بائو: دایی من را به نیمکت پرسپولیس تبعید کرد
سایر منابع:
سایر خبرها
مطهری: دوست دارم با گیتارم به تیم ملی بروم
به آن فکر می کنم و تمام تلاشم را می کنم به آن برسم. امیدوارم اتفاقات خیلی خوبی بیفتد اما فعلا باید بازی های استقلال را پشت سر بگذاریم تا بعد ببینیم نظر سرمربی تیم ملی چیست. فکر می کنی این شانس از سوی دراگان اسکوچیچ نصیب تو شود؟ آقای اسکوچیچ را همه در فوتبال ایران می شناسند. در فولاد و صنعت نفت خیلی خوب کار کرد و شناخت کافی از لیگ ایران و بازیکنانش دارد. در بازی ها حضور می ...
آن گل، هدیه به دخترم بود
در هر بازی به طور میانگین برای استقلال گل زدی؟ آماری از تو وجود دارد که هر 82 دقیقه برای استقلال یک گل زدی. من فقط زحمات دیگر بازیکنان را به بار می نشانم. اگر تصور کنم این گل ها کار خودم است اشتباه است چون همه تیم تلاش می کنند. خوشحالم در استقلال مهره ای مهم و تأثیرگذار هستم. این برای من افتخار است که پیراهن تیم بزرگی همچون استقلال را می پوشم. *و درباره جدایی ات؟ دو ساله قرارداد دارم و برای فصل بعد منتظرم تا مسئولان باشگاه نظر نهایی را اعلام کنند. من تابع نظر باشگاه هستم و کاملاً حرفه ای برخورد می کنم. انتهای پیام/ ...
ماجرای دختر مسیحی که از عشق ارادت به امام رضا (علیه السلام) مسلمان شد
...، دشمن او را نبش قبر کرد، سرش را از تنش جدا کرد و سرش را روی نیزه بردند. او از بی توجهی برخی مداحان به آگاهی بخشی برای قشر جوان گلایه می کند و می گوید: من همیشه فکر می کردم این ها همه یک سری خرافات بیشتر نیست اما این واقعه را که متوجه شدم دلم لرزید به امام حسین(ع) گفتم می خواهم به کربلا بیایم تا تو را بشناسم. مطمئن بودم اگر من بچه ای داشتم که با او اینگونه برخورد می کردند در جا ...
افشاگری بی سابقه امیرحسین صادقی درباره تیم ملی و داغ کردن جباری برای رحمتی!
زیاد گران هم نیست. نمی دانستند استراماچونی موفق می شود. *مربی خارجی وارد حاشیه فوتبال نمی شود. استراماچونی یک حرف داشت. پولم را بدهید. اصلا مگر فتح الله زاده را می شناخت که بگوید او باشد من نیستم؟ فتح الله زاده چکار به استراماچونی داشت؟! *متاسفانه در مدیریت دوستان خیلی تعطیل هستند! من گفتم سه روز پول استراماچونی را می دهم. نه از جیب خودم. از جیب دوستانی که استقلال را دوست ...
روایت جالب ستاره گل گهر از ماجرای تراکتوری شدنش
را می خواهد و اگر مایل هستی می توانی از جمع ما جدا شوی و به تبریز بروی. گفتم نه، من در مشهد راحت بودم و دوست داشتم در این شهر بمانم. من دو هفته تمرین کردم اما در نهایت لیست مازاد باشگاه را دادند و برخی مسائل مانع آن شد که با شهرخودرو ادامه دهم به همین خاطر راهی سیرجان شدم و به نظرم این بهترین اتفاق زندگی بود تا برای گل گهر بازی کنم. چرا که این باشگاه امکانات خوبی دارد. در مشهد یک بازی گل نمی زدم هجمه علیه من شکل می گرفت اما اینجا راحت هستم و بدون دغدغه فوتبالم را بازی می کنم. ...
گوچی: همیشه برای تیم ملی جنگیدم
هدف گذاری های دارید؟ فصل پیش، فصل خوبی داشتم. خیلی نمره های خوبی را هم گرفتم در 13 بازی توانستم 7 گل به ثمر برسانم. در هلند همانطور که می دانید در لیست بازیکنانی که کمترین دقیقه را نیازمند به زدن گل بودن دوم شدم. این برای خودم خیلی مثبت بود. امسال هم ان شاءالله با کمک خدا عین هر فصل دوست دارم حالا هر جا بازی کردم چه این (زووله) چه هر باشگاه دیگری بود دوست دارم خیلی با بازی ام و گل های مهم کار ...
