سایر منابع:
سایر خبرها
همخوابی زن شوهردار با پسر همسایه به سبک سریال ترکیه ای
شکایت پیمان بازداشت شد اما ادعای عجیب را مطرح کرد. وی گفت: من و همسرم دو سال است با هم ازدواج کرده ایم. دو ماه قبل من به اصرار همسرم خانه ام را فروختم و خانه ای در نزدیکی خانه مادر زنم خریدم اما بعد از اسباب کشی به خانه جدید رفتارهای همسرم تغییر کرد .او دیگر به من اهمیتی نمی داد تا اینکه متوجه شدم به پسر همسایه به نام احسان که دوست دوران کودکی اش بوده علاقمند شده است. قبلا همسرم از ...
بار سنگینی که کووید19 از دوش جوانان برداشت/اختصاص هزینه ازدواج برای کمک به نیازمندان
ویروس یک فرصت به منظور تغییر سبک زندگی و تشکیل خانواده به دور از تجمل گرایی را به همه نشان داد همانطور که امروز می بینیم بسیاری از زوج های جوان بدون برگزاری مراسمات تشریفاتی زندگی مشترک خود را آغاز و راهی خانه بخت می شوند. کریمی خاطر نشان کرد: کرونا با تمام سختی هایی که برای جامعه در برداشت اما باعث شد برخی از آداب و رسوم دست و پاگیر که مانع ازدواج جوانان بود از صحنه خارج و نادیده گرفته ...
کار بزرگ عروس و داماد در روزهای کرونایی / در زندان هلهله سر دادند!+ عکس
باورکردن این ماجرا کمی سخت باشد، اما واقعا مابا پرونده یک زندانی روبه رو شدیم که برای 2 میلیون و 700 هزار تومان در زندان بود. آزادی 5 زندانی غیر عمد حالا با تلاش این زوج جوان طبسی 5 زندانی جرایم غیرعمد آزاد شده و به آغوش خانواده اشان بازگشته اند. اما این پایان ماجرا نیست. زکیه عباسیان می گوید: شیرینی این کار آنقدر برایمان لذت بخش بود که حالا من و همسرم تصمیم گرفتیم به این کار ادامه بدهیم ...
تصادف راز ازدواج پنهانی مرد متاهل را فاش کرد!
جلسه خواستگاری که به شیوه سنتی و با رعایت آداب و رسوم محلی صورت گرفت من و مسعود به توافق رسیدیم و با یکدیگر ازدواج کردیم. همه اعضای خانواده من در مشاغل فرهنگی و آموزشی فعالیت دارند و در واقع خانواده ای فرهنگی با درآمد متوسط جامعه هستیم با این حال همواره مادرم تاکید می کرد که هیچ گاه در زندگی مشترک نباید مال من یا مال تو! وجود داشته باشد. درآمد های زن و شوهر هیچ تفاوتی با هم ندارند و هر دو ...
روز عشق بچه شیعه ها
...، تعداد روزهای کمی را با هم گذرانده بودیم. همه چیز را باید با ماموریت های علی هماهنگ می کردیم؛ هر بار که می آمد، بخشی از خریدهای عروسی را انجام می دادیم و باقی را می گذاشتیم برای بعد. راستش من خیلی دربند خریدها نبودم دلم می خواست تمام ساعاتی که هست باهم حرف بزنیم. از گفت و گوهایی که بینمان صورت می گرفت لذت می بردم. هم درمورد دغدغه هایمان حرف می زدیم و هم چیزهای تازه ای از هم یاد می گرفتیم. همیشه ...
روایتی خواهرانه درباره شیخ احمد کافی +تصاویر
تر از منزل شیخ احمد بود. نمی دانید چقدر به من محبت داشت. هر روز یک تُک پا به خانه مان می آمد و احوالم را می پرسید. الحمدلله همسرم هم همانی بود که برادرم می خواست و به لطف خدا زندگی خوبی با هم داشتیم. در جملات حاج خانم دقت می کنم؛ برای صحبت از همسرش از افعال زمان گذشته استفاده می کند. مردد مانده ام چطور علت را بپرسم که روایتش می رسد به بیمارستان های صحرایی بغل گوش خط مقدم: همسرم تکنسین ...
