تابوت ها روبه باد کولر/ روایت جولان کرونا در خوزستان
سایر منابع:
سایر خبرها
روایتی از مراجعه به مراکز درمانی در روز های سیاه و پرالتهاب بیماران کرونایی در مشهد
؛ خانم دخترم دارد از دست می رود. تو را به خدا زودتر شماره بده. سردرد و بدن درد شدید دارد. نمی تواند حتی راه برود. مسئول پذیرش به بیماران چشم انتظار داخل درمانگاه اشاره می کند؛ همه این ها که نشسته اند کرونا دارند. همه بدحال اند. باید صبر کنید، چاره نیست. مگر اینکه یکی نوبتش را به شما بدهد. مرد با صدای بلند و اشکی که در چشمانش حلقه می زند، ادامه می دهد: خانم! می گویم دخترم دارد از دست می ...
تو سوپرمن نیستی آقای رئیس جمهور!
شما زندگی می کنید. اگر از حال ما بی خبر باشید ما خیلی از حال هم بی خبرتریم. شما اگر از داخل ماشین های شیشه دودی تان ما را ببینید، ما هم مثل شما می شویم و از پشت دیوار های عایق بندی شده صدای همدیگر را نخواهیم شنید. این خاصیت ماست که شبیه شما باشیم. آن روز، اما آدم هایی را دیدم که برای یک ورق قرص توی سر و کله هم می زدند و دست های بلند نمی دیدند که دست های کوتاه گریه می کنند، می دانی؟ وقتی صدایی به ...
گفت وگو با ویشکا آسایش بازیگر گورکن / بازی خوب نتیجه کارگردانی درست است/ سفید شدن موهایم را دوست دارم
تنها کاری بوده که او در دنیای کودکانه قادر به انجامش بوده، شاید این بچه ده ساله فکر نمی کرده مادرش این طور نگران و ناراحت می شود چون خودش احساس نگرانی و ترس ندارد، ما وقتی که بزرگ تر می شویم تازه خیلی از حس ها را تجربه می کنیم و می شناسیم مثل حس تنهایی، حس از دست دادن، نگرانی یا ناامنی و... به گمان من بچه ها دقت می کنند و همه چیز را می بینند و می شنوند. در اینجا ماتیار منتظر است تا مادر ...
گل شش ماهه بوی یاس و لاله توأمان دارد + صوت
...> برای خواهرانش یک جهان نور است و آرامش برای عمه جان زینب، ندارد مثل و مانندی عمو عباس آبی ریخت بر لب های گلگونش پدر با بوسه زد بر حلق شیرینش گلوبندی برایش از علی خواند و علی نامید او را هم ورای حد تقریر است شرح آرزومندی **** سحر می ریخت از حلقوم اصغر یک جهان آواز قلم را آن زبان نبوَد که سرّ عشق گوید باز ...
کتاب تیله های شیشه ای برشی از تاکیدات مقام معظم رهبری بر مسئله جمعیت
طوسی رنگ را فشار داد. صدای نازک و کش دار سمانه از پشت آیفون پرسید: کیه؟ دلش غنج رفت: منم آبجی کوچیکه. وارد که شد، دوباره یاد حرف های مبینا افتاد. دستش را روی دیوار آجری کنارش کشید و آرام آرام به سمت حوض وسط حیاط رفت. برگ های رنگارنگ پاییزی، سطح حوض را پر کرده بود. دستش را پایین برد و آن ها را کمی عقب زد، از کنار برگ ها، تصویر صورتش را توی آب دید.خم شد و زل زد توی چشم هایش... صدای مادر را شنید که ...
صف بی پایان دارو
روز است دارد می گردد، از این سر شهر به آن سر شهر، آخرش هم هیچ، دست خالی. دلال دارو، دوباره دارو، دارو می کند، مثل ماهی از آب بیرون افتاده که آب، آب می کند. او آمده است درست پشت سر مردی پا به سن گذاشته که غصه دخترش را دارد. چشم های مرد بیقرار است و هاله خاکستری دور عنبیه اش با آدم از درد می گوید. مرد دو سه روزی است آنقدر از این داروخانه به آن داروخانه پاسکاری شده که نفس ندارد. با لحنی ...
