سایر منابع:
سایر خبرها
روایتی متفاوت از آقاسید مصطفی خمینی
پوشیه ام را روی صورتم نینداخته بودم، یک روحانی دنبالم آمد و گفت پوشیه ات را روی صورتت بینداز، اما من اعتنا نکردم و به راهم ادامه دادم، ولی او دست بردار نبود و تا درِ منزل مرا تعقیب کرد و به دنبالم آمد و خانه را شناسایی کرد و بعداً قضیه را به حاج آقا مصطفی گفت، اما حاج آقا مصطفی که اصلاً به این چیزها اعتقاد نداشت، به جای این که دل به دل او بدهد، چند تا بد و بیراه به او گفت. آقا مصطفی اصلاً از وضعیت ...
ظلم صاحب خانه به خانواده مدافع حرم تا آخرین نفس!
اذیت کرد! مرا با این بچه های کوچک چنان اذیت می کرد که مدام گریه و زاری می کردم که خدایا چه کار کنم. محمد آقا هم هیچ تماسی با ما نمی گرفت. یک روز صبح برای نماز بلند شدم. نماز خوانده بودم و داشتم قرآن می خواندم که گوشی ام زنگ خورد. شماره ناشناس بود. جواب دادم و دیدم آقا محمد است. گفت که من پشت در هستم، در را باز نمی کنی؟ یعنی در این دو ماه که رفته بود تماس نگرفت تا پشت در خانه که رسید و ...
سردار چهارباغی: تدبیر های حاج قاسم باعث روحیه ارتش سوریه شد
) شدم. زمانی که شهید همدانی از سوریه به ایران آمد، آقای اسدی معروف به ابواحمد فرمانده سوریه شد. ایشان از سوریه به من زنگ زد و درخواست کرد برای راه اندازی توپخانه به سوریه بروم. من هم به خاطر این که هم حاج قاسم و هم ابواحمد را خیلی دوست داشتم، نتوانستم جواب منفی بدهم و در نهایت به سوریه رفتم. چهارباغی افزود: اوضاع آنجا خیلی خراب بود. ارتش سوریه هم هیچ امیدی به آینده حکومت نداشت و هر لحظه ...
7 آبان روز جهانی کوروش کبیر / بزرگترین پادشاه در تاریخ ایران
... به گفته ی هرودوت، کوروش نسب شاهانه داشته است و به جز کتزیاس، دیگر نویسندگان یونانی، ماندانا دختر آستیاگ را مادر کوروش دانسته اند و گزارش داده اند که کوروش حاصل ازدواج کمبوجیه یکم و ماندانا بوده است. برخی از مورخان امروزی این روایت را معتبر می دانند اما برخی دیگر اعتقاد دارند رواج این روایت ریشه های سیاسی داشته است و هدفش این بوده که از بنیان گذار شاهنشاهی هخامنشی، مردی نیمه مادی بسازد تا مادها ...
آبانِ گرم سالن های نمایشی پایتخت با 43 نمایش در 22 تماشاخانه
داستان این نمایش آمده است: من آنقدر بالا می روم که کسی نتواند مرا نبیند حتی با دست های خونی یا... به درک که من می خواهم ستاره شوم. قهوه پدرم سرد شد... این نمایش در سه اپیزود با بازی و در اپیزود اول، و در اپیزود دوم و و در اپیزود سوم اجرا می شود. نمایش ایرانیان به نویسندگی (اِشیل)، کارگردانی و تهیه کنندگی از اول آبان ماه ساعت 17 در سالن شماره یک خانه نمایش مهرگان به صحنه رفته است ...
عدم انتشار اوراق بدهی جلوی سونامی تورم را گرفت
پارچه ای فعلا نیست به جهت کارنامه ها مثلا ما در عرصه توسعه تجارت هم می بینیم یک جوانی که از قبل می شناسیم دارد یک فعالیت هایی می کند و اقداماتی می کند و هم وقتی که سوال و جواب می کنیم پالس های خوبی دریافت می کنیم و یا در عرصه حوزه مالیات آدم احساس خوبی دارد نسبت به کار هایی که دارد انجام می شود. نسبت به مقوله تامین مالی دولت و هزینه مالی در همین یکی دو ماه اخیر، اینکه از بانک مرکزی ...
ازدواج صیغه ای دختر 40 ساله برای فرار از مجردی | بارداری ناخواسته از ازدواج صیغه ای دختر 40 ساله
ام در جریان ارتباط پنهانی من با مردی غریبه قرار می گیرند و رسوایی بزرگی به بار خواهد آمد همواره در وحشت به سر می برم به طوری که... این ها بخشی از اظهارات دختر 40 ساله ای است که با افشای راز عجیب زندگی اش به کارشناس اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گفت: دو خواهر بزرگ ترم که چهره ای زیبا و جذاب داشتند خیلی زود ازدواج کردند و به دنبال سرنوشت خودشان رفتند اما من که سومین فرزند خانواده بودم زیبایی ...