یک اتفاق عجیب/ سرقت دوچرخه بهانه رسیدن به عشق قدیمی
: من دو سال قبل با مرجان ازدواج کردم. چند ماه قبل همسرم اصرار کرد که من خانه ام را بفروشم و در نزدیکی خانه مادرش خانه ای بخرم. من هم قبول کردم. اما مدتی بعد متوجه تغییر رفتارهای همسرم شدم هر روز رابطه ما بدتر می شد و او بهانه گیر شده بود و سر هر موضوعی دعوا راه می انداخت و قهر می کرد. برایم خیلی عجیب بود که چرا مرجان چنین رفتاری دارد وقتی تحقیق کردم فهمیدم همسرم با پسر همسایه به نام محسن سال ها ...
شرایط لازم برای ازدواج را باید خود افراد ایجاد کنند/ خانواده ها به بهانه دلسوزی، برای ازدواج معلولان ...
قدس آنلاین : پرستو ولدخان در آستانه چهل سالگی است و مسؤول بخش نابینایان کتابخانه حسینیه ارشاد. کارشناسی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه علامه طباطبایی دارد و کارشناشی ارشد جامعه شناسی از دانشگاه الزهرا. علی محمدی هم به تازگی 42 ساله شده، کارشناسی و کارشناسی ارشد مهندسی صنایع خوانده، در دانشگاه علم و صنعت. حالا دانشجوی دکتری فناوری اطلاعات است در دانشگاه ع ...
سرقت دوچرخه با انگیزه رسیدن به عشق قدیمی
...، ادعا کرده متوجه شده لیدا و حسام با هم ارتباط دارند. سیامک به قضات شعبه 12 دادگاه کیفری گفت: من دو سال قبل از این حادثه با لیدا ازدواج کردم. ما با هم خوشبخت بودیم و زندگی خوبی داشتیم تا اینکه چند ماه قبل همسرم اصرار کرد خانه ام را بفروشم و در نزدیکی منزل مادرش خانه ای بخرم. من هم با خودم گفتم او زن جوانی است و دلتنگ مادرش می شود؛ به همین دلیل قبول کردم و نزدیکی خانه مادرزنم آپارتمانی خریدم ...
جوانِ در آروزی ازدواج: زندگی ام در آستانه نابودی است
هدیه عروسی و بلاعوض است و بقیه آن را باید 10ساله و با سود 4درصد بپردازم. از خوشحالی جیغ می کشیدم و در پوست خودم نمی گنجیدم. ظرف یک ساعت همه مدارکی را که خواسته بود به اضافه شماره حساب بانکی و رمز دوم آن را برایش آماده کردم. آن مرد که به خاطر این سرعت عمل تحسینم می کرد، آن قدر از فعالیت های خیریه ای و کمک به زوج های جوان سخن گفت که مشخص بود مبلغ 50میلیون تومان برای موسسه خیریه آنها پول خرد به ...
فال روزانه چهارشنبه 1 مرداد 99 + فال حافظ و فال روز تولد 99/05/01
ای بسیار نادم و پشیمانی. با شکست مواجه شده ای و فکر می کنی دیگر کسی تو را دوست ندارد و مورد احترام نیستی. اما مرور زمان همه چیز را دست می کند. مطمئن باش این شکست مقدمه ای است برای پیروزی بزرگ انشاالله. امروز انتخاب بین آنچه که عقل و احساستان می گویند برای شما بسیار سخت خواهد بود و هر کدام شما را به سویی می کشد. این دوگانگی تا پایان روز شما را خسته و سردرگم خواهد کرد. به خودتان سخت ...
