سایر منابع:
سایر خبرها
زن جوان: شوهرم سندرم شکستن وسایل را دارد
رفتار خوب پسرش سخن گفت که اعتماد مرا جلب کرد. فرزین یک سال قبل همسرش را طلاق داده بود و هیچ فرزندی نداشت. خلاصه با تعریف و تمجیدهای ستاره، ناخودآگاه به قضاوت نشستم و همسر فرزین را به دلیل جدایی از او گناهکار شناختم، بعد از آن هم به این ازدواج رضایت دادم؛ اما هنوز یک ماه بیشتر از نامزدی ما نمی گذشت که متوجه شدم فرزین در حالت عصبانیت لوازم منزل مادرش را می شکند. وقتی موضوع را با ستاره در ...
همدستی خواننده زیرزمینی و دختر جوان برای آدم ربایی
و بعد فهمیدم همه حرف هایش دروغ بوده و بعدها با فرد دیگری ازدواج کردم. روز حادثه برای خرید طلا به عنوان کادوی تولد همسرم و دلار و درهم برای سفر کاری ام به دبی، بیرون رفته بودم. بعد از خرید منتظر تاکسی اینترنتی بودم که پژویی مقابلم توقف کرد. چون عجله د اشتم توجه نکردم و سوار شدم. وی افزود: بعد از طی مسافتی راننده توقف کرد و شیما که در صندوق عقب بود سوار شد. او با چاقو تهدیدم کرد. مرا ...
مامان، منو کشتی دیگه نزن! / زن تهرانی شوهر و فرزندانش را قتل عام کرد + عکس خدیجه
هایم بدون پدر و مادر بزرگ شوند به همین خاطر با چاقویی که محسن را کشته بودم به سراغ فاطمه 10 ساله رفتم و او را کشتم و سپس به سراغ محیا 11 ساله رفتم و او را هدف ضربات چاقو قرار دادم ، محیا گریه می کرد و می گفت مامان مرا کشتی دیگر نزن. فکر می کردم محیا مرده باشد که به دنبال مازیار رفتم و او را کشتم. از شدت عصبانیت ضربات زیادی با چاقو به آنها زدم، ضربات خیلی زیاد بود و فقط می خواستم آنها کشته ...
زن 37 ساله: مشاور حقوقی مرا فریب داد و از من فیلم ناجور گرفت
برایم می سرایید صدای دیگری نمی شنیدم. خلاصه با این که هنوز از هومن طلاق نگرفته بودم، با ساسان وارد رابطه ای خیانت آلود شدم و پس از گذشت مدتی با سپردن فرزندانم به مادر همسرم به صورت توافقی از هومن جدا شدم چرا که جدای از این که شرایط نگهداری از فرزندانم را نداشتم نمی خواستم آن ها مانع ازدواج مجدد من بشوند. پس از جدایی از هومن در کمال ناباوری ساسان به من پیشنهاد ازدواج موقت داد. من که به رابطه ای ...
روز دختر از نگاه "معصومه" های زمان!
...> پدر عزیزم، من هنوز یک شلوار کثیف از تو نشسته ام، اما معصومه چیزهایی برایمان گفت که هر چه به آن فکر می کنم به خودم می گویم، اگر جای او بودم، اوج عطوفتم نسبت به پدرم شاید این باشد که یک پرستار برایش بگیرم! راست گفتند که هر که بامش بیش،برفش بیشتر! "معصومه" به معنای واقعی انسان است. چون می گوید: تا هر وقت که لازم باشد در کنار مادرم می مانم و از پدر مراقبت می کنم . هرچند من بااین ...
