سعی من همیشه بر شادکردن یک ملت بوده است
سایر منابع:
سایر خبرها
از بازیکن اسبق استقلال تا کاپیتان تیم ملی در جام جهانی: ستاره های سوخته!
...، خیلی زرنگ بودند. مثلا مجتبی انصافی، هواداران را به خانه اش می برد و شام و ناهار می داد تا هوایش را داشته باشند. اگر این بازیکن 100 تا اشتباه هم می کرد، هواداران تشویقش می کردند؛ اما کافی بود همان اشتباه را ما بکنیم، دیگر حیا کن، رها کن ها شروع می شد. باقر احمدی: وقتی به اهواز رفتم، خیلی بچه سال بودم. فکر نمی کردم دوام بیاورم. فوتبال بازی کردن در خوزستان سخت است، چرا که در این ...
ماجرای تعزیه خوانی بازیگر نون خ / صالحی از شاگرد نانوایی تا ایفای نقش اصلی
بسیار زیادتر از کار مهندسی بود و دانشگاه را به اجباری که بود رفتم به خاطر همین شغلم را به طبیعت گردی و گرشگری تبدیل کردم و به سفرهای خارجی رفتم؛ بعد دیدم همه کشورهایی که می رفتم شبیه هم شده است و فهمیدم باید به جاهایی بروم که در دوران دبستان آرزویش را داشتم. وی بیان کرد: دقیقا در نقطه قطب شمال و جنوب شش ماه روز و شش ماه شب داریم اما هرچه پایین تر می آییم طول روز و شب فرق می کند. در قطب ...
اختلاف سنی زیاد مازیار فلاحی و همسر لاکچری اش + عکس
... حدودا سال اول دبیرستان بودم که به ورزش های رزمی علاقه مند شدم و برای شروع به سراغ رشته تکواندو رفتم تکواندو را حدود 4 سال ادامه دادم و تا سال چهارم دبیرستان به همراه یکی از همکلاسی هایم در این رشته فعالیت می کردیم در کنار تکواندو، علاقه زیادی هم به رشته فول کنتاکت (فول کنتاکت کانادایی) داشتم و وقتی شنیدم این رشته وارد کشورمان شده، به سراغ استاد ستار علیپور رفتم و سه سال متوالی خدمت ...
مجاهدت نماد صبر و انتظار در راه خدا
مدافعان دین مبین اسلام و نظام اسلامی هستند که در هر زمان و مکانی که لازم باشد با اطاعت از امر رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامی با یک حرکت همه معادلات سیاسی و نظامی دشمن را بر هم می زنند و طرح و نقشه استکبارگران جهانی را نقش بر آب می کند، چون ایثارگران تربیت شدگان مدرسه عشق و همسنگران شهیدان گلگون کفن هستند. احمدی خود را اینگونه معرفی می کند: فرزند سهراب متولد سال 1340 در نوراباد هستم که 14 ماه ...
اهواز آخرین خطی که می توانستم نزدیک شهید کسایی باشم
می دانم که در آموزش و پرورش مشغول بوده و زمانی در مدرسه راهنمایی هاشمیه کار می کرد. پس از کش و قوس های فراوان سرانجام موفق به یافتن من شد و به همراه خانواده به خواستگاری آمدند. محمد حسن آن زمان 30 ساله و من 29 ساله بودم. که خداوند تقدیر ما را پس از بارها خواستگاری مقدر کرد و با همدیگر ازدواج کردیم. صحبت های خواستگاری ما حول محور جنگ و دفاع مقدس بود؛ چرا که آن زمان فقط چند ماه از شروع ...
روایت شهید صیاد شیرازی از ملاقات اضطراری اش با امام(ره)
همان حالت شکستگی که داشتم و خیلی نگران هم بودم، رفتم خدمت حضرت امام (س). ولی یک حال خوبی هم از بابت زیارت حضرت رضا (ع) داشتم به خاطر اینکه شب را در حرم بودم و همین مرا آماده کرده بود که در مقابل حضرت امام حرفم را درست بزنم. خدمت امام یک گزارش ده پانزده دقیقه ای ارائه دادم. شاید طولانی ترین ملاقات من با حضرت امام همین جلسه بود. هیچ چیز یادم نیست که در آنجا چه گفتم و از امام چه شنیدم ...
پدرم می گفت اگر امیرارسلان نامدار را تا آخر بخوانم آواره می شوم/ نویسندگی به کسی که می نویسد تحمیل می شود
بودم شناختمش. سال ها بعد از انتشار بچه آهوی شجاع دو داستان برای کودکان به نام های کتابخانه و کفش های سفید نوشتم که جایی چاپ نشده اند. بعد از چاپ بچه آهوی شجاع، رفتم سراغ داستان نویسی که پیش تر شروع کرده بودم. از انتشار بچه آهوی شجاع خیلی خوشحال بودم. من هم کتابی داشتم. البته ماجرای داستان ساده انگاری محض بود. بچه آهو، گیاه سمی می خورَد و می رود جلوی پلنگ. پلنگ او را می خورد، مسموم می شود و ...