اول اخلاق بعد فوتبال
به راحتی توپ را از من بگیرد یا آن را رد کند. بچه ها می گفتند سبک بازی تو با کریم باقری یکی است. بار ها از وسط زمین گل زدم. اوایل در پست هافبک دفاعی بازی می کردم و بعد هافبک هجومی شدم. این ها دلایلی بود که باعث می شد، مربی ها من را به عنوان بازیکن ثابت در ارنج اصلی تیم قرار دهند. با اینکه قدرت بدنی زیادی دارم تا به امروز فقط یک بار کارت زرد گرفتم. اگر خطایی هم انجام دادم از حریف عذرخواهی می کردم ...
از تپه های کردستان تا دشت های مشهد
نارنجک هم به کمر بسته بودم. شانس آوردم که تیر ها به کمرم نخورده بود وگرنه با نارنجک منفجر می شدم! به سرباز همراهم گفتم برو به پایگاه و خبر بده که من تیر خورده و افتاده ام. هنوز نفهمیده بودم که نصف صورتم رفته است. سینه خیز رفتم تا به رودخانه برسم و آب بخورم، اما بین راه بیهوش شدم. با خودم می گفتم اگر کشته بشوم مادر و پدرم و خواهرهایم چه می کنند. یاد شهدای روستایمان افتادم که خانواده هایشان هنگام ...
دوست دارم در پرسپولیس بمانم، اگر بدقولی ها اجازه بدهد!
دست به جیبی نداشته باشد. بشار در چند بازی گذشته فرم فوق العاده ای داشتی؛ آیا می توانیم بگوییم این بهترین فرم تو در پرسپولیس است؟ من در تمام بازی هایی که برای پرسپولیس بازی کردم، سعی کردم بهترین عملکردم را داشته باشم. اگر در چند بازی اخیر که بازی من بیشتر به چشم آمده و دیده شده، شاید دلیلش این بوده که خیلی با هم تیمی ها نزدیک شدم و خیلی راحت می توانم با آن ها بازی کنم و شاید بازی ...
روز عشق بچه شیعه ها
...، تعداد روزهای کمی را با هم گذرانده بودیم. همه چیز را باید با ماموریت های علی هماهنگ می کردیم؛ هر بار که می آمد، بخشی از خریدهای عروسی را انجام می دادیم و باقی را می گذاشتیم برای بعد. راستش من خیلی دربند خریدها نبودم دلم می خواست تمام ساعاتی که هست باهم حرف بزنیم. از گفت و گوهایی که بینمان صورت می گرفت لذت می بردم. هم درمورد دغدغه هایمان حرف می زدیم و هم چیزهای تازه ای از هم یاد می گرفتیم. همیشه ...
خاطرات احمدپورمخبر از زبان خودش؛ از رفاقت با تختی تا درگیری با فرمانده ارتش شاهنشاهی!
بیشتر به فیلم وفادار بودیم تا فیلم نامه. عطاران چقدر به بازی تان کات می داد و برداشت دوباره انجام می شد؟ خیلی کم. آنجایی که تنها بودم می آمدم می دیدم هیچ کس نیست؛ تلفن می زدم، می خواندم همه را خودم انجام می دادم. بدون هیچ کاتی گرفتند. روزی چقدر فیلم می گرفتید؟ به موت قسم، هفت صبح که می رفتیم سرکار تا چهار صبح فردا سر صحنه بودیم. بعد شش صبح می رسیدیم ...
نان در خونِ کرونای هموطنانم نمی زنم / در برابر پرستاران احساس پوچی می کنم
بیمارستان شروع کردید به نوشتن؟ وقتی از بیمارستان خارج شدم، سه روز یک تِک نشستم پای نوشتن نسخه اولیه داستان، با کمی خوابیدن ها بین آن. با اینکه همه نُت ها و صحنه ها را برداشته بودم نمی خواستم به حافظه چند روز بعدِ خودم اعتماد کنم. وقتی می خوابیدم بعد چند دقیقه از خواب می پریدم. می خواستم دقیقاً همان صحنه ها را در نسخه اولیه ثبت کنم؛ با جزئیاتش، لحظه ها را، همان ها که از هر تخیلی جلوتر بودند ...
