روایت مسی از بازی ایران و آرژانتین
سایر منابع:
سایر خبرها
حمید استیلی:رهبر انقلاب به خاطر گل به آمریکا پیشانی ام را بوسیدند
.... سخت می توانم توصیفش کنم. 22 سال می گذرد ولی هنوز هنوزه، آن بازی و حسش برای ممن زنده است. همیشه برایم تازگی دارد. شاید باورتان نشود. اتفاقا دو سه روز پیش داتم فیلم بازی با آمریکا را نگاه می کردم. داشتم صحنه هایش را می دیدم. حتی وقتی گل دوم را دیدم حس عجیبی داشتم. لحظه ای که من تکل زدم، توپ را گرفتم و دادم به علی دایی و بعد او پاس داد به مهدوی کیا و توپ پل شد.... یا حتی گلی که خوردیم را می ...
تراژدی تفریحی که همچنان قربانی می گیرد/ بی گدار به آب نزنید!
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از سفیرافلاک ، هوا روز به روز گرم تر می شود، تابستان با همه زیبایی که دارد از راه می رسد، در این روزهای داغ تابستان آبتنی و شنا کردن لذت خاصی دارد، لذتی که انگار با هیچ تفریحی قابل قیاس نیست. در ایام تابستان سفر رفتن به اوج خود می رسد، برخی از خانواده ها به شهرهایی سفر می کنند که دارای جاذبه های تفریحی باشد، برخی هم ترجیح می دهند یک روز تعطیل ...
بازگشت زندگی به رودخانه خشکرود زرندیه پس از 23 سال
شناسند تا روستاهای قدیمی هزارساله حاشیه جاده را. انتخاب نام خشکرود هم انگار قصه ای در کار بوده؛ شهرستانی که قطب کشاورزی شمال استان مرکزی است اما نامش حرف دیگری می زند. نخستین فرعی بعد از پرندک را بگیر و برو. هر نقطه خیلی سبزی که دیدی می شود خشکرود! ؛ راننده تریلی وقتی این را می گوید خنده کنایه آمیزش را نمی تواند پنهان کند؛ خشکرودی ها می ترسند چشم بخورند. واسه همین اسم غلط ...
دربند در بند کرونا
رو کر می کردن به صدای طبیعت گوش می دیم، به صدای پرنده ها. اون زبون بسته هایی که بعد از شلوغ شدن اینجا پا به فرار گذاشتن و پرزدن و رفتن. برق عجیبی در چشمان آقا رستم می افتد و با هیجان ادامه می دهد: از وقتی که دربند خلوت شده پرنده ها هم برگشتن. انگار دوباره خدا به ما نظر کرده. شب ها با نوه هام می ریم پشت بوم و اون ها می تونن برا خودشون یه ستاره انتخاب کنن. رونق در میان کسادی ...
جلالی: باید زندگی در شرایط کرونا را یاد بگیریم
به گزارش" ورزش سه" مجیدجلالی سرمربی تیم گل گهر در طول دوران تعطیلی تمرینات و مسابقات به طور جدی در حال طراحی تمرین و برنامه ریزی برای بازیکنانش بود تا از فرم خوبی که پیش از شیوع کرونا داشتند دور نشوند. او بعد از آغاز تمرینات نیز برنامه ای جدی را در نظر گرفت و تا الان تیمش را در سه بازی تدارکاتی جدی محک زده است. سرمربی با تجربه گل گهر درباره شرایط تیمش گفت:" بعد از بازی با سایپا دو روز ...
مرموز مانند کرونا، مطلوب همچون نان
...> به جای چهره های نهفته میان گِل، لهجه ها و آواها ست که هویت شان را فریاد می زند؛ بیتشر، تربت حیدریه و افغانستان. 40 خانوارِ تنیده در هم، به گاهِ کار و خفتن. و با دردهای مشترک؛ ناخوشی در کمر، پا و نان. اینجا دستشویی و حمام هم مشترک است؛ یکی برای همه زنان، یکی برای همه مردان. آوای خراسانی زن، این بار به کسب و کار می رسد: هر 1000 خشت، 65 هزار تومان . و کار ...
