اتفاق عجیب پس از مصاحبه زهرا مشتاق خبرنگار ایرانی با ذبیح الله مجاهد
سایر منابع:
سایر خبرها
سرنوشت نامعلوم زنان افغانستان
در ادارات دولتی، طالبان تا حال برای زنان اجازه کار نداده و با هرگونه حضور خانم ها در ادارات دولتی مخالفت کردند . با این وجود در کنار وضعیت بد اقتصادی مردم، هزاران خانواده ای که نان آور آنها زنان هستند در شرایط بد اقتصادی بسر می برند . از سویی هم ممانعت هایی برای درس و تحصیل زنان نیز ایجاد شده و در بسیاری از موارد زن ها و بخصوص دخترها برای خواسته شان دست به اعتراض زدند . ...
از مدینه تا مرو همسفر غریب الغربا می شویم/قَدمتان را سر چشم مان نه، بر روی دل مان نهادید
غریبم (علیه السلام)، برخاست و او را در آغوش کشید و پیشانی شان را بوسید و کنار خود نشاندشان؛ مأمون به مولایمان (علیه السلام) اصرار کرد تا از انگور ها بخورند، اما عالم آل محمد (علیه السلام) به مأمون فرموند: مرا معذور بدارید. مأمون گفت: نکند می خواهید ما را متهم کنید؟ نه. باید بخورید. سپس خودش خوشه ای را در دست گرفت و چند حبه از انگورها را خورد، بعد خوشه را به مولای غریبمان (علیه السلام) داد ...
راه و رسم حضرت محمد(ص) رحمت و محبت بود/ نگاهی به زندگی اخلاقی پیامبر +زندگی نامه
براساس واگذاری نوع کار و مسئولیت است. پیامبر نیز چنین خواسته که زن و مرد در مسئولیت مساوی باشند بی آنکه ستم و اجحافی در کار باشد. از نظر پیامبر خدمتگذاری در داخل خانه به زن واگذار شده است و خدمت گذاری در خارج خانه بر دوش مرد نهاده شده است. بدین جهت که زن با طبیعت زن بودن و لطافت روحش در اداره خانه که به دوستی و مهربانی و محبت مبتنی و استوار می شود، سزاوارتر است. پیامبر با همه عظمت و موقعیت در ...
إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ ...
به محضرش رسیدم، سلام کردم، جواب سلامم را داد و پرسید: کیستی؟ عرض کردم عدی بن حاتم هستم، آن حضرت برخاست و مرا به سوی خانه اش برد، در مسیر راه با این که مرا به خانه می برد، بانویی سالخورده و مستضعف با او دیدار کرد، اظهار نیاز نمود، پیامبر (ص) به مدتی طولانی در آنجا توقف کرد و آن بانو را درمورد تامین نیازهایش راهنمایی فرمود. با خود گفتم: سوگند به خدا این شخص پادشاه نیست. سپس از آن جا ...
ده ویژگی اخلاقی امام مجتبی (ع)
. امام برای اینکه او بیش تر شرمنده نشود، فرمود: از جدم رسول خدا (ص) شنیدم که به همسایه مهربانی کنید. یهودی با دیدن گذشت، چشم پوشی و برخورد پسندیده ایشان به خانه اش برگشت، دست زن و بچه اش را گرفت و نزد امام آمد و از ایشان خواست تا آنان را به دین اسلام درآورد. [15] پیشوایان پاک دین: به دلیل بهره مندی از ویژگی عصمت و دوری از عصیان و اشتباه، برترین مربیان اخلاق برای انسان، به ویژه ...
روایت فرمانده ای که با مجروحیت شدید به زیارت امام رضا(ع) رفت
جانباز شروع شد، ادامه می دهد: از همان موقع هم دفتر و کتاب و درس تعطیل شد، عشق به او، وضعیت جانبازی اش را برایم سهل و آسان کرده بود؛ اصلاً به سرزنش های بعضی ها اهمیت نمی دادم. چنان عاشقش شده بودم که دوست نداشتم، لحظه ای از او جدا شوم، چند روز بعد از ازدواجمان دوباره به جبهه رفت. همسر سردار طباطبایی می گوید: جمال انسان عجیبی بود، وقتی از جبهه به مرخصی می آمد، در ظاهر دغدغه جنگ در سر نداشت ...
زارعی: واقعیت طالبان با آنچه علیه آنها می گویند فاصله دارد
تاریخ طالبان صحنه هایی داریم که، طالبان دست به اقدامات قتل و کشتار طرف مقابل خود زده است؛ امّا باید توجه داشت که این خشونت مذهبی نیست بلکه خشونت قومی است و یک فرهنگ قومی در بین پشتون ها با این مبنا وجود دارد و اینکه در تلویزیون، به زنان اجازه فعّالیّت نمی دهند؛ به این دلیل است که آنها این را نه تنها یک محدودیت و تحقیر نمی دانند بلکه آن را یک نوع دفاع از کرامت و عزّت زن می دانند. زن های پشتون هم ...
