در محله خود امنیت نداریم / مسئولین حالی از پسرم نپرسیدند
سایر منابع:
سایر خبرها
صوت قرآن خواندنش را به یادگار گذاشت و به سوی شهادت رفت
ما نمی دانستیم همسرم شهید شده یا اسیر و کسی هم چیزی نمی دانست. پدر همسرم بسیار پیگیر شد، اما خبری نبود. سال های چشم انتظاری برای من و پنج فرزندم سخت گذشت. هر بار که صدای در را می شنیدیم من و بچه ها به طرف در می دویدیم که شاید همسرم باشد یا کسی که خبری از او برایمان آورده باشد. بعضی از روز ها که رزمنده ها از جبهه می آمدند می رفتیم جلوی اتوبوس تا شاید خبری از همسرم بگیریم. روز هایی که تا رسیدن خبر شهادت بر ما خیلی سخت گذشت ...
داخل کوچه شدم و با مشت گره کرده و شعار الله اکبر به استقبال پیکرپسرم رفتم
چادر را به دور سرم بستم و رفتم داخل کوچه به استقبال پسرم. مشت هایم را گره کردم و با شعار الله اکبر الله اکبر به استقبال تنها پسری رفتم که آخرین بار خودم اذن شهادتش را با رضایت قلبی ام به او داده بودم. جمعیت زیادی برای استقبال آمده بودند. از بزرگان خواستم تابوت را ببرند داخل خانه ام و روی شهیدم را باز کردم. چهره اش زیبا و دوست داشتنی تر شده بود. تا چشمم به عیسی افتاد، همه حواسم به لبخندی جلب شد که روی صورتش نقش بسته بود ...
ما به روستا نرفتیم به روستا بازگشتیم/ گفتگو با خانواده ای که رویایشان زندگی در روستا بود
، بی دغدغه فریاد می زنند و می توانند بی دغدغه نفس عمیق بکشند. به جای پارک به جنگل می روند و به جای باغ وحش و دیدن حیوانات در قفس خودشان حیوان خانگی دارند و با آن ها بازی می کنند. با صدیقه حسین نیا مادر حانیه ، حسین و محمدعلی که حالا دوسال است روستایی شده همراه شدیم. دوست داشتیم بچه هایمان خاک بازی کنند! صدیقه متولد 1365 در تهران است. تمام کودکی و نوجوانی اش در محله شهرک غرب ...
خاطرات دمشق/ هوس تحویل زن ایرانی به ابوجعده !
زجرکش کردن زنان زینبیه وحشی گری را به نهایت رسانده اند که از راه پله باریک خانه ما را مثل جنازه ای بالا می کشیدند. مادر مصطفی مقابلم روی پله زمین خورد و همچنان او را می کشیدند که با صورت و تمام بدنش روی هر پله کوبیده می شد و به گمانم دیگر جانی به تنش نبود که نفسی هم نمی زد. ردّ خون از گوشه دهانم تا روی شال سپیدم جاری بود، هنوز عطر دستان مصطفی روی صورتم مانده بود و نمی توانستم ...
حقیقت و مرد دانا
برای یافتن ریشه و پیوند و مادر با موفقیت خاتمه دهد و گوهر مقصود را در وجود مام وطن تجسم و تجلی بخشد. جست وجو برای هویت، این بار خوشبختانه به سرانجامی خجسته رسیده است: درک اهمیت سرزمینی که در آن زندگی می کنیم و هرچه هست برای دیگران و بیگانگان تا آن پایه غبطه برانگیز است که حتی بر دین و دل ساکنانش نیز دشمنند. سرانجام سینمای ایران درون خود به کیفیتی مستقل و یگانه بسط پیدا کرده است؛ به کیفیتی ایرانی ...
کرونا و گرانی، شهرستانی های تهران را فراری می دهد
دیدم زندگیم کمی بهتر شده. برای افسانه، همسر محسن که متولد و بزرگ شده تهران است، تصمیم به مهاجرت به مراتب سخت تر بوده است؛ از یک طرف شغل کم درآمد شوهرش و هزینه های سرسام آور زندگی و از طرف دیگر خانه بدون اجاره و پیدا کردن یک شغل خانگی او را سر دوراهی قرار داده بود: اگر می ماندیم باید باز هم یک محله پایین تر می رفتیم. هر روز سر پول یک کیلو گوشت و یک دست لباس برای بچه و... دعوا داشتیم. اگر هم ...
ادامه ابهام در سرنوشت کامل سلیمی؛ عضو ایرانی پژاک
اکنون آواره کوهستان سرد است. مادر کامل نیز گفت: بچه ام را ربودند و من بی خبر از سرنوشت او هستم. به اقوام در ترکیه و عراق اطلاع دادیم؛ اما پ.ک.ک به آنها هم پاسخ نمی دهد. این اعضای پ.ک.ک، احساس ندارند؟ من منتظر خبر مرگ فرزندم هستم. چرا پ.ک.ک و پژاک او را ربودند؟ خانواده ما نابود شده است. ما کُرد نیستیم که پژاک ما را به این روز انداخته است؟ پدرش چند بار به مقامات پژاک و پ.ک.ک در مرز گفت حداقل بگذارید از دور پسرمان را تماشا کنیم. اما این تروریست های بی احساس اجازه ندادند.جنگ پ.ک.ک و پژاک، چه ارتباطی با ایران دارد که فرزند من باید قربانی شود؟ ...
