سایر منابع:
سایر خبرها
برای احمدی که 70 سال است زنده است و زندگی می بخشد
،شیخ حسین احمدی آبادی، تیمسار منصوری و خلاصه همه گفتگو کردم و خواستم از احمد برایم بگویند از بطن سخنانشان خوب پی بردم به اینکه چرا احمد بهشتی بود مادرم همیشه نمازهای بی مثالش را مثال می زند، پدرم از مردانگی، سخاوت و بلندنظری اش خاطراتی برایم گفته که مجال بیانش نیست... چه خوب گفت پدر خانمش حاج شیخ عباس یوسفیان - که رحمت خدا بر او باد-: احمد نمونه نداشت و نخواهد داشت ولی اگه ...
ذکاوت شهید پوراسماعیلی برای روحیه بخشی به رزمندگان/ شوخی دوستانه با شهید احمد کاظمی
کمینی گذاشته بودند و مسئولیتش به عهده توپخانه بود. حجم آتش گاه خیلی سنگین می شد. محمدرضا پوراسماعیلی برای آنکه بچه ها بین خودشان و فرمانده احساس جدایی نکنند هر روز را در یک سنگر می گذراند و با بچه ها غذا می خورد. عمل به قول مادر شهید: این بار که دوباره می خواست برود جبهه، همسرش باردار بود. موقع رفتن گفت: 45 روزه دیگر بر می گردم. شب چهل و پنجم بود. همسرش تمام اتاق را پر از گل های ...
شصت و پنج سالگی زمان خوبی برای رفتن نبود...
عاشقانه می زیست و سینما را زنده گی می کرد... البته پُر بیراه نبود که این خبر را دنبال نکنم، ترس از به واقعیت پیوستنش مرا از گوش سپردن به آن بازداشته بود مانند همه ی اخبار بدی که سرانجام واقعیت را به دنبال دارد نه حقیقت را... راستی! کِی این پندار واقعی مان حقیقی می گردد، و حقیقت، رنگِ واقعیت... فقط خدا می داند... دیگر باور کرده بودم که او هم خاطره ای شد از جنس نور ...
صدر نشین قلب ها
حجازی را دیده ای و ناصر محمدخانی را، علی پروین را دیده ای و غلام حسین مظلومی را. برای تو سخت است این شکست ها و این غم نامه ها. تو این افیون را، این فوتبال لعنتی را برای ادامه زندگی مانند اکسیژن تنفس کرده ای و حالا انگار خبری از اکسیژن نیست؛ سرد شده همه چیز، درست عین سکوهای سیمانی لعنتی امجدیه. تو آخرین بازمانده بودی حمیدرضا؛ تو را تاریخ برای مان نگاه داشته بود تا کمی از زنگارهای زمانه ...
عزای مشترک هنر، ادبیات و فوتبال؛ حمیدرضا صدر درگذشت خداحافظ عاشقِ بزرگ فوتبال و سینما
و آن به خود وصله کرده ام. تو به من دوخته شده ای و چون سایه همیشه در پی من خواهی آمد ... و من به او آمیخته شدم چون سایه در پی اش رفتم. همیشه، همه جا. مادرم پس از تحویل سال مرا در آغوشش جای می داد و می گفت: ... بهشت بر تو ارزانی باد پسرجان، همه روزت بهار باد. آن صدا از جان عزیزتر و از همه وحشت های دنیا نیرومندتر بود. من به او تعلق داشتم و او به من. در بیم و امید شریک بودیم و قلب مان از همه به ...
در سوگ حمیدرضا صدر مولف تفسیر های جذاب فوتبال و سینما / شور شیرین فوتبال رفت
اش باشد آن گونه که خودش گفته بود: در خانواده پدری ام خیلی ها خیلی زود به دلیل سرطان جان دادند. پدرم در 60 سالگی فوت کرد و مادرم خیلی جوان بود که با پنج بچه تنها ماند. دخترعمو و پسرعموی من به 30 سال نرسیدند که جان دادند. همیشه فکر می کردم تا 35 سالگی بیشتر زنده نخواهم ماند. زمانی که ازدواج کردیم به خانمم همین را گفتم و او هم به طنز گفت نگران نباش، پس از آن فکری خواهم کرد! صدر مرگ اندیش ...
