افغان ها اگر عاشورا بودند پشت امام را خالی نمی کردند
سایر منابع:
سایر خبرها
تعریف و تمجید حسین پاکدل از خانم کارگردان
پاکدل حسین پاکدل ( متولد 1338 اصفهان) نویسنده، نمایشنامه نویس، مجری، تهیه کنننده و مدیر سابق شبکه صدا و سیما و کارگردان و هنرپیشه ایرانی است. او برادر مهدی پاکدل و مسعود پاکدل است. حسین پاکدل در سال های 1366 تا 1373، مدیریت پخش شبکه اول سیما را بر عهده داشت. همچنین مدیر دوره های دهم و یازدهم جشنواره بین المللی فیلم های کودکان و نوجوانان بود. وی چند وقتی هم مدیریت تئاتر شهر را ...
پست جنجالی مهران مدیری برای تولدش | این آلبوم مهران مدیری از کجا آمده؟
که نوشته شده بود همسر مهران مدیری و من خیلی تعجب کردم و گفتم که این مادر شهرزاد نیست و اگر قرار بود مادر شهرزاد خودش را نشان بدهد و علاقه داشت به این کار حتما عکسی را منتشر میکرد و نمیدانم واقعا چرا در تلاشید که ببینید مادر شهرزاد کیست.شهرزاد مدیری هم در واکنش به این عکس گفت:جالبی ماجرا اینجاست که مامان من هم عکس را فرستاد و به من زنگ زد و گفت شهرزاد مردم حق دارند بندگان خدا بخاطر اینکه منی که ...
رجزخوانی هالک فوتوشاپی برای مارتین فورد [+نظرات]
نمیری تو؟؟؟!!! محی الدین IR 15:34 – 1401/01/1718 3 کلاس چندمی عمو جون خخخ آقای به اصطلاح هالک شما اول درست راه رفتن تمرین کن فعلا بعد صحبت فایت و بوکس این حرفا،این مدل راه رفتنت واقعا ضایع باباخان IR 15:43 – 1401/01/1728 2 اقای فتوشاپ تو عکسا بدنش هفتیه کمر باریک بالاتنه پهن .ولی تو فیلما مث توپ گرده کلا. عمو تو وزن کم کردی باید بدنت میزون تر بشه ن گرد بشی یاحق خسته IR ...
در سخت ترین شرایط جنگ، لحظه ای نهراسیدم!
ناخدا یکم تکاور دریایی حسن مسعودی، اصالتا اهل کجاست؟ متولد سال 1335، اصالتا بچه چهارمحال و بختیاری هستم، از سال ششم ابتدایی برای تحصیل به اصفهان آمدم و بعد از آن خانواده ام سال 45 یا 46 بود که به اصفهان آمدند و ساکن شدند. تحصیلاتتان را در اصفهان ادامه دادید؟ بله، در دبیرستان ساسان، خیابان طالقانی درس می خواندم. پس از آن، دبیرستان ساسان با نام جدید البرز به خیابان آمادگاه منتقل شد. دیپلمم را آنجا گرفتم و در نهایت در 1/4/1353 وارد نیروی دریایی ارتش واحد تکاور شدم. چرا تکاوری؟! یک ماه بود که در نیروی دریایی در حال آموزش ابتدایی بودم، یک روز دو تن را دیدم که با لباس های خاص کلاه سبز، لباس های استتار و با بدن هایی ورزیده، بسیار زیبا راه می رفتند. از دوستم پرسیدم این ها چه کسی هستند؟ گفت به این ها کماندو یا همان تکاور می گویند. گفتم من همین هستم. گفت اشتباه نکن. گفتم مطمئنم. چرا اشتباه؟ چون آن زمان من انتخاب شده بودم که در انگلیس دوره مهندسی موتور ناو ببینیم. آن دوران، پرسنل نیروی دریایی به یکی از پنج کشور آمریکا، آلمان، فرانسه، ایتالیا یا انگلیس می رفتند، ناوی در آن ج ...
