عاقبت بخیری در بلاد کفر! / شهیدی که هنوز نمی توان همه چیز را درباره او گفت
سایر خبرها
مردم از حاج قاسم سلیمانی می گویند/ بخش پایانی
بزنم فقط گریه می کردم. گوشیمو آوردم، تو فضای مجازی دنبال خبری می گشتم که بگه اشتباه شده و سردار تو اون ماشین نبوده؛ اما پیدا نکردم، همه جا پر بود از خبر شهادت سردار. حالا که تقریبا باورم شده بود با شوهرم دوتایی گریه می کردیم، دلم شکسته بود، عجیب نگران زندگی بدون سردار بودم و نفرتمون از آمریکا چند برابر شده بود. همسرم فقط می گفت سردار انتقام می گیریم. سریع با مامانم تماس گرفتم ...
نقشه شوم تعمیرکار خودرو برای زن راننده
اندکی می گرفت اما من نمی دانستم او نقشه شومی را در سر دارد تا این که چند روز قبل وقتی برای آخرین بار خودروام را به تعمیرگاهش بردم به من گفت که برطرف کردن عیب خودرو حدود یک روز کار دارد. من هم قبول کردم. به خانه بازگشتم ولی او چند ساعت بعد تماس گرفت و مدعی شد پرایدم را تعمیر کرده است. وقتی دوباره به تعمیرگاهش رفتم ناگهان تقاضای نامربوط و بی شرمانه ای از من کرد! من هم که ناراحت شده بودم با دلخوری سوار ...
حر انقلاب با پای برهنه قدم به میدان محرم گذاشت
شهادت رسید. ازدواج هم کرده بودند؟ صادق قرار بود با خواهر زن برادرش ازدواج کند. گویا چند سالی هم این دو نفر همدیگر را می خواستند. نهایتاً این دو نفر در بحبوحه جنگ به همدیگر رسیدند. بعد از عملیات محرم و پیش از والفجر مقدماتی، ما به قائمشهر برگشتیم. آن روز ها قرار بود بساط عقد و عروسی صادق برگزار شود. چون تأمین مقدمات عروسی در شرایط جنگی کار ساده ای نبود، من به صادق گفتم هر کاری ...
داستان ازدواج الهام حمیدی و برآورده شدن بزرگ ترین آرزویش/عکس
شدم و همه برنامه ها و افکارم تغییر پیدا کرد. نحوه آشنایی الهام حمیدی و همسرش او درباره نحوه آشنایی و ازدواج با همسرش گفت: ایشان وقتی مسئله ازدواج را با من مطرح کرد، از او وقت خواستم و چند ماهی باهم رفت و آمد کردیم. خانواده ها با هم آشنا شدند تا در نهایت در سال 97 این اتفاق رخ داد و باعث شد تمام اخلاقیات من تغییر کند و دیگر مانند گذشته نباشم. بزرگ ترین آرزوی الهام ...
روایت سخت ترین بدرقه "باباحسین"/ پروانه ای که دور حاج قاسم می چرخید
پاهای بابا حسینش را گرفته بود و می گفت: بابا حسین، نرو عراق، دشمنا این دفعه می کشنت! ، بابا حسین گفت: دوستانم مواظبم هستند. ، روی ماهش را برای آخرین بار بوسیدم، آیة الکرسی را خواندم و سپردمش به خدا. خبر شهادت 13 دی 1398 بود، مامان برای اولین بار به اصرار خود بابا با محمدحسین رفته بود مسافرت، من بودم و دخترم پریناز. خواهرم نعیمه هم همراه بچه هایش یعنی النا و مرسانا بود. شب ...
حاج قاسم گفت به سمت آمریکایی ها شلیک کن
. حاج قاسم همه رفتارش و همه مدیریتش برگرفته از خدایی بودن، بود. هر کس بخواهد در مسیر حاج قاسم قرار بگیرد باید در ریل خدا قرار بگیرد. دومین مؤلفه مکتب او اهل بیتی بودنش بود. یک روز نشسته بودیم که حاج قاسم صراحتاً فرمود فرمانده کل قوا در سوریه حضرت زینب(س) است. ما یک روز رفته بودیم جلسه ای در اطراف حرم بعد از آن به حرم رفتیم برای زیارت. این انسان بزرگ و فرمانده بی نظیر وقتی به حرم رسید چنان ...
اصغر پاشاپور چگونه شهید شد؟
نزدیک حاج قاسم سلیمانی بود که بعد از شهادت او به روایت همرزمانش بسیار بی تاب و بی قرار وصل حاج قاسم بود و نهایتا این فراق چندان طولی نکشید و بعد از حدود یک ماه او نیز به شهادت رسید. پیکر مطهر او توسط تروریست های احرار الشام (جبهه النصره) ربوده شده و نهایتا پیکر بی سر این شهید توسط رزمندگان مدافع حرم بعد از گذشت چندین روز با دو اسیر جبهه النصره تبادل شده و به کشور بازگشت. پاشاپور متولد شهرری بود و ...
