سایر خبرها
فروغی: ورودم به تیراندازی کاملا اتفاقی بود/ کاستی ها و کمبودهایی وجود دارد که باید برطرف شود
آبدانان رفتیم تا سال 70 که بازسازی شروع شد بعد به شهر خودمان برگشتیم. با رتبه 1015 پرستاری تهران آوردم و سربازی را کاملا تهران بودم. اکنون هم بین 10 تا 15 سال از دوران خدمتم باقی مانده است. چهار برادر و دو خواهر هستیم که من فرزند دوم هستم. برادر بزرگترم چند سالی کنگ فو کار بود و برادر کوچک ترم هم همین حرفه را دنبال می کرد. متاسفانه پدرم در ابتدای همین سال بر اثر کرونا فوت کرد. او شغل آزاد داشت. ...
شهید مدافع حرمی که سکینه خوانی می کرد/ نمونه ای از تربیت در جوار مسجد و هیئت
ادر سرکن می خواهم ببرمت یه جایی، هیچ وقت مرا سوار موتورش نمی کرد، می گفت ناموسم را سوار کنم اگه اتفاقی بیفته چکار کنم. چند روز قبل بهش گفته بودم که مسجد کربلا می بره خیلی آرزو دارم برم. این مادر شهید ادامه داد: سوار موتورش شدم. اصغر من را برد برایم پاسپورت گرفت. باورم نمی شد. بعد یک چک از برادرم گرفت و رفت مسجد. چک را داد و اسم مرا برای کربلا نوشت. گفتم: مادر من خیلی آرزو دارم برم امام ...
روز عاشورا در سرزمین کربلا چه گذشت؟
برچسب ها دانستنی آنلاین سیدالشهدا عاشورای حسینی عزاداری محرم برچسب ها
روز عاشورا در کربلا چه گذشت؟/ وقایع نگاری شهادت حضرت سیدالشهدا(ع) و یاران باوفایش بر اساس مقتل لهوف
...، قدم شجاعت در میدان سعادت نهاد و با آن گروه اشقیا چنان به جدال پرداخت که خاطره ها را اندوهناک گردانید. قتالی به غایت سختکه جمعی از آن جمع نگونبخت را به خاک هلاک انداخت. سپس به خدمت پدربزرگوار آمد و گفت: ای پدر! تشنگی مرا از پای انداخت و سنگینی اسلحه آهنین مرا به تَعَب افکند، آیا راهی به سوی حصول شربتی از آب هست؟ حضرت سیّدالشهداء (ع) به گریه افتاد و فرمود: ای فرزند دلبندم! اندکی دیگر به کار جنگ ...
تابوت روی دستان 4 سفیدپوش/ روایت مرگ دردناک با کرونا
صبح مسیری که قرار بود برادر را به خانه ببریم اعلامیه های مادر را از در و دیوار کَندیم که متوجه نشود و همه به بیمارستان رفتیم برادرکوچکتر برای ترخیص رفت و ما در حیاط بیمارستان با گل و شیرینی منتظر حضور او بودیم با تماس زنداداشم به پشت ساختمان بیمارستان رفتیم داداش استرس داشت دوباره اکسیژن خونش پایین آمده بود چی شده؟ ساعت 4 صبح خواب مامان دیدم منو بغل کرد مامان حالش خوبه؟ ...
بسته محتوایی روز دهم محرم| تا زنده ام به خیمه های زنان حمله نکنید
. امام حسین علیه السلام، اصحاب و یاران خود را جمع کرد، حمد و ثنای الهی را به جای آورد، سپس رو به آنان فرمود: من اصحاب و یارانی بهتر از اصحاب خود و اهل بیتی نیک تر از اهل بیت خود نمی شناسم. خداوند از جانب من به تمام شما پاداش و جزای خیر دهد. اینک شب، همچون پرده ای سیاه همه جا را فرا گرفته، شما نیز آن را شتر خود قرار دهید و به راه بیفتید. هرکدامتان، دست یک نفر از افراد اهل بیت مرا بگیرد، در این سیاهی شب ...
