دخترم، مادرم و دامادم در خانه نشسته بودیم که زنگ خانه به صدا درآمد. وقتی آیفون را برداشتم مردی پشت در خودش را مأمور گاز معرفی کرد که در را باز کردم. هنوز ثانیه هایی نگذشته بود که سه مرد جوان وارد خانه شدند و با تهدید چاقو از ما خواستند هیچ حرکتی نکنیم. ...
چه کسی صدای زوج های نابارور را می شنود؟
منهای زوجینی که قید درمان را می زنند، گاهی هر زوج فقط یک بار قادر به انجام عمل پر ریسک لقاح مصنوعی است و از نیمه درمان آن را رها می کند. در این گفت وگو پای درد دل چند زن و مرد نابارور نشسته ایم. کسانی که سالهاست درگیر ضربه های روحی ناشی از ناباروری هستند و سالانه زمان زیادی از روزهای زندگی مشترک خود را در کلینیک های ناباروری و انتظارهای طولانی برای شنیدن یک خبر خوش می گذرانند. ...
تجارت سیاه با دختران شهرستانی در تهران
های پدرم، بعد از 20سال به خانه مادرم گریختم اما شوهر مادرم مرا بیرون کرد و از آنجا بود که آواره جاده ، تهران و شوش و سیاهی ها شدم ..." این را وقتی روبه روی ما نشست تا از روزهای زندگیش بگویید ، گفت. دختری 22 ساله که وقتی آمد خط چروک بر صورت نداشت و حال صورتش تکیده شده است. شوهر مادرم 30 ساله بود با آرزو رهایی از غم و فشارهای روحی خانه پدری و منزل ناپدری سوار بر اتوبوس شد ...
ما را نجات داد ، همه ما را نجات داد
شهرزاد تمام کارهای مهران مدیری را دیده و از بین انها شب های برره را بعنوان برترین کار پدر گزینش می کند. دختر ظاهرا ساکت و سربه زیری که روبه روی ما نشسته اعتراف می کند که برخی مواقع مچ پدرش را میگیرد و به دلیل اشتباهات در کارهایش به او تذکر میدهد: سر سریال باغ مظفر از یکی از قسمت ها خوشم نیامد به پدرم گفتم و او هم گفت درستش می کنم . شهرزاد یازده سال اکثر ندارد اما در این مدت تمام سریال ...
دختر جوان؛ قربانی هوس های شوم
به دختری افسرده و گوشه گیر تبدیل شده بودم، به این ارتباط شیطانی پایان دادم و ساعت ها به سرنوشت سیاه خود گریستم. با آن که درگیر اعتیاد شدیدی بودم اما خانواده ام همچنان مرا رها کرده بودند و کاری به من نداشتند. در همین روزها بود که ناگهان پدر و مادرم را در یک سانحه تلخ رانندگی از دست دادم و لباس سیاه پوشیدم. برادرانم میراث پدرم را تقسیم کردند و من هم با سهم خودم مشغول استعمال مواد مخدر صنعتی ...
سرقت طلا های مادرزن برای برگزاری جشن عروسی
دو زن چند روز قبل به دادسرای مبارزه با سرقت تهران مراجعه و از سه مرد غریبه به اتهام سرقت شکایت کردند. یکی از شاکیان گفت: من به همراه مادر و دخترم در یک خانه زندگی می کنیم. روز حادثه نامزد دخترم به نام ایوب هم خانه ما بود که زنگ در را زدند و فردی خودش را مأمور آب معرفی کرد، اما بعد از اینکه در را باز کردیم سه مرد داخل آمدند. آن ها چاقو در دست داشتند و بسیار خشن بودند. دزدان شروع به تهدید ما کردند ...
خاطره محمد گلریز از روز رحلت امام خمینی (ره)
بسیار متأثر و غمگین بودم و در طول مسیر از خداوند خواستم توفیقی عطا بفرماید بتوانم سرودی بخوانم تا بازگوکننده حس و حال آن روزها و مرهمی باشد بر آلام و دردهای مردم سرزمینم.... به خانه که رسیدم همسرم گفت آقای محمدعلی شکوهی (آهنگساز قطعه دریغا ای دریغا) تماس گرفته اند و تأکید داشتند هرچه زودتر به سمت تالار وحدت حرکت کنم. به اتاق ایشان رفتم در حالتی گریان شعری را زمزمه می کرد و مشغول گفت ...