ناگفته محمد فیلی از یک نقشِ پیچیده/ شمر را نمی خواستم بازی کنم چون از برخورد مردم می ترسیدم
محمد فیلی بازیگر نقش شمر سریال "مختارنامه" میهمان شب نشینی تلویزیون شد. او با این نکته صحبت هایش را آغاز کرد که بارها گفته ام از کودکی از شمر متنفر بودم و فکر نمی کردم موقعی قرار باشد این نقش را بازی کنم. دوست داشتم در سریال مختارنامه کار کنم، وقتی مرا صدا کردند فکر می کردم هر نقشی را به من بدهند غیر از شمر. وی افزود: در آن زمان بیشتر کارهای طنز می کردم وقتی به دفتر مهندس فلاح تهیه کننده ...
هرکس مرا می دید این پیروزی خجسته باد را می خواند!
هم این اتفاق تکرار شد. همه رزمندگان به شوخی و خنده می گفتند ما کار خودمان را بکنیم هرچه شد، شد و برنامه ام را برایشان اجرا کردم. تا سال 67 و عملیات مرصاد که آخرین باری بود که به جبهه رفتم و آن زمان یک گروه کر تشکیل داده بودم و با هم برنامه اجرا می کردیم. بسیاری از شهدای ما از شاعران بودند که در جبهه ها شهید شدند و طبق آمار بیش از 300 شهید هنرمند در عرصه های مختلف آهنگسازی، خوانندگی ...
عملیات های دوران دفاع مقدس باید در دانشگاه های دنیا تدریس شود
.... تصمیم گرفتم برای ده روز مهمات را تهیه کنم. از همان جا با وزیردفاع وقت سوریه تماس گرفتم و اعلام کردم که این مهمات را نیاز داریم و هواپیماهای ما تا شب باید این مقدار سلاح را بارگیری کنند. هماهنگی ها انجام شد و با فالکون به دمشق رفتم و کمتر از 36 ساعت مهمات مورد نیاز عملیات را تهیه کردیم. از این جهت هرگز مایوس نمی شدم و هیچ کاری را غیرممکن نمی دانستم. عملیات اصلی ایران کربلای چهار ...
17 سال خاطره بازی با یک آتش نشان
پلاسکو صحنه همدلی مردم هم بود. -بگذارید از سنگ تمام گذاشتن مردم بگویم. حادثه در سرمای سوزناک زمستان بود، همان روز های اول یک خانم 100 جفت دستکش و کلاه خریده بود و برای آتش نشان ها آورده بود تا نیرو ها سردشان نشود. هر ظهر و شب رستوران ها برای ما غذا ارسال می کردند که روی ظرف ها دلنوشته هایی را نوشته بودند که ما را امیدوار و دلگرم می کرد. *پشیمان نیستید که آتش نشان شدید؟ ...
دفاع مقدس به روایت موسی حقیقی، جانباز محله سرافرازان | نوجوان رفت و جوان برگشت
تعریف می کند: عراق برای حفظ سلیمانیه گارد ریاست جمهوری را به آنجا آورد. منطقه ما را محاصره کرد و خط را شکست. درگیری های ما ادامه داشت تا حدود 8 صبح که متوجه شدیم محاصره شده ایم. اطراف ما همه اسیر و شهید شده بودند و ما بی اطلاع بودیم. من بی سیمچی گردان بودم. شب عملیات فرمانده گردان شهید شد و معاون او را هم موج گرفته بود. فرماندهی گردان دست من افتاد. شب سختی بود. یکی از بچه ها دقیقا کنار من شهید شد ...
ناباورانه پدری باربد بابایی برای 2 دختر دوقلوی بزرگش ! + عکس قدیمی و جدید
متولد 20 شهریور 1357 در تهران ، بازیگر و مجری تلویزیون است. فارغ التحصیل لیسانس مترجمی زبان انگلیسی از دانشگاه آزاد می باشد که از اجرا در شبکه ماهواره ای شروع کرد و در ایران با شب کوک به شدت مشهور شد. با نمایش پرتگاه در سال 1377 به صورت حرفه ای وارد بازیگر شد.به تازگی تصویری از و دو دختر دوقلو منتشر شده است. باربد بابایی به روش متفاوتی تولد فرزندانش را تبریک گفت. به گزارش رکنا، تصویری ...