یادداشت های ناصرالدین شاه جمعه 31 خرداد 1268 / به جهت آسودگی لاهه را پایتخت هلند کرده اند
دیدیم میل کردیم هتل را ببینیم، پیاده شدیم. ما را به تالار کنسرط بردند، دیدیم همه چیز مهیا است، جایی برای ما معین کرده صندلی گذاشته اند، وزیر خارجه و تمام وزرا و بزرگان هلند قبل از وقت آمده در این جا حاضرند، نشستیم و قدری تماشا کردیم. بعد دیدیم این جا بی جهت نشسته ایم و باید همین طور بنشینیم و خسته بشویم، برخاستیم گفتیم: برویم کنار دریا گردش کنیم. از جمعیت زیاد راه نبود، مهمان دار و بورگ مستر به زحمت ...
حکایت دریا بیم فراموشی فرهنگ
باشید؟ در سنی قرار دارم که برخی از جوان ها برای کارهایشان سراغ من می آیند. معمولاً ردشان می کنم چون از فیلمنامه شان مشخص است که هدفشان استفاده های موردی بوده است. رضا درمیشیان هم جوان خوبی است و هم بسیار بااستعداد است. البته دفعه اول هم بازیگری در مجبوریم را قبول نکردم اما در نهایت نقش را دوست داشتم. مدل بهمن کشاورز وکیل دادگستری است. کسی که سال ها کار نمی کند و بعد از 22 سال به خاطر شاگردش ...
داستان زندگی سه قلو هایی که 2 نفر از آن ها نابینا و توان یاب هستند
دور او می چرخد و برگه ای را آرام به سر و صورت برادر می کشد. مبین هم با تکان دادن دست و پا هیجان خود را نشان می دهد. مائده، اما دست به سینه و درحالی که به گل های قالی چشم دارد، آرام و سربه زیر به حرف های ما گوش می دهد. کبری خانم نگاه پرمهر خود را از روی بچه ها برمی دارد و رو به من ادامه می دهد: این اول راه بود. به مرور زمان بچه ها به سبب مشکلات لحظه زایمان، دچار آسیب جسمی و حرکتی شدند و قدرت ...
روایتی از یک جهادگر شهید
امیررضا شاه زیدی می گوید 12 ساله بوده که برادرش به شهادت رسیده است : به دلیل سن کمی که داشتم خاطره های خیلی زیادی از او ندارم .در درس ها کمک حال من بود .خیلی راحت به اطرافیانش کمک می کرد .یادم هست که برای نماز جماعت مدام به مسجد می رفت .همه می آمدند اما او بعد از نماز هم در مسجد و در کنار دوستانش می ماند . امیر رضا می گوید بعد از غرق شدن محمد علی در رودخانه پشت کوه ورق محرومیت در این ...
اسطوره چلسی از فرهیختگان فوتبال دنیا
به گزارش خبرنگار ایمنا ، 20 ژوئن سال 1978 و درست 13 روز پس از مرگ "رونالد جورج وریفورد نوریش" شیمی دان بزرگ انگلیسی و برنده جایزه نوبل شیمی، نابغه دیگری در انگلستان متولد شد. پسر بچه ای که انگار نگذاشته بود نبوغ نوریش با آن دفن شود و تمام هوش دانشمند لندنی را به ارث برده بود. اسطوره باشگاه چلسی که به خاطر داشتن 11 مدرک مختلف از او به عنوان ادیب ترین فوتبالیست دنیا یاد می شود با IQ بال ...
تصویر قدیمی ستاره فوتبال ایران از جام جهانی فرانسه ؛ دلنوشته آقای فوتبالیست درباره دوران کودکی اش
بودیم که تو مراممون نامردی و بی غیرتی و آدم فروشی نبود .. ما عروسی را به جای هتل و تالار و سالن تو خونه همسایه و تو کوچه بر گزار میکردیم. ما مشق هامون رو زیر نور چراغ گردسوز و تیر چراغ برق مینوشتیم.. ما نسلی منحصر بفردی بودیم، چون آخرین نسلی بودیم که به حرف های والدین گوش کردیم و اولین نسلی شدیم که حرف بچه ها رو گوش کردیم ... ما یک نسخه با تیراژ محدود هستیم... تاریخ مثل ما نخواهد دید. ما بی ...