کوتاه از حادثه
که دیگر نفس نمی کشید. دختر کوچکم که صدای درگیری ما را شنید از حمام بیرون آمد اما به او اجازه ندادم که وارد اتاق شود. چند دقیقه بعد دختر بزرگم از سرکار به خانه بازگشت و به اورژانس زنگ زد. وقتی اورژانس رسید و متوجه کبودی های دور گردن همسرم شد با پلیس تماس گرفت و موضوع را گزارش کرد. من قصد کشتن او را نداشتم و حالا به شدت پشیمانم و عذاب وجدان دارم. این متهم پس از اقرار به قتل با قرار قانونی بازداشت شد ...
هرطور صلاح است آقای سردبیر!
داداش جان! هر طور صلاحه... من برای بی برادر نشدن همه کار کردم؛ به در و دیوار زدم، دعوا کردم، منت کشیدم، حتی پارتی بازی کردم... روضه گرفتم، نذر کردم، قربانی کردم؛ اما مثل همیشه زورم به تو نرسید. تو انگار دلت با دنیا نبود. شاید من هم جای تو بودم آغوش باز ارباب را به همه دنیا و مافیها ترجیح می دادم. حالا اگر قرار بر ماندن نیست، اگر قرار به زیارت ارباب است، اگر قرار به پر کشیدن است، هرطور صلاح است آقای ...
برای استمرار این 6 لذت ماسک بزنیم
لذت های زندگی کشیده شده است. لذت هایی که شاید تا قبل از اسفندماه سال 98 نه برای من و نه برای شما هیچ وقت قابل توجه و مهم نبود. اما کدام لذت ها را ماسک از ما گرفته است؟ لذت دیدن خنده آدم ها شاید یکی از علامت های بزرگ سوال که این روزها در ذهن ما شکل گرفته این باشد: چرا افسرده تر از قبل شدیم؟ البته که نمی توان قرنطینه خانگی، تعطیلی دورهمی ها و در واقع وقفه در زندگی اجتماعی را نادیده ...
ساعتی در یکی از بیمارستان های شهر ری
ویلچر افتاده، با چشم های گود و لب های کبود جلوی میز خانم پزشک می آورند؟ خوب که به چهره زن نگاه می کنم طرح کمرنگی از یک لبخند بی جان می بینم؛ شاید برای اینکه پسرها این همه برایش هول می زنند یا اینکه حالا خیالش راحت است که توی بیمارستان است و هر اتفاقی هم که بیفتد، به داد آدم می رسند. - چی شده؟ خانم مادرم حالش خیلی بده، می ترسیم کرونا گرفته باشه. بردیم یه بیمارستان دیگه ...
مواظب باش زیر ماشین نروی!
آن تا سال 96 طول کشید و سال 97 برگه رسمی ثبت انجمن میراث کهن طرقبه به دستمان رسید. شما انجمنی هم در راستای حفظ محیط زیست تشکیل دادید. همان یک سمن کافی نبود؟ شکل گیری انجمن محیط زیستی دیده بان طبیعت طرقبه هم برخاسته از پیگیری سنگ نگاره ها بود. میراث فرهنگی در سیاه کمر به علت ثبت نبودن سنگ نگاره ها مستأصل ماند. البته می توانست جلو کار معدن را بگیرد، اما ممکن بود معدن کار بگوید این ...
سرفه کوتاه (5)
دهم روش مادرم را یادآوری نکنم! حالا اما فکر می کنم جامعه دارد همین برنامه را بر روی ما پیاده می کند. شاید می خواهد ما را آماده کند و برای همین اینقدر حس های دوست نداشتنی در اختیار ما قرار می دهد که قوی شویم و با حداقل ها بسازیم، اما برای کجا؟! شاید برای آن دنیا! خلاصه که صلاحِ ما در کار است پس کمی خوش بین باشیم؛ خوب نیست این همه بد بینی! ...