بیوگرافی سید امیرحسین قاضی زاده هاشمی نامزد انتخابات ریاست جمهوری 1400 + عکس و فیلم
همسر یکی از هم دانشکده ای هایم کارمند اداره بهداشت بودند و با مادر خانم بنده آشنا بودند و با واسطه ایشان ما به خواستگاری رفتیم. مهریه همسرم 14 سکه بهار آزادی است. آن زمان دانشجوی دوره تخصصی پزشکی بودم. یکی از دلایلی که دیر ازدواج کردم همین موضوع بود چرا که رشته پزشکی طولانی است و شرایط ازدواج نداشتم وگرنه زمان مناسب برای ازدواج پسرها 23 و خانم ها هم 19 سالگی است. زندگی کاملاً دانشجویی داشتیم و پدر و ...
از جبهه بازماند تا عاقبت در لباس پلیس شهید شد
هم نمی دانست. گفتم پس برویم چرا نمی رویم؟ سوار ماشین شدیم و بی حال بودم. یکدفعه چشم هایم را باز کردم. تا چشمانم به تابلوی بهشت سکینه افتاد، شروع به داد و فریاد کردم. فهمیدم اتفاقی برایش افتاده است. همسرم اهمیت زیادی به حفظ حجاب می داد. می گفت ما شهدای زیادی داده ایم که باید خونشان را حفظ کنیم. ایشان وابستگی زیادی به ولایت فقیه داشت. بااینکه زندگی مان کوتاه بود اما خوشحالم که مدتی در کنار او زندگی کردم. ستار عاشق اهل بیت (ع) بود. ارادت زیادی به حضرت ابوالفضل (ع) داشت. ...
دکتر زارع جوشقانی گله نمی کرد
1351 پزشکی دانشگاه مشهد پذیرفته می شود. بعدها هم تخصص خودش را در رشتۀ فلوشیپ قرنیه می گیرد. در سال های آخر دانشجویی (سال 56) با مادرم ازدواج می کنند و مادر نیز همراه پدرم به مشهد می روند. چطور وارد عرصۀ کار پزشکی می شوند؟ پدرم بسیار فعال بود و از زمان خودش کاملاً استفاده می کرد؛ بعد از اینکه پزشکی مشهد تمام می شود، به کاشان می آید. در این بین به خاطر فعالیت ها و عملکرد او به ...
انتظار 10 ساله برای حضور در قربانگاه انقلاب درونی قبل از شهادت
از طریق یکی از همسایه ها که همسایه سابق ما بودند و بعد با خانواده همسرم همسایه شدند، با هم آشنا شدیم. ما ساکن محله نارمک بودیم. در کل منزل هایمان به هم نزدیک بود. با این همسایه مان هم رفت و آمد داشتیم و خیلی از همسرم تعریف می کردند که واقعا هم همینطور بود. حاصل ازدواج ما سه فرزند دختر است؛ دختر اولم مریم که الان دانشجوی سال سوم است، دختر دومم مبینا هفتم است و ملینا پیش دبستانی است و زمان ...
قبل از آمدن سر خاک من، سر خاک شهدای گمنام بروید/ پیکرم را در جبهه خاکسپاری کنید
جمعه مسجد فوق تسویه شود؛ هر طور که ایشان مقرر فرمایند. 5- رضایت من در ازدواج مجدد عیالم صدیقه منصفی می باشد. 6- بعد از ازدواج نیز موارد یک و دو و سه به قوت خود باقی بماند. 7- مراسم مختصری برگزار شود، بهتر است؛ از من تعریفی نکنید و قبل از آمدن به سر خاک من، سر خاک شهدای گمنام بروید و مرا تا آن جا که ممکن است در جبهه اگر پدر و مادرم و عیالم راضی باشند که در جبهه دفن ...
همدستی خواننده زیرزمینی و دختر جوان برای اخاذی میلیاردی از تاجر ثروتمند
زخمی شده بود و جوان راننده با دیدن وضعیت او اورژانس را خبر کرد. مرد زخمی به بیمارستان انتقال یافت و تحت درمان قرار گرفت. او در ابتدا مدعی بود که در حال گذر از اتوبان بوده و راننده ای که با سرعت حرکت می کرده با او تصادف و فرار کرده است اما حقیقت ماجرا این نبود و این راز زمانی فاش شد که مرد زخمی برای شکایت از چند زورگیر راهی اداره پلیس شد. یک هفته بعد دختر و پسری مرا ربودند و ...