تو راست می گفتی، کاش آزاد نمی شدیم!
سرافراز آمده است: چند روزی از استقرارمان در اردوگاه نگذشته بود که یکی از عراقی ها به نام عدنان که فارسی را هم کامل بلد بود و از بعثی های خبیث و کثیف بود به اردوگاه آمد. ساعت پنج بعدازظهر بود و همه ی بچه ها داخل اردوگاه بودند. مرا صدا کرد و برد جلوی سرویس بهداشتی که بیرون از اردوگاه بود. کنار سرویس بهداشتی چاله ای دو متری کنده بودند و همه ی لباس های قدیمی و آشغال های بچه ها را ریخته بودند داخلش و ...
به بهانه درگذشت حمیدرضا صدر، تحلیلگر مشهور فوتبال و منتقد شناخته شده مشهد
بعد ها هم دبیر بخش سایه خیال مجله شد؛ مجله ای که چند نسل از سینماگران و بازیگران و منتقدان مجله با آن بزرگ شدند. صدر را از مجله فیلم شناختیم به ویژه از بخش سایه های خیال که سال ها در آن نقد نوشت و نسلی از منتقدان جوان تر با خواندن همان ها پرورش یافتند و صاحب دیدگاه شدند. همه واکنش ها به درگذشت حمیدرضا صدر| پرانرژی، کم طاقت و طرف دار جوان ها ببین خانم! من تا سی وپنج سالگی ...
از اشک من تا بغض رامین!
.... تلویزیون قرار شد مرا به این طرح بفرستد. من پیش مسعودی رفتم تا از ایشان خداحافظی کنم. مسعودی تا حرف مرا شنید گفت: ببین من در پیشانی تو روزی را می بینم که سردبیر این روزنامه شوی. در اینجا برای همیشه به رویت باز است. هر جا رفتی و دیدی ناراضی هستی بیا اینجا. خدا او را بیامرزد وقتی اواخر عمر برای یک کار خبری با او تماس گرفتم. گفت تو همان بهزادی خودمان هستی؟ و بعد همان جمله قبلی ...
تیم منتخب و برترین های قرن با علی دایی: بدون علی کریمی، کریم باقری، خداداد و ... نمی توانستم کاری کنم
بودند و انتخابم آن ها هستند. علی آقا در این برنامه ها، هرکدام از اهالی فوتبال که رای دادند، حداقل یک دقیقه راجع به شما صحبت کردند. اگر میخواستیم همه آن صحبت ها را کنار هم بگذاریم، یک فیلم سینمایی می شد اما خوب یک کلیپ کوتاه در مورد شما آماده کرده ایم و اگر موافق باشید آن را به شما نشان دهیم. (ویدئویی که گلچینی از حرف های شرکت کنندگان پروژه بزرگ منتخب قرن درباره علی دایی است ...
اس ام اس و پیام تسلیت شهادت امام محمد باقر (ع)
هفتاد و دو پروانه سرخ بدرقه کردی از همان لحظه که مصیبت را در پنج سالگی به نظاره ایستادی از همان لحظه تو در مصیبت کربلا بزرگ شدی و رنج هایت همیشگی شد تا راوی درد های بهترین بندگان خدا باشی تا قصه عشق فراموش نشود تسلیت باد شهادت مظلومانه باقر علم اولین و آخرین صابر روزگار تلخ اموی، امام محمد باقر (ع) ******** در کنج حجره داشت جان می داد، امّا کهنه ...
حکومت گناه خوار | محسن رنانی
مردی به من متلک گفت و با دستش بدن مرا لمس کرد. گفتم خُب تو چه کردی؟ گفت دست به فرار زدم و به سرعت از آن محل دور شدم. گفتم تو داری دکتری می گیری پس فرق تو با مادربزرگت چیست؟ تو که همان رفتار مادربزرگ بی سوادت را کرده ای. آیا هیچ اقدام مؤثرتر دیگری نبود که انجام بدهی؟ آری ما دختران مان را به دانشگاه فرستادیم و دانشمند کردیم اما آنها را توانمند نکردیم. ما به آنها مهارت یک برخورد ساده اجتماعی در دفاع از ...