تنهاماندگان در جدال با کرونا
.... او هم چون پول نداشت راهش را کشید و رفت. دو روز بعد خبر آمد که در خیابان فوت کرده. این افراد مدارک هویتی ندارند، به همین دلیل بیمه نیستند و هزینه ها را باید آزاد حساب کنند. لطفی می گوید تعداد زیادی از معتادان و بهبودیافته هایی که قبلا به مرکز می آمدند حالا دیگر از آنها خبری نیست. معلوم نیست گرفتار طرح ها شده اند یا جانشان را از دست داده اند: از وقتی کرونا شایع شده، تعداد طرح های جمع ...
چرا سلبریتی ها در برابر ترور ددمنشانه شهید فخری زاده سکوت کردند؟/ از تأکید بر نوکری برخی سلبریتی ها برای ...
به گزارش سینماپرس شهید محسن فخری زاده دانشمند هسته ای ایران چندی قبل مورد حمله تروریست ها قرار گرفت و به درجه شهادت نائل شد؛ نام محسن فخری زاده به عنوان یکی از 5 شخصیت ایرانی که در فهرست 500 نفره قدرتمندترین افراد جهان که از سوی نشریه آمریکایی فارین پالیسی منتشر شده است. نام این شهید والامقام تحت عنوان دانشمند ارشد وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و رئیس پیشین مرکز تحقیقاتی فیزیک (PHRC) در ...
خاطرات دمشق/ مادر مصطفی کنار کارکنان دفتر رهبری پناه گرفت
گلوله بست و قفل را از جا کَند. ما میان اتاق خشک مان زده و آن ها وحشیانه به داخل خانه حمله کردند که فقط فرصت کردیم کنج اتاق به تن سرد دیوار پناه ببریم و تنها از ترس جیغ می زدیم. چشمانم طوری سیاهی می رفت که نمی دیدم چند نفر هستند و فقط می دیدم مثل حیوان به سمت مان حمله می کنند که دیگر به مرگم راضی شدم. مادر مصطفی بی اختیار ضجه می زد تا کسی نجات مان دهد و این گریه ها ...
حمله ی سگ های وحشی کهریزک به پسر بچه خردسال
به گزارش شبکه خبری تهران نیوز ، در این فیلم حمله ی سگ های وحشی به پسر بچه خردسال در شهرک امام حسن مجتبی(ع) کهریزک را مشاهده می کنید. با دیدن این فیلم این سوال در ذهن پیش می آید که مسئولین شهر از این وضعیت اطلاع ندارند یا با بی توجهی جان شهروندان را به خطر انداخته اند؟ جای تامل دارد که وضعیت شهر به جایی رسیده و به قدری بحرانی شده است که ساکنین امنیت جانی هم ندارند. هنوز وقت آن نرسیده است فکری به حال این وضعیت نابسامان کنید؟! انتهای پیام/ ...
قصه مادری ام برای محمد با جدایی و انتظار پیوند خورده بود
یک هفته بعد از شهادت محمد صادق، پدرش به منطقه رفت و از آنجا خبر آورد که پسرمان شهید شده است. دوستانش می گفتند وقتی محمد صادق مجروح شد، اوضاع منطقه به قدری وخیم بود که مجبور شدیم او را نیمه جان در میان نیزار ها بگذاریم و به عقب برگردیم. دو سال پیش هم یکی از همرزمانش که شاهد شهادتش بود برای مان تعریف کرد که بعثی ها سر پسرم را بریده بودند. من تا آن لحظه از نحوه شهادت پسرم خبر نداشتم. فقط می دانستم که شهید شده، اما اینکه با چه کیفیتی شهید شده است، خبر نداشتم ...
پشت پرده قتل مرد تهرانی / گریه های مادر داغدار در دادگاه
در جلسه رسیدگی به این پرونده که در دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، ابتدا کیفرخواست علیه متهم خوانده شد و برای متهم درخواست مجازات کرد. سپس پدر و مادر مقتول در جایگاه قرار گرفتند و خواستار صدور حکم قصاص شدند. مادر مقتول گفت: من چند سال است که در عزای پسرم هستم. متهم بی دلیل پسرم را زد و باعث مرگش شد. پسر من بسیار جوان بود. او پسر سربه زیری بود. می توانید از همه همسایه ها تحقیق کنید ...
مدرسه با حال و هوای خانه
کنیم و بچه ها سردرگم می شوند. من همیشه دعا می کنم کرونا هرچه زودتر تمام شود و بچه ها بتوانند به مدرسه بروند، چون گاهی برای نوشتن یک املا یا آموزش یک نشانه به پسرم آن چنان دردسر و کشمکشی در خانه داریم که نگران می شوم نکند با این شیوه بچه ها آن هم در اولین سال تحصیلی از درس و مدرسه دلزده شوند. مادر امیر علی کلاس اولی که معتقد است آموزش مجازی به هیچ وجه نمی تواند جای مدرسه را بگیرد، توضیح می ...