زادروز علی حاتمی و برخی از مونولوگ های زیبای آثار او
این قدر خواب آشفته دیدم از قتل عام مردم هند به دست نادر، که شکمم آب آورد. سرم، دوّار گرفت. خون قی می کردم دائم. هرشب، خواب وحشت بود؛ طبق طبق سرهای بریده، قدح قدح چشم های تازه از حدقه درآمده، تپان مثل ماهی لیز. مرده زنده آمدیم دارالخلافهٔ طهران، که صحبت سفر ینگه دنیا شد. کی کم عقل تر از حاجی؟ شاه، وزیر، یاران، اصحاب سلطنت، ما را فرستادند به یک سفر پرزحمت بی مداخل. دریغ از یک دلار که حاجی ...
خاطرات هولناک چند زن افغان از طالبان
نفری می روند توی اتاق می بینند زن جوان نیست. پیرزن را شکنجه می کنند و بچه را هم از بین می برند. زن از سر درخت همه این ها را دیده، اما از ترس جان و عفت خود صدایش در نمی آید. طالبان که می روند، زن خودش را از درخت پرت می کند پایین. ما زن ها هم با مردهایمان می جنگیم عذرا، زن جوان دیگری است که تا همین چند هفته پیش، در دادستانی نیمروز کار می کرده و حالا او هم دور از خانه، دور از ...
پیکر علی سلیمانی در قطعه هنرمندان آرام گرفت/ کرونا پیله بود، دور تو تنیده شد، تو پروانه شدی...
مقاوم باشم، پس بگذارید تا سبا نیامده گریه هایم را بکنم. پرستار داشت نفس می داد به علی اما او داشت خداحافظی می کرد. خدا شاهد است متوجه بودم که علی دستش در دست مولاست، چون 25 سال دیدم که می گفت علی جان می خواهم جواب سلام تو را با قلبم بدهم و من دیدم که ضربان قلب او مدام کندتر می شد. هاشمی عنوان کرد: یکی از دوستان به من گفت شب جمعه خوابش را دیده که امیرالمومنین آمده و قرآن به دست علی داده ...
پیکر علی سلیمانی در قطعه هنرمندان آرام گرفت/ کرونا پیله بود، دور تو تنیده شد، تو پروانه شدی...
مقاوم باشم، پس بگذارید تا سبا نیامده گریه هایم را بکنم. پرستار داشت نفس می داد به علی اما او داشت خداحافظی می کرد. خدا شاهد است متوجه بودم که علی دستش در دست مولاست، چون 25 سال دیدم که می گفت علی جان می خواهم جواب سلام تو را با قلبم بدهم و من دیدم که ضربان قلب او مدام کندتر می شد. هاشمی عنوان کرد: یکی از دوستان به من گفت شب جمعه خوابش را دیده که امیرالمومنین آمده و قرآن به دست علی داده ...
روایت زنانه از جنگ افغانستان
یکی از سربازهای دولت توی ماشین ماست. جلوی چشم ما پسر جوان را پایین کردند و گفتند زنده نمی گذاریمت. ما برقع زده بودیم، اگر مادرم را می دیدند حتم او را می شناختند و پایین مان می کردند و همه مان را می کشتند. تلاش 20ساله مان بر باد شد... ناامنی مثل سیل است؛ اگر از جایی درز کند، پیش می رود، قوت می گیرد و مثل یک هیولا همه چیز را در خود فرومی کشد. این روزها، زن و مرد و پیر و جوان در ...
