طلاق زوج جوانی که در کافه با هم آشنا شده بودند
سایر منابع:
سایر خبرها
دختر 14ساله: از نیت پدرم آگاه بودم و او نیمه شب به اتاقم آمد
بردباری رفتارهای خشن پدرم را تحمل می کرد و می گفت: دخترم وقتی بزرگ شدی از پدرت طلاق می گیرم و در کنار هم زندگی خوب و آرامی را می سازیم. من هم روزها و ماه ها را می شمردم تا زودتر بزرگ شوم و بتوانم در کنار مادرم زندگی آرامی داشته باشم. گاهی وقت ها که اشک های مادرم را می دیدم احساس عذاب وجدان داشتم و دست های کوچکم را رو به آسمان بلند می کردم و از خدا می خواستم که این روزها زودتر سپری شوند. هفته قبل ...
آخرین مکالمه تلفنی شهید اندرزگو
است گوش دادی. احمد نصیری فرید : کی به شما گفته اندرزگو : حالا اونها را میخواستم بدهی درب منزل مُری، جنس ما را احمد نصیری فرید : ساعت 12 بروم اندرزگو : چون اکبر در حال حاضر خودش اینجاست احمدنصیری فرید : نمیشه الان ببرم اندرزگو : الان چون خودش نیست آنجا و جنسها در دکان اکبر بیارید در خانه مری و من در آن دکان نمیرم آخه احمد نصیری فرید : خود اکبر بیاورد اندرزگو : خود اکبر میگفت که درب دکان ...
از ماجرای شکایت سحر قریشی از سام درخشانی تا طلاق وی
شروع بازیگری ودر سال 1385 بود. در آن زمان مادرم در انگلیس بودو پدرم هم در ایالات امریکا زندگی میکرد. بعد از بازیگر شدن و مشهور شدنم خانواده همسر سابقم تلفنم را پاسخ می دادند. خودشان را مدیر برنامه من معرفی می کردند و چند تا پیشنهاد کار راهم رد کردند. بعد ازآن چند گفت وگو عجیب وغریب کردند. طلاق سحر قریشی طلاق گرفتم چون خوشبخت نبودم! هیچ کس از خوشبختی فرار نمیکند و من واقعا ...
قتل وحشتناک زن جوان سقزی + عکس
را آشتی داده بودند و در این چهار سال خیلی کم خواهرم سر زندگی اش بود و همیشه در خانه ما بود. من چند بار به او گفته بودم که اگر با شوهرت سازش نداری، از او طلاق بگیر. اما صبری می گفت که شوهرم من را دوست دارد و حالا که یک فرزند هم دارم نمی توانم به طلاق فکر کنم. در حالی که شوهر صبری بعد از بازجویی، در حال حاضر آزاد است، رسیدگی به پرونده برای روشن شدن علت مرگ مشکوک صبری خلعتبری ادامه دارد. منبع: رکنا انتهای پیام/ ...
از این که شهید نشدم خجالت می کشم
دفاع از دین و مملکت به جبهه رفته است. هر وقت به فکر من افتادی به فکر دیگران هم باش به یاد طفل 12 ساله ای باش که نارنجک به خود می بندد و زیر تانک می رود. خداحافظ پدرم؛ و از تو برادر عزیزم می خواهم که اگر در کار های خانه تو را ناراحت کردم مرا ببخشید و از من راضی باشی و حلالم کنی و همچنین از تو می خواهم که از همسایگان و از اهالی محل که اگر از من ناراحت شده بودند از قول من بگو که اکبر از شما ...
انتظارات یکطرفه!
؛ اصلاً عقل می گوید که شما نباید همین حرف را بزنی، چون به ضرر نظام است. شما شخصیّتی هستی، سابقه ای داری، الان هم محترمی. حالا انتخابات است، چیزهایی پیش می آید. من فکر می کنم که شما با وجود این تظاهراتی که شده، راهی نشان بده که بشود دنبال کرد. باز توضیح داد که نه، این جوری نمی شود و ما باید چنین و چنان کنیم. من گفتم آخر شما فرمولی یا راهی بدهید و بگویید من این طوری این حق و حقوق را احقاق می کنم. بعد ...