دلسوخته عاشق
که صاحب مختصر ملک و زمینی در شمیران بود تربیت مرا تا سن سیزده سالگی برعهده داشت. زمانه و ایام، اما با پدرم سرسازگاری نشان نداد و به یک باره مال باخته و ورشکسته شد. مادرم گوهر خانم فرزند میرزاعلی خان، نوازنده چیره دست کمانچه ناگزیر همراه خانواده به خانه پدری پناه برد. از این زمان به بعد زیرسایه پرهنر پدربزرگم با عالم موسیقی انس و الفت گرفتم. آنجا بود که برای اولین بار مونس صدای گوش و دلنواز کمانچه ...
رابطه جنسی همزمان شوهرم با یک زن و یک دختر ! / او شیطان است!
. پرینت را روی میز گذاشتم طوری که جلوی دیدش باشد و او هم دید. گفت برای چه پرینت گرفتی؟ شروع کرد به داد و بیداد کردن و دعوا. از این رفتارهایی که مردها دست پیش را می گیرند تا پس نیفتند. گفتم مگر کاری کردی که می ترسی؟ کلی با هم درگیر شدیم. عین روانی ها سرش را به در و دیوار می کوبید تا بگوید هیچ کاری نکرده است. اما گولش را نخوردم. وسایلم را جمع کردم و به خانه پدرم رفتم. الان پنج ماه ...
به هم خوردن پارتی شبانه و جنایت خونین!
بازجویی ها گفت : وقتی پدر و مادرم از هم جدا شدند من همراه پدرم زندگی می کردم .پدرم فلج بود و وضع مالی خوبی نداشت . پدر بزرگم همه اموالش را به نام عمویم کرده بود و عمویم حق پدرم را نمی داد و من همیشه از او کینه داشتم .اما به عمه ام علاقمند بودم و بسیاری از شبها به خانه او می رفتم و حتی تا صبح با او درد دل می کردم. وی در ادامه داد :به تازگی با دختر جوانی در اینستاگرام آشنا شده و به دروغ ...
احضار اجنه انگلیسی زبان برای کلاهبرداری میلیونی
با داروهای گیاهی بهبود یافته است. با شنیدن این حرف خیلی خوشحال شدم و با به دست آوردن شماره تلفن، با آن مرد در مشهد تماس گرفتم. او مدعی شد می تواند دخترم را طوری درمان کند که به راحتی روی پاهای خودش راه برود و سپس ادامه داد ابتدا باید 40 میلیون تومان به حسابش واریز کنم. من که نور امید را در چشمان دخترم می دیدم با هر بدبختی بود 33 میلیون تومان تهیه و به او پرداخت کردم. سپس به همراه دختر و ...
گفت و گو با آرام عیدی پور از یک عمر عشق به واترپلو
آبی فعالیت دارید؟ پس از فعالیت های ورزشی و قهرمانی، سرنوشت آینده دیگری برایم در نظر داشت. با تمام تجربیاتی که از شنا و واترپلو بدست آورده بودم در سن 27 سالگی خود را در جزیره انگلیس یافتم، همانجائی که با همسرم (Rose)،که از کشور ایتالیا و مقیم انگلستان بود آشنا شدم . اما حتی ازدواج با همسرم هم نتوانست مرا از عشقی که به ورزشم داشتم دور نگه دارد. لذا در انگلیس و با تلاش و تحمل مشقات فراوان ...