پیکر زنده یاد علی سلیمانی آرام گرفت/ هنرمندی که 25 سال به یاد امیرالمؤمنین نذر تئاتر داشت
اتاق آی سی یو تماشا می کردم و تلاش یک پرستار که داشت نفس علی را برمی گرداند، اما این امکان وجود نداشت چرا که علی داشت خداحافظی می کرد. وی ادامه داد: خدا شاهد است که متوجه بودم علی دستش در دست مولاست چون بیست و پنج سال دیدم که چطور عشق مولا علی داشت. من به چشم خودم دیدم که علی 25 سال عشق به حضرت علی (ع) را در نمایش توبه نمی کنم به تصویر می کشید و 25 سال برای ایشان نمایش نذری اجرا کرد و 25 ...
مرگ کسب وکار من است/ اگر اینجا جبهه نیست، هیچ جبهه ای جبهه نیست
ایستادنم بر چهارپایه ای و با جا انداختن یک باتری، بیدار شد. در دلم آرزو کردم ای کاش یک قلب تپنده مصنوعی یا هر درمانی، برای زندگی بخشیدن دوباره به تمام این بستری ها داشتم؛ در تیررس خاطرم هست، روزی که از تریاژ اورژانس به علت وخامت شدید احوالش، مستقیم به ICU جایی که ایستگاه پایانی جدال میان روح و تن با 12 تخت مجهز به اکسیژن ساز و ونتیلاتور است، انتقال داده شد؛ یک دوشنبه ای بود شبیه امروز، آن زن میان سالی ...
افسانه علی مانگا
دوخته بود. وقتی مانگارا آزاد کردند، در یک فرصت مناسب به او پیشنهاد کار در کفش ملی را داد. به این ترتیب مانگا 16سال از فوتبال دور بود و بعد با یک اتفاق تلخ دوباره به فوتبال برگشت. خانواده او در این فاصله توسط یک واسطه به ترکیه برده شد. اما طرف دزد درآمد و همه پول های آنها را خورد. دست آخر مانگا تنها به تهران برگشت. در این شرایط تنها کسی که به نظرش آمد، علی پروین بود. رفت نمایشگاه سورتمه ...
کافه دریا
مرد دودو می زد. بابا تعهد داده بود که این جا فقط غذا باشه و در فضای باز فقط قلیان. مرد، کتابی از کیفش در آورد و گفت: بیا این هدیه ی من به شماست. امیدوارم خوشت بیاد. من هنوز دنبال جواب بودم که زن یک اسکناس 10هزار تومانی گذاشت لای کتاب و گفت: می شه اون رو خفه کنی؟ گفتم: کی رو خفه کنم؟ اشاره کرد به بلندگوهای بزرگی که می لرزیدند و آهنگ شادی پخش می کردند. منظورش را گرفتم. گفتم ...
عکس/ قد کوتاه طناز طباطبایی پیش پریناز ایزد یار!
از زمان حافظ هم همواره بلند قدی خانم ها را امتیاز به حساب می آوردند اما جالب است که بسیاری بازیگران زن جهان قد کوتاهی دارند. وقت صبح – برخلاف نماهای سینمایی که بسیاری از بازیگران مثل آنجلینا جولی را بلند قد نشان می دهند آنها قامت بلندی ندارند. اگر دو بازیگر زن مثل طناز طباطبایی و پریناز ایزد یار کنار هم قرار بگیرند اختلاف قامتشان به چشم می آید. ایزد یار با 172 سانت قد حدود ...
سیل نامه های مشتاقان ازدواج با جهان پهلوان / تختی! تو حق نداری ازدواج کنی
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب ؛ دیروز گفت گویی را با جهان پهلوان تختی بازنشر کردیم که در مردادماه 1341 پس از بازگشت از مسابقات کشتی آزاد جهان تولیدوی آمریکا با مجله ی اطلاعات هفتگی انجام داده بود، تختی در این مصاحبه به خبرنگار اطلاعات هفتگی گفته بود که قصد ازدواج دارد و به دنبال همسری نجیب و خانه دار می گردد. همین یک جمله کافی بود تا سیل نامه های مشتاقان ازدواج با جهان پهلوان به سمت م ...
عروس سرشناس فاطمه گودرزی کیست؟! دریا مرادی دشت بازیگر چشم رنگی!
