برادرم اقامت در اروپا را به خاطر لبیک به حضرت زینب (س) رد کرد
سایر منابع:
سایر خبرها
روایت عاشقانه زندگی اولین شهید بی سر شهر قم/ قرار یک معامله پرسود سر پل صراط
، برادرم به پدر و مادرم گفت که احمد به سوریه رفت! شب عجیب و غریب رفتن سید احمد پدر و مادرم همان اول شوکه شدند و مانده بودند که مگر می شود، گفته بود می خواهم بروم، ولی ما فکر می کردیم که که دارد شوخی می کند یعنی این قدر جدی بود؟ پدرم به من گفت چرا به ما نگفتی و در کل همه مرا سؤال پیچ می کردند. آن شب خیلی سخت گذشت و شب خیلی عجیب وغریب بود. از قبل هم گفته بود تا 10، 11 روز اجازه ...
وصیت کرده بود مُهر آقا را روی کفنش بگذارند
سال 1361 در جبهه ها حضور یافتند. برادرم محمدرضا فرزند اول خانواده و متولد 1345 بود. بنده متولد 51 و شش سال از ایشان کوچک تر هستم. خانواده و بستگان ما همگی مذهبی هستند و در فعالیت های انقلابی شرکت داشتیم. چون خانه ما در کنار مسجد محله قرار داشت از همان اول برادر و خواهرهایم در مسیر مسجد در رفت و آمد بودند. پدرمان از همان سن پنج سالگی همه ما را به مکتبخانه می فرستاد تا قرآن یاد بگیریم. در مدرسه هم ...
شهیدی که در حیات و ممات خلق را به حق دعوت می کرد
می گفت مدیون طرف می شوم. برای بی بضاعت ها رایگان خانه می ساخت ما پنج برادر و یک خواهر بودیم. غلامرضا آخرین برادر و در واقع فرزند پنجم بود، او از همه ما مومن تر و بهتر بود. اگر کسی در کارش مانده بود و پول نداشت، برادر شهیدم برایش رایگان خانه می ساخت، خود برادرم وضع مالی زیاد خوبی نداشت که بخواهد به کسی پول بدهد؛ ولی در حدی که می توانست کمک می کرد و افرادی که کسی را نداشتند مثل پیرمردها ...
برادر، خواهرش را به خاطر ارتباط با مرد غریبه کشت/پدر خانواده قتل را گردن گرفت
تماس گرفت و تهدیدم کرد که مانع طلاق لیلا از شوهرش نشوم. او تأکید کرد که دخترم را دوست دارد و پس از طلاق لیلا می خواهد با او ازدواج می کند. من از عصبانیت به خانه لیلا رفتم و از او خواستم تا ارتباطش را با یونس تمام کند، اما او توجهی به حرف هایم نکرد و بین ما جر و بحث شدیدی درگرفت و من هم با دستم دهانش را گرفتم که خفه شد. پس از اعتراف پدر مقتول وی بازداشت شد و همه اعضای خانواده نیز رضایت ...
مریم خائن به قتل رسید / مادرم با آرش دوست بود + جزییات
جوان را کشته است . خیانت مریم دختربزرگ مریم گفت :مادرم مدتی بود با مرد جوانی به نام آرش رابطه داشت .آرش قصد داشت با مادرم ازدواج کند . قبلا چند بار نقشه قتل پدرم را کشیده و از مادرم خواسته بود تا پدرم را بکشد اما مادرم قبول نکرد . با رفتارهایش مادرم را تحت فشار روانی قرار داد تا خودکشی کند . دختر نوجوان ادامه داد :من و خواهرم از رابطه پنهانی مادرمان با آرش مطلع ...
ماجرای قتل لیلا در گلشهر و خودکشی شوهرش
. مامان لیلا در این مدت کار می کرد، مراقب ما بود و هم دنبال کارهای جدا شدن از پدرم به شکل غیابی بود. دختر خانواده زخمی شد / او چه گفت؟! دختر 19 ساله ادامه داد: من و مادرم، همراه برادر 21 ساله ام هرکدام مشغول کار کردن و گذراندن روزهایمان بودیم که حدودا 3 الی 4 ماه پیش سر و کله پدرم به نام جاوید پیدا شد. او شیشه مصرف می کرد و از زمان برگشتنش، خانه ما یک روز خوش به خود ندید. او ...
