سایر منابع:
سایر خبرها
تبرئه از قتل مادر پس از نبش قبر
سرویس حوادث جوان آنلاین: 30 خرداد سال 98، زن جوانی به نام فرانک با مراجعه به پلیس از برادرش شهروز و همسر صیغه ای او شهین شکایت کرد. او گفت: سه سال قبل پدرم فوت کرد و مادرم در یک خانه ویلایی تنها زندگی می کرد. چند روز قبل مادرم با یکی از دوستانش قرار ملاقات داشت، اما سر قرار نرفت. این شد که دوست مادرم نگران شد و با من تماس گرفت و گفت مادرم پاسخ تماس هایش را نمی دهد و در خانه را هم باز نمی کند. ...
برائت زوج جوان از قتل بعد از نبش قبر
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، رسیدگی به این پرونده از سی ام خرداد سال گذشته با شکایت زن جوانی به نام سحر که مدعی بود برادرش و همسر صیغه ای او در مرگ مادرش نقش داشته اند، آغاز شد. وی پس از ثبت شکایت در مورد جزییات ادعایش گفت: سال 95 پدرم فوت کرد و از آن به بعد مادرم تنها زندگی می کرد. 6 روز پیش از فوت مادرم، دوستش با او قرار ملاقات گذاشته بود، اما وقتی به خانه مادرم رفته کسی در را ...
طلاق برای ارثیه!
...، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: در یک خانواده 12 نفره به دنیا آمدم و رشد کردم تا این که در 28 سالگی مادر احمد به خواستگاری ام آمد. او بی پرده و صادقانه از اعتیاد پسرش سخن گفت، ولی به من اطمینان داد که احمد از شش سال قبل سراغ مواد مخدر نرفته است و زندگی پاکی دارد. من هم با اعتماد به حرف های پیرزن پای سفره عقد نشستم و با احمد ازدواج کردم، اما در همان آغاز زندگی مشترک ...
سقوط مرموز مادری که با فرزندانش اختلاف داشت
که مادرم فوت شده است شوکه شدم، به خانه رفتم و از شدت سردرد یک قرص خوردم و بعد خوابیدم. رفتارهای پسرجوان مرموز و گفته هایش متناقض بود. به همین دلیل بازپرس جنایی دستور بازداشت وی به عنوان مظنون را صادر کرد تا اسرار سقوط مادر فاش شود.
بهبودی شهید قاسم پور پس از دیدن خواب آیت الله مدنی/ خدا و شاه در کنار هم یعنی شرک
ما نمی پسندم، باید بمانی و خدمت کنی؛ به دلیل این که آن کسی که بتواند خدمت پزشکی کند، کمتر است. ؛ البته مادرم مشکلی با جبهه رفتن نداشت و برادر کوچکم محمد نیز سال 1362 در سن 16 سالگی در عملیات والفجر سه به شهادت رسید. حتی یادم می آید وقتی یک بار برادرم محمد از جبهه آمد و دوباره می خواست برود، مادرم گفت: محمدجان بمان و درس بخوان ، اما برادرم گفت که برادر های من الان در جبهه هستند، حالا من ...
رفتار مشکوک پسر بعد از مرگ مادر
. خیلی وقت ها با مادرم بر سر ارثیه پدری دعوایم می شد. آن شب هم دعوایمان بالا گرفت. یک دفعه مادرم به سمت بالکن رفت و خودش را پایین انداخت. مادرم را به بیمارستان رساندم و زمانی که متوجه مرگش شدم، در حالی که شوکه بودم به خانه برگشتم. به دستور بازپرس حبیب الله صادقی جسد زن میانسال برای مشخص شدن علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد. پسر دانشجو نیز به عنوان مظنون بازداشت شده و تحقیقات در این رابطه ادامه دارد. منبع: ایران انتهای پیام/ ...