بازی خوب نتیجه کارگردانی درست است
از همه، شروع قدرتمند او در فیلم ساحره و سریال امام علی (ع) به یادماندنی باشد، اما سویه دیگری از توانمندی این بازیگر را اتفاقاً در نقش های کمدی و در فیلم های ورود آقایان ممنوع و نهنگ عنبر دیده ایم. دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از جشنواره فیلم فجر برای بازی در نقش خانم دارابی – مدیر جدی دبیرستان- گواه این مدعاست. ویشکا آسایش پس از این موفقیت، در نقش های مشابهی نیز ظاهر شد ...
اینکه می گویند آقای منتظری در قضایای مهدی هاشمی دخالت نداشته، دروغ محض است/ کینه ورزی منتظری علیه امام ...
بودند که اجازه بدهید بررسی و در ملاقات بعدی خدمتتان عرض کنم. مجدداً ما را خواستند و به دفتر ایشان رفتیم و ایشان از ما پرسیدند که چه کار کردید؟ من شروع به صحبت کردم و گفتم واقعیت این است که کار جدی ای نکرده ایم. علتش هم این است که موضوع برای ما حل نشده که امام چرا اینقدر روی این قضیه حساسیت به خرج می دهند؟ ما از همان جا برگشتیم و نشستیم و با این سه نفر از دوستان جلسه گذاشتیم و ...
برادرهای دوقلویی که 38 سال است از هم جدا شده اند
اواسط زمستان بود که برای استراحت به تهران برگشته بودیم. برف شدیدی باریده بود؛ از آن برف های معروف دهه 60 که دور اول پارو کردن تمام نشده دوباره برف همه جا را سفیدپوش می کرد و مجدد باید پارو می شد. بچه های محل مأمور شدیم تا برف پشت بام ها را پارو کنیم و بعد از آن مشغول پاکسازی برف داخل کوچه شویم. فردای آن روز فرید باید اعزام می شد منطقه. یادم نمی رود که هنوز لباس هایش از بارش برف و پ ...
خاطرات زنان حاضر در دفاع مقدس ، ناگوار اما غرور آفرین/ پرستار حاضر در جنگ: تلخ گذشت
خدمت شدم. به مناطق درگیری چند بار اعزام شدید؟ من دو بار اعزام شدم، بار دوم از طریق خود بیمارستان رفتم اما بار اول توضیح دادم که خودم شخصا برای والفجر4 اقدام کردم. در زمان حمله خیبر در اهواز، حضور داشتم و شاهد صحنه هایی دردناک از مجروحیت رزمندگان بر اثر حملات شیمیایی بودم. ما آنجا 54 خانم بهیار و پرستار بودیم که مسئولیت همه ی آنها با من بود و گاها از سهمیه خودم می زدم تا پرستارا ...
تقاضای یک افسر از رهبر انقلاب در محل لشکر 92/ فکر کردم جنازه دردش می آید!
صدای مهیبی آمد. صدای انفجار بود. سراسیمه از خانه دویدیم بیرون. آن روز 31 شهریور بود؛ آخرین روز تابستان شهر شور و هیجان خاصی داشت. همه دنبال خرید کیف و لباس و کفش و این جور چیز ها بودند. بچه ها ذوق مدرسه رفتن داشتند. ولی همین شهر پر از تحرک در یک لحظه به یک شهر جنگ زده تبدیل شده بود. عراق از همان ظهر شروع کرد، یک بند شهر را می زد. مردم همه وحشت زده بودند؛ سردرگم بودند که چی شده، چی نشده ...
شیوه او، منطق مناظره بود
گرفت و این همان است که ساواک آن را فعالیت مضره نامید! از طرف دیگر سید عبدالکریم هاشمی نژاد از همان روزهای آغاز نهضت امام، در کنار رهبر و مقتدای خویش فعالیت کرد که اوج آن در سال 1342 بود. سید که در ایام عاشورای هر سال در تهران به منبر می رفت، چند روز قبل از 15 خرداد 1342، در مسجد مروی، هیئت یزدی ها، بازار سرای ملا علی و هیئت حسینی تهران به منبر رفته و سخنرانی های پرشوری علیه رژیم و در ...
نواخته شدن زنگ ایثار و مقاومت در 3400 مدرسه
با اشاره به ادامه دشمنی جهان استکباری علیه ملت انقلابی ایران در طول 42 سال گذشته گفت: امروز این جنگ به شکل جنگ نرم و جنگ اقتصادی ادامه دارد. وی با قدردانی از نقش معلمان در تربیت نسلی شهادت طلب و انقلابی بیان کرد: امروزه نسل جدیدی در کشور به دست معلمان تربیت شده که حضور آن ها باعث اقتدار کشور ما شده و جوانان فرهیخته و دانشمندان در عرصه فناوری هسته ای، نانوتکنولوژی و سلول های بنیادین ایران را ...