از داخل ایران احمد مسعود را تخریب می کنند/ فشار می آورند که با طالبان صلح کند/ چرا الان یکدفعه عکسهای ...
متولد نشده بودند. آقا 1371 تا الان را حساب کنید، می شود 30 سال. نسلی که دارد اعتراض می کند. حداکثر بین 18 تا 35 سالش است، یعنی آن موقعی که افشار اتفاق افتاده، سه سالش بوده. آقا من آن جا بودم، دروغ می گویند به شما. خب حرف من را بشنوید. مگر نه این که من بسیجی ام، مگر نه این که با مرتضی آوینی در روایت فتح پیر شدم. بیایید و حرف من را بشنوید. عکسی که می گویند برای 2 سال پیش است. ...
زن 36 ساله: شوهرم بخاطر مشروب در کوچه بیهوش می شود
که باید برای یافتن چاره اساسی با یک مشاور آگاه و کارشناس امور مواد مخدر مشورت کنم. از آبروریزی می ترسیدم و از سوی دیگر هم نمی خواستم خانواده ام از اعتیاد همسرم با خبر شوند. خلاصه بحث و جدل های من و هوشنگ از همین جا شروع شد و دیگر اعتمادم را به او از دست دادم. با آن که چند بار قول داد به خاطر من اعتیادش را کنار می گذارد ولی همه حرف هایش یک مشت وعده های پوچ و توخالی بود. زمانی که دیگر کارد به ...
کاش می شد کسی بیدارم می کرد
دادم و دیگر حاضر نیستم خرجی تو را بدهم، بمان همانجا درست می شود. دختر جوان با اشاره به رضایتش برای تعیین 314 سکه به عنوان مهریه می گوید: برای فرار از دست پدرم و شرایط خانه به مهریه کم راضی شدم. الان نه روی برگشتن داشتم نه دلی برای ماندن. در یکی از روزها تصمیمم را گرفتم و به نی ریز برگشتم و به دادگاه آمدم و تقاضای مهریه کردم. من به امید زندگی رفته بودم. با داشتن و نداشتنش می ...
برگرداندن نشانه های دین به جامعه انسانی از مبانی حرکت امام حسین(ع) است
خود را شناسایی کنید. الان شما به عنوان شنونده یا بیینده دارید مطلبی را گوش می دید یا می بینید خب وظیفه یک شنوده چیست. بشارت بده به بندگان من که حرف ها رو گوش می کنند و بهترین آن را طبعیت می کنند. این استاد علوم دینی گفت: اگر بخواهیم ساده تر بگوییم باید بگوییم برای شناخت وظیفه خود همیشه و همه جا بگویم الان و اینجا به من چه گفته می شود. وقتی به نماز ایستاده ایم به ما نماز گزار گفته می شود ...
الهام حمیدی از زندگی در برج 72 ملت پرده برداشت / ورشکسته ام! + عکس ها
پولساز داشته باشند وگرنه از پول بازیگری، این هزینه ها تامین نمی شوند. بازیگرها عموما مجبورند با سیلی صورت خود را سرخ نگه دارند. همه می خواهند بدانند تو چه لباسی می پوشی، کجا زندگی می کنی یا چه ماشینی سوار می شوی. برعکس ستاره های کاخ نشین آن سوی آب ها، ما در حسرت یک خانه ایم که مال خودمان باشد. خود من به شخصه هیچ پشتوانه مالی ندارم و اگر خدایی ناکرده پایم بشکند و دو ماه در خانه باشم ...