هنوز از مجتبی جدا نشده بودم که با سینا به خانه اش رفتم!
پدرم دراز نکنم اما به دنبال شیوع کرونا، کارگاهی که در آن کار می کردم ورشکست شد و من نیز بیکار شدم. تمام وقتم را در منزل و در فضای مجازی سپری می کردم تا این که در فضای تلگرام با فردی آشنا شدم و ارتباط تلفنی ام را با او آغاز کردم اما پدر و برادرم متوجه ماجرا شدند و مرا کتک زدند و گوشی ام را گرفتند. من هم از شدت خشم و ناامیدی به داخل حمام رفتم و رگ دستم را بریدم اما من را به بیمارستان ...
درخواست سیگار از بابا و دوچرخه خواهرم از گمرک!
پیکری نیمه جان چیز دیگری نمانده بود. اندازه نبرد یک گلادیاتور با ببری عصبانی از سیبری زخم روی تنم مانده بود. بعدها احتمال دادم که شاید پدرم با خودش حساب کرده و گفته حالا که یکی دارد به خانواده اضافه می شود، بد نیست که سعی ام را بکنم تا یکی کم بشود. در همین فاصله مادرم زاییده بود؛ چون عمه ام پرستار همان بیمارستان بود اجازه دادند من هم به دیدن خواهر و مادرم بروم. با آن بدن متلاشی و پر از زخم و کینه، برای اولین بار خواهرم را دیدم. یک تکه لپ بود که بچه ای ازش آویزان است. ...
من با تمام وجودم از اسلام و انقلاب دفاع خواهم کرد
با فریادشان و رهبرم با قاطعیت با مشت به دهان امپریالیسم می کوبیم. خدمت خواهران عزیزم سلام می رسانم. خدمت برادرم سلام می رسانم. خدمت عموهایم و زن عموهایم سلام می رسانم و خلاصه همگی شما را به خدای بزرگ میسپارم. در خاتمه به پدر و مادرم که عمری را در پرورش من رنج متحمل شده اید متذکر می شوم که اگر من شهید شدم این سعادتی است که خودم در انتظارش روز شماری می کنم و دوست ندارم برای ...
این زن جنجالی 54 بار شوهر کرد! + عکس
به گزارش گروه گوناگون خبرگزاری برنا؛ رکورد عجیب و غریب زن جوان دو رگه کره ای - آمریکایی برای همه زنان دنیا جالب است ، خانمی که در عرض 9 سال 53 بار ازدواج کرده است. "ماریا یوآن" بعد از فشارهای پدر و مادرش برای ازدواج با مردی اهل کره دست به کاری عجیب زد و طی 9 سال با 54 نفر ازدواج کرد ، ازدواج هایی که در 50 ایالت امریکا انجام شد و او علاوه بر ازدواج با مردان با ارواح نیز پیمان زناشویی ...
مهری و مازیار: ویلا ...!
. مهری با خودش می گفت: ای کاش پدر و مادرم بروند خانه ی خودشان تا تنها باشم. چون اینا نمی تونن دختر خودشون رو درک کنن. اون از بابام که میگه حرفاتو به من بزن، این از مادرم که موزیک شاد میذاره و دست می زنه. مهری با اینکه خیلی پدر و مادرش را دوست داشت و همیشه به آنها وابستگی زیادی داشت، اما واقعا حوصله ی ماندن آنها در منزل را نداشت.سرش را لای دستانش گذاشت و ناگهان بلند شد و با عصبانیت به ...
از برج آزادی تا برج بامیان؛ نقطه چین، چمدان و آسمان آبی
هم راهی قم و مشهد می شود. معصومه متولد قم است و 30 سال سن دارد. از همان کودکی به نقاشی علاقه داشت و این را دفاتر نقاشی دوره دبستانش گواهی می دهد. معصومه می گوید: حمایت های پدر باعث شد تا علایقم را دنبال کنم. پدر به خطاطی و شعر علاقه داشت و همیشه ما را به یادگیری هنر های مختلف تشویق می کرد. پدر پدربزرگم به خطاطی علاقه داشت و نسخه ای از قرآن را هم خطاطی کرده است. هیچ ارتباطی بین تحصیلات و کار ...