مهرزاد دولتی همسر حمیدرضا صدر کیست؟
...... و من به او آمیخته شدم چون سایه در پی اش رفتم. همیشه، همه جا. مادرم پس از تحویل سال مرا در آغوشش جای می داد و می گفت "... بهشت بر تو ارزانی باد پسرجان، همه روزت بهار باد". آن صدا از جان عزیزتر و از همه وحشت های دنیا نیرومندتر بود. من به او تعلق داشتم و او به من. در بیم و امید شریک بودیم و قلب مان از همه به هم نزدیک تر. با همان جمله ها طعم شیرین عید را در گرمای تابستان و ...
حمیدرضا صدر: لحظه را زندگی کردم چون می دانستم سرطان در کمینم است
.... چندتایی از طرفدارهای علی آقا به خانه مان زنگ زدند و همسر و دخترم را تهدید کردند. همسرم خیلی اذیت شد. قلم آتشین حمیدرضا صدر آن روزها برای زدن زیر تاج و تخت سلاطین ، محدود به پروین نمی شد و از علی دایی تا خداداد و بقیه هم قرار نبود برای رفتارهای شان بی پاسخ بمانند. او راحت می نوشت چون فوتبال را با تمام وجود در مقام یک هوادار لمس کرده بود. از همان کودکی و روی سکوها. آنجا در امجدیه و ...
حمیدرضا صدر : لحظه را زندگی کردم و لذت بردم چون می دانستم سرطان در کمینم است
هم گرفت. چندتایی از طرفدارهای علی آقا به خانه مان زنگ زدند و همسر و دخترم را تهدید کردند. همسرم خیلی اذیت شد. قلم آتشین حمیدرضا صدر آن روزها برای زدن زیر تاج و تخت سلاطین ، محدود به پروین نمی شد و از علی دایی تا خداداد و بقیه هم قرار نبود برای رفتارهای شان بی پاسخ بمانند. او راحت می نوشت چون فوتبال را با تمام وجود در مقام یک هوادار لمس کرده بود. از همان کودکی و روی سکوها. آنجا در ...
مرگ آمد و تو آنجا بودی
صدای زنگ به گوش برسد. همه برای لحظاتی ایستادند و بعد این جمله دهان به دهان میان شان چرخید. حمیدرضا صدر درگذشت. همه غمگین شدند. حمیدرضا صدر، نویسنده، منتقد سینما و مفسر فوتبال بامداد روز جمعه بعد از تحمل یک دوره نبرد با بیماری سرطان در سن 65 سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرد. خبر درگذشت او در پیج شخصی خودش که اداره آن به عهده یکی از اعضای خانواده گذاشته شده بود منتشر شد. صدر ...
بیوگرافی حمیدرضا صدر/ قدرت سرطان بیشتر از تحلیل های پزشکان بود + عکسهای خصوصی
، درآمدی بر تاریخ سیاسی سینمای ایران ، سیصد و بیست و پنج و ... اشاره کرد زندگی پدر و سرطان خانوادگی تلاش می کنم از هر چیز کوچکی بهره ای ببرم ، نمی دانم شاید دلیلش هم این است که در خانواده پدری ام خیلی ها خیلی زود به دلیل سرطان جان دادند پدرم در 60 سالگی فوت کرد و مادرم خیلی جوان بود که به با پنج بچه جوان ماند ، دخترعمو و پسرعموی من به 30 سال نرسیدند که جان دادند ...