داغی که سی ساله شد
گریه و ناله می کرد و ساعتی بعد می رفت. تُرک بود، همسرم زبانش را می فهمید. زن بیچاره کودک دو ساله اش زیر آوار مانده بود. می گفت احساس می کنم زنده است، کمک می خواست. وقتی فضای خالی زیر آوار را دیدم، تصمیم گرفتم تلاش کنم حتی شده جنازه بچه را بیرون بیاورم تا مادر آرام بگیرد. پس لرزه هم زیاد می آمد و زیر آوار رفتن خطرناک بود، اما رفتم؛ سینه خیز. حس مادرانه اش بیراه نبود، تخته پاره ای دیدم که بچه رویش ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی؛ استاد بازیگری و بزرگی بدرود!
معصومه کریمی از سریال در پناه تو تا به امروز. جواد کاظمیان در میان دوتن از بازیگران ورزشکار! یکی همه فن حریف و دیگری گل کوچک باز و سلطان پیگ پنگ! نیما کرمی و خانواده با انتشار این عکس سعی در ترویج استفاده از ماسک در این روز های کرونایی داشته. لطفا اگر به سلامتی خود اهمیت چندانی نمی دهید به خاطر گل روی نیما کرمی و خانواده اش هم که شده ماسک بزنید! تصویری نیمه تاریک ...
30 سال بعد از شبی که رودبار دل ایران را لرزاند؛ شوت، گل، زلزله
فاجعه زمین لرزه را پشت سر نهاده بود، این سه گانه را که بعد ها سه گانه کوکر (سه گانه زلزله) نام گرفت، تکمیل کرد. کلینزمن در کنار زلزله زده های رودبار بعد از زلزله مرگبار رودبار، ستاره های همان جام جهانی 90 به کمک مردم ایران آمدند. یکی از آن ستاره ها، یورگن کلینزمن بود که در پایان همان جام در حالی که 3 گل زده بود، جام قهرمانی را بالای سر برد. کیلنزمن بعد از آن زلزله برای کمک به مردم ...
مصطفی رحماندوست، از پدر شعر کودک ایران تا ماجرای زن ستیزی + بیوگرافی و آثار
راه و رسم آن 2 پر 2 پر 4 پر آسمان هم خندید ترانه های نوازش بازی شیرین است درسی برای گنجشک نوشتم دوستت دارم صدای جیک جیک آمد صد دانه یاقوت سفید بود، سفید تنها بود دست چپ دست راست مثل پشم که به نام دوستم خدا توپ در تاریکی بچه ها را دوست دارم مرغ قشنگ تپلی پرنده گفت: به! به! صدای ساز می آید خروس غصه خورد زیبا تر از بهار مصطفی رحماندوست، امکان مطالعه، گوش دادن و خریدن کتاب هایش را برای ...
عباس آقا آکتور سینما، چگونه عاشق کیارستمی شویم؟
...> بهترین صحنه: صحنه ای که مرد به ساندویج فروشی می رود در حالی که منتظر ساندویچ اش است، به حرف های مردم در مورد مسائل مهم، فلسفی گوش می دهد. زندگی و دیگر هیچ عنوان اصلی: Life, and Nothing More محصول: 1370 این فیلم به نوعی پاره دوم از سه گانه زلزله کیارستمی است، دو فیلم دیگر خانه دوست کجاست؟ و زیر درختان زیتون هستند. سه روز پس از زلزله خرداد 1369 در استان ...
