سایر منابع:
سایر خبرها
روزهای کرونایی عشایر در چند اپیزود +عکس
نمی داد که دست رد بر سینه ما بزند. با او گرم صحبت شدم و سعی کردم خیالش را آسوده کنم، که قرار نیست با این گزارش به زندگی آنها آسیب برسد. در همین زمان خانم روزنامه گپ و گفتش را با مادر علی آقا آغاز کرد، او یک گوشش با من بود و چشم ها و دیگر گوشش هم پیش مادرش، هر جمله مادر که تمام می شد، اشاره می کرد که سخنانش را تمام کند. می شد، نگرانی ش را حس کرد، اما به او اطمینان دادم، علی آقا هم کم کم نرم شد. ...
خودکشی عاشقانه 2 دختر در دریاچه شورابیل اردبیل
می گوید که دخترش همان روز جمعه بار ها گفته بود که نمی تواند دوری سعید را تحمل کند و خودش را می کشد. اما مادر به تصور اینکه این صحبت ها فقط واکنشی هیجانی است، به آن توجهی نمی کند: عسل حدود ساعت 11 از خانه خارج شد، هرچه با موبایلش تماس گرفتم، جواب نداد، به چند نفر از دوستانش زنگ زدم، آن ها هم از او خبری نداشتند تا اینکه از طریق یکی از کانال های خبری اردبیل متوجه شدم دختر جوانی در شورابیل ...
سیاست وزارت بهداشت ایمنی گله ای در برابر ویروس کرونا نیست
.... از داروهای مختلفی نام برده می شود اما هیچ داروی قطعی تا به امروز برای کرونا وجود ندارد. در عین حال همه داروهایی که در جهان مطرح شده در کشور ما موجود است و ما مشکلی در این زمینه نداریم. توزیع داروی رمدسیویر در کشور آغاز شده و تولید داخلی آن نیز به زودی انجام می شود. گرچه این دارو معجزه نمی کند، اما با فضایی که ایجاد شده بود ما خودمان را متعهد می دانیم هر درمانی که بتواند جان فردی را نجات دهد علی رغم هزینه های بالا، تامین کنیم. پروتکل های درمانی نیز توسط متخصصان برجسته تهیه و تدوین شده و در اختیار پزشکان در سراسر کشور است و دارویی خارج از این پروتکل موثر نخواهد بود. ...
قدردانی مدیر کل حفاظت محیط زیست آذربایجان شرقی از خانواده ناجی قوچ و میش وحشی
قوچ و میش وحشی گرفتار در استخر کشاورزی با زحمت زیاد، آنان را از خطر مرگ نجات داده و در طبیعت رها کرده بودند. این حیوانات وحشی از کوه های اطراف روستای اسفنجان برای نوشیدن آب به طرف استخر داخل روستا آمده بودند که بر اثر سر خوردن پایشان، در آب افتادند، اما حضور به موقع این شهروند وظیفه شناس و اعضای خانواده اش، آنها را از مرگ نجات داد. روستای اسفنجان اسکو در مسیر روستای تاریخی ...
شیرجه های بی بازگشت
مادری هستم که فرزندم در آب افتاده و نیاز به کمک فوری دارم؛ با کمال خونسردی آدرس را خواستند؛ با صدایی بلند و مستاصل گفتم اگر نمی رسید خودمان فرزندمان را نجات دهیم؛ جواب دادند: صبر کنید می آییم ... زمان از نیم ساعت گذشت تا اینکه صدای چند موتور به گوش رسید؛ با خط من تماس گرفته شد تا به محل حادثه فرضی برسند و وقتی رسیدند چیزی که ما دیدیمم چند نفر از اهالی روستا بودند که با حس وظیفه شنا ...
مواظب باش زیر ماشین نروی!
آب شهر طرقبه راهشان را به داخل رودخانه و در نهایت به باغ و پای درخت و محصولات باز می کنند. حرف آلوده بودن رودخانه که وسط می آید، بلافاصله داستان رها شدن فاضلاب دست کم 3 روستا به داخل رودخانه طرقبه را پیش می کشد. وقتی هم که از میراث تاریخی و سنگ نگاره های طرقبه حرف می زند، خودش را می برد به 3000 سال پیش، آن زمان که یک چوپان هنرمند در حکم کمال الملک زمانه، صحنه نبرد یک گرگ با سگ و گله ...
عصبانیت پسر جوان کار دستش داد
روی زمین بودم که زن و شوهر همسایه به من اعتراض کردند. ابراهیم و همسرش به من ناسزا گفتند و من که عصبانی شده بودم به داخل خانه رفتم و کارد آشپزخانه را برداشتم. وقتی مقابل در خانه آمدم خیلی عصبانی بودم چند ضربه با چاقو به ابراهیم زدم و، چون همسر او نیز وارد دعوا شده و به من حمله کرده بود چند ضربه هم به او زدم، اما قصد کشتن آن ها را نداشتم. به دنبال اعتراف های این پسر جوان و بازسازی صحنه ...