چارچوب خانواده بر روی عُرف پسندیده باشد
الْکِبَرَ (إسراء/ 23)، عِنْدَکَ یعنی نزد تو، کِبَر ، یعنی کبیر، پیر شده، پدرت، مادرت باید در خانه ی خودت پیر بشوند، یعنی این ها را سالمندان نفرست. حالا سؤال آخر این خانه های تنگ چهل متری، پنجاه متری کمتر، بیشتر، عروس جوان، بچه ها، کوچولوها می خواهند بازی کنند، این پیرزن هم می خواهد بخوابد، نمی شود یک پیرزن و پیرمرد را آورد پهلوی یک بچه ی کوچولو و یک عروس جوان، به هم نمی خورند، مثل پیوند اسفناج و گلابی ...
مردی شبیه حرف هایش
پروردگارش رفت و زمین از همیشه خالی تر شد، مردی که اندیشمند بود و فرزانه و به قول نفیسه رحمانی، یکی از نزدیکانش: همه عمر مثل حرف هایش زندگی کرد و نظریات و اندیشه هایش را عملا نشان همه داد. کرونا دلیل فوت نبود رحمانی درباره بیماری و فوت استاد حکیمی می گوید: تا خرداد امسال استاد تنها زندگی می کرد و همه امورات زندگی شان را طبق روال عادی انجام می دادند. خرداد به کرونا مبتلا و در ...
حیله نظامی یک ایرانی در سوریه رو شد!
توانم بیایم؛ به همین خاطر رفتم لبنان و با دوست هایم آنجا بودم تا کاملا مداوا شوم. روزهای باصفایی بود... فقط اگر می شود اسم من را ذکر نکنید! **: عکست را که می خواهیم بگذاریم... عطوی: لطفا طوری بگذارید که قابل شناسایی نباشد. چون دوست ندارم. کتابم را هم که دارم می نویسم می خواهم با اسم مستعار چاپ کنم. **: مگر اسم مستعار جهادی ندارید؟ همان که همه از آن استفاده می ...
چه کسی رویای بچه های آشور را آشفت؟/ رازهای جزیره خالی از سکنه
انه هایشان دیگر اتفاق نخواهد افتاد اما این دلیل نمی شود که آن منطقه رها شود. * منطقه ای که در نبود عوامل انسانی واقعاً بکر مانده و در جایی از فیلم دیوارنوشته های زمان انقلاب را هنوز در شهر می بینیم. بله. بکر مانده است. در مستند هم مطرح می شود که هر استان داری می آید ایده و طرحی را مطرح می کند اما 6 ماه بعد تغییر می کند و طرحش هم فراموش می شود. من چرا باید دنبال چنین آدمی ...
مرد جوان در برابر درخواست قصاص چشم
قدر نبود که من بخواهم به خاطرش درگیر شوم، با اینکه چیزی نگفتم اما آنها که حال طبیعی نداشتند، شروع به عربده کشی کردند و ساتیار با چوبی که در دست داشت شیشه های مغازه را شکست. شکسته شدن شیشه های مغازه صدای فجیعی ایجاد کرد. پدر پیرم ترسیده بود و من نگران بودم هر لحظه اتفاقی رخ بدهد و او سکته کند؛ چون پدرم مشکل قلبی هم دارد. من برای اینکه دو مشتری مست را بترسانم و کاری کنم که آنها از مغازه دور ...
خاطراتی شنیدنی از تلاش امدادگران در دوران دفاع مقدس
از نهر بیرون کشیدم و به سمت عقب دویدم. تیر بود که به طرفم شلیک می شد. فقط می دویدم. برای نجات جانم چند برابر سرعت معمولی دویدم. صدای یکی از نیروهای ایرانی را شنیدم: بپر به طرف صدا شیرجه زدم. خیس عرق بودم. بعد از پریدن در سنگر، نفس عمیقی کشیدم و گفتم: نامردا کجا رفتین؟ می خواین عقب بکشین یه خبری بدین. شما به امدادگر احتیاج ندارین که من رو جا گذاشتین. منابع: 2- امدادگر کجایی، ص 87 3-امدادگر کجایی، ص 115 انتهای پیام/ ...