نجات مرد همسرکش از چوبه دار بعد از 17 سال
دهد و خواهر و برادرم هم از ته دل، رضایت شان را اعلام کردند. به نظر من هیچ چیز بالاتر از بخشش نیست. ما مادرمان را از دست دادیم، اما دیگر نباید پدر را هم از دست می دادیم و خوشحالیم که دوباره به کانون گرم زندگی برمی گردد. تلاش برای نجات یک زندگی علی گودرزی، معاون دادستان شهرستان ازنا در مورد این پرونده گفت: در سال 83، فردی به واسطه مصرف مواد مخدر صنعتی و داشتن سوءظن، اقدام به قتل ...
دلنوشته سیده فرشته حسینی فرزند شهیده والامقام اعظم خوشنویسان
گذشت و گذشت و دیدم هیچ اندوه و دردی بالاتر از درد بی مادری نیست. مادر عزیزم: به خدا خیلی دلم برات تنگ شده / بخدا خسته شدم / بخدا قلب من آزرده شده / چند سال است که من منتظرم هرچه زمان می گذرد نمی توانم تصور کنم نیستی دیگر تحمل دوری تورا ندارم. دوست دارم برای یک بارهم شده مثل آن موقع ها سرم را در بغلت بگذارم و دستانت را بگیرم و تا دلم میخواهد نگاهت کنم. مادر مهربانم سخت ترین ...
همت بلند یک زن/ آچار به دست شدم تا به آرزویم برسم
تعمیرکاران صحبت کردم و بدین گونه در چندین مغازه مشغول به کار شدم. ▪️مردم استقبال خوبی از من داشتند وی یادآور شد: پدرم کارمند بازنشسته و البته شاعر است و خوب به یاد دارم، روزی که شغل خودم را با خانواده ام در میان گذاشتم مادرم قدری اذیت و ناراحت شد اما در نهایت استقبال خوبی از فعالیت من در این شغل شد؛ حتی در روزهای اول، گمان می کردم کسی خودروی خود را دست من نمی سپارد اما بر عکس ...
اعتراف به قتل قناد برای سرقت میلیاردی
سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش جوان، روز سی و یکم شهریور ماه امسال زن جوانی به اداره پلیس تهران رفت و از ناپدید شدن پدر 85 ساله اش خبر داد. شاکی گفت: پدرم قناد است و در خانه ای در یکی از خیابان های شرقی تهران به تنهایی زندگی می کند. چند خواهر و برادرم خارج از ایران اقامت دارند و من هم ساکن کرج هستم. معمولاً هر چند وقت یکبار به خانه پدرم می آیم. امروز چند بار با تلفن همراه پدرم تماس گرفتم، اما ...
دسیسه شوم 3 جنایتکار برای پیرمرد قناد
تحقیقات از همسایه ها مشخص شد که آخرین بار پیرمرد ساعت 7 بعد از ظهر 26 شهریور در حال پیاده روی در پارک نزدیک خانه شان دیده شده است. سقوط دزدان پروازی در مشهد! خرید از کارت بانکی در ادامه بررسی ها مشخص شد که در چند روزی که از ناپدید شدن او می گذرد حدود 70 میلیون تومان از کارت مرد قناد خریداری شده است. طبق استعلامات صورت گرفته، دارو های بدنسازی؛ گوشی های تلفن همراه و لوازم ...
گفتگو با گیتی موسوی، قوی ترین زن تبریز | بانویی از جنس فولاد | رکوردشکنی به افتخار سردار دل ها
. پدر عزیزم تا همین یک هفته پیش به مادرم می گفت که ای وای، گیتی دوباره می خواهد رکوردزنی کند! هی می گفت خدایا پایش چه می شود. بالاخره پدر و مادرند و طبیعی هم هست که نگران شوند. مادرم در لحظه ثبت رکورد فقط آیةالکرسی می خواند و خیلی نگران بود، چون ممکن بود برای قلبم اتفاقی بیفتد یا ریه ام یا رباط پاهایم پاره شود. مادرم همیشه می ترسد اتفاقی برایم بیفتد. برادرم که می گوید خود دانی! اما خواهرم همیشه مرا ...