... به کنارت می نشینم و سربر شانه ی تو اینچنین آرام به خواب می روم؟ کیستی که من اینگونه به جد در دیار رویاهای خویش با تو درنگ می کنم؟!! 18 مرداد 1366 خدا تورو به ما هدیه داد و الان برای تمام ما عزیز و دوست داشتنی هستی... اما من بحثم با تو فرق داره! تو رفیق 11 ساله من، دوست من، همراه من، گوش شنوای من، سنگ صبور من و مهم تر از همه تو ...
اینجا سوریه است ؛ صدای زنان سوری به قلم نویسنده زن ایرانی
می خوانیم: .. افراد زخمی را جلوی چشم بچه های کوچک شلاق میزدند. بچه ها که این صحنه ها را میدیدند، از ترس گوش های پناه میبردند و گریه میکردند. مسلحین ایلین را با همان بدن مجروح شلاق زدند؛ آنهم جلوی چشم بچههایش. بقیۀ زن های اسیر، بچههایش را در آغوش میگرفتند و سعی میکردند با دست جلوی چشمهایشان را بگیرند. دختر های چهارساله و دوسالهاش با وحشت و نگرانی گریه میکردند. وقتی مسلحین بیرحمانه شلاق ...
ماجرای عجیب جنازه های ایستاده چیست؟ / عکس
به گزارش سلام نو؛ فکر واردشدن به مکانی که مرگ در آن حرف اول و آخر را بزند، ناخوشایند به نظر می رسد،در این موزه مرگ با اینکه بسیاری از اسکلت ها تا حدی از بین رفته اند، اما هنوز اجسادی هستند که دارای پوست، چشم و موهای سالم اند. وقتی برای اولین بار وارد این صومعه میشویم شاید همان احساسی به ما دست دهد که زمان تماشای فیلم یک شب با مردگان زنده یا تریلر مایکل جکسون حس کردیم. هیچ فیلم ترسناک ...
عجیب ترین و خنده دارترین طلاق های دنیا که با شنیدن آن دود از سر شما بلند خواهد شد!
گرفت که با همسرش یک شوخی در این زمینه داشته باشد. به همین دلیل شماره ثبت نام لاتاری فرد برنده را روی یخچال زد و همسرش هنگامی که میخواست از یخچال چیزی بردارد، با صدای بلند گفت:باید بروم لاتاری را چک کنم. بعد از اینکه عدد را داخل سیستم وارد کرد، متوجه شد که برنده شده زیرا شماره فرد برنده را وارد کرده بود اما هرگز به روی خودش نیاورد و همسرش هم از دور شاهد ماجرا بود. این خانم به یک باره دست ...
چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟/ یقین پیرغلام اهل بیت از روضه صحیح برای دردانه سه ساله +بسته عزاداری
... گفت: نه، رفتی متوسل به دختر امام حسین (س) شدی؟ گفتم از کجا می دانی؟ زن جواب داد: من در همان حال زایمان که از شدت درد گاهی بیهوش می شدم، دیدم دختر بچه ای وارد اطاق بیمارستان شد و به من گفت: ناراحت نباش، ما سلامتی تو و بچه ات را از خدا خواستیم فرزند شما هم پسر است سلام مرا به شوهرت برسان و بگو نامش راحسین بگذارد. گفتم: شماکی هستید؟ گفت: من رقیه دختر امام حسین ...
حلالیت گرفتن شهید مدافع حرم از دختر 4 ساله اش
همین حسین آقا دلایل زیادی برای رفتنش آورد، حتی به دفاع مقدس خودمان هم اشاره کرد. اسم عموی شهید من را آورد و گفت ببین اگر آن موقع هم هر کسی می گفت من زن و بچه دارم و به جبهه نمی رفت، الان کشور دست دشمن افتاده بود. یادم است که خیلی تأکید می کرد که اگر تکفیری ها به مرز کشورمان برسند، مبارزه خیلی سخت می شود و باید در نطفه جلویشان را گرفت و اجازه پیشروی به آنها نداد. من هم وقتی این استدلال های ایشان را ...