گتوزو: این برد تقدیم به روح خواهرم؛ قرارداد و پول ذره ای برایم اهمیت ندارد
گتوزو تقدیم کرد. سرمربی ناپلی ها در این رابطه گفت: می خواهم از تمام جامعه فوتبال تشکر کنم که در این دوران به من نزدیک بودند. دورانی سخت. من این برد را به خانواده ام تقدیم می کنم. به پدر و مادرم و خواهرم. ما همه خواهرم را دوست داشتیم و نبود او، غم بزرگی است.
سروش احمدی: از مسافرکشی من استفاده سیاسی نکنید!
شرایط خاص کار کند. دوست دارم دست پدر و مادرم را بگیرم و حتی اگر خودم نداشته باشم اجازه نخواهم داد دست آنها جلوی کسی دراز شود. نایب قهرمان آسیا گفت: سال گذشته بعد از کسب مدال جهانی، اساسنامه ای در خصوص حمایت و جذب ورزشکاران قهرمان توسط دستگاه های دولتی تصویب شد اما هنوز این اتفاقی نیفتاده است. در کنار این موضوع و با توجه به اینکه در روستای ساحلی لاریم از توابع جویبار زندگی می کنم، طرحی را ...
6 میلیاردی که خون به پا کرد/ می خواستم بترسد، کشته شد!
هزار سکه. من بار ها تلاش کردم این مسئله را بدون دعوا حل کنم، اما فرهاد گوشش بدهکار نبودم. برای همین با یک وکیل مشورت کردم. شاهین بیان کرد: این زن که بعدا متوجه شدم تنها کارآموز وکالت است و نه وکیل، به من پیشنهاد داد برای پس گرفتن چک هایی که دست فرهاد داشتم، از او پای سفته ها امضاء بگیرم. او اظهار کرد: گوش فرهاد بدهکار نبود، برای همین نقشه کشیدم با برادرم و همان وکیل و کی ازد ...
کار خیریه به توزیع غذا ختم نمی شود
آموزی راهنمایی و دبیرستان می دید که پدر معلمش به روستاهای شهرستان کهگیلویه سفر می کند، به وضعیت تحصیل شان می رسد و کمکی در حد تأمین مایحتاج خانه به پدر مادرشان می رساند. آن موقع من راهنمایی بودم، وضع جاده ها خیلی بد بود، کنارش گرمای دهدشت و صعب العبوری روستاها و کوچ طایفه ای هم بود. با همه اینها پدرم با دوستانش به نوعی خیریه محلی سامان داده بودند و دائم در این مسیر رفت وآمد می کردند که به وضع ...
همه فکر می کردند از اسلام دست کشیدم!/می توانی شهردار باشی و شهید شوی!
... * سرش را پایین انداخت و هیچی نگفت یک شب اعضای خانواده دور هم جمع بودیم، برادر بزرگ ترم حسین که خیاط بود، مشغول کارش بود و پدر هم داشت مطالعه می کرد، ما هم که کوچک تر بودیم داشتیم بازی می کردیم، برادرم وقتی خیاطی می کرد عادت کرده بود یک پایش را کنار چرخ دراز کند. آن شب متوجه شدم که عبدالله تمام حواسش به پای برادرم است، حسین آقا خندید و گفت: چی شده عبدالله؟ باز چه ...
6 وسیله جادویی الیف شافاک که به زندگی او معنی می دهد
اندازم تا احساس آشنایی و پیوند کنم. شاید هنوز بخشی از من داستان های هزارویک شب را به یاد می آورَد، داستان هایی که وقتی بچه بودم از زبان مادربزرگم شنیدم: جهان ممکن است دائم در تغییر باشد، اما تا وقتی که روی قالیچه ای کوچک می نشینی همه جا خانه توست. یا، بسته به اینکه مسئله را چطور می بینی، همه جا غریبه ای. قالیچه محبوب من آنی بود که وقتی برای اولین بار به استانبول نقل مکان کردم، اوایل دهۀ 2000، از ...