گفتگو با فریدون حسین زاده که طی 93 ماه در 18 عملیات جنگی حضور مستقیم داشته است
بسیج غرق شده بودم که وقت مدرسه رفتن نداشتم و سوم دبیرستان مردود شدم. روز و شب، فکروذکرم بسیج و درگیری با منافقین بود. محل زندگی اش در منطقه رضاشهر، یکی از دلایل اصلی این همه شور و فعالیت است. با افتخار ادامه می دهد: مرکز فعالیت های ما بسیج مسجد المهدی رضاشهر، یکی از پایگاه های فعال شهر، بود؛ پایگاهی که محدوده فعالیتش از مسجدالنبی الندشت تا بولوار آب وبرق، آزادشهر، نوفل لوشاتو و بولوار نماز ...
پرورش عشق با دست هایی که نیست
دارم هرماه 100 تا 200 هزار تومان سود می کنم، اگر بتوانم خوب کارکنم ماهی 500 هزار تومان درآمد دارم. مهدی در حالی از درآمد خوبش راضی است که پدرش از سال 97 بی خبر آن ها را رها کرده است، دیگر خبری از پدرش ندارند و با اندک درآمد مادر و مهدی گذران زندگی می کنند، مادرش باوجود آرتروز و دیسک کمر در یک واحد تولیدی شوینده مشغول به کار است و حقوق دریافتی اش کفاف زندگی را نمی دهد. مهدی می ...
خانم مهندس راز سرقت های نامزدش را لو داد
های سلفی از وسایل سرقتی منتشر می کردیم. آن روز از روی مستی عکس ها را به مهرنوش نشان دادم و در واقع با این کار خودم را لو دادم من همیشه به اعضای باند سفارش می کردم که تحت هیچ شرایطی از کارمان به خانواده شان حرفی نزنند، اما خودم این اشتباه بزرگ را مرتکب شدم. با اعتراف متهمان به سرقت های سریالی، آن ها در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار گرفته و تحقیقات برای شناسایی مالباختگان این باند ادامه دارد. ...
مطهری: دوست دارم با گیتارم به تیم ملی بروم
کنار قایدی و شیخ دیاباته 9 گله هستید و عملکرد درخشانی از خط حمله استقلال شاهد بودیم. مهدی و شیخ که از اول فصل در تیم بودند و دیدیم که چقدر با هم خوب و هماهنگ هستند. انفرادی هم خوب هستند. خدا به من لطف کرده که کنار آنها حضور دارم و من از کوچکتر از خودم از نظر سنی هم یاد می گیرم و اینکه خدا را شکر که توانستیم دل هواداران را شاد کنیم. اما این کافی نیست و باید در تمام بازی ها تمرکزمان را حفظ ...
دوست دارم در پرسپولیس بمانم، اگر بدقولی ها اجازه بدهد!
زاویه ای باید توپ را به مهدی (ترابی) یا سیامک (نعمتی) پاس بدهم یا در چه زمانی پاس بدهم و چه زمانی دریبل کنم. ما به یک نقطه مشترک رسیده ایم و این اتفاق خوبی است و خیلی سخت برای همه اتفاق می افتد. خداراشکر تیم ما به این نتیجه و اشتراک فنی رسیده است. در گل سیامک تاثیر داشتی؟ دروازه بان فولاد می گوید دیدش را گرفتی! تاثیر روی گل نمی دانم، فکر نکنم، چون من آن لحظه زدم داخل که شاید سیامک ...
این انیمیشن را همه دیدند جز صداوسیما!
نتوانسته ام انجام دهم در صورتی که آدم هایی بودند که یکی دو سال کار کردند و با رابطه آمدند و کار گرفتند. من خیلی طرح دارم. از 15 سالگی اولین کارم را انجام دادم و برای مرکز همدان فرستادم. گفته بودند این را می خریم اما بعدا گفتند سنت کم است و سه سال مرا بازی دادند. سیفی افزود: وقتی 18 سالم شد تازه گفتند بیا اینجا که آن هم بعد از این بود که در یک جشنواره مقام آورده بودم. یک بار روابط عمومی ...
روزگار سخت زغال فروشان – ایرنا
خودرو به کوره منتقل می کنند. وی افزود: نوع درخت در نوع زغال تولید شده بسیار مهم است و به همین خاطر درختان سیب و آلبالو را از هم جدا می کنیم و پس از قطعه قطعه کردن در کوره قرار می دهیم؛ کوره باید چند روز بسوزد و در این مدت نیاز به مراقبت و نگهداری دارد. وی اظهار داشت: سپس زغال تهیه شده را از کوره خارج می کنیم و در داخل میدان پهن می کنیم تا به خوبی خشک شود و پس از الک و خرد ...