قدردانی از ناجی زنان و کودکان در حادثه کلینیک سینا
پنجره ها بالا رفتم و خودم را به آن ها رساندم. توانستم چند نفر را به پشت بام برسانم و از آنجا به ساختمان مجاور منتقل کردم و خیلی متاسف شدم که دو نفر را نتوانستم نجات بدهم. دوست داشتم از جان خودم بگذرم تا همه را نجات بدهم. وی خطاب به آقای رضایی گفت: من یک عمر دوست داشتم شما را از نزدیک ببینم. از دیشب که خبر این دیدار را به من دادند، ثانیه شماری می کردم تا خدمت برسم. برای من شما و سردار ...
عصبانیت پسر جوان کار دستش داد
جرم برای وی کیفرخواست صادر و پرونده اش به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در ابتدای جلسه دختر مقتولان در جایگاه ویژه ایستاد و برای قاتل پدر و مادرش حکم قصاص خواست. دختر جوان در حالی که اشک می ریخت، گفت من تنها فرزند این خانواده هستم و غیر از پدر و مادرم کسی را ندارم. بعد از مرگ آن ها خیلی تنها شدم و حالا هم برای قاتل پدر و مادرم درخواست مجازات قصاص دارم. متهم ضمن ...
آرش رضاوند : وقتی خبر را شنیدم دنیا دور سرم می چرخید
آرش رضاوند طی این مدت خیلی رعایت کردم و خوشبختانه الان شرایط خوبی دارم و تست بعدی هم مشخص کرد که خطر کاملاً رفع شده است و مشکلی ندارم. آرش رضاوند بازیکن تیم فوتبال استقلال تهران درباره اینکه حس و حالش بعد از مثبت شدن تست کرونا یش چه بوده گفته: یک لحظه دنیا دور سرم چرخید و واقعاً نگران شدم. فکر همه چیز را می کردم و مسلماً بیشتر از همه نگران خانواده ام بودم اما خوشبختانه من ...
کنج خالی کوچه
همیشه برای رفتن به محل کارم از خانه بیرون زدم و مسیر همیشگی را رفتم ناخواسته، از دور منتظر شنیدن صدا و دیدن چادری مشکی در کنج دیوار بودم، نزدیک و نزدیک تر شدم؛ اثری نبود دور و اطراف را نگاه کردم. با خودم گفتم: چه شده است! اگر و امروز و فردا و روزهای بعد نیاید، دیگر او را نبینم، چه! از پیچ کوچه و جای خالی اش گذشتم. از روبرویم خانمی آراسته با چادر مشکیِ برازنده با صورتِ گرد قلبی شکل، با اجزای صورت ریز و ...
پایان فرار قاتل مرد میانجی
مرد مرغ فروش فوت شده است. تازه فهمیدم که چه بلایی بر سرم آمده است. از قصاص شدن ترسیدم و فرار کردم. کجا رفتی؟ ابتدا به مشهد فرار کردم. 15روز در مسافرخانه بودم و بعد از آنجا به شهرستان شیروان رفتم، پیش یکی از دوستانم که ساکن شیروان بود. اما از این آوارگی خسته شده بودم. تا اینکه یک روز موتوری به من زد و تصادف بدی کردم. به بیمارستان انتقالم دادند و به این ترتیب هویتم فاش شد. متأهلی؟ متاهل بودم اما 15سالی می شود که از همسرم جدا شده ام. به دلیل اینکه بچه دار نمی شدیم دچار اختلاف شدیم و طلاق گرفتیم. پس از آن معتاد به مشروبات الکلی شدم و زندگی ام نابود شد. ...
گلاب ننه! زنِّگی خیلی زیبا هه!
از در که آمدم تو بی بی زانوی غم بغل گرفته و گوشه ای نشسته بود... کیفم را گذاشتم گوشه ای... - سلام بی بی... جوابی نیامد... - بی بی، سلام کردما... چیزی نگفت و سرش را انداخت پایین... رفتم روبرویش ایستادم... - بی بی... نگاهم کرد... - هوم... - حالت خوبه... - ها... - پَ ...