■ شهید چمران: نماز شب نخوانیم ورشکست می شویم
آیند موسسه و می خواهند از شما یاد بگیرند. ان شاءالله خودمان یادش می دهیم. نگفت این حجابش درست نیست، مثل ما نیست، فامیل و اقوامش آن چنانی اند. این ها خیلی روی من تاثیر گذاشت. او مرا مثل یک بچه کوچک قدم به قدم جلو برد، به اسلام آورد. نُه ماه ... نُه ماه زیبا با هم داشتیم و بعد ازدواج کردیم. البته ازدواج ما به مشکلات سختی برخورد. *چه کار کردید که غاده شما را ندید دو ماه از ...
ایران فقط نام یک زن نیست!
دانم این آمار چقدر درست است. او دلیلش را عدم ازدواج باهوش ها و بچه دار نشدن شان می دانست اما فرار مغزها را دست کم نگیریم. کودک که بودم نمی دانستم قتل های فامیلی چیست. نمی دانستم روزی در خبرها می خوانم عموی دختری 16ساله به نام فاطمه او را از پنجره یک ساختمان به بیرون پرتاب می کند و او را به راحتی می کشد. عموی من مرد مهربانی بود؛ یک موتورسیکلت غول پیکر داشت و مرا سوار موتور می کرد و به زمین های ...
تحریف خاطرات موتورسواران چمران در ماه عسل / جلیل پاکوتاه چگونه جانباز شد+فیلم
که تعدادش از ما بیشتر می شد. همان موتورها ما را که بچه های اتابک، گمرک و گیشا بودیم، وسوسه کرد برویم جبهه و زیر نظر دکتر چمران در ستاد جنگ های نامنظم فعالیت کنیم. از موتورها برای شناسایی نقاط دشمن، حمل دیده بان ها و رساندن پیام استفاده می شد. همه جور آدمی هم در بینمان بود، از بچه های انقلابی تا آن ها که خط و ربطشان با ما نمی خورد و آن هایی بودند که شب ها در عروسی ها تک چرخ می زدند و مجلس گرم م ...
گفتگوی مفصل با فرشاد پیوس: محرمی به داور لگد زد، من محروم شدم/ پرسپولیس باید 5 بازیکن خوب ایرانی جذب کند
تبدیل شد. وقتی به خانه آمدم همه بچه های محله ما و همینطور خانواده ام خوشحال بودند. هر کسی در داربی گل زنی کند شش ماه راحت است. یادم می آید در یکی دیگر از داربی ها که در سال 73 برگزار شد جو بازی خیلی سنگین بود. همراه با علی دایی دو مهاجم تیم بودیم. یادم می آید در آن بازی هر چه زدم به در بسته خورد. حق ما در آن بازی باخت نبود و موقعیت های گل زیادی از دست دادیم. یک بار هم در یکی از بازی ها که احمد رضا ...
ناپولی، کرگدن و 200 کشور
که دو بازی کم فروغ را پشت سر گذاشتند. رونالدو آماده نیست؟ چند روز پیش مقابل میلان در نیمه نهایی جام حذفی پنالتی اش را از دست داد و این بار هم نوبت پنالتی زدن که نفر پنجم بود به او نرسید. کریس در زمین مسابقه هم آنچنان قابل قبول بازی نکرد و مقابل کالیدو کولیبالی حرف خاصی برای گفتن نداشت. شاید دو ماه زندگی قرنطینه ای در پرتغال کنار خانواده کمی رونالدو را از آمادگی صد درصدی به دور کرده ...
روزی که برگ های زیادی از کتاب زندگی ما کم شد
پاسی از شب پای تلویزیون بنشینند و بازی با تأخیر روی آنتن برود. آن روزها همه تلویزیون نداشتند، آن هایی که داشتند پای تلویزیون های سیاه وسفید بلر قدیمی نشسته بودند، اغلب خانواده ها دورهم جمع شده بودند که کنار یکدیگر فوتبال را تماشا کنند، عده ای تلویزیون را روی پشت بام گذاشته و بساط تخمه را فراهم کرده بودند، 30 دقیقه بامداد بازی با نتیجه مساوی بدون گل سپری می شد، صدای حیوانات به طرز عجیبی ...