شهادت سردار و بی قراری کودکی که شاخه گل را به سردار اهدا کرد+عکس
انگشتری که هدیه سردار است وی اضافه می کند؛ در همان مراسم سردار به ما انگشتری هدیه داد، من به سردار گفته بودم که با خودم قرار گذاشتم بعد از پیروزی داعش، اگر روزی سردار خانه ما بیاید جلویش زانو می زنم، سردار در پاسخ گفت؛ این حرف را نزنید من می خواهم چادرتان را ببوسم شما مادر شهید هستید و احترامتان واجب است، گفتم احسنت که نیروهای خوبی تربیت کردید و از ایشان دعوت کردم که به منزل مان بیایند ...
از فاطمه مغنیه به قاسم سلیمانی مردی خارج از این زمانه
دارم یعنی سلام عمو را بشنوم. فاطمه مغنیه در ادامه خطاب به حاج قاسم آورده است: من هرگز از شما نمی پرسم که چگونه برای جهاد و یاری مظلوم و جنگهایی که عامل تقویت و یاری ما شد وقت پیدا کردی؛ اما می پرسم که چگونه وقت برای جواب دادن همیشگی به تماس من و قرار دادن وقت گرانبهایت برای من داشتی و این وقت را در اختیار من گذاشتی و با عنوان سلام عمو حال دختر ما چطور است؟ را در اختیار من گذاشتی؟ ...
احساس می کرد کنار حاج قاسم به آرزویش می رسد
فضای مجازی انداختم و دقیقاً همان جا بود که از خبر شهادت سردار مطلع شدم و فهمیدم ماجرا از چه قرار است. حالم بد شد، مادر همسرم هم از حال بدم متوجه خبر شدند. خلاصه حدود ساعت 9 صبح روز جمعه دقیقاً بیست و چهار ساعت بعد از آخرین تماس آقاشهروز خبر شهادتش را فهمیدم. یک سال بعد از تو... در مدت یک سال بعد از شهادت هیچ چیز به قدر دلتنگی مرا آزار نداده است! تحمل دوری از هم نفست و نبود کسی که مثل روح ...
پس از شهادت هم بخشنده بود
خودم را به کوچه رساندم. دیدم همسرم غرق خون در پیاده رو افتاده. به سختی حرف می زد. بریده بریده گفت دارم می سوزم... تشنه ام... آب بدهید... با کمک همسایه ها محمد را به بیمارستان رساندیم، اما حدود 2 ساعت بعد جلو چشمان حیرت زده ما با لبان تشنه به شهادت رسید. وقتی بیمارستان بودم بچه ها از خانه دائم زنگ می زدند و حال پدرشان را می پرسیدند. من هم دلداری شان می دادم و می گفتم زخم بابا را پانسمان می ...
7 رازِ همسرانِ موفق/ چگونه به روزهای اول ازدواج برگردیم؟
...! ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را ملّت ملّت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید، هر آینه گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. برخی از زوجین گله می کنند که بعد از گذشت چند سال از زندگی شان همه چیز عادی شده و حتی دیگر آن عشقی که ابتدا نسبت به همسران احساس می کردند را ندارند یا اینکه علاقه شان کمرنگ شده است و مواردی از این دست که شاید زیاد از ...
ماجرای یادگاری باارزش آیت الله قاضی در مرقد "حاج قاسم"/ راز تدفین "شهید سلیمانی" همزمان با آغاز ایام ...
زهرا برگزار می کرد؛ علاقه اش به حضرت زهرا حد و اندازه نداشت و دیدیم که بعد از شهادت، مراسم تشییع در عراق و در ایران به طول انجامید و وقتی قرار شد تدفین در کرمان انجام شود، آن اتفاق برای مردم تشییع کننده و عزادار افتاد و باز هم تدفین به عقب افتاد و بالاخره در نخستین روز از ایام فاطمیه دفن شد که به نظر من ارتباط مستقیمی با علاقه حاج قاسم به مادر سادات دارد. مراسم تشییع از عراق آغاز شد؛ در ...
درباره شهید حمید شاهید در چهلمین سالگرد حماسه هویزه
همان محل شهادت دفن شده است. امروز در 16 دی ماه 99 به مناسبت سالگرد شهدای هویزه پای صحبت احمد شاهید برادر حمید شاهید، از شهدای این واقعه نشستیم و او به ذکر خاطره ای از برادر شهیدش پرداخت. برادر شهید حمید شاهید گفت: حمید آقا هفته اول مهرماه سال 1359 به همراه تعدادی از دوستانش از مشهد، عازم جبهه شد و در ابتدا به ستاد جنگ های نامنظم خدمت شهید بزرگوار دکتر چمران رسید. وی ...