عروسی مجلل؛ انگیزه داماد برای سرقت از خانه مادرزن
است که مادرم میهمان خانه ما شده است. او تمام طلا و جواهراتش را به خانه من آورده بود تا در گاوصندوق خانه ما باشد. چون او معمولا خانه نبود و پیش بچه هایش می رفت. به همین دلیل می گفت بهتر است طلاها را در خانه اش نگه ندارد از ترس اینکه مبادا سارقان به خانه اش دستبرد بزنند اما خبر نداشت که قرار است دزد به خانه من حمله کند. وی ادامه داد: روز حادثه دخترم به همراه دامادم که چند ماه قبل با یکدیگر عقد ...
روزی که امام (ره) رفت
سلامتی امام خمینی (ره) در حرم مطهر ثامن الحجج (ع) دعا کردند آن شب برای مردم ب هسختی گذشت و صبح روز چهاردهم از ساعت 7صبح به بعد برنامه های تلویزیون با پخش قرآن آغاز شد. همین موضوع مردم را نگران کرد. با رادیو تماس گرفتم و پرسیدم چرا قرآن پخش می کنید؟ اتفاقی افتاده؟ اما پاسخی از اپراتور ها نگرفتم. مثل روز های قبل برای خرید نان به نانوایی رفتم، همانطور که در صف ایستاده بودم ناگهان صدای آقای حیاتی ...
سالمندان، گنجینه های فراموش شده
در منطقه محروم در سال 60 صفارزاده همراه تازه عروسش به مشهد می آید. صفارزاده می گوید: پدرم فوت کرده و من فرزند بزرگ خانواده بودم و باید به مشهد برمی گشتم. در مشهد آستان قدس در شهرک ابوذر خانه های سازمانی به فرهنگیان واگذار می کرد. آنجا من هم یک قطعه گرفتم و در شهرک ساکن شدم. اتفاقی که در سال 74 به حضور پیرمرد در این شهرک منجر می شود. جایی که بسیار مورد علاقه او است. روز آخر زندگی آقای پارسایی همه ...
ماجرای عروسی که طعمه کلاهبرداران اینترنتی شد
خرید جهیزیه اش توسط شیادان فضای مجازی به یغما رفته است، در حالی که از شدت نگرانی و اضطراب آرام و قرار نداشت، اشک ریزان به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: هنوز یک ماه بیشتر از برگزاری جشن عروسی خواهر بزرگم نگذشته بود که مجید به خواستگاری ام آمد. من هم که به تازگی تحصیلاتم را در مقطع دبیرستان به پایان رسانده بودم، به خواستگاری اش پاسخ مثبت دادم چرا که پدرم کاملا مجید و خانواده اش ...
به فرزندانم بگویید راه امام خمینی را ادامه دهند
کند تا تحویل فرزندانم دهد. هیچ کس حق ندارد با زور بچه هایم را از دست همسرم بگیرد مگر همسرم دست از فرزندانم بکشد و همسر اختیار کند آن وقت بچه هایم را به دست مادرم بسپارد و حق همسرم در خانه است آن هم در شرع مقدس اسلام هر چه در حق همسر بیوه در قوانین اسلام ذکر شده است و امیدوارم که مادرم مرا حلال کند و برادرانم و خواهرم مرا حلال کنند و از بدی بنده چشم پوشی کنند و بنده را با اخلاص حلالم ...
دعوای مرگبار زوج جوان 24ساعت پس از آشتی
عجیبش درگیر شدیم و من خانه را به حالت قهر ترک کردم. به همراه دخترم به خانه پدرم رفتم که یک روز قبل از حادثه همسرم به دنبالم آمد. من هم او را بخشیدم و به خانه برگشتیم. زن جوان درخصوص روز حادثه گفت: ظهر پنجشنبه یعنی 24ساعت بعد از برگشت من به خانه سرگرم نظافت خانه بودم و دخترم در اتاق، خواب بود. همسرم به دنبال کلید کمدش می گشت و وقتی پیدا کرد ناگهان فریاد زد که وسایلش سرقت شده است. می گفت تو با ...
آیا زن جوان، شوهر متوهمش را کشته است؟
قبل از حادثه قهر کردم و به خانه پدرم رفتم. اما ایمان چهارشنبه به دنبالم آمد و مرا به خانه آورد کمی هم قرص های اعصاب و خواب پدرم را برداشت و خورد. درگیری خونین زن جوان ادامه داد: پنجشنبه ظهر دخترم داخل اتاق خواب بود و من در حال نظافت خانه بودم که دوباره دعوا شروع شد. این بار ایمان می گفت: من کلید کمدش را به صاحبکارش داده ام و او نیز وسایلش را دزدیده و کمد را بهم ریخته است ...