سخنان امام حسین(ع) از مدینه تا کربلا اگر دین ندارید، در دنیای خود آزاده و با کرامت باشید/10/
دلیل مرا پذیرفتید و سخنم را تصدیق کردید و منصفانه داوری کنید، سعادت را از آن خود نموده اید و دیگر جایی برای جنگ با من باقی نمی ماند؛ اما اگر دلیل مرا نپذیرید و منصفانه داوری نکنید فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَشُرَکَاءَکُمْ ثُمَّ لَا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّهً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَلَا تُنْظِرُونِ ، إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ وَهُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحِینَ پس در ...
کیستی ای "نام" در ابعاد دفتر نیستی؟
. امام علیه السلام لباس کهنه به تن کرد هنگامی که امام حسین علیه السلام عزم میدان کرد، فرمود: ائْتُونی بِثَوْبٍ لا یُرْغَبُ فیهِ، الْبِسُهُ غَیْرَ ثِیابِی، لا اجَرَّدُ، فَانِّی مَقْتُولٌ مَسْلُوبٌ برایم جامه کهنه ای بیاورید که کسی به آن رغبت نکند تا آن را زیر لباسهایم بپوشم و بعد از شهادتم مرا برهنه نکنند، زیرا می دانم پس از شهادت لباسهایم ربوده خواهد شد. ...
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
را از شما برداشتم و به همه شما اجازه می دهم که از این تاریکی شب استفاده کنید و هر یک از شما دست یکی از افراد خانواده مرا بگیرد و به سوی آبادی و شهر خویش روانه شود و جان خود را از مرگ نجات دهد، زیرا این مردم فقط در جست وجوی من هستند و اگر مرا بکشند، با کس دیگری کار ندارند، پروردگار به همه شما جزای خیر و پاداش نیک عنایت فرماید. جایگاه یاران در بهشت امام حسین (ع) در شب عاشورا و برای ...
دیواری که نام تیپ ثارالله بر آن نقش بست/قول حاج قاسم به شهیدباقری
خبرگزاری مهر - فرهنگ و اندیشه؛ رضا شاعری: یوسف امیر شکاری متولد 1347 و از بسیجیان و رزمندگان لشکر 41 ثارالله است او از سال 62 به عنوان بسیجی در جنگ حضور یافت و از سال 1364 به عضویت سپاه درآمد. خاطراتی از شهید سلیمانی را اینگونه روایت می کند. حاج قاسم در کوله پشتی اش همیشه دو سرمایه توکل و اخلاص را توامان داشت. حاجی روایت می کرد: زمانی که در جلسه با حسن باقری (شهید افشردی) قبول کردم که ...
شرط خائنانه منافقین برای آزادی اسرای ایرانی
عبور کردیم. من به آقایان گفتم: همین جا نگه دارید. شما همین طور این جا بایستید تا ما برویم و ببینم وضعیت چگونه است. ما از تنگه پایین رفتیم. من خیلی به آن قسمت مشکوک بودم، ولی وقتی رد شدم، چیزی ندیدم. ما به نزدیکی های شهر اسلام آباد رفتیم. حالا نگو که منافقین همان جا دژبانی گذاشته بودند. ما خیلی آرام شیشه ها را پایین کشیده بودیم که اگر صدایی است، بشنویم. گفتم: احمد! ماشین را خلاص کن. بعد همینطور آرام ...
خداحافط اسارت، سلام آزادی
؛ " الهی ماذا وجد من فقدک و ما الدی فقد من وجدک " آنکس که تو را دارد پس چه ندارد و هر که تو را ندارد پس چه دارد؟ اسرا در خدمت به برادران خود حقیقتا جلوه های خوش ایثار را نشان می دادند. اگر کسانی مجروح و معلول بودند یا افرادی سن و سالی داشتند بی منت از خدمت همسنگرانشان بهره می بردند. این شد که رهبر انقلاب سال ها بعد در جمع صدها آزاده گفت: "شما برادران عزیز؛ گوهرهای بازیافته ی از ذخیره ...