قسمت 6/ نقشه ی عملی کودتای وطنی!/ طرح ریزی برای انهدام مخازن نفت و بنزین ایستگاه راه آهن
کرمانشاه شد. همه تا درِ منزل او را بدرقه کردیم. پدرم تاکید کرد که در خیابان های شهر در هیچ نقطه ای حتی برای گرفتن بنزین هم توقف نکند و بنزین و روغن لازم را بعد از کرج در بین راه تهیه نماید. همه با او روبوسی کردیم. مقابل درِ ورودیِ منزل، پدرم دست خود را روی شانه های فرزانگان گذاشت و پس از آن که چند دقیقه ای برای تقویت روحیه ی او به طور شوخی و مزاح با او گفت وگو کرد گفت: من یقین دارم فرداشب ...
تماشا کنید: فراز و فرودهای 4 ساله وزارت ارتباطات از زبان آذری جهرمی (قسمت دوم)
گذاری هم به تبعیت از شما و دستگاه های اجرایی و امنیتی هم به تبعیت از شما این مساله را رعایت کنند و یک اطمینان بخشی و مسیر حرکت کلی هم برای مردم شود. ایشان هم بزرگواری فرمودند، منت گذاشتند، بررسی کردند و بعد چنین دستوری را صادر کردند. گفتم شما در برابر این مساله چکار کردید؟ شما مگر قانون گذار نیستید؟ تو نماینده مجلس وقتی نگرانی که دستگاه امنیتی کشور به اطلاعاتت دست اندازی می کند وای به حال مردم. خب ...
یادی از شهید حسن ر کنی جانشین فرمانده گردان لشکر 5 نصر
خیلی ناراحت بود. مادرم گفت: حسن به شما چه گفت؟ پدرم گفت: حسن گفت بابا من را حلال کنید. بعد گفت: این دفعه دیگر بر نمی گردد. مادرم گفت: چرا این حرف را می زنی؟ پدرم گفت:، چون تا به حال حلالیت نخواسته بود. برادر شهید به جای دانشگاه رفت جبهه زمان جنگ، حسن هم زمان با کنکور دانشگاه، در سپاه نیز ثبت نام کرد. آن موقع بخشنامه ای آمده بود افرادی که می خواهند وارد سپاه شوند ...
گفتگوی جذاب با نیوشا ضیغمی
ایجاد نکرده؟ – نمی توانم بگویم هیچی. ایجاد کرده اما من را اسیر نکرده. به نظرم هر کس که می گوید من اسیر شهرت شده ام و از این موضوع ناراحتم، دروغ می گوید چون اگر بد است پس چرا اینقدر دنبال آن می دوید؟! شاید باورتان نشود اما من در هفته ده ها بار این حرف را به خودم می زنم که فکر نکن خبری شده، اینها حباب است و فردا ممکن است نباشد. یعنی شهرت روی شما هیچ تاثیری نداشته؟ ...
فیلم افشاسازی امین حیایی درباره مادر پسرش دارا حیایی | عکس مادر دارا حیایی
وقتی از دفتر آقای نعمت ا... تماس گرفتند، با پدر صحبت کردم و او گفت اگر فکر می کنی نمی توانی و از عهده اش برنمی آیی اصلا بازی نکن. من هم خوب فکر کردم بعد رفتم تست دادم، صحبت کردیم و گفتند توانایی اش را دارم، همین باعث شد به این موضوع فکر کنم که می توانم بازی کنم یا خیر. به همین دلیل بعد از شعله ور سراغ کلاس های بازیگری رفتم و متوجه شدم که توانایی هایی دارم. چون کاملاً در این فضا بودید ...