رجایی پاسخ داد: هاشمی درباره رفع حصر چگونه فکر می کرد؟
یا درباره تسخیر سفارت آمریکا هیچگاه نظرات افراطی نداشت و آقای هاشمی نیز میان دانشجو ها نرفت و آنجا سخنرانی نکرد. ماجرا مک فارلین هم با رضایت و آگاهی امام صورت گرفته بود . رجایی سپس نسبت به سانسور کتاب خاطرات خود و خاطرات هاشمی افزود: اساسا تاریخ نکات ناگفته ای دارد خاطرات آقای هاشمی نیز بعضا قابل انتشار نیستند. بعد از رفتن ما باید این صحبت ها منتشر شود بنابراین تاریخ اینگونه نیست که ...
فرهاد مجیدی : راه دیگری برای زدن استقلال پیدا کنید ؛ نمی خواهم مثل بعضی ها داد و بیداد کنم و بهانه بیاورم
برای تیم های دیگر رخ می داد، چنین می شد؟ کار هایی که سرمربیان دیگر کردند، من می کردم، همان روز ساعت 12 ظهر در میدان آزادی من را دار زده بودند. * من یک مصاحبه کردم و گفتم که دکان باز کرده اند. شما دیدید برای من چه کار کردند؟ گفتند ممنوع الکار هستی. از هشت صبح زنگ می زدند که 50 میلیون بریز که جریمه شده ای. فرقش چیست؟ اگر آن کارها را کنار زمین من با داور کرده بودم، چه کار می کردید؟ به خدا 12 ...
حکایت سرداری که در بارگاه رضوی به جای شفا طلب شهادت کرد
ماه در ادامه گفت: تیرماه 75 بود که حال ایشان وخیم بود و همه آنهایی که می شناختندشان برایشان دست به دعا بودند چراکه ایشان بسیار دستگیر بود، مستأصل شده بودیم، بعد از کلی نذر و نیاز همراه پدر و مادرشان و خانواده به نیت شفا به مشهد رفتیم، وقتی به مشهد رسیدیدم حالش بد شد و شب اول در بیمارستان خوابیدند، شب دوم به نیت شفا پشت پنجره فولاد در حرم دخیل بستیم و گفتم من به همراه مادر داخل صحن می روم و شما اینجا ...
ناگفته های مدیر جوان از 25 سال فعالیت اجرایی و رسانه ای/ منافع طرح های عمرانی اصفهان به کل کشور می رسد
ماشین شوند؛ به یاد دارم یکبار، در یک روز با 18 عضو کابینه مصاحبه کردم؛ در همان روز یکی از وزرا داشت با سرعت می رفت که سوار ماشین شود و من داشتم با یکی دیگر از وزرا صحبت می کردم؛ به این وزیر گفتم آقای دکتر! خواهشاً شما یک دقیقه اینجا صبر کنید تا من برم و بیام و بعد فوراً وقتی رئیس وقت بانک مرکزی داشت سوار ماشین می شد، رفتم مصاحبه کردم و برگشتم؛ کلی عذرخواهی کردم که ببخشید شما رو منتظر نگه داشتم، چون ...
ناگفته هایی از فتنه های سه دهه اخیر/بی بصیریتی خودی ها یکی از علل ایجاد فتنه ها
.... از امام جمعه هم گلایه کردم که این چه کاری بود شما کردید؟ من که تلفنی شرایط را به شما گفتم. خدا رحمتشان کند، گفتند: آقای فضلی من استغفار می کنم؛ استغفار. و تصمیم گرفتند که قبل از نماز جمعه، راهپیمایی راه بیندازند و از همه مردم دعوت کردند که در راهپیمایی شرکت کنند. *راهپیمایی را برگزار کردند؟ بله و خیلی هم باشکوه و همراه با شعارهای محکم مرگ بر منافق و... ...
سرباز صفر رهبر در میان شهدای مدافع حرم
. هر چقدر دنبال انگشترش گشت، آن را پیدا نکرد. چند ساعت بعد از رفتنش، انگشترش را گوشه اتاق پیدا کردم و در کشوی کمد گذاشتم تا وقتی برگشت به او بدهم. داریوش وقتی به فرودگاه رسید، تلفنی صحبت کردیم و به او گفتم انگشترت را پیدا کردم. بعد از این ماجرا، روایت همسر شهید محرم ترک را در برنامه ملازمان حرم دیدم که می گفت: محرم در آخرین سفرش انگشترش را جا گذاشته بود. با شنیدن این خاطره دلم آشوب شد. پیش خودم گفتم ...