کشف حجاب جنجالی شیلا خداداد +عکس و بیوگرافی
زندگی مشترکش بپردازد. به ویژه این که دوست داشت خیلی زود مادر شود. قصه بازیگری شیلا خداداد از کجا آغاز شد؟ شیلا خداداد: تازه دیپلم گرفته بودم و منتظر نتیجه کنکور بودم، که یک روز داشتم به داروخانه می رفتم تا برای مادرم دارو بگیرم. آنجا با آقای مسعود کیمیایی مواجه شدم. درباره سینما صحبت کردیم و ایشان به من پیشنهاد بازی در فیلم شان را دادند. پس از بازی در فیلم اعتراض به کلاس ه ...
روحانیت حافظ فرهنگی اسلام و سپاه حافظ نظامی آن است
عزیز و مادرم که من سلام به پدری می کنم که معلم همه ما برادران بود و هست. الحمدالله، شکر خدا می کنم و همچنان از پدرم تشکر می کنم که ما را به راهی که خدا خواسته تربیت کرده است. همچنان از آن ها می خواهم که در شهادت من گریه نکنند. فقط خوشحل باشند امانتی را که خداوند به آن ها داده، صحیح و سالم به او پس داده اند و از آن ها می خواهم به بزرگی خودشان مرا ببخشند. و چند جمله ای به همسر و فرزندانم ...
بررسی ده پرونده قتل های ناموسی در سال های اخیر
قتل رسیده بودند. ضارب که داماد خانواده بود خیلی زود بازداشت شد او در بازجویی ها مدعی شد از مدتی قبل به رفتار همسرش شک کرده بود به همین خاطر او را تحت نظر قرار داده و روز حادثه وقتی همسرش به خانه مادر خود رفته او را تعقیب کرده بود. وقتی همسرم وارد خانه شد دقایقی بعد به آنجا رفتم و با عجله وارد خانه شدم ناگهان همسرم را در حال صحبت با یک مرد غریبه دیدم ازعصبانیت نفهمیدم چه کار می کنم باچاقویی که از ...
در ماجرای اعدام نواب صفوی، آقا رفتند پیش آقای بروجردی، ولی ایشان گفتند، دخالت نمی کنم / آیت الله کاشانی ...
...: پنجشنبه دوازدهم خرداد 1390 روزنامه اطلاعات در ویژه نامه ای به مناسبت سالگرد ارتحال امام مصاحبه ای مفصل با خدیجه ثقفی نوری، همسر امام خمینی، منتشر کرد. این گفتگو را زهرا مصطفوی دختر کوچک ایشان گرفته بود. خدیجه ثقفی اول فروردین 1388 درگذشت، و این که زهرا مصطفوی چه تاریخی این مصاحبه را با مادرش انجام داده مشخص نیست، اما نکته مهم و جالب این است که ظاهرا این اولین و آخرین مصاحبه بلند با همسر امام خمینی بوده است. روزنامه اطلاعات در لید این مصاحبه نوشت: همسر امام خمینی تا هرگز حاضر به گفتگو با هیچ نشریه ای و رسانه ای نمی شدند، اما این گفتگو با زحمت فراوان سرکار خانم دکتر زهرا مصطفوی دختر بزرگوار ایشان انجام شده است. این البته در حالی بود که سال ها پیش از آن روز چهارشنبه چهارم بهمن 57، حمیده امیری، خبرنگار کیهان در پاریس برای نخستین بار با همسر امام خمینی مصاحبه کرده بود و ما آن را پیش تر در انتخاب کار کردیم. بعد ...
5 خاطره از شهید فرج الله حاتمی
حاتمی دستش را از شیشه ی ماشین بیرون می برد و از دست مردم نقل و شیرینی می گرفت و همه را به بچه ها می داد. من از او خواستم که او با همان شوخ طبعی همیشگی اش گفت دستم رو می برم بیرون و می گویم: ما را دعا کنید. اونا هی شیرینی و نقل می دهند، من چکار کنم خلاصه اینکه باشادی آنقدر به بچه ها روحیه می داد که اگر کسی هم تعلق خاطر خانواده اش داشت، فراموش می کرد. ما شب اول، در شفیع خانی ، باز او و چند تا ...
عروس های عروسک در دست/ قربانیان کودک همسری
اشاره می کند و می گوید: مادرم گفت عروس نوه خودم است و داماد هم نوه خودم، به ما پدر و مادر ها گفت دخالت نکنید و خودش این دو را وصلت داد. سوغاتی مسموم خانواده فاطمه چند سالی است به مشهد آمده اند و قبل از این در روستایی اطراف سرخس زندگی می کردند. همسر فاطمه هم در همان روستا چوپانی می کرده است تا اینکه معتاد به کریستال می شود. اصلا این پدیده نزدیکی به شهر برای جوان های روستایی خودش ...