معرفی کتاب سرسختی؛ قدرت اشتیاق و پشتکار
ام فکر کردم. او اشتباه نگفته بود، من جایزه ی مک آرتور را بدین دلیل نبرده بودم که خیلی از روان شناسان همکارم باهوش تر بودم؛ در عوض، او جواب درست نه، او نیست را به سؤال غلط آیا او یک نابغه است؟ داده بود. بین تماس مرکز مک آرتور و اعلام رسمی آن، یک ماه زمان وجود داشت. غیر از همسرم، اجازه نداشتم این خبر را به کس دیگری بگویم. همین موضوع به من زمان داد تا درباره ی جنبه ی کنایه آمیز این موقعیت ...
سلام بر سید الاسرا
دانشگاه خلبانی فارغ التحصیل شد. 27 شهریور سال 1359 و پیش از آغاز رسمی جنگ با عراق متجاوز، هواپیمای او در خاک عراق مورد اصابت موشک قرار گرفت و اسیر رژیم بعث عراق شد تا نخستین اسیر ایران در دوران دفاع مقدس باشد. شهید لشکری 18 سال اسیر بود. اما حدود 16 سال کسی از زنده بودن یا شهادت او خبر قطعی نداشت و رژیم بعثی نام شهید حسین لشکری را به عنوان یکی از اسرای جنگی، حتی در اختیار صلیب سرخ جهانی هم قرار نداده ...
روایت جانباز مدافع حرم عراقی از توجه خاص شهید ابومهدی المهندس به جانبازان+فیلم
ببوسم؟ خندید و گفت: البته این خاطره زیبا هیچ وقت از ذهنم نمی رود. بعد از شهادتش بعضی از مسئولین گفتند: بعد از شهادت حاجی تمام پول ها تمام شده. بعد از مدتی طولانی حاجی را در خواب دیدم که در اتاقی نشسته و افرادی در کنارش هستند. از من پرسید: آیا پولی که به شما وعده کرده بودم را گرفتی؟ گفتم: خیر حاجی با غضب به افراد کناری اش نگاه کرد. چند روز بعد شخصی از مدیریت بهداشت با من تماس گرفت و گفت: مبلغی که از حاجی می خواستید، آماده است. بیایید و بگیرید. و من خیلی گریستم از اینکه حاج ابومهدی بعد از شهادت هم هنوز به فکر ماست. ...
رسیدگی به پرونده همسرکُشی بعد از خودکشی قاتل
دارم و کارمند هستم. سال 85 با زهره ازدواج کردم. ما صاحب یک پسر شدیم و زندگی خوبی داشتیم. من عاشق زنم بودم و همه چیز خوب بود تا اینکه متوجه شدم همسرم به من خیانت می کند. مدتی بود به رابطه پنهانی او با یکی از دوستان صمیمی ام پی برده بودم. من و سجاد خیلی با هم دوست بودیم؛ رابطه نزدیکی داشتیم و دوستی ما باعث شده بود بعد از ازدواج هم به این رابطه ادامه بدهیم. من سجاد را مثل برادرم می دانستم و ...
حاج قاسم نمی خواست خانواده ما داغ دیگری ببیند!
من به همراه چهار نفر از بچه های محله مان برای یک سال مفقودالاثر بودیم. حتی برای مان سالگرد شهادت هم گرفته بودند. اما اسارت هرچه بود به خدا نزدیک بودیم و خداوند را بسیار سپاسگزارم که این سعادت را به من عنایت کرد. مادرم بعد از آزادی به من گفت این قدر که فراق شما مرا اذیت کرد، شهادت دو برادرت مرا آزار نداد. بعد از آزادی اولین کسی که برای عرض تبریک به دیدار من و خانواده ام آمد حاج قاسم بود. ...
نگرانی رهبر انقلاب از مأموریت های حاج قاسم
فرماندهان متمایز می کرد و بسیاری از فرزندان شهدا با شهادت سردار دل ها می گفتند ما دوباره یتیم شدیم. ایشان ویژگی های خاصی داشت. یکی از آنها توجه به همه جوانب بود. من با فرماندهان زیادی کار کردم، چه در دوران جنگ و چه بعد از آن. کمتر فرمانده ای را دیدم که همه جانبه نگر باشد. مثلا در بُعد نظامی، نظر می داد، از طرفی هم به مردم و بچه ها و حتی به غذای گرم داخل خط و پشتیبانی و مشکلات آنها توجه ...