درباره فریدون دولتشاهی
. روز اول فروردین هر سال، ابتدا به دیدن پدر بزرگم می رفتیم و بعد به منزل مرحوم صبا. پدرم این کار را وظیفه خود می دید. من هم در همان سال ها با خیلی از هنرمندان آشنا شدم . دولتشاهی درباره تحصیلاتش گفته است: من به دبستان منوچهری واقع در کوچه انوشیروان می رفتم که البته الان دیگر وجود ندارد و به جای آن دانشگاه امیرکبیر ساخته شده است. آن زمان بعد از دبستان، دبیرستان شروع می شد که 2 سیکل داشت ...
ماجرای موتورسوار قاتل سیاه پوش چه بود؟
: من و همسرم همواره در سحرگاه پیاده روی می کنیم و سپس به منزل باز می گردیم. امروز هم (سپیده دم پنج شنبه) از بولوار مصلی به طرف بولوار شهید رستمی رفتیم که ناگهان موتورسوار سیاه پوش مزاحم ما شد و من دست همسرم را کشیدم ولی وقتی دوباره به محل آمد ابتدا مرا هل داد و بعد با ضربات چاقو همسرم را کشت! گزارش اختصاصی خراسان حاکی است: در همین حال یکی دیگر از افرادی که شاهد پرسه زنی ...
درددل فرزند یک تکاور از وضع بد کاری و مالی!
.... در ضمن به خاطر اینکه پدرم خانه بود و بیکار و آن زمان صبح تا شب برادرم سر کار بود به پدرم گفت خانه را به نام خودت بکن همچنین از بنیاد جانبازان برای اولین بار یک وام مسکن بگیر که هشتاد میلیون تومان بود و برادرم شرایط ازدواج هم داشته باشد به خاطر اینکه ما هیچ سرپناهی نداریم چنین کاری را انجام نمی دهد. عاجزانه درخواست دارم نامه ای به دادگستری بعد از پیگیری و اطمینان از بی ...
هر چقدر کار کنم باز هم از نظر صاحبکارم کم است/ تنها آرزویم کمتر شدن ساعت کاری ام است/ درآمدم را برای ...
تحصیلی اش می گوید: دوباره درسم را شروع کرده ام، البته در این مدت که کرونا بوده به صورت مجازی درس می خواندم، اما قصد دارم ادامه تحصیل بدهم و اگر فرصتی پیدا کنم، فوتبالیست شوم اگرچه پدر و برادر بزرگترم به شدت با این موضوع مخالف هستند، اما من دوست دارم فوتبال بازی کنم. به گفته مریم او پیش از این که در کارگاه مشغول به کار شود در خیابان به همراه پدرش دستفروشی می کرده و وقتی از وی درباره تفاوت ...
اخاذی از تاجر فرش با همدستی خواننده زیرزمینی
سرو سامانی بدهیم . من که به مژگان علاقه مند شده بودم حرف هایش را باور کردم و نقشه گروگانگیری را طراحی و اجرا کردیم. اما بعد از ربودن شایان و سرقت از او مژگان پول ها و طلاها را برداشت و ناپدید شد من که از این ماجرا ناراحت بودم تصمیم گرفتم این بار خودم از شایان اخاذی کنم که گرفتار شدم. بازداشت دختر گروگانگیر به دنبال اعترافات بهزاد، تحقیقات برای دستگیری مژگان آغاز و خیلی زود دستگیر شد. ...
ربودن مرد با همدستی خواننده زیر زمینی
درخواست تاکسی اینترنتی دادم که لحظاتی بعد خودروی پژویی که راننده اش مرد جوانی بود جلوی پایم توقف کرد. وقتی از او سؤال کردم که تاکسی اینترنتی هستی با سرش اشاره کرد و من هم سوار شدم و راننده شروع به حرکت کرد. راننده پس از طی مسافتی تغییر مسیر داد که به او شک کردم و خواستم توقف کند. راننده توقف کرد و چاقویی به پهلویم گذاشت و مرا تهدید به مرگ کرد و لحظه ای بعد هم ستاره که در صندوق عقب خودرو ...