از اسارت در رمضان تا عزاداری در محرم
به گزارش ایسنا،محمدباقر علیئی یکی از آزادگان دوران دفاع مقدس در برنامه شب نشینی 26 مرداد خاطراتی از نحوه اسارت و زندگی در اردوگاه اسرای ایرانی در عراق را بازگو کرد. علیئی گفت: سال 54 در آمریکا سال چهارم پزشکی را در دانشگاه سپری می کردم که مسئله ورود امام به پاریس و پس از آن بازگشت شان به ایران پیش آمد. می خواستیم در جریان سفرهای امام خمینی (ره) محافظ ایشان باشیم اما نگذاشتند و 34 روز ...
روایت یک آزاده ایلامی از روز های دوری از وطن با طعم سختی و شکنجه های رژیم صدام
آشنایی داشتم؛ در آن موقع برادرعبد سبزی فرمانده سپاه دهلران بود و در هنگام اسارت در سال 60 فرماندهی سپاه دهلران با برادر پرویز احمدی بود. موسیان توسط ارتش عراق اشغال گردید و ما تعداد بسیار اندکی از پاسداران برای دفاع از شهر دهلران که در محاصره دشمن بود به سمت جنوب شهر حرکت کردیم؛ در چند گروه سه نفره تقسیم شدیم، بنده و برادر "منوچهر نظری" و "محمد دوست علی وند" در یک گروه قرار داشتیم. بنده ...
عزاداری در اسارت
به گزارش ایسنا، هادی محمدپور گنجی، آزاده دوران دفاع مقدس، در روزنامه ایران نوشت: سال 1359 حدود یک ماه بعد از شروع جنگ تحمیلی از شهر بابل به عنوان بسیجی عازم جبهه های حق علیه باطل شدم. از روستای ما یک گروه بیست ودو نفره اعزام شد که 11 نفر پاسدار و 11 نفر بسیجی بودیم. آن موقع من یک نوجوان 16-17 ساله بودم و در شورای بسیج محلمان فعال بودم. دو ماه در جبهه شوش حضور داشتم که به اسارت درآمدم و از دی ماه ...
اتفاقی وارد تیراندازی شدم/ طلای المپیک زندگی ام را عوض کرد
اینکه چقدر می تواند زندگی ام را عوض کند فکر نکرده بودم. فروغی درباره زندگی شخصی اش گفت: در زمان جنگ 9 ماهه بودم و متولد دهلران هستم. در زمان جنگ به شهرستان آبدانان رفتیم تا سال 70 که بازسازی شروع شد بعد به شهر خودمان برگشتیم با رتبه 1015 پرستاری تهران آوردم سربازی را کاملا ًتهران بودم. کلاً چهار برادر و دو خواهر هستیم و من نایب قهرمان هستم. برادر بزرگترم چند سالی کنگ فوکار بود و برادر ...
مقاومت اسرای ایرانی با یادآوری سختی های اسرای دشت کربلا در زندان بعثی ها/زیر ضربات شلاق ها گفتیم؛ امان ...
دیار خود سرافرازانه باز می گردد. این آزاده تویسرکانی که در دوران دفاع مقدس آر.پی.جی زن رسته اش بوده، در گفت و گو با خبرنگار ما می گوید، سال 61 بود که برای بازپس گیری بستان همه آماده شدیم و در نهایت با رشادت های رزمندگان کشورمان شهر بستان و 75 روستای بزرگ و کوچک آن آزاد شد. او عنوان می کند: صبح روز بعد از آزادی بستان، نیروهای بعثی با بیش از 70 تانک به ما یورش آوردند که با ...
جلوه های ایثار از دفاع مقدس تا راه اندازی بخش پیوند کبد/ جانبازی که دلش را به حضرت ابالفضل(ع) پیوند داد
از اینکه بخواهد در مورد مسمومیتش صحبت کند، دوست داشت از جنگ بگوید و تاریخ دفاع مقدس را بازگو کند. حاج رسول بعد از اینکه ماجرای شیمیایی شدنش را سانسور می کند، ادامه می دهد: در عملیات مرصاد من در خانه بودم که شنیدم منافقین کوردل با همکاری نیروهای عراقی و 40 کشور دیگر عملیاتی آغاز کرده و کرنت کرمانشاه را گرفته اند و به طرف خود کرمانشاه در حال پیشروی هستند. این منافقین اعلام کرده بودند: فردا نماز ظهر ...