شهید جامی خراسانی: در انجام مسئولیت هایتان کوتاهی نکنید
سال مفقودالاثر بود و من دلم می خواست مانند او، دینم را به انقلاب و اسلام ادا کنم. وقتی جواد جامی که از آشنایان قدیم ما بود، به خواستگاری ام آمد، در همان اولین جلسه دیدار، پیشنهاد وی را برای ازدواج قبول کردم. به یاد دارم وقتی او از منزل ما رفت، پدرم به من گفت: این جواد هم مانند پسرم، شهید می شود. من جواد را به خاطر تقوا و ایمانی که داشت، پذیرفتم و مجذوبش شدم. در تمام مدتی که همسرش بودم، منتظر بودم ...
فیلم و تصاویر ماندگار از محمد علی کشاورز+ زندگی نامه
مهربانی هم فرو می ریزد و زندگی به یک جهنم واقعی تبدیل خواهد شد. *از گذشته های خیلی دور چه چیزهایی را بیشتر به خاطر دارید؟ پدر و مادرم را خوب به یاد دارم؛ از شاهنامه خوانی مادرم گرفته تا جمع کردن اهالی محل به وسیله پدرم برای حل و فصل مسائل روستایمان. آخر پدرم کدخدای روستایمان بودند و برای همین خانه ما همیشه پر از آدم های مختلف بود. یادش به خیر آن روز ها چقدر زود گذشت. ...
مظلومیت های فرزندان شهدا در کردستان
هر کسی که به خانه ی ما آمده است مسئول بوده که با گرفتن عکسی و دادن یک لوح تقدیر و قول الکی آمدند و رفتند و کاری انجام نشد! گفتن این حرفش نشان از دل پُری داشت که سختی های زندگیش توان صبر را از وی بریده بود، 13 خرداد سال 1366 که در خانواده ای 4 نفره به دنیا آمدم پدرم در منطقه ی چور و ننه در درگیری با ضد انقلاب درست یک هفته بعد از به دنیا آمدنم به شهادت رسید و مادرم هم درست در ...
گپی با مادر و دختر ورزشکار شهرک مهرگان؛ بفرمایید کاراته!
مسابقه ها این دو رشته جدا از هم برگزار می شود. من همه مدال هایی که گرفته ام از مسابقات کاتا بوده است. یک مدال استانی دارم. یکی هم از مسابقات کشوری و آخری هم از مسابقات بین المللی که در کشور خودمان برگزار شد. همه این مسابقات مربوط به سال قبل است. برای دخترخانم های هم سن خودت چه صحبتی داری؟ به هر رشته ای که دوست دارید بروید. من کاراته را دوست دارم، چون به من این توانایی را می دهد که از ...
درخواست عجیب پدرِ ملی پوش دوومیدانی از مسئولان ورزش: پسرم را برای ایران حفظ کنید!
حالی که بلیت برگشت به ایران این دو ورزشکار فراهم شده بود و باید به کشور باز می گشتند، اما رسولی تصمیم گرفت این کار را انجام ندهد و بحث ازدواج و ماندن در این کشور را مطرح کند. رسولی که سابقه قهرمانی در جوانان آسیا را دارد و مدتی را در ایران بدون مربی و توجه کار می کرد، راهی بلاروس شد تا شاید بتواند سهمیه ورودی المپیک 2020 را کسب کند، اما شیوع ویروس کرونا همه چیز را تغییر داد و در نهایت به اینجا ختم ...
همه باید مرد میدان جنگ باشیم
الرحیم ...سلام بر امام خمینی این رهبر خروشان این خروشان فریادگر این فریادگر سازش ناپذیر این روح بزرگ عصر ، عبد خالص ، مجسمه تقوا ، عالم خداشناس ، عارف خدا ترس ، حافظ دین ولی فقیه ، همانکه قوام و مشروعیت این جمهوری و انقلاب به اوست. پیشوای شب زنده داران ، پناه گاه مستضعفان ملجاء مسئولین و زمامداران در سختی ها ، امام مجاهدین پاسدار خون شهدا، پدر یتیمان، روح رزمندگان پاسدار، شیفته خانه امام ...