مردم از حاج قاسم سلیمانی می گویند/ بخش دوم
خوبی هم داشته، بعد رفتم سر مزارش و گفتم: کاش بودی تا این درد بزرگ رو هم تو دل تاریخ ثبت می کردی، این یتیمی مشترک همه ما رو. برای تشییع می خواستم برم تهران؛ تا دقیقه 90 با بسیج دانشجویی و ارگان های مختلفی که قرار بود برای تشییع برن تهران ارتباط داشتم، اولش قبول می کردن و بعد تماس می گرفتن که اولویت با بچه های خودمونه و شما فارغ التحصیل شدی! ساعت 11 شب بود با یکی از دوستانم ...
ماجرای دختر یک اعدامی
هزینه های زندگی خانواده پنج نفره برایش بسیار سخت بود بلکه نمی توانست مخارج اعتیادش را نیز تامین کند به همین دلیل به خرده فروشی مواد مخدر روی آورد. در این شرایط مادرم نیز به مواد مخدر آلوده شده بود و همه ما در بسته بندی و توزیع مواد مخدر به پدرم کمک می کردیم. دیگر مشتریان پدرم را به خوبی می شناختم به طوری که گاهی اوقات در نبود پدرم از بسته های آماده توزیع به معتادان می فروختم و زمانی که ...
شوخی مدیری با الهام حمیدی: یه شوهر کردی دیگه چرا اینقدر عوض شدی؟
. تا اینکه من و همسرم جایی همدیگر را دیدیم و آشنا شدیم. بعد از مدتی همسرم از من خواستگاری کرد و از او خواستم که مدتی باهم آشنا شویم و خانواده ها در جریان باشد. امسال بچه دار شدیم و فرزندم 6 ماهه است. بازیگر سریال یوسف پیامبر درباره کار های هنری جدیدش گفت: پیشنهاد های خوب سینمایی و سریال دارم و اگر شرایط فراهم باشد، خوشحال می شوم کار کنم. برای من مدیوم سینما و سریال فرقی نمی کند و هر دو را ...
اعتراف عضو شورای شهر به قتل زن دومش!
با شکسته شدن حکم زندان عضو شورای شهر که زن دومش را به خاطر اختلاف خانوادگی با ماشین زیر گرفته و موجب مرگ وی شده بود وی بار دیگر در دادگاه پای میز محاکمه ایستاد. امیر 56 ساله که عضو شورای شهر بود بیست و یکم تیرماه سال 96 به دنبال اختلاف خانوادگی با همسر دومش به نام اعظم وی را در یکی از خیابان های ورامین با ماشین زیر گرفت و گریخت. پیکر نیمه جان زن میانسال که از سوی شاهدان به بیمارستان منتقل شد، اما وی ساعتی ...
همیشه در خانه ما بحث راهیان و راویان و جنگ بود/ سردار سلیمانی نام خان طومان را که شنید چشمانش پراز اشک شد
از رفتن او ناراحت بودم، اما هیچ وقت مانع از حضورش در جبهه ها نشدم. هر ساله پدر از اواسط اسفند تا اواسط فروردین در سفر های راهیان نور بود. همیشه در خانه ما بحث راهیان و راویان و جنگ مطرح بود. یک بار از پدر پرسیدم در کنار خانواده بودن، اولویت چندمت هست؟ پدر در پاسخ گفت: همه کار های من فقط به خاطر خانواده ام است. فردا روزی فرزندت بزرگ شود و ازت بپرست که چرا برای دفاع از مظلوم کاری نکرده اید؟ پاسخت چه ...
روایت:در دوره شهرداری شما چه اقدام مشترکی با حاج قاسم داشتید؟+تصاویر
شهردار کرمان بودم و قرار بود که اولین کنگره سرداران شهید در کرمان برگزار شود. حاج قاسم در آن دوره فرمانده استان کرمان بودند و من هم به عنوان شهردار مسوول کمیته بناهای یادبود بودم و ارتباط تنگاتنگی بین ما در این دوره وجود داشت در همین دوره بود که فهمیدم با خانواده شهدا چه ارتباط تنگاتنگی دارد آن قدر به شهدا و خانواده هایشان علاقه داشت که هر وقت ما را می دید از بچه های اخوی سؤال می کرد. ...
حکایت دیداری که به آخرت رسید
...> - سلیمانی هستم وای وقت مشاوره با خانم دکتر سلیمانی داشتم؛ -ببخشید شما از دفتر خانم دکتر سلیمانی تماس گرفتید؟ -نه من سلیمانی ام دختر حاج قاسم وااااااای خدای من؛ -سلام ببخشید نشناختم، -خواهش می کنم، پیام داده بودید تماس گرفتم، ببینم امری داشتید؟ و من دستپاچه گفتم نه عرضی نبود فقط، فقط الهی من و بچه ها فدای سردار، دیدم ...