آخرین واکنش شفر به پرونده 550 هزاردلاری با استقلال
استقلال گفت: من هواداران استقلال را دوست دارم. بازیکنانم را دوست دارم و در ایران احساس خوبی داشتم. ناامید شدم که زمان حضورم در استقلال کوتاه بود و می دانم که اگر در آن زمان پشتیبانی و حمایت حرفه ای از مدیرعامل وقت داشتیم، می توانستیم به موفقیت های بزرگی برسیم. وی ادامه داد: من قبلاً هم گفته بودم، مدیرعامل جدید بسیار حرفه ای به نظر می رسد و همیشه تفکر بسیار مثبتی از او داشتم. اولویت هم من و هم مدیرعامل استقلال این است که پرونده را در فیفا ببندیم. /خبرآنلاین ...
از رفتن به 'استقلال' پشیمانم
این تیم قرارداد داخلی امضا کردم اما پرسپولیسی ها قرار ملاقات گذاشتند و به دفتر علی پروین رفتم. در این ملاقات چه اتفاقی افتاد؟ علی پروین اسطوره باشگاه پرسپولیس است و وقتی ایشان را دیدم ترسیدم، با همان لحن خاص خودش گفت پسر بشین قراردادت را امضا کن. و به خاطر ترس از پروین امضا کردی؟ وقتی علی پروین را دیدم ترسیدم و اگرچه با استقلال قرارداد داخلی امضا کرده بودم اما در ...
پیش گویی شهید مدافع حرم در مورد پیکرش
کلامی صحبت کند. فقط یکبار گفت: سردار سلیمانی از من خواست مدتی بروم لبنان به نیرو های آنجا کاری را آموزش دهم، اما نگفت کی رفتم و چند وقت آنجا بودم. طوری هم رفتار می کرد که نمی توانستی زیاد از او سوال کنی. من هم عادت کرده بودم و حتی نمی دانستم درجه محمود در سپاه چیست؟ می دانستم بپرسم هم دوست ندارد بگوید. جالب است بگویم یک هفته نشده بود که خبر شهادتش را شنیده بودیم. دیدم با تلفنی که قبلا او ...
کتابی با خاطرات خانطومان
. وقتی وارد حیاط شدم دیدم صدای بچه گریه بلند است، از مناره مسجد اذان می گفتند. این را به فال نیک گرفتم. سکینه صادقی مادر شهید مشتاقی هم روایتی از شب تولد فرزندش دارد: آن شب خانم های همسابه را صدا زدم که بروند دنبال ماما. خودم آب گذاشتم که گرم شود و وسایل دیگر را آماده کردم. حسین آقا را به تنهایی به دنیا آوردم. آن موقع 19 ساله بودم، صدای اولین گریه حسین با اذان صبح همراه شد. تنم لرزید، گفتم ...
خط ربط
پایانش خوش نباشد...! سردرگمی به علاوه درد یگانه صادقی/ نویسنده حدود یک ماه و نیم پیش به علت اینکه چند روز تب داشتم و پایین نمی آمد، به دکتر مراجعه کردم. همان روز سر کار دو سه نفر از همکارانم هم بی حال بودند و این مرا مشکوک کرد. وقتی به دکتر رفتم او گفت که احتمال کرونا وجود دارد و برای اینکه خیالم راحت شود بهتر است آزمایش کرونا بدهم. درضمن به من گفت به همکارانم هم ...
حسرت دائمی دیدار فرزند چند ماهه بر دل سردار شریفی
طرف دیگر کارهای داخلی شهر و خصوصا امور مرزی و نظامی همه وقت و انرژی ام را گرفته بود. خبرها حاکی از این بود که دشمن قصد تجاوز به آب و خاک ما را دارد. شرمم می آمد که در آن آشوب ها به خانه بروم. پدر و عمویم چندبار پیغام فرستادند بروم و فرزندم را ببینم، نرفتم. فکر می کردم برای دیدن آن ها وقت زیاد است و اکنون باید به کارهای مهم تری بپردازم. دو هفته از آغاز جنگ می گذشت. اخبار بدی از ...