لیلی با من است
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم، این مناسبت ها حتی می تواند بیشتر هم شود، چون حالا دیگر همه می دانند پشت هر مرد موفق یک زن کارآمد ایستاده است و پشت هر پدری که حالش خیلی خوب است یک دختر دوست داشتنی. اصلا هم ایرادی ندارد اگر بگوییم موفقیت یک جامعه به زنان آن جامعه بستگی دارد و هر چقدر حال زنان خوب باشد و احساس ارزشمندی در آن ها بیشتر باشد حال خانواده، مهدکودک، مدرسه و... هم خوب می شود و این می شود ...
مرد رؤیاهای دختر پولدار، قاتل زندانی از آب درآمد
اینکه پسر پولدار و تحصیلکرده ای به من پیشنهاد ازدواج داده بود خیلی خوشحال بودم و پیشنهاد او را قبول کردم. البته او هم متوجه شده بود که وضع مالی پدرم خیلی خوب است. تماس های عاشقانه از زندان مدتی با هم ارتباط تلفنی و پیامکی داشتیم و همیشه از او می خواستم که زودتر به ایران بیاید تا از نزدیک او را ببینم و به خانواده ام معرفی اش کنم، اما پیمان امروز و فردا می کرد و مدعی بود که سرش ...
اظهارات دردناک نوجوان 19 ساله؛ موادم را دزدید کشتمش!
نه مواد برایم خرید و نه پولم را پس داد. عصبانی شده و با چاقو او را کشتم. از خانواده ات بگو. وقتی بچه بودم پدرم از دنیا رفت و بعد از چند سال مادرم ازدواج کرد. من و خواهرم پیش مادرمان رفتیم و برادرم پیش خانواده پدری ام. آن مرد با من رابطه خوبی نداشت و مجبور شدم از خانه فرار کنم. بعد از فرار کجا رفتی؟ در بوستان ها و ترمینال صبح را شب می کردم. گاهی با گدایی ...
گفت و گو با جانباز و بانوی ورزشکار، کلثوم زارعی یزدان خانواده ای فو ق العاده بجای پای نداشته ام!
می شدم اما آقای سلماسی به عنوان یک برادر ناتنی اما مانند یک برادر واقعی نگران من بود، به من کمک کرد و مثل برادر با من رفتار می کرد. ایشان یک انسان به تمام معنا بود و دائم تلاش می کرد که من خوشحال باشم. پس از مرخصی از بیمارستان باید در جایی می ماندم بنابراین ایشان مرا به منزل خودشان برد و مدتی در خانه و کنار خانواده شان از من نگهداری کردند. من در آن مدت کوتاه کلی خاله و عمه پیدا کرده بودم ...
قتل همسر در دفاع از فرزندان!
ازدواج کردم. در این مدت ما صاحب یک دختر و پسر شدیم. من کارگر بودم. گاهی کار داشتم و گاهی هم نداشتم به همین خاطر وضع زندگی ما خیلی خوب نبود. از طرفی خانواده همسرم با من بدرفتاری می کردند. آنها مدام غر می زدند و همسرم را علیه من تحریک می کردند. من خیلی ناراحت بودم چون موضوع فقط این نبود که من را تحقیر می کردند، خانواده زنم باعث شدند تا همسرم طلا قهر کند و از خانه برود و بچه ها را هم با خود ...
زن خائن شوهرش را برای کشتن دوست پسرش به قتلگاه برد / در غرب تهران رخ داد
اعتیاد داشت و بیکار بود و من مجبور بودم برای تأمین مخارج زندگی در یک خیاط خانه کار کنم. در همان جا با مرد جوانی به نام کیوان 25 ساله آشنا شدم، او چند سالی از من کوچک تر بود اما گاهی با او درددل می کردم و از مشکلاتم و بدرفتاری های شوهرم می گفتم. کیوان از من خواست که از شوهرم طلاق بگیرم تا با او ازدواج کنم اما مدتی بعد شوهرم به ارتباط من و او پی برد و درگیری ما بیشتر شد بعد هم با تهدید چاقو از من ...