زن برای اینکه جمعه ها سر کار برود، جان همسرش را گرفت
...، چه برسد به این که موادمخدر مصرف کند. پسرمان مدت ها بود که با همسرش دچار اختلاف شده بود و با هم درگیری داشتند. آخرین بار هم از بچه هایش شنیدیم که با یکدیگر درگیر شده بودند تا این که خبر رسید پسرمان در خانه فوت شده است. بچه هایش می گفتند که او در خانه بوده که حالش بد شده و احتمال می دادند که سکته قلبی کرده است اما پسرمان مشکل و ناراحتی قلبی هم نداشت. ما در همه این مدت منتظر بودیم تا پزشکی قانونی ...
رونق در بازار لباس های دست دوم | لباس های تاناکورا از کجا می آیند؟
نرمی می گردد. تا چند سال پیش که دست هایش جان بیشتری داشتند و هنوز رگ های روی مچ دستش ورم نکرده بود، لباس زمستانی موردنیازش را خودش می بافت؛ پاییز که می شد کاموا را دست می گرفتم تا هم گرم شوم و هم برای خودم و بچه هایم لباس و شال ببافم اما حالا درد مچ دست دیگر امانم نمی دهد. قیمت کاموا هم که سر به فلک کشیده. هر کلاف کاموا کمتر از 25 هزار تومان نیست. لباس هم به همین نسبت گران شده. این بازار را یکی از ...
در سوگ رحلت پیامبر اکرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع)
دارد؟ و پاسخ شنید که سر دست آن را. سپس آن زن، گوسفندی را ذبح کرده و تکه تکه نمود و بعد از مشورت با یهودیان در مورد انواع سم ها، سمی که تمام آنان معتقد بودند کسی از آن جان سالم به در نمی برد را، انتخاب نموده و اعضای گوسفند و بیشتر از همه جا، سردست ها را مسموم نمود. هنگامی که آفتاب غروب نموده و پیامبر (ص) نماز مغرب را به جماعت اقامه فرموده و در حال برگشت بودند، آن زن یهودی را دیدند که همچنان نشسته ...
گزارش مهم زهرا مشتاق از پنجشیر
.... من هم با او می چرخم. یک دفعه سینه به سینه یک طالب اسلحه به دست می شوم. هول می شوم و به شکل مسخره ای می گویم خدمت برادر طالب سلام عرض می کنم! این شوخی تلخ تا آخر سفر با ما ماند. نه؛ تا همیشه، تا همیشه. پیش از پنجشیر ولایت دیگری است که دکان هایش در آن روز جمعه هم گشوده است و مردان سالمند و جوانش، جنگ همین چند روز قبل میان طالبان و نیروهای مقاومت را روایت می کنند. ورودی ...
گرانی موجب رونق بازار تاناکورا شد!
این میان تازه ترین مشتریان لباس های دست دوم افرادی هستند که به دلیل گرانی قیمت پوشاک راه شان به اینجا افتاده و طالب لباس دست دوم هستند. یکی از مشتریان، زنی است که در میان لباس های زمستانی تازه رسیده به دنبال کت کاموایی گرم و نرمی می گردد. تا چند سال پیش که دست هایش جان بیشتری داشتند و هنوز رگ های روی مچ دستش ورم نکرده بود، لباس زمستانی موردنیازش را خودش می بافت؛ پاییز که می شد کاموا را ...
غروب دو خورشید در یک روز
فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمایم. در چند روز آخر قبل از رحلت پیامبر اکرم (ص) آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود: ای مردم! آتش فتنه ها شعله ور گردیده و فتنه ها همچون پاره های امواج تاریک شب روی آورده است. من در روز رستاخیز پیشاپیش شما هستم و شما در حوض کوثر بر من در می آئید. آگاه باشید که من درباره ثقلین از شما می پرسم، پس بنگرید چگونه پس از من درباره آن دو رفتار می کنید ...
سوگواری با اشک وشعر/ما برایت ضریح می سازیم زخم عشق التیام هم دارد
نعل بر آن، چرخ بر آن رانده اند خیل طلبکار که وامانده اند هریک شان چنبره زن چربدست برد بر آن سفرۀ پرچرب دست غارت می کرد و می گفت: گر، من نبرم آن دگران می برند روی از این است که رنگین ترند نانِ به خون چون به دهان می برند روز همان روز و زمین آن زمین شسته به خون، خون شهیدان زمین ...