بخشش تازه دامادی که مرتکب قتل شد
همسرم تازه ازدواج کرده بودیم و زندگی خوبی داشتیم. از وقتی که با همسرم نامزد کرده بودم، می دانستم او یک دایی دارد که بیمار روانی است؛ اما از آنجایی که با او رفت و آمد نداشتند، فکر نمی کردم برای همسرم دردسر درست کند تا اینکه روز حادثه همسرم از من خواست اجازه دهم شب را در خانه مادرش بماند. من هم قبول کردم و خودم به خانه مادرم رفتم. اواخر شب بود که همسرم تماس گرفت و در حالی که به شدت ...
نام پسر الهام حمیدی لو رفت + عکس
پسر الهام حمیدی روز 12 خرداد ماه 99 بدنیا آمد الهام حمیدی متولد 1357 میباشد و یک ازدواج ناموفق داشته است که حالا با همسر دومش به نام علیرضا صادقی توانسته زندگی عاشقانه و پایداری داشت باشد. گفته میشود که الهام حمیدی برای اولین بار در سال 1376 در سن 20 سالگی قبل از ورود به عرصه بازیگری ازدواج کرد، اما این رابطه دوام چندانی نداشت و خیلی زود به طلاق ختم شد از مجموعه های تلوزیونی که الهام ...
محسن باباصفری: دو روز در فرودگاه معطل شدم و آخر به اصفهان برگشتم!
... مورد جالب دیگر درباره ازدواج شما این بود که همسرتان می گفت در تمام مراسم ها همه بودند جز آقای داماد! بله همین طور است (خنده). همسرم در مراسم ها بیشتر از من کنار خانواده ام بوده و آنها را دیده است. هر وقت برنامه ای بود در حد 10 دقیقه با من تماس تصویری می گرفتند و تمام. همسرم نسبت به من رفت و آمد بیشتری با خانواده ام دارد. دقیقا در هیچ مراسمی من به شخصه حضور نداشتم حتی در تولد همسرم ...
سونوگرافی غربالگری دوقلو، مونوکوریونیک مشکلی داره؟
سوال مخاطب نی نی بان: سلام همسرم دوقلو بارداره و توی سونوگرافی غربالگری سه ماه اول قید کرده جنین های سالم اما به نظر مونو کریونیک دی آرمنیوتیک. حالا این بده یا مشکلی نداره؟چون تو اینترنت چیزایی خوبی ننوشته راجع بهش خواهشا راهنماییم کنید پاسخ دکتر نوشین نظری، متخصص زنان و زایمان: دوست عزیز پاسخ غربالگری و سل فری و ان تی به علت حساسیت بالای تشخیصی به هیچ عنوان به طریق مجازی قابل تفسیر نیست حضورا به پزشک معالجتان مراجعه کنید. ...
نظر شما در مورد تورم چیه؟
.... - شما نظرتون در مورد تورم چیه؟ + خیلی جذابه واقعا. به خصوص برای من که به داستان های تخیلی علاقه دارم. - یعنی چی اون وقت؟ + ببین! من همیشه علاقه داشتم تو زمان سفر کنم. برم به آینده. الان با تورم هر لحظه دارم 50 سال می رم جلو. جذاب نیست؟ شما سه روز تو خونه باشی، بعدش بیای بیرون، حس می کنی یه قرن رفتی جلو. خیلی حس جذابیه. شما موافق نیستید؟ - چرا، خیلی موافقم ...
مرد اسکویی چطور منجی 5 آهوی گرفتار در استخر عمیق شد
حادثه 24 - از وقتی این اتفاق افتاده، آنقدر حس خوبی دارم که انگار یک قرارداد کاری بزرگ با من بسته اند . این را بلال انتظاری 38ساله می گوید. مردی که توانست 2آهوی مادر و 3بره آهو را که در استخری گرفتار شده و در حال غرق شدن بودند نجات دهد و به طبیعت بازگرداند. انتشار کلیپی از لحظه نجات این آهوان گرفتار در شبکه های اجتماعی از روز جمعه تا حالا، حال خیلی ها را خوب کرد و نشان داد که هنوز افراد زیادی ...