ساعتی در یکی از بیمارستان های شهر ری
آن ته نام بیمار شما را صدا می زند و می گوید؛ اینجا، اینجا.با خودم می گویم آخر حتماً باید کرونا بیاید که از چنین امکانات قشنگی استفاده کنید؟ علائم خودتون چی بود؟ سر درد شدید داشتم، گیج بودم، تب داشتم... - اسهال چطور؟ نه، ولی سرفه خشک و بدن درد شدید... من خوب شدم، خیلی هم رعایت کردیم که همسرم نگیره ولی الان...دو پسر جوان، زن 50 ساله ای را که بی حال روی ...
تازه ترین جوک های خنده دار و خفن دنیای مجازی
نکرده ناراحت می شم فکر می کنم یا عزاداره یا گذاشته پر بشه مدلشو عوض کنه! 28- یه بار واسم نامه رسید بعد نامه رو باز کردم هر چی منتظر شدم مثل تو فیلما نویسنده نامه با صدای خودش نامه رو واسم بخونه، نخوند! لحظه سختی بود. تمام باورهام فرو ریخت. منبع : ایران ناز
نمایشی از جدال مرگ و زندگی یک پرستار
.... دارم می جنگم. به من کمک کنید. ؛ اما هیچ کسی صدایم را نمی شنید. قلبم داشت می ترکید از فشار عجیبی که روی آن حس می کردم. قلبم به سرعت خون را تلمبه می کرد؛ اما هرلحظه کار قلب سخت تر می شد چون اکسیژنی در کار نبود. با همه توانم نفس می کشیدم؛ اما انگار وزنه بزرگی روی قفسه سینه ام سنگینی می کرد. هر چه بیشتر تلاش می کردم، کمتر موفق می شدم تا کمی، فقط کمی اکسیژن را به درون ریه هایم جای بدهم. ...
محاله یادم بره
هومن حکیمی / 1 جدیدا به ایام تعطیلات که نزدیک می شویم، به جای احساس خوشحالی، دچار ترسی مبهم می شوم. اسمش را چه بگذارم؟...، اثر پروانه ای انزوا یا هراس تخریب غار تنهایی یا... . نه، فوبیای ترافیک بهتر است. نمونه اش تعطیلات آخر یکی از هفته های اردیبهشت ماه قبل از کرونای دوم(!) چند سال قبل که برای بازدید از نمایشگاه بین المللی کتاب با دوستان عازم تهران شدیم. به شیرگاه که رسیدیم، حدود ...
عنایت، پسر شجاع ایران
شجاعت مثال زدنی عنایت در پاریس رخ داده است. جوان مهاجری اهل کشور مالی به نام ممودو گاساما، کودکی فرانسوی را که از بالکن آپارتمانی آویزان شده بود، نجات داد. ممودو گاساما، مهاجر آفریقایی در مصاحبه با خبرنگار سی ان ان می گوید: برای تماشای فوتبال در یک رستوران محلی نشسته بودم که متوجه هیاهو شدم. به آنجا رفتم، دیدم کودکی از بالکن آپارتمان آویزان است. من بچه ها را خیلی دوست دارم و از اینکه او در ...
اقتدار خوشه های طلایی در استان مرکزی/ تامین گندم سایر استان ها در جهاد خودکفایی
خبرگزاری فارس، اراک - میدان سرداران یا همان دروازه تهران قدیم را که به سمت شهر صنعتی رد می کنی، درست سمت راستت یک سازه مرتفع بتنی و مدوّر توجه تو را به خودش جلب می کند که براساس تجربه می گویم شاید هیچ کودکی نباشد که از سر کنجکاوی دلش نخواهد حداقل یک بار هم که شده برود بالای آن سازه مرتفع و اراک را از آن بالا نبیند. یکی از آرزوهای کودکی خودم هم همیشه همین بوده بدانم داخل این ساختمان که ...
اصفهان، تشنه سامانه های نوین آبیاری
توانسته با حذف علفهای هرز عملکرد گندم زار را تا 30 درصد افزایش دهد. علت کاهش علفهای هرز بر اساس نظر کارشناسان این است که در آبیارهای غرقابی کشاورز آب را در زمین رها می کند و و به همراه آب تخم های علفهای هرز را به مزرعه می آیند. اما در این روش چون آب در لوله های خاص و در زیر خاک به مزرعه می آید علف هرزی در مزرعه دیده نمی شود. البته به گفته این کارشناس کشاورزی، در این روش سطح زیر کشت هم 10 تا 15 ...
