تجربه کما و برگشت از مرگ | خاطرات مدافع سلامت از کرونا
سایر منابع:
سایر خبرها
علی شجاعی:پرسپولیس بازیکنانی با قلب بزرگ دارد
آقای یحیی گل محمدی جذب شده اند. با آرمان رمضانی در سایپا، حامد لک و میلاد سرلک در نساجی مازندران همبازی بودم و رابطه خوبی با هم داریم. برای همه بازیکنان جدید و قدیمی پرسپولیس آرزوی موفقیت می کنم.حدود 10 روزی می شود که تمرینات خودم را آغاز کردم. الان هم زیر نظر بدنساز پرسپولیس و کادر فنی کار و تلاش می کنم که خودم را به بازی های تیم برسانم و کمک کنم. خودم برای اولین بازی با پیراهن پرسپولیس ثانیه ...
گفتگو با همسر شهید سید جلال حبیب الهی/ داوطلب رفتن به یگان ویژه صابرین شد
یکبار به او گفتم به این یگان نرو نمی خواهم ماموریت رفتن هایت بیشتر شود. گفت چکار کنم؟ بیایم بنشینم خانه؟ من نروم خطرناک است که بقیه بروند؟ طوری با من صحبت کرد که از خودم خجالت کشیدم با حرفی که زده بودم. گفتم راست می گویی برو و با قوت به کارت ادامه بده. *به نبودن هایش عادت کرده بودم به نبودن هایش عادت هم کرده بودم اما گاهی دیگر کلافه می شدم. تنهایی و نگهداری بچه ها، خرید خانه ...
تجاوز سیروس به مریم در بیابان جنوب تهران!
این زن جوان که با اطلاع از صدور حکم خفیف برای متهم ابراز تعجب کرده بود، گفت: من 15 سال قبل با مرد میانسالی که 12 سال از خودم بزرگتر بود ازدواج کردم. اما این زندگی 6 ماه بیشتر طول نکشید و به خاطر اخلاق بد همسرم از او جدا شدم. به خانه پدری ام آمدم و 12 سال آنجا زندگی کردم. در این مدت به عنوان منشی کار می کردم و خرج خودم را تأمین می کردم، اما بعد از مدتی توانستم خانه ای برای خودم بگیرم. ...
مرگ مشکوک زن جوان پس از قهر شوهرش
شدم و به خانه برگشتم، اما او در خانه را هم روی من باز نکرد که با کلید وارد خانه شدم و با جسد بی جان او داخل پذیرایی روبه رو شدم و به اورژانس و مأموران پلیس خبر دادم. همزمان با ادامه تحقیقات درباره این حادثه جسد زن جوان برای انجام آزمایش های لازم و مشخص شدن علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی فرستاده شد. ...
گزارشی تکان دهنده از تجربه افرادی که 2 بار به کرونا مبتلا شده اند
پزشک را از بین برده و 7عصب بخش چپ صورت او را از کار انداخته است: 3هفته در آی سی یو بودم. پزشکان گفتند بینایی چشمم برنمی گردد و در اصطلاح پزشکی دچار انجماد چشم شدم. حالا هم قسمت چپ صورتم دچار افتادگی است و بویایی ندارم. مشخص هم نیست این عصب ها دوباره به کار بیفتند. همه این اتفاقات در حالی رخ داد که تا پایان کشیک دوره رزیدنتی، تنها 12ساعت باقی مانده بود. بابادی می گوید: پیش از این در بیمارستان لبافی ...
من و چند سگ و مرغ و خروس
شان در کنار من حرکت کند، دعوا می کردند، که آدم احساس مهم بودن بهش دست می داد. بعد از مدتی دیگر از این همه مهربانی و حقارتی که این سگ ها در مقابلم به خرج می دادند، خسته شدم و ولشان کردم اما اینها باز هم با هم دعوا می کردند و برای من دم تکان می دادند. گروه دیگر از ساکنان باغ، اردک ها بودند. ما هیچ وقت نتوانستیم به هم نزدیک شویم؛ چراکه اردک ها تا صدای قدم های آدمیزاد را می شنیدند، با آن قیافه ...