جنایت علیه فساد؟
جواد عزیزی سال1380 برای بسیاری از مردم مشهد با یک سؤال بزرگ آغاز شد؛ قاتل سریالی زنان خیابانی کیست؟ و آیا قرار است همچنان به جنایت هایش ادامه دهد؟ فروردین اما به نیمه نرسیده بود که پیداشدن جسد زنی در حاشیه جاده قوچان این پیام را مخابره کرد که برای جانی مرموز، نوروز مفهومی ندارد و پیام او وقتی جدی تر شد که به فاصله 2هفته پس از آن، اجساد 3زن دیگر نیز در نقاط مختلف شهر پیدا شد. حالا همه ...
پولادی ترین زن ایران؛ یک مورد خاص!
گفتگو با خانمی که با حمل وزنه 275 کیلوگرمی روی پاهایش خبرساز شد
درد دل با شهید و عنایتش، بیماری دخترم را مداوا کرد
...> امیدم از همه جا قطع شده بود تک وتنها مانده بودم با چند تا بچه کوچک و یک بچه مریض. آمدم خانه نشستم به نجوا کردن و درد دل با اسماعیل. گفتم: اسماعیل جان تو که رفتی و من رو با این مشکلات تنها گذاشتی. دست تنها به یک بچه مریض چکارکنم؟ آن شب تا صبح با اسماعیل حرف می زدم، دعا می کردم و اشک می ریختم. بنا به تجربه های قبلی یقین داشتم دعایم بی اثر نمی ماند. صبح بود که از خواب بیدار شدم ...
هادی چوپان: به من نقش منفی ندهید
نگرفته بودم. آنجا مثل 1 بین 9 و 10 بودم! بعد دیدم سه هزار نفر تماشاچی نگاه می کنند و سرم را پایین انداختم و از روی سکو پایین رفتم. خیلی خرد شدم. درآمدی نداشتم که مکمل بگیرم و بخورم. بالاترین حقوقم 15 هزار تومان بود. مردم می گویند ماشینت این است؟ قهرمان جهان شدم و وقتی به شیراز رفتم کسی منتظرم نبود. صبحش رفتم سرساختمان سرکار و در آپارتمان صاحبکارم برایم یک بنر یک در یک زده بود که ...
زنان در هیاهوی ماجرا های شهریور 1320 مشهد
.... در آن ایام عروس را با اسب به خانه داماد می بردند. ناگهان شب روس ها وارد روستا شدند. عروس و داماد فرار کردند و عروسی به هم خورد. ما هم از ترس فرار کردیم و به مشهد بازگشتیم. وی که زمان جنگ جهانی دوم و اشغال مشهد 16 سال سن بیشتر نداشته است، ضمن مرور خاطراتش می گوید: در آن ایام، در خیابان رازی زندگی می کردیم که تعدادی از افسران ارتش مستأجر پدرم بودند. وقتی جنگ شد، به ما گفتند ماشین می آید، از مشهد ...
گفت وگو با آموزگاری که در کنار تدریس به دامداری مشغول است
فضای خالی دارد که توسعه آن نیازمند سرمایه بیشتر است. طیبه صالحی، زاده به سال 62 است. حدود 3 سال داشت که پدرش در جبهه شهید شد. برای او و خواهر و برادرش، از پدر فقط چند قاب عکس به جا مانده و خاطره هایی که مادر نقل کرده است. پدرش تا قبل از رفتن به جبهه، مشغول کار مرغداری و کشاورزی بود و آن ها در روستای پوست فروشان اطراف نیشابور زندگی می کردند. مادرم این طور تعریف می کرد که وقتی پدرم قصد ...