رائفی پور: سربازی عامل کش دادن تحصیل و مهاجرت
.... این همه خدمت شما عرض کنم، بیشترینشان در چه تایمِ دکتری بوده یا ارشد بوده؟ کِشَش دادید فکر می کنید؟ همه شون، نه دیگر دکتری بیشترینش بود. چی کار می کردید شهریه رو می دادید و...؟ خبرفوری: بله شهریه وسنوات. من لیسانسم شش سال، ارشدم چهار سال، دکتری هفت سال طول کشید بِینَش هم که هرکدام باز یک سال فرجه بود. واقعاً یکی از دلایلش همین سربازی بود دیگر؟ خبرفوری: بله ...
مجیدی: اخراج دقیقه 40 روند بازی را تغییر داد/ بازیکنان من در ایران بهترین هستند
باز کرده اند. شما دیدید برای من چه کار کردند؟ گفتند ممنوع الکار هستی. از هشت صبح زنگ می زدند که 50 میلیون بریز که جریمه شده ای. فرقش چیست؟ اگر آن کارها را کنار زمین من با داور کرده بودم، چه کار می کردید؟ به خدا 12 ظهر میدان آزادی من را دار زده بودید. * اصلا اتفاقی که امروز افتاد را می گویم داوری ولی کلا کسی که الان باید طلبکار باشد، ما هستیم. رفت و برگشت دربی پنالتی ما را نگرفتند و ما ...
مجیدی: 10 نفره هم نمی بازیم؛ راه دیگری برای زدن استقلال پیدا کنید/ نمی خواهم مثل بعضی ها داد و بیداد کنم ...
باز کرده اند. شما دیدید برای من چه کار کردند؟ گفتند ممنوع الکار هستی. از هشت صبح زنگ می زدند که 50 میلیون بریز که جریمه شده ای. فرقش چیست؟ اگر آن کارها را کنار زمین من با داور کرده بودم، چه کار می کردید؟ به خدا 12 ظهر میدان آزادی من را دار زده بودید. * اصلا اتفاقی که امروز افتاد را می گویم داوری ولی کلا کسی که الان باید طلبکار باشد، ما هستیم. رفت و برگشت دربی پنالتی ما را نگرفتند و ما ...
مجیدی: مثل بعضی ها داد و بیداد نمی کنم/ شایسته ترین تیم برای قهرمانی هستیم
...> مجیدی ادامه داد: من یک مصاحبه کردم و گفتم که دکان باز کرده اند. شما دیدید برای من چه کار کردند؟ گفتند ممنوع الکار هستی. از هشت صبح زنگ می زدند که 50 میلیون بریز که جریمه شده ای. فرقش چیست؟ اگر آن کارها را کنار زمین من با داور کرده بودم، چه کار می کردید؟ به خدا 12 ظهر میدان آزادی من را دار زده بودید. اصلا اتفاقی که امروز افتاد را می گویم داوری ولی کلا کسی که الان باید طلبکار باشد، ما هستیم. رفت و ...
مجیدی: مثل بعضی ها داد و بیداد نمی کنم/ شایسته ترین تیم برای قهرمانی هستیم
که سرمربیان دیگر کردند، من می کردم، همان روز ساعت 12 ظهر در میدان آزادی من را دار زده بودند. مجیدی ادامه داد: من یک مصاحبه کردم و گفتم که دکان باز کرده اند. شما دیدید برای من چه کار کردند؟ گفتند ممنوع الکار هستی. از هشت صبح زنگ می زدند که 50 میلیون بریز که جریمه شده ای. فرقش چیست؟ اگر آن کارها را کنار زمین من با داور کرده بودم، چه کار می کردید؟ به خدا 12 ظهر میدان آزادی من را دار زده ...
افزایش بی سروصدای قیمت اینترنت/ قیمت اینترنت چقدر افزایش یافت؟
در توسعه زیرساخت ها آورده است. بنابراین افزایش پرداختی اپراتورها به دولت به معنی افزایش هزینه خدمات از جمله افزایش قیمت اینترنت است. مسئولان چندین بار در سال گذشته، از افزایش حتمی قیمت اینترنت در سال جدید خبر دادند. اما قیمت بسته های اینترنت برخی اپراتورها در سال جدید، بدون اطلاع قبلی و رسمی به مشترکان افزایش یافته است. این اتفاق هم واکنش منفی تعدادی از کاربران را به دنبال داشت. ...