روایت مدال آور کم بینایی که با خواستن طعم شیرین توانستن و موفقیت را چشید
که فرزندانی مانند ما دارند، شبیه فرشته اند و حتماً جواب زحمت هایی که برایمان می کشند را می گیرند. هرچند تقریباً صد درصد در انجام کارهایمان مستقل هستیم، اما حسرت کوچکی بر دل پدر و مادر داریم، اما پدر و مادرم اکنون خوشحال اند که حداقل ورزشکاری با ذهن و بدن سالم هستم و این برای خانواده ام در اولویت است. عضو تیم ملی دوومیدانی کم بینایان و نابینایان ادامه داد: وقتی وارد ورزش دوومیدانی شدم با ...
مامان، بابا؛ من می خواهم دنیا را ببینم/ نقدی گذرا بر زنده به گور کردن به سبک جاهلیت مدرن!
، جواب سونوگرافی را برای او بیاوریم!! با تعجب پرسیدم: مگر پزشک در مغازه ویزیت می کند؟ چطور متوجه نشدی؟ گفت: متوجه شدم اما چیز عجیب تر این بود که فروشنده معتاد بود و خود را پزشک معرفی می کرد! درمانگاه خلوت شده بود و دختر جوان هم داشت از آنجا می رفت، موقع خداحافظی حیرت مرا که دید، انگار سوالم را از نگاهم خوانده باشد "که خوب بعدش چی شد" گفت: من آنها را به دوستم ...
جزئیات زنده به گور شدن 4 کودک در چابهار
.... حتی به من نگفت که فرزند دارد. به این ترتیب رابطه ما شروع شد و رابطه خوبی هم بود بیش از یک ماه بود که ما با هم رابطه داشتیم در هفته چندبار همدیگر را می دیدم و تریاک می کشیدیم و مشروب می خوردیم و رابطه برقرار می کردیم. من آنقدر عاشق فهیمه شده بودم که می خواستم به او پیشنهاد ازدواج بدهم. متهم درباره روز حادثه گفت: روز حادثه او را سر قرار در تهران سوار موتور کردم و با هم برای گشت و گذار ...
کهبد تاراج: تئاتر خصوصی طی هشت سال اخیر فقط ولنگاری را گسترش داد
نگرش خودت را در قالب همین تئاتر بررسی کن. من با اثر نمایشی ام تحت عنوان غلامرضا لبخندی به سال 1376 رجعت می کنم و به رخدادهای این سال انتقاد می کنم. من با تئاتر باید بگویم چه چیزهایی و چه رخدادهایی اتفاق افتاده است. زبان ما باید تئاتر باشد. ما یک نمایشی داشتیم که قرار بود در بحبوحه انتخابات 1400 روی صحنه برود که به چند دوره تاریخی می پرداخت. وقتی آقای مسافرآستانه از من پرسید کدام برش های ...
زن جوان: می خواستم اینگونه از همسرم که 14 سال از من بزرگتر بود انتقام بگیرم
بدبینی هایش گرفتم تا به این طریق او را آزار بدهم. این گونه بود که در یکی از شبکه های اجتماعی با پسر 26 ساله ای آشنا شدم که خودش را مهندس راه و ساختمان معرفی می کرد. ابتدا قصد داشتم همسرم را متوجه اشتباهش بکنم تا بیشتر از این به خاطر سوء ظن هایش مرا زجر ندهد، ولی بعد از آن که چند بار با عرشیا قرار ملاقات گذاشتم و در بیرون از منزل به دیدارش رفتم. دیگر به او دل باختم چرا که او جوانی مجرد و مهربان ...
20 سال است فرزندانم را ندیده ام
خیابان شدم. وی که بخاطر بی سرپناهی مجبور به ازدواج دوم و سوم شده است، می گوید: سه برادر دارم که سال هاست از آن ها بی خبرم و اصلا برای شان مهم نیست که من در چه وضعیتی هستم. بعد از فوت همسر دومم چون جایی برای ماندن نداشتم به خانه یکی از دوستانم که بعد از ازدواج دوم با او آشنا شده بودم رفتم. خانواده خوبی بودند من در خانه آن ها کار می کردم و آن ها هم از من نگهداری می کردند اما خانه شان کوچک بود ...
قصه های قرآنی (17)؛ بعد از رحلت حضرت یوسف (ع) چه اتفاقی افتاد؟
خود گذاشتی ؟ بنیامین نیز که از باطن قضیه با خبر بود، با خونسردی جواب داد این کار را همان کسی انجام داده است که وجوه پرداختی شما را (در سفر قبل) دربارهایتان گذاشت ! اما حادثه چنان برای برادران ناگوار و غیر منتظره بود که نفهمیدند چه می گوید. سپس قرآن چنین اضافه می کند: ما این گونه راه چاره را به یوسف یاد دادیم . او هرگز نمی توانست برادرش را مطابق آیین پادشاه مصر بگیرد (478). ...