انصراف جنجالی خنیاگر از یک سریال کمدی
تا اینکه امتحانات گزینشی کتبی و شفاهی هم دادیم حتی متون نظم و نثر عربی و فارسی خواندیم. وی عنوان کرد:اما بعد از مدتی رئیس گزینش تغییر و اعلام کردمن گوینده زن نمی خواهم و برای من که 8 ماه امتحان دادم و درگیر این موضوع بودم سخت گذشت. وی افزود: من در این فاصله مادرم فوت کرد و نسبت به این موضوع سرد شده بودم تا اینکه دو سال بعد دوباره امتحان دادم و قبول شدم و شروع به کار کردم. ...
اسلام را سرلوحه زندگی تان قرار بدهید
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس و سالروز شهادت شهید حسین جزایری از شهدای شهرستان بابل زندگی نامه و وصیت نامه این شهید را از نظر می گذرانیم. زندگی نامه شهید: به گفته مادر، وقتی او را باردار بودم، مراقب لقمه ای که می خوردم، بودم تا حلال باشد. قرآن تلاوت می کردم و دعا می خواندم. به راستی که مراقبت هایم خوب جواب داد؛ چرا که وقتی به سنّ دوازده ...
اس ام اس و پیامک های تسلیت فوت دایی
...، سختی بکشه و سختی ببینه. اما الان تو نیستی و مادرم بیشتر از همیشه سختی میکشه. من دارم تو غم نبودت نابود میشم و کسی نیست که با لبخندش منو آروم کنه. کاش بودی! الان دارم درک میکنم که چقدر نبودنت من رو نیست میکنه. مرگ دایی خیلی سخته و دردناکه. دایی درسته که برادر مادرته اما به نوعی برادر خودت هم حساب میشه. همیشه هر کاری میخواستی بکنی، این داییت بود که پشت سرت بود و ...
خاطره ای از سردار عراقی
که می خواهند وسایلشان را جمع کنند و بروند. زخمی هایشان را بردند و کشته هایشان را گذاشتند و مرا هم در همان حال رها کردند. با زحمت دست هایم را بازکردم و جلیقه ای پوشیدم تا داخل آب بروم و در نیزارها مخفی شوم. وارد آب که شدم، دوباره ریه هایم پر از آب شد و مجبور شدم خودم را از آب بیرون بکشم. رو به قبله دراز کشیدم و متوسل شدم به امام زمان (عج). در حال اشک ریختن و توسل بودم که ناگهان متوجه ...
شوخی تلخی به نام آموزش مجازی
به پرستار بچه کمک کنیم. بسیاری از والدینی که مجبورند بیرون از خانه کار کنند، والدینی که استطاعت مالی ندارند تا هزینۀ پرستار کودک را بپردازند و والدینی که نمی دانند خطر آلوده بودن خودشان و پرستار کودک را چگونه مدیریت کنند، به مراتب شرایط بدتری را تجربه می کنند. هیچ کس شرایط خوبی ندارد. کودکانی مانند رافی که به نظر می رسد پیش از موعد در معرض آموزش آنلاین قرار گرفته اند، پاییز را به یک نبرد تبدیل خواهند کرد. تا آنجا پیش نمی روم که از قبل شکست خودم را اعلام کنم و دست از مبارزه بردارم اما مطمئن نیستم چقدر و تا چه مدت آمادۀ جنگیدنم. انتهای پیام/ ...
شماره موبایل دختر تهرانی خون به پا کرد/ کفاش جوان قاتل شد/ عکس
او را زدم و پا به فرار گذاشتم، باور کنید اگر او را با چاقو نمی زدم و از خودم دفاع نمی کردم الان کشته شده بودم. بهروز گفت: بعد از اینکه او را با چاقو زدم او روی زمین افتاد و زخمی بود، از دوستانم خواستم تا یک پارچه بیاورند و به اورژانس زنگ بزنند اما هیچ کسی به کمکمان نیامد که به سرعت به خانه رفتم و به برادرم گفتم که یکی را با چاقو زدم و به اورژانس تماس بگیرد و سوار بر موتورم از خانه خارج ...