گزارش | آرامبا، یک آرمان شهر در اتیوپی
مشغول کار و فعالیت بودند اما وقتی به خانه برگشتند، زمان آن بود که پدرم استراحت کند اما تازه شروع کار مادرم در خانه بود. از او انتظار می رفت آشپزی، تمیز کردن خانه، شستشوی پای پدر و رسیدگی به امور بچه ها را انجام دهد. وقتی مادرم نتوانست همه کارها را به موقع انجام دهد، پدرم وی را مورد آزار و اذیت، توهین و گاه کتک زدن قرار می داد و من فقط با تعجب نگاه می کردم که چرا این اتفاق باید برای مادرم بیافتد ...
خلاف سرشت کودکیم
روز هایی که انقلابی در بستر خفته و خاموش آن در حال نطفه بستن بود، من به دنیا آمدم. روز های پایانی سال است به قول مادرم روز علفه، آستانه ی عید نوروز بود. مادرم در حال پختن نان، درست کردن فتیر، کار های خانه تکانی است تا همه چیز را تمیز کند و طبق آداب و رسوم آماده برای سال جدید شود. در اوج کار و غبار زدایی از زندگی ساده و پا گذاشتن به سال جدید، بدون توجه به درد های منظمی که دست بردار نبود، به کار خود ...
اعتراف تلخ بهمن خاوری از ارتباطش با رومینا + جزئیات
.... آیا خودت را مقصر می دانی؟ عذاب وجدان نداری؟ به خاطر فراری دادن رومینا پشیمان نیستم؛ من خودم را مقصر نمی دانم. کمی درباره خانواده خودت بگو؟ یکی از خواهرانم فرار کرده. برادرم که از خودم بزرگ تر است دختری را فراری داد و الان یک بچه دارد؛ پدرم نیز مادرم را فراری داده بود. محلی ها می گویند گویا تو قبلا دختر دیگری را نیز فراری دادی. ...
ناگفته های بهمن خاوری/قبل از رومینا دختر دیگری را فراری داده بودم +عکس و فیلم
را این گونه کشته باشد. آیا خودت را مقصر می دانی؟ عذاب وجدان نداری؟ به خاطر فراری دادن رومینا پشیمان نیستم؛ من خودم را مقصر نمی دانم. کمی درباره خانواده خودت بگو؟ یکی از خواهرانم فرار کرده. برادرم که از خودم بزرگ تر است دختری را فراری داد و الان یک بچه دارد؛ پدرم نیز مادرم را فراری داده بود. محلی ها می گویند گویا تو قبلا دختر دیگری را نیز فراری دادی. کد ویدیو دانلود الفیلم الأصلی ...
در سوگ جان هایی که کرونا گرفت...
گفته پسرش احساس وظیفه کرد و سر کار حاضر شد. اصرار خانواده هم بی فایده بود، هرچقدر گفتند "پدر نرو"، اما گوشش بدهکار نبود. پسر شهید احمد داستانی به ایسنا می گوید: پدرم 40 سال در این بیمارستان خدمت کرد و تا سه روز قبل از اینکه در بیمارستان بستری شود و از دنیا برود، شیفت کاری داشت. بعد هم ما را تنها گذاشت و به آرزویش که شهادت بود، رسید. او می گوید: پدر من بازنشسته بود و می توانست ...
خزینه دفن شده در برزخ احیا و نابودی
.... پدرم از همان سال 1330 همه کاره این حمام بود. خدا رحمتش کند؛ خیلی زود رفت. سال 54 فقط 51 سال داشت که از دنیا رفت. گرم نگه داشتن همیشگی حمام کار طاقت فرسایی بود و هر کسی از عهده آن برنمی آمد. این قدر وردست پدر بودم که خیلی از کارهایش را یاد گرفته بودم. او مخزن را پر از چوب می کرد و چیزی شبیه قیر با همان غلظت که نفت سیاه می گفتند به عنوان سوخت در گرم خانه حمام استفاده می کرد. کف حمام لوله هایی ...