ترک تحصیل هزاران کودک یمنی
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما به نقل از خبرنگار بخش انگلیسی شبکه رادیو تلویزیونی ترکیه تی آر تی در گزارشی از منطقه تعز یمن با اشاره به دستفروشی "مُهند علی" پسر بچه 14 ساله در یکی از خیابان های این شهر گفت: این نوجوان یمنی اکنون باید در کلاس درس می بود، اما حدود دو سال قبل ناچار شد ترک تحصیل و به تامین مایحتاج زندگی خانواده اش کمک کند. این نوجوان یمنی گفت: برادرم هم ناچار شده ...
آیا می توان در سالمندی والدین موفقی بود؟/ سالمندان و بچه دارشدن!
من برای انجام این کار با آن ها صحبت کردم به من گفتند که اشتباه می کنم. من اما گوش ندادم. بعدا، پس از پذیرش میا، شروع به نوشتن مقاله ای در مورد پدر و مادر شدن افراد مسن کردم و با بیست زن و مرد مصاحبه کردم. همه آن ها دیگرانی را می شناختند که بعد از 40 سالگی پدر و مادر شده بودند، و بنابراین من تماس های زیادی داشتم. اما چالش من به دست آوردن صداهای متنوع بود به طوری که کتاب فراتر از سفیدپوستان طبقه ...
اس ام اس و پیام تسلیت شهادت امام حسن (ع)
در آفتاب ِخاموش بقیع که فریادگر تمامی قرون و رسوا کننده همه ملحدان است جگرهامان در شعله های حزن و خشم می لرزد و سینه هامان از آن همه غربت و خاموشی غم گسار می شود کیست که خاک مقدست را آن گونه بنگرد و تحمل آن همه درد و رنج را داشته باشد آن کیست که گنجینه آرزو ها و کانون محبتش را در غربت بقیع چنین به یغما رفته ببیند و دامن صبرش از دست نرود و شانه های تحملش ...
از نبرد تن به تن با نیروهای بعثی تا پناه گرفتن در سردخانه
بود و کشتن زن ومرد، پیر و جوان و کودک برایشات هیچ تفاوتی نداشت. بعد از آن وارد گروه شهید بروجردی شدم و کار امدادگری را آغاز کردم و طبق برنامه های که اعلام می شد اقدام می کردیم. در کدام منطقه عملیاتی حضور داشتید؟ زمان زیادی از پیروزی انقلاب نگذشته بود که ضد انقلاب ها با تدارکات استکبار جهانی وارد شهر پاوه شدند؛ قطعا مردم غیور این شهر حوادث سال 58 را بخاطر دارند که چه دوران ...
کودایی: خدا سختی هایم را جبران کرد
نداشته باشیم یا به این تاریخ سازی مغرور شویم. باید جدی تر تمرین کنیم تا بتوانیم نتایج قابل قبولی به دست بیاوریم. با تمریناتی که انجام می دهیم، قطعا این اتفاق می افتد. همه ما پر از انگیزه ایم. چطور می شود بازیکنی که چند سالی در تیم ملی نبود، یکباره پیراهن شماره یک را می پوشد؟ قبلا چند دوره در مقدماتی آسیا و غرب آسیا بازی کرده بودم ولی چهار پنج سالی بود که مرا به اردوی تیم ملی دعوت ...
یک دشت چون کربلا
... صدایی می آید؟ خوش حال می شوم، انگار صدای قدم های چند نفر است؛ شاید برای کمک آمده اند؟ حتماً امدادگر هستند، حتماً قمقمه هایشان پر آب است، حتما... می خواهم فریاد بزنم و بگویم: من اینجا هستم؛ توی این گودال و... نکند بروند و مرا نبینند؟! نکند که... سایه هایی سیاه به لبة گودال می رسند؛ از لای پلک های نیمه باز نگاهشان می کنم. دهان باز می کنم تا چیزی بگویم، نمی توانم...نمی توانم! صدایم درنمی ...
موگویی: ایران بهترین سیاست را در مقابل طالبان در پیش گرفت/ زارعی: طالبان با عقب نشینی از عقاید خود حمایت ...
بعد از مشاهده عینی و میدانی، فهمیدم که بسیاری از این مباحث بزرگنمایی رسانه ای بود. افرادی در همین داخل کشور می گفتند که طالبان در آنجا جهاد نکاح به راه انداخته و نسل کشی می کند. به نظرم از جمله انگیزه هایی که پشت این اخبار های بعضاً غلط بود؛ تلاش برای انتقام انتخاباتی و دعوا های جنایی بود و متاسّفانه برخی بچه های حزب اللّهی و تشکّل ها با آن ها همراه شده بودند؛ بدون اینکه راستی آزمایی کنند. درمجموع ...
