سایر منابع:
سایر خبرها
فرمانده پشتیبانی مهندسی جنگ جهاد سازندگی در دوران دفاع مقدس
منتها ما نمی فهمیدیم. همه اش می گفتم: چشم، چشم. ایشان رفت و من ساعت 12 شب بود رفتم پیش ناجیان و گفتم: محمد مهر جهاد را که به هیچ کس نمی داد چرا به من داده است. چرا تمام کارهایی را که باید در هفته آینده انجام دهیم همه را به من گفت. ایشان گفت: انشاءالله چیزی نیست اما خود نماجیان تا صبح هر وقت بیدار می شدم می دیدم بیدار نشسته است علاقه شدیدی بین ناجیان و طرح چی وجود داشت صبح به ناجیان گفتم: یک کاری ...
به سوی پرواز/ روایت آزاده ای از کازرون که همچنان آرزوی شهادت دارد
آن چشم و دست و پایمان را بستند و روی شکم انداختند. آنها با صدای گلن گدن و خشاب تفنگ هایشان ترس و دلهره در ما ایجاد می کردند. بی خبر ما را تو گوشی می زدند به طوری که ساعت ها سردرد شده بودیم. رفتارشان بی شرمانه و دور از انسانیت بود. وقتی به بصره رسیدیم حدود 700 نفری می شدیم که ما دو نفر اخرین اسرای فاو بودیم. به مدت سه روز تشنه و گرسنه فقط کتک می خوردیم. ما را سوار ماشین کردند و در شهر ...
نجات مدرس از ترور سوم رضاخان/ ماموریت رییس بهداری نظمیه برای قتل مدرس در بیمارستان
می کردم اغلب از قرارداد راضی بودند. می گفتند: شرکت، تنباکو به ما قرض می دهد تا بدهکاری های ارباب ها را بدهیم و بعد محصول را یک جا می خرند و پول نقد می دهند. وقتی برایشان می گفتم که همه چیز را نمی توان به خاطر پول نقد به فرنگیان داد، به فکر می افتادند. از همان ایام به مطالعه جدی تاریخ اقوام و ملل پرداختم و متوجه شدم که این مسئله در دروس ما چه جای خالی دیرینی دارد و مردمی که قرارداد، معاهده، پیمان ...
عاقبت مادران کارتن خواب چه شد؟
آمد و گفت تو زنی. اینجا امنیت ندارد. شب ها به مرکز ما بیا و استراحت کن. بعد از چند شب قبول کردم و به این مرکز آمدم. غذای گرم، جای خواب گرم. چند ماهی گذشت.یک شب کنارم نشست و ازم پرسید خیلی وقته می خوام با تو صحبت کنم. چند سالته؟ نمی دانستم. نه شناسنامه داشتم نه اوراق هویتی. سنم را هم فراموش کرده بودم. نشئگی از سرم پریده بود و هر چه در دلم بود از خودم و زندگی ام به او گفتم. گفت هر وقت خواستی کمکت ...
سوگی که محکوم به مرگ شد
باهاش دوست باشیم.. من اون روزا رو تنها حسرت زندگیم می دونم. من از هیچ کاری تو زندگیم پشیمون نیستم. ولی در مورد اون روزا عذاب وجدان دارم. هیچ وقت فکر نکردم که می تونستم کار ویژه ای برای مامانم انجام بدم و انجام ندادم. بچه بودم، می رفتم می اومدم، کارایی می کردم، کمی بیشتر یا کمتر، ولی در مورد پدرم، این حس عذاب وجدان رو دارم که چرا نبودم. چرا اون قدر که باید، نبودم. اولین مراسم بعد ...
تهامی: گفتم به زمین می آیم و تیم ملی را به جام جهانی می برم/ مربی استرالیا می دانست عامل بدبختی اش هستم
گذاشتم و افتخارم این است کار کوچکی برای پرچم سه رنگ کشورم انجام دادم. از تهامی پرسیدیم جای تو در فوتبال خالی نیست؟ او با همان لحن شیرینش گفت: صددرصد دوست دارم در فوتبال فعالیت کنم. متاسفم برای مسئولینی که هیچ ارزشی برای من قائل نیستند. خیلی دوست داشتم در خوزستان فعالیت کنم. 24سال از آن بازی گذشته و بارها خاطرات مرور شده. تهامی درباره این که آیا حقیقتی وجود دارد که گفته نشده ...