روایتی کوتاه از مادر شهیدی که از عملیات مرصاد تاکنون در خانه اش را نبسته است
. سیاه بود که می گفت: حالا 28 ساله نه چشمامه بستُم نه در خانَمه از زن های محله شنیده بودم و باقی اهل محل هم خوب می دانستند که بی بی فاطمه ، مادر شهید حسین مولوی قلعه نو، 28 سال است در خانه اش را نبسته حتی شب ها، حتی وقتی برای خرید نان و سبزی بیرون می زده است، از این هراس که شاید پسر مفقودالأثرش بیاید و در بسته باشد. یکی از زن های محله هم می گفت چند مرتبه دزد به خانه پیرزن زده است. ...
کشتی به روایت خانواده کشتی گیر موحدیان
ما توی همین منطقه بود و نزدیک ترین سالن کشتی به ما هم سالن کشتارگاه. بعد از پدر آقای عفت پناه دومین مربی من بود که من بعد از ورود به این سالن زیر نظر ایشان شروع به تمرین کردم. با ورود به این سالن انگار وارد دنیای جدیدی شده بودم. در شاهرود کشتی گیر ها کمتر بودند و کشتی هم آن قدر ها محبوب نبود. اما دیدم که در مشهد چقدر علاقه به کشتی بیشتر است و با وجود امکانات کم بچه ها چقدر با عشق و انگیزه کشتی می ...
پرستارانی که تعطیلی ندارند / قدردانی از زحمات 550 مادر پرستار
در روزی منتسب به بردباری و فداکاری، برای پاسداشت زحمات شبانه روزی مادرانی که همه وجودشان را وقف همسر یا فرزندان معلول خود کرده اند، جمعی از خادمان آستان مقدس رضوی به دیدارشان رفتند تا به بهانه تقدیم کردن هدایای متبرک، وجود پر خیر و برکتشان را ارج نهند. مقصد ما در این روز فرخنده، ساختمانی در منطقه محروم پنجتن(ع) است. ساکنان این ساختمان هرکدام دست کم دو فرزند معلول را سرپرستی می کنند ...
از خضوع شهیدبابایی در مواجهه با سرباز فرودگاه تا نواختن سیلی بر گوش سرباز بابلی
: مادری؟! فقط یک مادر می فهمد که من چه می گویم. نگرانی در چشم هایش موج می زند می گوید: از وقتی که خبر زدن آن سرباز را شنیده ام دلم آرام و قرار ندارد. با خود می گویم نکند پسر مرا هم توی سربازی اذیت می کنند؛ ما که پیش او نیستیم تا بفهمیم چه بلایی سرش می آورند؛ نکند عذاب می کشد و چیزی نمی گوید تا ما ناراحت نشویم. زنی که روبروی مان ایستاده، می گوید: مادر جان این خبرها نیست که؛ حالا ...
شرط عجیب برای اعدام نشدن/ خانواده مقتول حرفی از پول نزدند/ گفت وگو با قاتلی که بچه بود
نزاع چند نوجوان اهل محله اکبرآباد جاده ساوه، یک خانواده را داغدار کرد و 7 سال علیرضا را پشت میله های زندان حبس کرد. 26 اردیبهشت سال 92 وقتی نزاع بین چند نوجوان رنگ خون گرفت،رسیدگی به پرونده در جریان قضائی قرار گرفت.متهم که در آن زمان تنها 16 سال داشت،دستگیر شد.ماموران بعد از شناسایی محل زندگی متهم،خانه او را جستجو کردند اما وقتی ردی از او پیدا نکردند به خانه خواهرش رفتند و متهم 16 ساله ...
خانه کعبه از چه زمانی ساخته شد؟
را به دست خود ذبح کند. اما قبل از هر چیز باید فرزند را آماده این کار کند، از این رو به او گفت : پسرم من در خواب دیدم که تو را ذبح می کنم، نظر تو در این باره چیست؟ (298). اسماعیل با رعایت کمال ادب گفت : پدر جان! به هر چه مأموری عمل کن که ان شاءالله مرا از صابران خواهی یافت (299). فرزند فداکاری برای اینکه پدر را در انجام این مأموریت کمک کند و از رنج و اندوه مادر بکاهد ...
پرستار بخش ویژه کرونایی های بیمارستان شهید هاشمی نژاد از تلخ وشیرینی های کار می گوید
لبخندت زودتر از آنکه شیفت را تحویل بگیری، به بیمار می رسد. آن هایی که درمانده روی تخت خوابیده اند، لبخندشان کشیده تر می شود و امیدشان به بهبود بیشتر. بخش ویژه بیماران کرونایی هنوز داخل بیمارستان شهید هاشمی نژاد نشده ایم. با خودمان همان جمله های همیشگی را مرور می کنیم. از همان هایی که وقت ملاقات با هر بیمار معمولی باید گفته شود، به امید اینکه حالش بهتر شود. اینکه درد و روز های سخت تمام ...