سربازی ولی فقیه اصول زندگی خاندان ما است
تماس می گرفت. قبل از هرچیزی سراغ بچه ها را می گرفت و وقتی از سلامتی شان مطمئن می شد، به بحث های دیگر می پرداخت. از جزئیات اتفاقات صحنه جنگ صحبت نمی کرد. هرچه هم می پرسیدم،میگفت؛ همه چیز خوب پیش می رود و اصلا نگران نباش حتی اسم خان طومان را هم نمی آورد. گاهی حرف از آرزوی شهادت می زد، من ناراحت می شدم و با بغض می گفتم این حرف هارا نزن، من اصلا طاقتش را ندارم وقتی بی قراری من را حس می کرد، بحث را ...
گزارش خبرنگار ایرانی از اوضاع سیاسی و اجتماعی افغانستان در سفر به هرات، پنجشیر و کابل
بیشتر به شأن آن ها نزدیک است. آخر مصاحبه برایم یک مجوز صادر می کند که بتوانم در هرات فیلم بگیرم، با مردم مصاحبه کنم و به دیدن جا های تاریخی که حالا در تصرف طالبان است، بروم. ساعت از دو بعدازظهر هم گذشته. تلفن فردی که قرار بود در هرات به من کمک کند، جواب نمی دهد. به قول شهین خودم را سفت می گیرم و به آقای خلیلی که هنوز با من است می گویم اشکالی ندارد. مرا به یک هتلی ببر که قیمت مناسبی ...
اینجا کابل بود
آمدم قلعه را ببینم. طالب ها اغلب به زن ها نگاه نمی کنند. اما برای من اهمیتی ندارد. خداوند به ما چشم داده که ببینیم و زبان داده که سخن بگوییم. می گوید نمی شود. طالب ها همه اسلحه به دست دارند و اینجا یکی از جاهایی است که مراقبش هستند. بعد من آن برگه جادویی را درست جلوی صورت رییس شان می گیرم و منتظر می شوم راه را برایم باز کنند. کمی گیج و با تعجب نگاهم می کنند و کنار می روند. راهنمایی وجود ندارد و من ...
خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی، 10 مهر 1377: مرعشی از وضع انتخابات مجلس خبرگان و حذف اغلب نامزدهای جناح ...
اعاده اعتبار، تلاش مجدد می کند. از آقای [عطاءالله] مهاجرانی، [وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی] هم به خاطر مصاحبه اش علیه روزنامه توس، ناراضی است. ظهر بچه ها جمع بودند وگفتند، صحبت های منطقی فائزه در دادگاه مطبوعات، تأثیر مثبتی در افکار عمومی داشته و مردم تمجید می کنند و روزنامه زن هم رونق یافته است. در اخبار جهانی، بحران در بورس های اروپا و آمریکا، خبر از انتقال بحران اقتصادی به غرب می ...
انتقاد پیشکسوت محبوب استقلال از قایدی
حقوقش 2 هزار و 500 تومان بود و در ازای هر برد در هر بازی هزار تومان پاداش داشت. فریبا ادامه داد: با همه بازیکنان استقلال خوب بودم چون من بازیکن بازیساز تیم بودم. یک هافبک همیشه آرزو می کند فرواردی پرسرعت مثل چنگیز داشته باشد. تیم ما در سال 60 یک دست بود و همه نفرات آن قوی بودند و با اکثر بچه ها جور بودیم. همیشه تیم یک دست نیست بلکه نقش مربی در این یک دست بودن مهم است. وی ...
داوود فرشچیان: ما هیچ کسان بیهوده مغرور کمالیم
... به هر حال یک جست و جوگر است و در مسیرش اشتباه زیاد می کند. من معمولا از هنرجویم عصبانی نمی شوم مگر زمانی که یک نکته را چند بار برایش تکرار کنم و احساس کنم که آن نکته برایش اهمیتی ندارد و توجهی نمی کند. وقتی به تکرار می افتد از او می خواهم تا تمرکز و انرژی بیشتری روی کلاس و تمرینش بگذارد یا با یک خداحافظی ما را ترک کند و وقت خودش را بیش از این نگیرد. یک جمله به یادگار بفرمایید. ...
ناگفته هایی از معجزات و اتفاقات شگفت انگیز در دفاع مقدس؛ ماجرای سگی که واسطه پیروزی شد!
نامش را خواند دید صدایی نمی آید. به درجه دار گفت این ها که 39 نفر هستند. گفت نه من 40 نفر را آوردم. چند سرباز وارد اتوبوس شدند و همه جا را گشتند. احمد جم، نوجوانی 13-14 ساله بود و جثه ریزی داشت. در نهایت او را لابه لای صندلی ها پیدا کردند. تصور کنید یک سرباز دو متری احمد جم را بلند کرده بود و می آورد. آمد و گفت: احمد جم. او را از بالای اتوبوس به پایین پرت کرد و سربازان عراقی به شدت او را کتک زدند ...