همسر محافظ سردار سلیمانی: جرأت نمی کنیم بگوییم خانواده شهید مدافع حرم هستیم
. خوبی هایش آن قدر زیاد بود که همیشه می گفتم اگر رضا به مرگ طبیعی از دنیا برود حیف است. شهید رضا خرمی چه سالی وارد سپاه شدند و سمت شان چه بود؟ با مدرک دیپلم سال 1374 یا 1375 وارد سپاه شد و بعد ها ادامه تحصیل داد و کارشناسی رشته تربیت بدنی را گرفت. این اواخر می گفت که مربی موتورسواری و تیراندازی و در تیم حفاظتی حاج قاسم هست. محافظ بودنش را هم ابتدا خودمان فهمیدیم؛ یکی از اقوام ...
30 سالگی دوستی همکلاسی ها
مردانی که بین شاگردان معروف بوده هم شنیدنی است. او می گوید: چند سال پیش به یکی از فروشگاه های زنجیره ای رفتم. وقتی خریدم را می خواستم حساب کنم مسئول آنجا به احترامم بلند شد و خودش را معرفی کرد و اجازه نداد تا پول بدهم. وقتی گفتم مگر من چه یادگاری به جا گذاشته ام، گفت کشیده ای محکم . البته او خودش تعریف کرد که بسیار شیطنت می کرده و پس از بارها اخطار کشیده را خورده است. ساعتی از دیدار ...
توطئه مادر برای تصاحب ارثیه دختر
گفته بود رفتم و چون احتمال می دادم مشکلی پیش بیاید به همکارم گفتم اگر تا دو ساعت خبری از من نشد، به پلیس خبر دهد. وقتی به محل قرار با مادرم رفتم، در حال صحبت بودم که ناگهان خودرویی در کنار ما توقف کرد و دو مرد و یک زن از داخل ماشین پیاده شده و با زور مرا سوار خودرو کرده و به راه افتادند. هر چقدر داد و فریاد و التماس کردم و از مادرم کمک خواستم او توجهی نکرد. آدم ربایان مرا به کمپ بردند و مدعی شدند ...
درباره حاج رضا سعیدمدقق و خانه اش که محل برپایی منبر علما و نیز پذیرش بیماران بود
دادن معامله با خداست. برای همین هریک از دوست و آشنایان از او قرض می خواست، بی درنگ برایش تهیه می کرد. پسر بزرگش تعریف می کند: سال ها قبل همراه پدر نزد یکی از دوستانش رفته بودیم. دوستش از او 5 میلیون تومان قرض خواست. پدر رو به من کرد و گفت علی! برایش واریز کن. گفتم چشم. غروب بود و بعد هم فراموش کردم. یادم هست صبح ساعت 7 که موبایلم را نگاه کردم، پدرم 20 بار با من تماس گرفته بود. بلافاصله پول را ...
از ثروت 350 میلیون دلاری آیت الله یزدی تا نوشتن 51 وصیت نامه
ازخانه ها، مساجد و حسینیه ها این چاپ را انجام می دهد. ایشان خیلی روی قرآن کار کردند، از زمانی که در زندان بودند، تا این اواخر که این چند دقیقه وقت اضافه شان در روز را به ترجمه اختصاص دادند تا اینکه بعد از مدت ها کل قرآن ترجمه شد. نکته ای را خدمتتان بگویم، یک روز آقای حمید محمدی که در ارشاد بودند، گفتند: من به منزل حاج آقا رفتم و گفتم که ما هر سال در ماه مبارک رمضان یک شخصیت قرآنی کشور ...
همسر شهید بدرالدین: به فرزندانم گفتم وقتی امام عصر ظهور کرد، می توانید پدرتان را ببینید/ 2 شاخه گل رزی ...