عشق و جنگ
. دیدم مثل همه خوشحال است. "امین" پسر خواهرم سال 69، هنوز بچه بود. صدایش کردم و درِگوشی از او پرسیدم معصومه ازدواج کرد؟! که گفت نه! نمی دانستم همان بچۀ تُخس می رود و به خواهرم، به مادرم، به خاله ام و به همۀ فامیل گزارش می دهد، رحیم از معصومه پرسید... خودش از من پرسید و من هم گفتم که او هنوز ازدواج نکرده... و همه چیز لو می رود. بعدها معصومه برایم تعریف کرد ...
ماجرای عصبانیت شهید همدانی از رفتار فرزندش
کردند و گفتند: مهدی جان، من می روم استراحت کنم. اگر تلفن همراهم زنگ خورد، بیدارم کن . گفتم: بابا شما بخوابید. اگر زنگ زد، من می گویم بعد تماس بگیرند. گفتند: نه بابا جان! قرار است یکی از فرزندان شهدا زنگ بزند. باید با او حرف بزنم. این جمله را گفتند و رفتند به یکی از اتاق ها و سریع خوابشان برد. دو ساعتی گذشت. دیروقت بود که ناگاه زنگ تلفن همراه پدر به صدا در آمد. از یک طرف پدر به خواب ...
پای صحبت مادر 5 شهید و 3 جوان ناکام! + عکس
که داشتند، علاق هبه رفتن نداشتند؟ مادر شهید: بله. یک خاطره ای هم بود که می خواستم برایتان بگویم، شاید این هم برایتان جالب باشد. همان سال اول که آقا مرتضی شهید شده بود، روز مادر بود؛ **: همان سال 1394؟ مادر شهید: بله، من صبح پای عکس آقا مرتضی نشسته بودم و داشتم با آقا مرتضی صحبت می کردم. می گفتم پسرم! هر سال این موقع با بچه هات و خانمت با دسته گل به دیدن مادرت می ...
قتل پدر در روز سیزده بدر / پسرجوان از پدرش کینه به دل داشت
فراگرفته بود و انگار خودم نبودم. اصلا قدرت کنترل خودم را نداشتم و دیوانه وار ضربه می زدم. تمام این 4سال جلوی چشمم بود و در آن لحظه فقط حس نفرت از پدر را داشتم. همین کینه قدیمی باعث شد که جان پدرم را بگیرم و وقتی به خود آمدم احساس پشیمانی سراغم آمد. بعد از قتل چه کردی؟ چند ساعت بعد به مادرم زنگ زدم و گفتم پدر را کشته ام. خیلی پشیمان بودم و دلم می خواست زمان به عقب بازمی گشت و من می توانستم خشمم را کنترل کنم. فکر می کنم حدود 12شب بود که مرتکب قتل شدم و تقریبا تا 7صبح بالای جسد پدرم بودم و با حسرت به او نگاه می کردم اما دیگر پشیمانی من سودی نداشت و پدرم برنمی گشت. ...
روایت حاج قاسم از شاهکار شهید خلیلی در مبارزه با داعش
.... وی نخستین شهید مدافع حرم منطقه یک بود. پسر من هر دفعه که به سوریه می رفت، یک ماه یا دو ماه در سوریه بود و در این حین 15 روز برای مرخصی می آمد و دوباره بازمی گشت. سرانجام در چهارمین اعزام خود در عملیات محرم به شهادت رسید. پدر شهید مدافع حرم رسول خلیلی در ابتدا با توضیح اینکه تمام اعضای خانواده خلیلی در بخش تخریب جبهه کار می کردند، در گفت وگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس ...
روایتی ساده از غروب روز دهم
: ابتلای شما خانواده شهدا این است که با از دست دادن فرزند، همسر، پدر و برادر خود چطور رفتار کنید و چگونه مواجهه ای داشته باشید. یک امتحان هم ما مسئولین در این میان داریم؛ قدردان خون های ریخته شده شهدا و از طرفی خدمت گزار خانواده شهدا باشیم. آقای رئیسی خون های مطهر شهدای ایران را امتداد خون شهدای کربلا دانست و گفت: همان طور که خون شش ماهه امام حسین (علیه السلام) با گذشت سالیان سال از آن ...