شرح آزادگی در قاب کتاب
خط تالوگ در اروندرود توسط عراق و مشخص شدن رسمی عراق به عنوان متجاوز و پرداخت غرامت جنگ. الفبای اسارت الفبای اسارت 54 روایت جذاب از سیدجمال الدین زهرایی، جانباز و آزادهای رنج کشیده، صبور، بی ادعا و متواضع، از استان فارس است. سیدجمال الدین در اولین اعزامش به خرمشهر رفت و به عملیات بیت المقدس پیوست. بعد از آن به عملیات محرم و ... سرانجام این رزمنده شجاع استان فارس در سال 1362 در عمل ...
اُسرایی که غم غربت آنها را از پا در نیاورد/ از شکنجه های روحی تا شوق دیدار خانواده
شکنجه های طاقت فرسای این رژیم بودم اما با ایمان به باورهایی که داشتم نتوانستند از من اعترافی بگیرند یکی از آزادگان می گوید: در مرز پنجوین، توسط رژیم بعثی عراق اسیر شدم و مدت 7 سال در اسارت بودم. حاجی علی "کیوره گیوزه" گفت:از اهالی روستای کیوره گیوزه است ،وقتی اسیر شدم مرا به شهر "چوار تا "از توابع عراق بردند و زیر شکنجه های سخت و بی امان به خدا پناه بردم هر چند این رژیم ادعای ...
اشعار مداحی حضرت ابوالفضل العباس (ع)/ که گفته است که دست تو، آب آور نیست؟!
آری شگفت آور بود که گفته است که دست تو، آب آور نیست؟ شکست، بعد تو پشت حسین فاطمه، آه! حسین مانده و مقتل، علی اکبر نیست حسین مانده و قنداقه علی اصغر حسین مانده و شش ماهه ای که دیگر نیست نمانده است به دست حسین از گل ها گلی پس از تو، دریغا! گلی که پرپر نیست هزار سال از آن ظهر داغ می گذرد هنوز روضه ی جانبازیَت، مکرّر نیست ...
روایتی از اولین زن ایرانی در اسارت عراقی ها / مرگ باورنکردنی شوهر در کنار نوعروس
نبود و همه از وضعیت بسیار نگران بودیم. رفته رفته پس از شروع جنگ، زندگی در سوسنگرد هم مثل بستان بسیار خطرناک شد و عراق به دنبال محاصره شهر بود. برادرم اصرار داشت که باید با خانواده به سمت اهواز بروم، اما من مخالف بودم و به او گفتم که تا سوسنگرد آمده ام، اما عقب تر نخواهم رفت. تازه عروسی که در میدان رزم دست به سلاح شد میرشکار گفت: بعد از این ماجرا خانواده ام سوار بر یک پیکان ...
اسیر شماره 3918 زندان موصل عراق/سفره حضرت ابوالفضل به شکرانه یک رادیو/ پدر من آمدم، اسارت تمام شد
خاک بماند. بدانند که رنج دوران برده ایم تا این انقلاب و این کشور روی پای خودش بایستد و روز به روز بالنده تر و سربلندتر باشد. مهدی خسروی آزاده دوران دفاع مقدس که 9 سال از عمر خود را در زندان عراق گذارنده راوی ما است. 14 ساله و کلاس سوم راهنمایی بودم که راهی جنگ و جبهه شدم 18 اردیبهشت سال 61 در عملیات بیت المقدس مرحله سوم نزدیک به پاسگاه زید در منطقه شلمچه عراق به دست نیروهای بعثی اسیر شدم ...