گشوده است این یک تسلای عجیبی برای ما ایجاد می کند تا صبور باشیم. اگر کار جهادی باعث شود که ما از اولیاء الهی باشیم و این در، برای ما باز شود تا سال های متمادی صبر می کنیم و منتظر پاداش الهی می مانیم؛ البته زندگی ما آن قدر سخت بوده که خودم هم نمی توانم جزئیاتش را بگویم، اما الحمدلله از پس این زندگی برآمده ام و صبر و تحمل کردم. حتی دخترانم هم این سختی را کشیده اند . تنها چیزی که می توانم ...
دفن شده ای در نیمه شب که اسطوره شد!
پدر اجازه دادند تا با ایشان ملاقات کنند و مدت ملاقات هم بسیار کوتاه بود! هر بار هم که از پدر می پرسیدیم: پس آقاجان کی می آیند؟ می گفتند: ان شاءالله به زودی! خاطره تلخی که به یاد دارم، در سه چهار سالگی است. یادم هست روزی در خانه را زدند و رفتم در را باز کردم و دیدم، دو مرد غریبه پشت در هستند. آن ها سراغ پدرم را گرفتند. رفتم و به پدرم گفتم. بعد هم از روی کنجکاوی، پشت سرشان رفتم. آن ها بقچه ای را به ...
در حرم امام حسین(ع) رو سفید شد/ ماجرای تخلص به "حِسان"
.... به هر حال بنده به مرحوم چایچیان گفتم چرا حَسّان تخلص نکرده ای ؟ ایشان یک مزاحی کرد و گفت: آخر حَسّان دُم داشت. پرسیدم یعنی چه ؟ گفت چون پیغمبر(ص) فرمودند: خدا تو را کمک کند مادامی که مارا یاری می کنی. این حرف بزرگی است، یعنی امکان دارد بین راه ما را ول کنی. برای همین می گفت: حَسّان دُم داشت. به هرحال شاعر توانمندی بود. امتیازهای آقای حِسان یکی هم این بود که ایشان 40 سال همراه علامه ...
بمناسبت رحلت جهادگر جانباز مهدی ورشابی ؛ فرماندهی پشتیبانی مهندسی جنگ جهاد سازندگی در دوران دفاع مقدس
. ساعت دو شب آب داشت زیاد می شد. می خواستم آن طرف پل بروم. آقای شوشتری گفت: نرو! اگر بروی آن طرف و آب، پل را ببرد، باید به سردشت بروی و از آنجا برگردی و بیایی . گفتم: می خواهم از دست تو در بروم. از شر تو راحت بشوم. می خواهم بروم آن طرف خستگی بگیرم. یک چرت بخوابم! آن قدر ارتفاع سیل بالا آمد که این پل را هم گرفت؛ پلی که هرگز فکر نمی کردیم آب آن را ببرد. ماشین را سه نفری بردیم و در یکی از پیچ ...
چقدر از خاطراتمان ساختگی است؟!
کند؟ این محققان می گویند حافظه چیزی مثل مستند است: تفسیر مستندساز، با چاشنیِ واقعیت. اریکا هایاساکی در آتلانتیکنوشت: یک روز بعد از ظهر در فوریۀ سال 2011، هفت پژوهشگر در دانشگاه کالیفرنیا دور یک میز و در مقابل فرانک هیلی گرد هم آمدند و به نوبت حافظۀ خارق العادۀ او را آزمایش کردند. هیلی یک بازدیدکنندۀ پنجاه ساله با چشم های روشن بود که از جرسیِ جنوبی آمده بود. من از بیرون شاهد ...
خاطره ای از زبان رهبر معظم انقلاب درباره پدرشان، حضرت آیت ا... حاج سید جواد خامنه ای
آنجا بگذارم و به قم برگردم. اما چون برایم خیلی سخت و ناگوار بود، به سراغ یکی از دوستانم که در همین چهارراه حسن آباد تهران منزلی داشت، رفتم. مرد اهل معنا و آدم با معرفتی بود. دیدم خیلی دلم تنگ شده، تلفن کردم و گفتم: شما وقت دارید که من پیش شما بیایم؟ گفت: بله. عصر تابستانی بود که من به منزل ایشان رفتم و قضیه را گفتم. گفتم که من خیلی دلم گرفته و ناراحتم و علت ناراحتی من هم همین است و از طرفی ...