ببخشید که این قدر تلخ شده ایم!
خیلی جدی مخفی می کرد. چند روز قبل که خبر حادثه ای مختصر که منجر به شکستگی استخوان ایشان شد را شنیدیم، باور نمی کردم که منجر به فوت او شود اما مرگ یک ویژگی منحصربه فردی دارد که خیلی نباید دنبال چرایی اش گشت. در همان مدتی که منتظر مسوول موردنظر بودم که بیاید، دیدم که خیلی ها از فوت آیت الله صانعی ابراز تاسف کردند. حالا این را بگذارید کنار یکی مثل پناهیان تا درک کنیم، فقط لباس و منصب به ...
معلم ها، هر روز روی زمان پل می زنند
آفتاب کم کم دارد طلوع می کند. صدای زنگ هشدار گوشی نواخته می شود. باید برخیزم و خودم را برای رفتن آماده کنم؛ رفتن به مدرسه! قبل تر ها حدود 11 سال پیش بود که صبح ها خودم را برای مدرسه رفتن آماده می کردم، اما آن روزها یک دانش آموز بودم و حالا به مدرسه می روم برای تدریس. زمانی که در مدرسه تحصیل می کردم هیچوقت فکرش را هم نمی کردم روزی از پشت این نیمکت ها به پشت میز معلم منتقل شوم؛ من و ...
جدال40روزه با کرونا
هم که جمع می شوند از رویاهایشان می گویند؛ از اینکه روزی این همه گیری تمام می شود و آنها فرصتی برای مرخصی پیدا می کنند و به طبیعت پناه می برند. بهاره دلش چنین فضایی می خواهد؛ یک نقطه امن و سبز بدون خبر مرگ و ابتلا؛ دلم می خواهد جایی بروم که دیگر خبرها را نگاه نکنم، موبایل همراهم نباشد و کمی به آرامش برسم. اواسط اردیبهشت بود که بهاره احساس درد شدیدی در عضلاتش کرد. کمردرد و پادرد امانش را بریده ...
روایتی عجیب از طلبه ی غسالی که روز تولد فرزندش، کودک دو ساله ی کرونایی را غسل داد
آن روز دیگر حال و حوصله ی شوخی را نداشتم. رفقای جهادی به شوخی های من عادت دارند ولی آن روز حال دیگری داشتم. قبلا هم پیش آمده بود که ناراحت و بی حوصله باشم ولی باز هم دلم نمی آمد ناراحتی هایم را بیاورم بین رفقا. با همان حال هم شوخی میکردم و میخندیدم و میخنداندم اما این بار فرق میکرد. از شب تا صبح منتظر تماس بچه های گروه جهادی مان بودم. با اصرارهای فراوانم قول داده ...
من و مادرم: زیبا
کوتاهی روایت کرده که در ادامه به قلم او یازدهمین قسمت از این مجموعه داستانی را می خوانید. آشنایی یا دوستی، قهر یا آشتی، در فضای شک و تردید، گم شدم. زیبا با من ازدواج می کنه؟ بیشتر بخوانید: داستان کوتاهی از جلال آل احمد با او شش دفعه به کافی شاپ رفته بودم. ولی در همین ملاقات های کوتاه او را شناختم. دختری که فکرمی کردی بر بال فرشتگان می نشینه ومن را به هرطرفی که بخواهد می کشونه. ...
مجاهدِ ایستگاه سلامت
اختصار در محاوراتمان انتخاب کرده بودیم. روال چند سال اخیرمان بود که عیدها می رفتیم خادمی غرب و تابستان ها پابوسی شرق! سه روز بود اسباب کشی کرده بودیم به خانه جدیدمان در حوالی میدان راه آهن. هفت روز به عید مانده بود ولی حمید فقط چهار روز وقت داشت. من پا به ماه بودم و حمید پا به پای من! موقع اسباب کشی نگذاشت آب توی دلم تکان بخورد. من خسته از چیدمان وسایل بودم و او خسته تر از من در حمل آنها. حمل ...