پاسخ دانیال به پیشنهاد از پرسپولیس، سپاهان و تراکتور
، به 4-5 بازیکن ما کارت زرد داد و سه پنالتی گرفت و دو اخراج هم در نیمه دوم گرفت. ما همه با بازیکنان ماشین سازی دوست صمیمی هستیم اما آمد خیلی راحت بازی را به هم ریخت. من نمی خواهم به داور توهین کنم و بگویم داور باعث شد اینطوری بازی کنیم اما هفته قبل آقای اشکان خورشیدی داور بازی ما با شاهین بود و 5 گل به حریف زدیم، مگر کسی آمد از داور گله کرد؟ ما به پیکان در زمین خودمان باختیم مگر گفتیم که داور عامل ...
پنج شنبه های امام رضایی علیه السلام/ هدیه ای از امام رئوف علیه السلام
علیه السلام برده می شد گریه می کردن و حتی چادر از کیف درآورده و می پوشیدن و یا از مادر، خاله یا همراهانشان قرض میگرفتن تا عکس بگیرند. سجادیان با اشاره به اینکه عده ای از کسانی که هدیه گرفتن مدام تماس گرفته یا پیام می دهند و تمایل به ارتباط و دوستی دارند ادامه داد: در بوستان سراغ سه دوست رفتیم که درحال محیا کردن برنامه تولد بودند، وقتی گفتم خوش به سعادتت می دانید اولین نفری که هدیه فرستاده ...
دستگیری قاتلِ مرغ فروش یافت آباد، روی تخت بیمارستان + گفتگو با متهم
از من طلاق گرفت و مرا تنها گذاشت. پس از این زندگی ام سیاه شد به طوریکه برای فرار از غم و غصه هفت سال قبل به مشروب پناه بردم و الان بعد از جدایی تنها زندگی می کنم. بعد از حادثه کجا رفتی؟ بعد از حادثه فرار کردم و یک روز در تهران خانه خاله ام ماندم و بعد به خانه دوستم در شهریار رفتم. دعا می کردم که این حادثه به خیر به گذرد، اما وقتی با یکی از دوستانم در تهران تماس گرفتم و گفت بهروز فوت ...
کاپیتان سپاهان: وقتی توپ ها گل نمی شود قلعه نویی مقصر نیست/ برخی تماشاگرنماها خط می گیرند
هستیم وی در مورد اینکه امیرقلعه نویی پس از بازی اعلام کرد مسئولیت باخت بر عهده اوست، عنوان کرد: در بازی که باید سرحال بازی می کردم نمی دانم چه حکمتی بود که مجبور شدم دو آمپول قوی بزنم که بدنم خشک شود و نتوانم آن کیفیت لازم را داشته باشم. این مساله من را اذیت می کند اما به هر حال این ها توجیه نمی شود. مقصر ما بازیکنان هستیم. هیچ کسی دیگر مقصر نیست. کادر فنی تلاش می کند و باشگاه هم همه ...
مهاجم مصدوم استقلال: پیشنهاد تمدید ندادند!
زمین افتاد متوجه شد که رباط صلیبی اش پاره شده است یا نه هم گفت: نه نفهمیدم و پایم صدایی نداد، اما بعد از دریافت MRI متوجه شدم که این اتفاق رخ داده است و واقعا از ناراحتی تا صبح خوابم نبرد. تبریزی در مورد اشک هایش در کلینیک باشگاه استقلال هم گفت: گریه کردم، چون خیلی آماده بودم. نتوانستم جلوی گریه ام را بگیرم، متاسفانه قرار نیست بدشانسی این دو ساله دست از سر من بردارد و این موضوع دیگر ...
باب رحمت الهی در حرم امام رضا(ع) باز است
هاست که مقیم خانه دوست است و به زائران این بارگاه نورانی خدمت رسانی می کند. در ادامه گفت وگوی تفصیلی ما با این خادم قدیمی بارگاه امام مهربانی ها را می خوانید. چند سال است که لباس خادمی امام رضا(ع) را به تن دارید؟ 24 سال است که در این بارگاه نورانی ارائه خدمت می کنم و در بخش کفشداری شاخه انبار مشغول خدمت هستم. پس از این همه سال آیا خاطره نخستین روز خدمتتان را به خاطر ...