فیلم/ خاطره تلخ سوسن پرور از بدرفتاری یک چهره هنری
تعداد بازدید : 0 کد ویدیو دانلود فیلم اصلی منبع: خبر آنلاین
رامین پرچمی: مهران مدیری کمک کرد از زندان آزاد شوم
رامین پرچمی که فاصله سال های 1397 تا 1400 را به علت مشکلات مالی در زندان گذرانده است، می گوید از دوستانش خواهش کرده بود سه تومن، پنج تومن، ده تومن و... هرچه قدر می توانند جمع کنند تا او زودتر بیرون بیاید ولی در نهایت این کار را یک نفر انجام داد؛ مهران مدیری. به گزارش سینماسینما ، رامین پرچمی، بازیگری که نامش در ذهن بسیاری از ما همنشین عبارت هایی چون سریال در پناه تو ، جوان اول تلویزیون ...
رابطه جنجالی مهران مدیری با بهنوش بختیاری+ عکس
آزاد دارد اما به دلیل مشکلات اقتصادی در کشور در دوره ای مجبور شد در اسنپ کار کند و این وضع اصلا درست نیست. فقر بزرگترین توهین به بشریت است و آرزوی من برای مردم، سلامتی و اقتصاد درست در خانواده هاست بهنوش بختیاری همچنین درباره کمپین فرمان اول ، که به پیشنهاد اولین دستور رئیس جمهور آینده اختصاص دارد، گفت: از رئیس جمهور بعدی تقاضا دارم که جیب ما را نزن، کار دیگری نمی خواهد انجام بدهید. ...
داستان ترفیع
می گیرن، می دن به خورده ها. اون وقت امثال ما باید سیب زمینی پخته به خورد بچه هامون بدیم و شوهرمون نتونه دوزار ده شاهی خرجی تو خونه اش بیاره. منظورم شماها نیستین به خدا! منظورم کسای دیگه ست. وگرنه همه می دونن شوهر تو چه قدر مُخه! مامان نشان می دهد حواسش به ترانه است که هم چنان تقلا می کند تا جک و جانی را از جلوی تلویزیون دور کند و زورش هم نمی رسد، برای همین بلندبلند می گوید: ترانه، عزیزم ...
بازیگر سینما و تلویزیون: هنوز سلطان صدایم می کنند
وی ادامه داد: برای سینمای اکشن ایران بچه های زیادی زحمت کشیده اند، با بازی در نقش های منفی و یا مثبت. جریان تولید سینما اما امروز به کارهای طنز رو آورده است و شما باید از تهیه کنندگان و نویسندگان این سوال را مطرح کنید که چرا فقط کارهای طنز می سازند. هنوز قدرت و انرژی بازی در اکشن را داریم این بازیگر سینما با اعلام آمادگی خود برای حضور در فیلم های اکشن، گفت: توانایی ما هنوز خوب است چراکه قدرت و انرژی ل ...
تبلیغ منشوری هافبک سابق تیم پرسپولیس | تبلیغات عجیب در اینستاگرام
. حتی اگر پول هم ندهند با پیراهن پرسپولیس خداحافظی خواهم کرد. این یک حسرت بزرگ برایم است. با احمد نوراللهی، عالیشاه، ماهینی و سیدجلال حسینی در زمان خودم رفیق بودم. زمانی که من در تیم بودم نوراللهی در 18 تا نبود. تا وقتی که چیزی را از دست ندهید قدر آن را نمی دانید. قراردادم 1 میلیارد و 350 بود و اگر الان 100 میلیون هم سالی به من می دادند چیزی نمی گفتم. پرسپولیس به نظرم بزرگترین چیز برای بازیکن است و ...
فاطمی پس از مضروب شدن به واحدی پیشنهاد همکاری داد!