از روز های دل تنگی سردار رضا فرزانه تا تحقق آرزویش
.. سر و کله حاج رضا دوباره توی پادگان پیدا شد... با همان جذبه و صلابتش.. به قول بچه های پادگان جاذبه خوب با حاج رضا چفت شده بود.. یک چیز جدانشدنی.. حالا تصمیم گرفته بود که مثل یک بسیجی معمولی در روز های استراحت در آستانه 50 سالگی لباس رزم بپوشد.. شاید دل توی دلش نبود که دوباره اسلحه به دست بگیرد به یاد رفقای شهیدش... کسی چه می داند شاید خیلی وقت بود که منتظر این روز ها بود! حال و هوای عجیبش را بعد ...
حاملگی ناخواسته و روش های پیشگیری از آن
استخوان در زمان یائسگی کاهش می یابد. این داروها باید بر اساس دستورالعمل مصرف شوند. مصرف خودسرانه، مانند ماه رمضان به دلیل تمایل به روزه گیری در تمام ماه، بسیار غلط و پرعارضه است، زیرا در کنار تشنگی طولانی، احتمال انعقاد خون بالا می رود و ترومبوز سینوس کاورنوس سکته مغزی ایجاد می شود که متاسفانه اغلب موارد، کشنده است. مکرر از خانم ها می شنویم که از خوردن قرص های جلوگیری از ت ...
در راهروی بیمارستان کتک خوردیم
سه فرزند داشتم. اما بعد از مرگ دخترم در جوانی و اهدای عضو، فکر می کنم 11 فرزند دارم و همه هشت نفری که اعضای دخترم را دریافت کردند، بچه های خودم می دانم. 20 سال پیش بود که او و همسرش تصمیم به اهدای عضو دخترشان گرفتند؛ سال هایی که جامعه هنوز آشنایی چندانی با این موضوع نداشت و علاوه بر عواطف پدری و احساسات مادری و امید واهی به زنده شدن دخترشان باید با فشار عرفی و اجتماعی این تصمیم هم مواجه می شدند ...
فرار شبانه سید احمد از خانه پدری!
به گزارش خبرگزاری رسا، برای گفتگو با خانواده چند شهید مدافع حرم فاطمیون راهی شهر اشتهارد شدیم. اولین خانه ای که درش را به روی ما گشود؛ منزل شهید سید احمد سادات بود. آقامجتبی (فرزند شهید) و سرکار خانم سیده صدیقه حسینی (همسر شهید) از زندگی پر فراز و نشیب پدر خانواده گفتند و در نهایت، ما را به بیابان های اطراف شهر بردند تا مزار این شهید عزیز را نیز زیارت کنیم. آنچه در ادامه می خوانید ...
تلویزیون در روز های پایانی این هفته چه فیلم هایی پخش می کند؟
به دست بیاورند و زمانی که می بینند مردم راضی به فروش املاکشان نیستند دست به هیپنوتیزم مردم می زنند باب و نورمن بیب را پیدا کرده اند و در نمایشگاه برای جمع کردن مردم دور هم او را به نمایش گذاشته اند تا بتوانند همه مردم را یکجا هیپنوتیزم کرده و املاکشان را از چنگشان خارج کنند. پال و تراویس به پلیس خبر می دهند ... ************************************************** فیلم سینمایی ...
تهدید جدی شلوغی های مترو در بحرانی ترین روز های کرونایی
شعار سال: به تصاویری که دیروز از مترو تهران در شبکه های اجتماعی منتشر شد دقت کنید. این واگن های شلوغ، این همهمه و ازدحام و این گره خوردن جمعیت درست در شرایطی اتفاق می افتد که کشور در بحرانی ترین روز های ممکن بسر می برد. تعداد فوتی های کشور عدد 500 را رد کرده و خوشبینانه ترین حالت این است که باور کنیم فقط همین تعداد سهمشان از زندگی مرگ بوده است! آمار بالای مبتلایان حالا دسترسی به دارو و تخت های بیمارستانی را با چالش مواجه کرده است و آن ها که حتی جان سال ...