خیابان توس 81 با وجود کارتن خواب ها حال و روز خوشی ندارد | میهمان های ناخوانده
دلیل و برهان بالاخره قانع می شود چند کلمه ای برایمان حرف بزند. 38 سال دارد یک سالی می شود که خانه و زندگی اش را رها کرده و به قولی کارتن خواب شده است: دو دختر سه و پنج ساله دارم. 3 سال پیش تفریحی مصرف را شروع کردم. زنم که فهمید اعتیاد دارم سرناسازگاری گذاشت. هر شب در خانه ما بساط دعوا به راه بود. اوایل تریاک مصرف می کردم. آن قدر دعوایمان بالا می گرفت که بعضی شب ها به خانه یکی از دوستانم که مجرد بود ...
درددل های عیسای آقای گل و آل کثیر عصبانی رنج دیده!
توانستیم تراکتور را که نباخته بود ببریم و یا به سپاهان که برای قهرمانی بسته شده است 4 گل زدیم. ضمن اینکه فوتبال خوبی بازی می کردیم. راستش دوست داشتم در تیم خودم(صنعت نفت) بودم و چون این تیم را خیلی دوست دارم. الان هم خوب هستیم اما گاهی اتفاقاتی می افتد که دست خود آدم خارج است. همه تیم دنبال موفقیت هستند اما گاهی اتفاقاتی که دوست داریم رخ نمی دهد.با اینحال شک ندارم در بازی های آینده به دوران اوجمان ...
پیش گویی شهید مدافع حرم در مورد پیکرش
دوباره تا صبح کابوس می دیدم. صبح و شب صدقه می دادم. نیمه های شب خواب بدی دیدم، بلند شدم صدقه بدهم که دیدم محمد ناله می کند، جلوتر که رفتم متوجه شدم دارد در خواب گریه می کند، اشک از چشم هایش می آمد. ناگهان دلم شکست. با خودم گفتم چی شده که او هم خواب بد می بیند؟ نکند برای محمود اتفاقی افتاده. صبح دیدم دلهره دارم. زنگ زدم به مادر شوهرم و پرسیدم: از آقا محمود خبری ندارید؟ گفت: نه، شما چطور ...
ابراهیم ایرج زاد، کارگردان تابستان داغ و عنکبوت : جغرافیای مشهد برای کارکردن جذاب است
من با دانشگاه 4 سال فاصله داشتم. از آنجایی که به هیچ رشته دیگری علاقه نداشتم، به یک بی هدفی و گمراهی دچار شدم. به یاد دارم در سال اول دبیرستان 14 واحد برداشتم که 9 واحدش را افتادم. پدرم از این بابت خیلی شاکی بود و یک روز به من گفت تو باید برای ارتش ثبت نام کنی و وارد دانشکده افسری شوی. آن زمان داشتند از همان مقطع سیکل نیرو می گرفتند. من هم، چون ایده ای نداشتم، رفتم مصاحبه ها را انجام ...
باند سرقت پدر و پسری در شهرک غرب دستگیر شد+گفتگو با سارقان
را رها کنند و فرار کنند. رئیس کلانتری 134 شهرک قدس گفت: بعد از متواری شدن این سارقان به جهت اغفال پلیس و انحراف مسیر تحقیقات در یگان انتظامی دیگری اعلام می کنند که موتورسیکلت شأن به سرقت رفته و اگر افعال مجرمانه ای با این وسیله نقلیه انجام می شود کار سارق است نه آنها. سرهنگ آذین ادامه داد: اما پلیس با تحقیقاتی که داشته و با به کارگیری روش های کشف جرم و همچنین تصاویر دوربین ...
برنامه ریزی؛ عامل موفقیت
درس خوانده بودم و در کنکور نیز دو درس را 100 زده بودم نتوانستم رتبه پزشکی کسب کنم. با این حال در رشته مدیریت خدمات بهداشتی درمانی دانشگاه علوم پزشکی شیراز قبول شدم و زندگی من وارد مرحله جدیدی شد. مسیر دور بود و من باید می ر فتم. از آنجایی که روحیه مستقلی داشتم دوری از خانواده و شرایط جدید را راحت تر پذیرفتم، اما به دلیل وابستگی خانواده به من، آن ها اذیت شدند. به یاد دارم که خواهرانم افت تحصیلی ...
وقتی ستاره های سینما به دنیای گیم هجوم می آورند
بازی جدیدی که گرفته بودم را نصب کردم و شروع کردم به بازی کردن. همان ساعت های ابتدایی با شخصیت کالیستا روبه رو شدم. به محض اینکه کالیستا دهان باز کرد و صدایش را شنیدم، از جا پریدم! چقدر صدایش آشنا بود. مطمئن بودم هرروز دارم این صدا را می شنوم؛ ولی هرچه بیشتر فکر می کردم، کمتر یادم می آمد. خودم را قانع کردم که دژاوویی، وهمی، چیزی ست؛ اما ذهنم ول کن ماجرا نبود. بازی را به اولین نقطه امن رساندم و به ...