از تجربه کردن در نوشتن نهراسیم
آن سن و سال نمی توانست وجود داشته باشد. شهرجردی با اشاره به تحصیلش در رشته ادبیات کودک و نوجوان در مقطع کارشناسی ارشد، ادامه داد: این رشته در واقع برای کسانی طراحی شده است که می خواهند در این عرصه نقادی کنند و قرار نیست نویسنده تربیت کند با این همه خروجی آن تاکنون متفاوت از این موضوع بوده و از قضا نویسنده های خوبی از دل آن تربیت شده اند. برای من هم تحصیل در این رشته کمک کرد تا متوجه ...
خیانت نو عروس تهرانی؛ سفر شیطانی لو رفت
.... حتی عکس های آنها را در گوشی همسرم پیدا کردم و از این ماجرا شوکه شدم . وی ادامه داد :من همسرم را به خانه پدرش بردم و ماجرا را به خانوادش گفتم. آنجا نازنین به من قول داد رابطه اش را با امیر تمام کند و دیگر به من دروغ نگوید. به همین خاطر او را بخشیدم و به خانه مان برگشتیم تا اینکه آن روز ، من در محل کارم بودم که عصر به خانه برگشتم .وقتی در خانه را باز کردم متوجه شدم همسرم و امیر با ...
برای گذران زندگی و تامین هزینه های اعتیاد، صیغه مردان متاهل می شدم
تنها با پدرم زندگی می کردم. حال و هوای خماری و نشئگی را به خوبی درک می کردم. هیچ علاقه ای هم به درس و مدرسه نداشتم و فقط از نشستن پای بساط موادمخدر پدرم لذت می بردم. تا این که بالاخره در همان مقطع ابتدایی ترک تحصیل کردم. با این حال همواره بین پدرم و دیگر اعضای خانواده درگیری بود که چرا اجازه نمی دهد من نیز در دامان مادرم تربیت شوم. خلاصه 13 سال بیشتر نداشتم که یکی از هم بساطی های پدرم از ...
از ازدواج زودهنگام تا تلافی هیجانی
فرصتی پیدا کنم و از خانه فرار کنم تا اینکه خواهرم ازدواج کرد و گفت از این خانه راحت شدم. همین جرقه ای در ذهن من ایجاد کرد که پس من هم باید ازدواج کنم. چند ماه قبل با پسری آشنا شدم که هفت سال از خودم بزرگتر بود سریعا به او وابسته شدم. محبت هایی را که نیاز داشتم از سمت او به دست می آوردم. به اصرار مادرم ما ظرف یک ماه عقد کردیم و چون خانواده همسرم با ازدواج ما موافق نبودند، به ماه عسل اکتفا ...
راننده کرمانشاهیِ حاج قاسم را می شناسید؟ + عکس
روی من بلند شود. دلم می خواست او تا ابد در کنارم باشد. من در زندگی سختی های زیادی کشیده بودم؛ با یتیمی بزرگ شدم، داغ شهادت پدر و برادرم را دیدم، تجربه زندگی مشترک خوبی نداشتم و از همسرم جدا شدم و بعد چند سال هم بالاجبار از بودن در کنار دخترم گذشتم و او را به پدرش تحویل دادم. خلاصه قبل از دیدن محمد حال و روز خوبی نداشتم. وقتی خدا محمد را برای من فرستاد انگار دنیای جدیدی به روی من گشوده شد. من ...
ضرورت و فوریت خدمات مشاوره و مددکاری به فرزندان شهدای مدافع حرم / سوء تفاهمی که مانع تبدیل وضعیت فرزندان ...
سالگی شوهر بدهد، من در پانزده سالگی مادر شدم و بعد از آن تا هفده یا هجده سالگی در منزل کسب و کار کوچکی داشتم، بعد به این نتیجه رسیدم که این کارهایی که من در خانه می کنم در شأن یک فرزند شهید نیست، البته خواهرم که یکسال از من کوچکتر بود هم در تغییر نگاه من موثر بود او آن زمان پزشکی دانشگاه تهران قبول شد. بدون سهمیه رتبه 7 کارشناسی ارشد شدم بعد از این تصمیم گرفتم ادامه تحصیل بدهم ...