فیلم| اولین واکنش مهرزاد دولتی به درگذشت همسرش حمیدرضا صدر
با ابتلا به سرطان زود فوت کرده بودند. ولی او از 35 سالگی گذر کرد و من دقیقا در 35 سالگی با سرطان مواجه شدم ، در همان 35 سالگی که او همیشه حرفش را می زد. رفتم سراغ دکتر الیاسیان .تنها بودم. در آن لحظات به همه چیز و همه کس فکر کردم. به همسرم، به غزاله ، به مادرم و فقط خوشحال بودم که پدرم فوت کرده و نیست که غصه بخورد. دکتر گفت "به همراهانت بگو بیایند". گفتم "تنها آمده ام، هر چه می خواهید به خودم ...
دو سال رفوزه شدن در دبیرستان به خاطر عشق به نقاشی
.... بعد هم یک نقاشی کشیدم؛ تصویر زنی با پیراهنی بلند که به تن داشت. همیشه فکر می کنم بهترین نقاشی عمرم باشد. عمویم مجله هایی مثل تایم و لایف برایم می آورد و با اشتیاق نگاه شان می کردم. بزرگ تر که شدم رفتم به مدرسه جم؛ سه، چهار تا خانه با ما فاصله داشت. مدرسه را آقایی به اسم جم که از دولت مردان بود، براساس مدرسه های فرانسه ساخته بود. مدرسه مرتبی بود و همه چیز داشت؛ ازجمله سالن تئاتر. بعدها گفتند ...
مرا فرستادند تا بر جنازه ادب فارسی در هند گریه کنم و ذکر مصیبت بخوانم!
ام به تماشای بالندگی شاگردان بلرام. از سرویش تریپاتی تا فاطمه ضرغام و تا چندرگوپت. جوانانی که آینده فردای پارسی در این سرزمین در دستان بهارآور آنان است و من چه اندازه شادمان باز می گردم به سرزمینم ایران و می دانم که در هندوستان باستانی دل های پاکی هستند که با گفتن هر شعر مرا نیز دعا می کنند و زبان پارسی را چونان مادر دوست می دارند و من این یادداشت را اگر هم نمی نوشتم هیچ اتفاقی نمی افتاد. همان ...
درگذشت حمیدرضا صدر کارشناس فوتبال و منتقد سینما
.... من و همسرم دائما راهی نمایش های تئاتری خصوصا آنهایی که به جوان ها و مستقل ها تعلق دارد، هستیم.تلاش می کنم از هر چیز کوچکی بهره ای ببرم. نمی دانم شاید دلیلش هم این است که در خانواده پدری ام خیلی ها خیلی زود به دلیل سرطان جان دادند. پدرم در 60 سالگی فوت کرد و مادرم خیلی جوان بود که به با پنج بچه جوان ماند. دخترعمو و پسرعموی من به 30 سال نرسیدند که جان دادند. کتاب شناسی حمیدرضا صدر ...
تو در اینجا نخواهی مرد
ای از یک بازی ساده حرف می زد. تماشاگران هفته نامه فوتبال ایران نبود، نشریه همه نیازهای فراموش شده ای بود که زمانی مطبوعات آنها را پاسخ می داد. پرسشگری و صراحت، جواهرات فراموش شده مطبوعات ایرانی در آخرین ماه های دهه70، به جای سیاست و فرهنگ و اجتماع، حالا کیمیای فوتبال نویسان جوانی شده بود که شنبه ها به جای سکوها، دکه ها را آتش می زدند. صدر، آرشیتکتی گمنام و سینمایی نویسی خوشنام بود. اما ...
شناخت امام محمد باقر علیه السلام
سلامت بدارد آیا شخصیتی چون شما در این هنگام و با این حال در پی دنیا می رود! اگر در این حالت مرگ در رسد چه می کنی؟ فرمود؛ به خدا سوگند اگر مرگ در رسد در حال اطاعت خداوند خواهم بود زیرا من بدین وسیله خود را از تو و دیگر مردمان بی نیاز می سازم، از مرگ در آن حالت بیمناکم که سرگرم گناهی باشم. گفتم: رحمت خدا بر تو باد، می پنداشتم که شما را پند می دهم اما تو مرا پند دادی ...