ماجرای دست به جیب شدن زوج پزشک برای زنده ماندن بیمار کرونایی
، عزیزِ من می میرد و اگر من ماسک نزنم، تو را به درد بی نفسی مبتلا می کنم. حرفِ جان که شود، بالا و پایین شهر ندارد! به اندازه تو، منِ پایین شهر نشین در خطر ابتلا به یک ویروسم و اگر درمان ویروس این روز ها پیدا نشود همه در خطریم و اگر پیدا شود جان همه مان در سلامت و امان است. 5 ماه شبانه روز کار کردن را 85 هزار کادر درمانی می فهمند که حتی نمی دانند انتهای عرق ریختنشان کجاست؛ 9 هزار نفر از این ...
یک روز در بندر صیادی بحرکان هندیجان
نشسته است. مثل دریایی که از آن آمده، خستگی در موهاش موج می زند اما نیمچه لبخندی گوشه لبش دارد. می گوید: "12ساله کارم ماهیگیریه. هر روز می زنم به دریا و کارم رو دوست دارم. روزی هشت - نه ساعت تو دریا و بعدش برمی گردم بحرکان و هرچی صید کردم رو می فروشم. شیر، عروس، شانک، شاه میگو، سرز، بلرم، هامور، ماهی مرکب، خرچنگ و هرچی که بتونیم صید می کنیم و می فروشیم؛ آخه باید خرج زندگی در بیاد دیگه. ولی خدا رو شکر ...
به سیامک می گفتند سامی
یک روز گریه کنان سراغ من آمدکه شما به همه ساز زدن می آموزید به جز من! من هم گفتم به تو یاد می دهم به شرطی که از روی نت ساز زدن را یاد بگیری، او هم قبول کرد. از من خواست که اول تنبک نوازی را به وی بیاموزم و من هم کتاب استاد تهرانی را جلویش گذاشتم و چند صفحه ای به وی تدریس کردم و گفتم بعد چند ساعت نگاه می کنم که چه چیزی یاد گرفته ای؟ عصر سراغش رفتم و پرسیدم که چه یاد گرفته ای؟ او گفت: بابا، من همه ...
بورس لعنتی یا قمار ملی!
شعار سال : -الو؟ خوبید؟ آقا چرا سهم فلان امروز بالا نرفت؟ دیروز هم نرفت. یعنی چی میشه؟ آقا من مسافرکش بودم، تاکسیم رو فروختم پولشو آوردم تو بورس! اگر قراره ضرر کنیم توروخدا زودتر به ما بگید. -سلام از شهر فلان تماس می گیرم. اینکه خبر زدین بورس بازان مراقب باشند یعنی چی؟ چطور قراره بشه؟ من همه طلاهامو فروختم اومدم تو بورس. گفتن تا شهریور پولت دوبرابر میشه. چطوری بفهمم سود می کنم یا نه ...
سهم من از عاشقی ؛ خاطراتی که تنها با انگشت سبابه نوشته شده
داشته باش. حالا زوده تو رو عمل کنیم. اگه لازم باشه عملت کنیم، مطمئن باش کوتاهی نمی کنیم. . چون کاملاً صاف خوابیده بودم و بالش هم زیر سرم نبود، نمی توانستم درست هم اتاقی ها را ببینم. بعضی وقت ها، درحد چند جمله، با آن ها حرف می زدم. صحبتم با آن ها در حد همان سلام و احوال پرسی بود و اینکه از کدام شهرستان هستند. بیشتر زخمی ها لهجۀ اصفهانی داشتند. آن ها هم از من سؤال می کردند: اهل کجایی؟ اسم ...