تجاوز تازه داماد تهرانی به دختر نوجوان
رسیدگی به این پرونده از سال 97 و همزمان با خودکشی دختر نوجوانی به نام رومینا آغاز شد. پلیس پس از حضور در خانه این دختر با جسد حلق آویز شده او رو به رو و جسد برای تعیین علت مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد. مادر این دختر به مأموران گفت: دخترم از مدتی قبل به دلیل افسردگی دارو مصرف می کرد، اما ادعاهای پدر رومینا پرونده را در مسیر تازه ای قرار داد. او به مأموران گفت: دخترم توسط جوانی به نام ...
قاتل اجاره ای زن معتاد به مرگ محکوم شد
حقوق پدرم را می گرفت و خرج مواد می کرد سپس با فحاشی و تهدید مرا مجبور به تهیه مواد می کرد. به خاطر همین بار ها با هم درگیر شده بودیم. خواهر مقتول ادامه داد: تحمل این شرایط برایم سخت شده بود به همین دلیل سراغ یکی از بچه های محل به نام غفار رفتم که او هم معتاد به شیشه بود. از او برای قتل خواهرم کمک خواستم سپس با پیشنهاد پول قبول کرد و طبق نقشه شب حادثه به خانه مان آمد و نرجس را کشت. با ...
نخستین زنی که در ایران به مدرسه رفت
. آن وقت مدرسه دخترانه وجود نداشت فقط یک مدرسه قاجاریه در تهران بود که پسر ها می رفتند. روزی یک خانم آمریکایی به منزل ما آمد دید که من خیلی با استعداد هستم به پدرم میرمحمدباقر رضوی که ملقب به امام الحکما بود توصیه کرد که مرا به مدرسه آمریکایی ها که در خیابان قوام تازه دایر شده بود بگذارد. پدرم در اول به این پیشنهاد راضی نبود، اما در اثر اصرار و علاقه من موافقت کرد و من 9 سال در آن جا ...
بابای شریف جبهه
حضور کس دیگری در زندگی ام را بپذیرم. همان شب پدر به خوابم آمد. نگاهش ناراحت بود. گفت: دخترم چرا ازدواج نمی کنی؟ چه جوابی داری به این سید بدهی؟ اگر ازدواج نکنی، از تو راضی نیستم. صبح که بیدار شدم، خوابم را برای مادرم تعریف کردم. حس کردم رؤیای صادقه است و به آن جوان سید جواب دادم و الان بیش از 30 سال است زندگی آرام و خوبی داریم. حسرت می خوریم که خاطرات جبهه پدرم را نشنیدیم طاهره ...
سختی ها ما را به کجا می رساند؟
و نام چند رشته را که شنیده بودم یا حس می کردم خوب باشند انتخاب کردم و همین طوری از یک کنار جا هایی را که اگر قبول می شدم توان رفتن داشتم در فهرستی نوشتم و ضربدر زدم. آن سال در دانشگاه بجنورد در رشته معماری قبول شدم. چون سرپرست خانواده شده بودم، مجبور به انتقال به شهر مشهد بودم. وقتی تقاضایم را به مسئولان دانشگاه دادم خیلی بد با من برخورد کردند. در طول مدتی که دنبال کار انتقال ...
قتل مدیر رستوران برای ارتباط پنهانی
: چهار سال قبل با همسرم نازی آشنا شدم. آن زمان شرایط ازدواج نداشتم به همین خاطر چند سالی صبر کردم تا اینکه دو سال قبل به خواستگاری نازی رفتم و با هم عقد کردیم. دو سال هم نامزد بودیم و تیرماه امسال ازدواج کردیم. متهم ادامه داد: نازی در یک رستوران مشغول کار بود. دو ماه از ازدواج ما گذشت تا اینکه متوجه شدم او با مدیر رستوران رابطه پنهانی دارد، حتی با هم یک سفر هم به شمال رفته بودند. در این ...