فوتبالی که برای دیار زیتون دقیقه 80 نداشت/ دردی به نام بی خبری
منتظر بودند تا داور اتریشی سوت آغاز بازی اسکاتلند و برزیل را در ورزشگاه دل آلپی تورین بزند؛ آن لحظه نحس و مرگبار فرا رسید و زلزله 7.4 ریشتری، رودبار و بیش از 700 روستای تابع را لرزاند و مردم دیار زیتون گل دقیقه 80 مولر بازیکن برزیل را ندیده و به زیر آوار رفتند. زلزله رودبار برخلاف زلزله خفیف ثبت شده در مکزیک قبل از فریاد مردمان رودبار و دیار میرزا رخ داد و قدرت آن به قدری بود که تا شعاع 60 ...
شلواری که پاره نشده
شهاب پاک نگر هفته سوم ورودم به تیزهوشان فهمیدم که مهم ترین معضلم، ناظم مان آقای فرهانی است، تقریبا همه بچه ها همین حس را داشتند. احتمالا دیدگاه ناظم این بود که بچه های تیزهوشان فکرمی کنند خیلی مهم هستند و باید حال شان را بگیرم تا آدم شوند. برای همین به هر بهانه ای می گفت: یه نمره از انضباطت کم می کنم! به والدینت هم می گم و هیچ وقت نفهمیدم که چرا ناظم ها به پدر و مادر می گفتند والدین ...
مثل بچه های سرراهی رها شده ایم
این روند هدایت کند؟ او گفت: این سوال را باید از افرادی بپرسید که گفته اند هیچ حمایتی از ما نمی کنند. به خدا قسم حسرت می خورم وقتی می بینم تا اینجای کار با زحمتی که بچه ها و کادر فنی کشیدند این قدر خوب کار کردیم اما از الان به بعد دیگر هیچ چیز مهم نیست. ما در جام حذفی شانس قهرمانی داریم، روی کاغذ می توانیم سهمیه آسیایی هم بگیریم اما انگار سرنوشت این تیم برای کسی مهم نیست. واقعا حیف است که در ...
واگویه های مرئی با مامان!
بیشتر رابطه با مادر اهمیت داشت. رابطه ای که طی آن بچه برای خودش کنار حوض قصه می گوید و مادر کنارش ایستاده است... وقتی از سن حرف می زنی انگار به فاصله سنی توجه می کنی ولی اینجا، جنس این رابطه برای من مهم بود؛ جنس رابطه ای که حمایت گرایانه و عمیق بود. این رابطه ثابت قالب بود، به همین خاطر بر فاصله سنی، جوانی، پیری و... متمرکز نشدم. از طرف دیگر به نوعی مادر برای فرزند تصویری ازلی ابدی دارد. تا زمانی که ...
درباره آن سه نفر (روسای قوا)
به پای کچل و کچل افتاد! چراغ آورد و دید که ای داد بیداد، کچلِ شاه عباس را از بی حواسی کُشت. ترسید و کچل را برداشت و برد در بازار طلافروشان، و نشاند جلوی یک مغازه! جوری که انگار در حال باز کردن در دکان است. داروغه چندساعت بعد دید که یک نفر نشسته و در مغازه ی طلافروشی را می خواهد باز کند، فریاد زد آهای چه می کنی؟ وقتی جوابی نشنید، با چوبدستی اش زد توی سر کچل و وقتی افتاد و فهمید که چه کسی ...
کلبه عمو تم؛ رمانی پر از رنج و درد سیاه پوستان و مقاومت آنها برای آزادی/ اثری که منجر به لغو قانون برده ...
همسر تام بی خبر از همه ی این چیزها در حال جمع کردن پول برای باز گرداندن تام بودند. مرد کوتوله،چهارشانه وقوی هیکل که پیراهن چهارخانه اش تا سینه باز و شلوارش کهنه و کثیف بود مشغول معاینه دقیق برده ها شد .از همان لحظه که تام دید مرد نزدیک می شود حس کرد که از او متنفر است .سوزان وامیلی مادر و دختری بودند که برای فروش به حراجی آورده شده بودند.حراج شروع شد و تام صاحب ارباب جدیدی شد همان مرد ...