.... گفتم: آقای رزم آرا، شما که می گویید ملت ایران نمی تواند لولهنگ بسازد، مردم ما را تحقیر کرده ای، شما مگر می توانی این مسجد را بر سر آیت الله کاشانی تخریب کنی و مجلس را بر سر دکتر مصدق؟ بعد گفت: مطالعه کرده بودم. درباره قرارداد دارسی صحبت کردم، راجع به امتیاز رویتر حرف زدم... در مجموع، دو ساعت تمام صحبت کرده و نتیجه گرفته بود که کابینه رزم آرا می خواهد قرارداد نفت را به گونه ای تنظیم کند که ...
شهیدی که دستمزد میلیاردی و کار در خارج را نپذیرفت
. سن زیادی نداشت، اما از همان ایام حتی سنین 10سالگی، خمس پول تو جیبی اش را می داد، هر چند که ما تأکید می کردیم نیازی به دادن خمس پول تو جیبی نیست، اما با این حال مجید به این موضوعات اهمیت زیادی می داد. بازی های دوران کودکی اش ساده بود و همیشه در کنار حوض خانه قدیمی که داشتیم با دوستانش بازی می کرد و در تابستان هم اوقات فراغتش را نزد آقای سلیمی روحانی محله برای یادگیری مسائل ...
پا جای پای رئیس جمهور در کوی فلسطین
ثبت و ضبط می شد، بازتاب گسترده ای در صفحات اجتماعی و فضای مجازی به دنبال داشت به طوری که مورد استقبال همه نوع از قشر جامعه قرار گرفت. همان روز بود که آیت الله رئیسی به استاندار زنجان دستور داد تا پیگیر مشکلات این خانواده و دیگر مشکلات اهالی کوی فلسطین باشد. اما قبل از اقدامات عملی و جدی از سوی مسولان استانی برای رسیدگی به خواسته هایی این مادر میانسال در خصوص بیماری فرزندش دکتر ...
پریناز ایزدیار و پسرخاله اش در رستورانی شیک! /عکس
نقاشی می کشیدم و اصولا کوچه را برای بازی انتخاب می کردم تا به خانه آوردن من، امری مشکل برای خانواده محسوب شود. چون تمام مدت، در حال حرکت بودم و به همراه برادرم فوتبال بازی می کردم. به یاد دارم، در آن زمان، مادرم اجازه نمی داد که ظهرها بیرون بروم و با بچه ها بازی کنم و من را مجبور می کرد که بخوابم، اما متاسفانه هر چه سعی می کردم، خوابم نمی برد، به همین دلیل برای آن که، آن ساعات طی شود، آن قدر از زیر در با دوستانم صحبت می کردم، تا یکی از اعضای خانواده بیدار شود و به من مجوز بیرون رفتن را بدهد " ...
■ امام خمینی (ره)؛ کیفیّت حصول حضور قلب
رستگار شدند مومنان، آنان که در نمازشان خاشع اند. (مومنون / 1 و 2). 4- نمازی هست که نصف آن پذیرفته می شود و نمازی هست که یک سوم با یک چهارم با یک پنجم... تا یک دهم آن قبول می گردد. و نمازی است که چون جامه کهنه درهم پیچیده شده بر چهره به جای آرونده اش زده می شود. و همانا از نمازی است که چون جامه کهنه درهم پیچیده شده بر چهره به جای آورنده اش زده می شود. و همانا از نماز برای تو (نتیجه ای) نیست جز ...
حماسه ملبورن به روایت ناجی دروازه ایران
از ورود جیمی جامپ. اما باز هم هیجان خود بازی بسیار زیاد بود مثلا در 8 دقیقه وقت اضافی وقتی حمید استیلی به من گفت که باریکلا مهدی همین جور دفاع کن نذار گل بخوریم؛ آن قدر فشار زیادی روی من بود که حتی متوجه صعودمان نبودم و گفتم: خب به چه دردی می خورد؟ بعد سوت بازی هم از هوش رفتم، طوری که در آمبولانس و با دستگاه اکسیژن به هوش آمدم. استقبال مردم بی نظیر بود بهترین بازیکن آن دیدار ...