خاطرات ناشنیده ناخدا صمدی از شکستن حصر آبادان
می کردم؛ قبل از آن صدای غرش هواپیماهای صدام که به ایران حمله کرده بود را شنیدم. عراق همان موقع هم هوایی و هم دریایی به ایران حمله کرده بود و همه شهرها را به رگبار بمب و تیربار بست. وی ادامه داد: وقتی به دیدن فرمانده رفتم به من گفت برایت ماموریت آمده این در حالی بود که دو ماه بود من بازنشست شده بودم و تسویه حسابم هم انجام شده بود فقط منتظر نفر بعدی بودم که مشخص شود واحد را به او تحویل ...
جنگ + تصاویر
ا همه ماتم زده بودند. دخترم را که برای سنجش کلاس اول به بهداشت بردم، در جواب سوال خانم دکتر که پرسیده بود، چه بازیهایی می کنید؟ گفته بود: با عروسک هامون میریم ارامگاه سر قبر شهدا... . در میان این همه غم واندوه، نویدِ مبادله ی اسرا بهترین خبر بود. هر روز نام عده ای از آزادگان از طریق رادیو اعلام و تعدادی از اسرا آزاد می شدند و ما از این خانه به آن خانه، برای گرفتن ردی از عزیزمان سرگرد ...
درباره خانواده پاکزاد ها که میراثشان تعزیه خوانی است
کودکی در مراسم تعزیه خوانی روستایشان نقش یکی از طفلان مسلم را برعهده داشته است. بزرگ تر که می شود؛ به تناسب سن و سالش نقش هایش تغییر می کند، تا اینکه در سال 1386 به پیشنهاد دایی اش قرار می شود در نقش شمر بازی کند و از همان زمان تاکنون هر روز ظهر عاشورا لباس شمر را بر تن می کند. او برایمان تعریف می کند: سرباز بودم و دوران آموزشی ام را می گذراندم. برای مرخصی به روستای بایگ آمدم، دایی ام ...
سطرهایی خواندنی از رشادت های مردان و زنان غیور وطن
روز چهار نفر سپاهی آمدند و یکی از آنها در داخل چفیه خود چیزی داشت و تیم ترمیم نیز همراه آنها بود. دنبال آنها رفتم و با دیدن همان جنازه جا خوردم، سر او از پیکرش جدا شده بود که برای پیوند به پیکرش آورده بودند؛ دوستان می گفتند که بر اثر خمپاره، پیکر بی سرش تا یک کیلومتری پرت شد و به زور آن را یافتیم. مدتی نیز در نهضت سواد آموزی بودم و در مسجد نیز کلاس های روخوانی، تجوید و آموزش قرآن را ...
روایت شروع عاشقانه زوج اصفهانی زیر پرچم امام حسین(ع)/ از موکب داری در عراق و سوریه تا اهدای نیمی از ...
هستید . فارس: آیا برای مدیریت موکب، همیشه در متن کار بودید یا از دور مدیریت می کردید؟ شیرانی: همان سال که گفتم، وسایل و همه چیز آماده بود، گفتم آقا همه چیز آماده است، تن خواه را دادم دستشان وگفتم بروید، من هم می رسم آنجا مدیریت می کنم، گفتم دخترم نرگس کلاس دوم است و مدرسه اش شروع شده، گفتند نیاز است آنجا باشید، ما که تا آخر شب سیب ها را بار می زدیم، با یک وضع و قیافه ای که ...
وقتی به تاج السلطنه دختر ناصرالدین شاه خیانت می شود
روز عروسی، پایتختی بود و مهمانی آن روز را در باغ داده بودند. ولیکن، من در منزل خود بودم و شوهرم هم پیش من بود. هر دو بچه و جوان بودیم. هر دو از یکدیگر متوقع محبت و احترام بودیم. هر دو می خواستیم مطاع (دارای قدرت فرمان دادن) باشیم. از همان روز اول، هرچه صحبت می داشتیم خصمانه بود. بالاخره، شروع به بازی ورق کرده، داماد به من باخت. من هم یکی دو مرتبه بازی را به هم زدم و حرکات کودکانه می کردم. این ...
ذبیح کردستان از دفاع در جزیره مجنون تا شهادت در قندیل
نیا نیست؟ یک روز پرسیدم آقا اسماعیل چرا این همه تو فکر هستی، جواب داد چیزی نیست چرا همه از من این سوال را می پرسند، گفتم بخدا عوض شدی حتی بچه ها هم حس کردند که عوض شدی. خواب خون شب قبل از شهادت اسماعیل خواب دیدم از در و دیوار خون پایین می آید هرجا هم که خون می آمد وسطش شهید اسماعیل بود بیدار که شدم خیلی ترسیده بودم گفتم وای خدای من این چه خوابی بود که دیدم خودت به ...