خونریزی شدیدهمزمان با مصرف قرصهای هورمونی/علت بوی بد واژن /ضخامت رحم و کورتاژ/افسردگی شدید بعد زایمان
خیلی زیادن کلافه شدم باید چ کار کنم ؟ مشکلی نیست دچار قارچ ناحیه تناسلی شدید،نیازبه درمان دارویی دارد و نگران نباشید 31ساله هستم و دچارقارچ مزمن هستم ک همیشه بعد از یک دوره مصرف فلوکونازول و کلوتریمازول مجددا ماه بعد عود میکنه بیماری . و فقط ترشحات پنیری همراه با ترشحات غلیظ دارم ک سوزش خارش درد تورم هم نداره . برای بلندمدت باید چه دارویی مصرف کنم؟ . سوال دوم: ترشحات اگر بوی ...
شوک برقی خواب را برای همیشه از من گرفت
رد کنند و 12 جلسه، یک روز در میان به من شوک برقی می دادند و نتیجه این شد که از نیمه سال 65 تاکنون، بعد از شوک برقی و آسیب به مغزم من را از خواب محروم کردند و من یک ثانیه هم به خواب نرفته ام و 24 ساعت در هوشیاری کامل به سر می برم. اوایل خیلی برایم مشکل بود و با همه بد خلقی می کردم فامیل مبلغی پول به من داد و با هزینه شخصی برای درمان به دوبی رفتم که میسر نشد و تنها بیماری بودم که در ز ...
چشم های مادرانه ای که برای همیشه منتظر به در می ماند
دانه های اشک پاک کنم. من همیشه در انتظار بودم ، امروز هم منتظرم منتظر هستم تا مرگم فرا برسد در دیار آخرت هم را ببینیم. مادری جوان که بعد از تصادف پسر جوانش گویی سال ها پیرتر شده ناله و فغان های از سر حزن و ناچاری خود را سر داده است؛ آرام و بیصدا در کنج خانه اش منتظر نشسته اما اشک هایش هنوز هم جاری اند و نشان از غمی کهنه در وجودش می دهند که گذر زمان را هم امیدی به خوب شدنش نیست. ...
زائر اربعین | روایت سفر دوچرخه ای دبیر ورزش بازنشسته از مشهد به کربلا
را درباره تو گفته است. من تاجر هستم و برای فرزندانم هر چه خواسته اند فراهم کرده ام. یک کارخانه دارم که مال خودم است. از امروز من و تو شریک. خرج زائران امام حسین (ع) کن. اگر من مردم باقی آن هم مال تو، اما اگر تو مردی، مالم دوباره به من باز می گردد. دو سال پیش آن آقا مرده و ثروتش به عابس رسیده بود و من هم، چون نذر کرده بودم وقتی به آنجا رسیدم، سه روز را به زائران امام حسین (ع) خدمت رسانی کردم. در ...
هم دهیار هم خطاط
و به مشتری گفت: من راضی ام شما هم راضی باش. زندانی زیرزمین؛ فراری بالای بام دولتی پس از رفتن مشتری دوباره به کودکی هایش بر می گردد: آن قدر شیطنت می کردم که یا پدرم من را در زیرزمین زندانی می کرد یا از بالای بام های همسایه ها در حال فرار از دست پدرم بودم. خاطرم هست قایم باشک بازی می کردیم بدون اینکه به بد بودن رفتارمان فکر کنیم یا به نظرمان خطرناک بیاید از دیوار خانه همسایه ها بالا ...