روزی روزگاری
زیادی می گذاشت. میراث آقای صدر میراثی فرهنگی است. جذابیت تصاویر در رویدادهای بزرگ ورزشی با تفاسیر ایشان و نوع بیان کلماتش بیشتر می شد. در حالی که الان بعضی ها جذابیت تصاویر را با کلام شان خدشه دار می کنند. ما به جز در تلویزیون در نشست ها، سخنرانی ها، جلسات و گفت وگوهای زیادی در کنار هم بودیم. ایشان دارای یک خانواده کاملاً فرهنگی و دوست داشتنی بود و تعداد دفعات باهم بودمان باعث شد که من با ...
حمیدرضا صدر درگذشت + علت مرگ
پنج و ... اشاره کرد وی چندین کتاب را نیز ترجمه کرده است زندگی پدر و سرطان خانوادگی تلاش می کنم از هر چیز کوچکی بهره ای ببرم نمی دانم شاید دلیلش هم این است که در خانواده پدری ام خیلی ها خیلی زود به دلیل سرطان جان دادند پدرم در 60 سالگی فوت کر و مادرم خیلی جوان بود که به با پنج بچه جوان ماند. دخترعمو و پسرعموی من به 30 سال نرسیدند که جان دادند همیشه فکر می ...
انتقاد مجید انتظامی از رفتار زشت تلویزیون و برخی نامزدهای انتخابات برای سرقت آثارش!
.... در فیلم هم نشان می دهد که سنگ می زنند. انتظامی ادامه داد: روزی که می خواستم روز واقعه را ضبط کنم، رفتم خانه مادرم تعدادی قابلمه، قاشق و... برداشتم و چند تکه چوب هم از حیاط برداشتم. به پارک جمشیدیه رفتم، شش، هفت تا کیسه گونی بردم و سنگ هایی که در دست جا می شد را جمع کردم. همه را به استودیو بردم. با کمک یکی از بچه ها این وسایل را با سختی داخل استودیو بردیم . حسابی خاکی و ژولیده شده ...
چند داستان شخصی از چند مهاجر ایرانی
تنهایی، دوستان و آشنایان و آدمایی که باهاشون ارتباط غیر قابل تصوری (الان میفهمی چقدر مهم بودن) دیگه نیستن. احساس تنها بودن میکنی و حس می کنی کاملا غریبه هستی. همون جا هایی که میرفتی و با دیدن جمعیت ذوق می کردی یه دفعه برات رنگ عوض میکنه. بیشتر فرض کنین شبیه این می مونه که رفتی تو یه مدرسه جدید و همه با هم آشنان و تو همون بچه جدیده هستی که هیچکس باهاش بازی نمی کنه. اینجا تو فقط یه قطره تو ...
حمیدرضا صدر از مفسری فوتبال تا منتقدی سینما+ علت فوت، عکس
به گزارش خبرنگار ایمنا ، حمیدرضا صدر متولد 28 اسفند 1334 در محلات مشهد، نویسنده و مفسر فوتبال بود و معمولاً به عنوان کارشناس فوتبال به برنامه های صدا و سیما دعوت می شد. صدر دانش آموخته کارشناسی اقتصاد و کارشناسی ارشد شهرسازی از دانشگاه تهران است و مقطع دکترای خود از دانشگاه لیدز انگلیس گرفت. خانواده حمیدرضا صدر مادر وی زنی خانه دار و پدرش مهندس ارتش بود. حمیدرضا در یک ...
یادداشت نویسنده معروف برای حمیدرضا صدر/ مرد رؤیاها حالا پسر روی سکوهاست
خبرورزشی – حمیدرضا صدر، نویسنده برجسته و کارشناس فوتبال و سینما پس از چند سال دست و پنجه نرم کردن با بیماری سرطان در 65 سالگی درگذشت. جامعه نویسندگان، سینما و فوتبال به این ضایعه دردناک واکنش نشان داده اند. مهدی یزدانی خرم، نویسنده متنی برای درگذشت صدر نوشته که در صفحه اینستاگرام نشرچشمه منتشر شده است: باور رفتن تو سخت است... مرد رؤیاها حالا همان پسر روی ...