پسرم! بعد تو خاک بر سر این دنیا
معرفی کرده و فرموده که هر وقت مشتاق دیدن پیامبر (ص) می شدیم، به او نگاه می کردیم. او در زمان خلافت عثمان (خلافت: 23 یا 24 35 قمری) به دنیا آمد. تاریخ دقیق تولد علی اکبر مشخص نیست؛ با این حال در تقویم جمهوری اسلامی ایران، 11 شعبان به عنوان روز ولادتش و روز جوان نامگذاری شده است. برخی محققان سن او را هنگام شهادت، 28 سال دانسته اند. بر اساس گفته مذکور، سال تولد او 33 قمری خواهد بود. ...
روایت رییس سامانه 4030 از هشت سال اسارت در اردوگاه های بعثی/مادرم گفت: هر کاری می کنی، فقط اسیر نشو!
دیگر هیچ! و این مهارت را در کدام عملیات ها به کار گرفتید؟ بعد از 2، 3 ماه آموزش و انتظار پشت خط، عملیات والفجر مقدماتی، اولین آزمون عملی من در میدان جنگ بود. هدف اصلی عملیات والفجر مقدماتی که در 17 بهمن 1361 شروع شد، تصرف شهر العماره عراق بود، اما خیلی زود معلوم شد دشمن نسبت به عملیات ما هوشیار است. سال 61 فضای کشور به شدت سیاسی بود و منافقین (سازمان مجاهدین خلق) و احزاب کوموله ...
شهیدی که به دست قاتلان کومله ارباً اربا شد
وسالم پرسیده بودی، خب راستش چند سالی از صفرعلی بزرگتر بودم، اما خطمان یک چیز بود، امام خمینی؛ صفرعلی هم متولد بهمن 1332 بود. خیلی خوشتیپ، آنقدر که همه برای لباس هایش سر و دست می شکستند و دوست و آشنا برای روز خواستگاریشان از او قرض میگرفتند، اما بعد از تمام شدن خدمت سربازی اش دیگر خودش نبود، انگار به جای خون در رگ هایش حماسه جریان داشت. عکاس انقلابی آها داشتم از حیاطمان ...
به مناسبت سالروز بازگشت اسرا به ایران؛ عزاداری در اسارت/ هرچه دارم از برکت خدمت به حضرت معصومه(س) است
کند رفتیم و گفت و گویی را با وی داشتیم که در ادامه می خوانیم: با عرض سلام و تسلیت ایام شهادت اباعبدالله(ع) لطفا خودتان را برای مخاطبین ما معرفی کنید؟ با سلام و تسلیت ایام تاسوعا و عاشورای حسینی بنده حسنعلی شبان، متولد 1343 در شهر مقدس قم هستم که سالها لباس پاسداری به تن داشتم و با همین لباس پاسداری اسیر دشمن شدم و بعد از آزادی هم پاسدار بودم و در کنار آن خادم افتخاری حرم مطهر ...
خاطراتی از 78 ماه اسارت/ شنیدن خبر فوت امام خمینی (ره) تلخ ترین خاطره دوران اسارت
البیضه عراق همراه با سایرین در حال مجروحیت به اسارت درآمدم، بیان داشت: زمانی که عراقی ها ما را در حالی که مجروح بودیم به اسارت درآورده بودند ما را ساعت ها در یک بیابان با دست های بسته بدون آب و غذا نگه داشتند. رخشانی با اعلام اینکه در زمان اسارت در چهار اردوگاه رمادی شش، رمادی هفت، موسع و تکریت 17 بودم، گفت: قسمت عمده اسارتم در کمپ رمادی هفت بود به دلیل اینکه شکل گیری این اردوگاه از ...
آزادگان آمدند همان طور که رفته بودند؛ دلیر و مقاوم
بنا به دستور مقام معظم رهبری شکل گرفته است، می گوید: این ستاد 270 واحد در سراسر کشور دارد که تاکنون برای 96 درصد از آزادگان اشتغال ایجاد کرده است و 5 هزار و 300 نفر از آزادگان تحصیلات خود را بعد از بازگشت به ایران ادامه دادند که 365 نفر آن ها در رشته های پزشکی و 406 نفر دیگر در سایر رشته ها تحصیل کردند. این آزاده اظهار می دارد: در سال 82 پرونده مفقودین جنگ ایران و عراق بسته شد و حدود 25 ...