حکم قصاص، 33 سال بعد از سرقت مرگبار
از قاتل پیرزن پیدا نکرده است به تهران برگشتم، ازدواج کردم و صاحب فرزند شدم، ولی هر چه کار می کردم پولم برکت نداشت همیشه در فقر و بدبختی بودم، عذاب وجدان رهایم نمی کرد. همیشه این جمله مادرم که می گفت خون ناحق پای آدم را می گیرد در گوشم بود و می دانستم یک روز گرفتار می شوم. حالا که سال ها از این ماجرا گذشته خیلی پشیمانم. من به خاطر بچگی دست به چنین اشتباهی زدم. حالا به خاطر بچه هایم درخواست بخشش ...
هوشمندی و سرسختی در برابر موانع قانونی | تجربه آنه ووجیتسکی، مدیر عامل شرکت 23andMe
صبح روز دوشنبه، FDA آن نامه را در رسانه ها منتشر کرد؛ کاری که به ندرت در این فاصله زمانی کم انجام می شود. خبرنگاران تماس های خود را شروع کردند. دیوید کسلر که مدتی بود به صورت غیررسمی به شرکت ما مشاوره می داد، به من تلفن زد و گفت: آنه، می دانم که شاید در مورد این نامه نگرانی نداشته باشی، اما بگذار بگویم که باید باشی، چون FDA واقعا عصبانی است. در آن زمان، 23andMe هفت ساله بود و تنها شرک ...
نماز اول وقت و دوستی با شهدا 2 کلید طلایی زندگی عباس بود
در فکر آن صحنه بودم و تازه متوجه شدم چرا مردم سوریه آواره شده اند. به عباس گفتم شما بیکار بودی این فیلم را نشانم دادی؟ گفت بابا 15 نمونه از این فیلم ها در گوشی ام دارم. شب آخر از تهران به سمنان نیامد. سردار به عباس می گوید به سمنان برو که او می گوید می ترسم بروم و پدر و مادرم را ببینم و زمین گیر شوم. ایشان دو ماه نامزد کرده بود ولی مدیریت می کرد که خیلی احساسات خودش را بروز ندهد تا درگیر نشود. بعد ...
تجاوز جوان تهرانی به خانم مدیر شرکت و 4 زن و دختر
مینا یک قربانی تجاوز به عنف درباره این موضوع می گوید: من هنوز دنبال مجازات این مرد هستم و بعد از آن شاید بتوانم خودم را از نظر روانی بازسازی کنم. نسبت به جنس مخالف نفرتی در وجودم است و اگر دست مردی حتی ناخواسته به من برخورد کند، اعصاب و روانم به هم می ریزد. هنوز با کابوس این ماجرا زندگی می کنم. اگر تلفنم دیروقت زنگ بخورد عصبی می شوم. در این مدت کارم به بیمارستان و روانپزشک کشید، اما هیچ وقت ...
خام فروشی برگ برنده بازار محصولات کشاورزی نیست
کنار جمعی از بچه های دانشگاه با فضای استارتاپی آشنا شدم. اما ایده زعفروش را از دوران راهنمایی در سر داشتم. آن دوران بیشتر اوقات کلی محاسبات کشاورزی و دام داری برای پدرم انجام می دادم. بعد از محاسبات برای مثال به پدرم گزارش می دادم سوددهی این محصول نسبت به محصول دیگر بیشتراست، یا برایش حساب می کردم که چطور می تواند از زمین هایش بیشتر بهره برداری را داشته باشد. تا اینکه در سال 97 در راستای ...
زنانی که دوباره به دنیا می آیند/ یک کتاب زنانه پر از امید
دانشگاه و چه در حوزه الگویی مثل حضرت فاطمه (س)، حضرت زینب (س) و یا حضرت معصومه (س) بود. اولین چیزی که باعث می شد من به شخصی که اسم این سه زن بزرگ اسلام و دختران ائمه اطهار را می آورد، خرده بگیرم و توی دلم به خودم بگویم که شما متوجه نیستید چه دارید می گوید مقام عصمت این بزرگواران بود. شما وقتی حضرت معصومه را مثال می زنید دارید از کسی می گویید که پدرش امام موسی کاظم (ع) و برادرش امام رضا (ع) بوده ...