آموخته های یک فرمانده از دفاع مقدس
فرمانده شد. اگر آقای قربانی می ماند، حرف ما را گوش می کرد و تیپ مان را نگه می داشت یا حاج مهدی محمدی هم همین طور، چون خودش تیپ مان را درست کرده بود. خلاصه یک سری آمدند و فقط لشکر محوری بود. گفتم: بابا! در مازندران فقط لشکر 25 کربلا، بقیه را وِل کن. آن ها رفتند در تقسیم بندی، بعد تیپ مالک و ظفر را ادغام کردند. فرماندهی کل نامه زد که تیپ شما منحل شد. من رفتم و گفتم: آقای قالیباف! اگر با من ...
در شرایط بی پولی، حذف تخصص های طراحی لباس و موسیقی اجتناب ناپذیر است
کارگردان طراح لباس را حذف کند و به جایش لباس بازیگران را از خانه اش بیاورد؛ اصلا می دانید هزینه های دیگر اجرا چقدر است؟ حتی همین هزینه تبلیغاتی که با آن اجرایشان را به آدم ها نشان دهند. کسی که این حرف را می زند نه می داند اجاره خانه چیست و نه قسط بانک؛ می دانید چند نفر از بچه های تئاتری در این دو سال سراغ کار با اسنپ رفتند؟ چند نفرشان طلاق گرفتند، چند نفر حال شان بد است، چه کسانی کرونا گرفتند در این ...
شکایت زن 19 ساله/شوهرم با دوست دخترهایش جلو چشمان من مهمانی شیطانی می گیرد
آغاز کنم. اگر چه به خاطر همین اختلافات، دوران نامزدی ما چهار سال طول کشید اما در نهایت دخالت های بی جای آن ها در زندگی من موجب شد برخلاف میل باطنی از پسرخاله ام طلاق بگیرم. بعد از این ماجرا در یک کارگاه خیاطی مشغول کار شدم و در خانه پدرم زندگی می کردم تا این که روزی زمانی که قصد سوار شدن به اتوبوس را داشتم، جوانی در شلوغی جمعیت دستم را گرفت و با خواهش و تمنا از من خواست سوار ...
مالان تو شاهد باش!
به روشن کردن تلفن دستی ام نبود، اگر روشن بود خبرِ نزدیک شدن جنگجویان طالب به هرات را می دیدیم. آن وقت شاید الان اوضاع فرق می کرد. پرتو را تا خیابان اصلی نزدیک خانه شان رساندم و بعد روانه خانه خودمان شدم. سلیمه خانم بیدار بود، قرآن می خواند و اشک هایش به پهنای صورت جاری بود. ملا احمد مثل هر شب هنوز نرسیده بود، این چند وقت سرش به آموزش جنگجویان طالب گرم بود. مرحوم مادرم اسم فریدون را ...
منظور از صراط مستقیم در قرآن و موانع رسیدن به آن
یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ؛ و اگر پیروی از اکثر مردم روی زمین کنی تو را از راه خدا گمراه خواهند کرد ، پس اگر با بیشتر مردم روی زمین قاطی شوید و جذب آن ها شوید و حرف های آن ها را گوش کنید از راه خدا شما را خارج می کنند که در ادامه همین آیه خداوند می فرماید: إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ؛ که اینان جز از پی گمان و هوا و هوس نمی روند و جز اندیشه باطل و دروغ چیزی در دست ...
هادی پور: می خواهم در پاریس با المپیک تسویه حساب کنم/ قهرمانان سابق بی مهری کردند
... از چند ناحیه مصدومیت داشتم و باید یک به یک به این مصدومیت ها رسیدگی می کردم. مشکل اصلی ام پارگی ACL و مینیسک بود که تحت عمل جراحی قرار گرفتم و فکر می کنم بعد از شش ماه بتوانم بازگردم. تسنیم: بعد از شش ماه قرار است تمرینات را شروع کنی یا به مسابقات بازگردی؟ فکر می کنم بعد از 6 ماه بتوانم به مسابقات بازگردم. پزشکم گفت بعد از 4 ماه می توانم به صورت سبک تمرینات تکواندو را ...