شمسایی: آمدم نابود شوم اما پای چند چیز می ایستم/ از تغییر نسل هراس نداریم/ فوتسال را بچه سرراهی نبینید!
بازیکنان داد. من به آقای ماجدی گفتم شما بازیکن ملی بودید، وقتی می رفتید توی خانه پسرخاله ات، پسردایی ات، این پیراهن، این چیز ساده ای است. من دست در جیبم کنم و از خودم پیراهن بگیرم اجازه نمی دهم این اتفاق بیفتد. با ماجدی و هیئت رئیسه هم صحبت کردیم. بله! می دانم هزینه دارد ولی بازیکن تیم ملی شدن هم یعنی افتخار کسب می کند و آن فدراسیون هزینه اش را دارد برمی گرداند. وقتی می شوید پنج ستاره و می بالید ...
شمسایی: آمدم نابود شوم اما پای چند چیز می ایستم/ از تغییر نسل هراس نداریم/ فوتسال را بچه سرراهی نبینید!
بازیکنان داد. من به آقای ماجدی گفتم شما بازیکن ملی بودید، وقتی می رفتید توی خانه پسرخاله ات، پسردایی ات، این پیراهن، این چیز ساده ای است. من دست در جیبم کنم و از خودم پیراهن بگیرم اجازه نمی دهم این اتفاق بیفتد. با ماجدی و هیئت رئیسه هم صحبت کردیم. بله! می دانم هزینه دارد ولی بازیکن تیم ملی شدن هم یعنی افتخار کسب می کند و آن فدراسیون هزینه اش را دارد برمی گرداند. وقتی می شوید پنج ستاره و می بالید ...
کاری نکنیم که مدیون خون شهدا شویم
آموزش رزمندگان مقاومت است. علی نحوه شهادتش را خودش خواسته بود وقتی به سوریه رفت، چند وقتی با من در ارتباط بود؛ اما فروردین سال 95 برای تثبیت ارتفاعات العیس واقع در حلب به همراه همرزمان خود آن جا رفته بودند که در کمین تکفیری ها که حدودا 200 نفر بودند گرفتار شدند و اولین نفر هم محمدرضا بود که از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بعد از شهادت وی و دوستانش، تکفیری ها کل بدن آن ها ...
پدر معتاد راز مرگ تلخ پسر خردسالش را فاش کرد
کوچکم اصرار کرد تکه ای نان به او بدهم. وی تکه نان را خورد و ناگهان حالش بد شد. استفراغ کرد و بعد از هوش رفت. من که به شدت ترسیده بودم بچه را بغل کردم و به سمت درمانگاهی که در نزدیکی خانه مان بود دویدم. اما پسرم زنده نماند و من به شدت از مرگ او شوکه شده ام و نمی دانم چه بلایی بر سرش آمده است. ماموران در ادامه به سراغ پدر پسربچه رفتند. او هم مدعی بود که علت مرگ پسرش را نمی داند. وی گفت ...
رمزگشایی مرد معتاد از مرگ پسر 3 ساله اش
جان خود را از دست داده است. پدر مهرداد در تحقیقات گفت: چندین سال است که اعتیاد دارم و مدتی است که شربت متادون مصرف می کنم. عصر بچه هایم را به پارک بردم که متوجه شدم شربت متادونم تمام شده است. یک شربت خریداری کردم و آن را داخل بطری آبی که داخل ماشین بود ریختم و زیر صندلی سمت راننده گذاشتم. او ادامه داد: بچه ها را سوار ماشین کردم، پسر 5 ساله ام روی صندلی عقب نشست و مشغول بازی ...
جزئیات مرگ دلخراش 4 عضو یک خانواده در واژگونی قایق تفریحی
تلف کشور رفتند تا روز خود را با شادی به پایان برسانند اما برای یک خانواده 12نفره خرمشهری، ماجرا این طور رقم نخورد و آنها پس از سوارشدن به یک قایق موتوری و واژگونی آن، چهار نفر از اعضای خود را از دست دادند که جسد سه نفرشان پیدا شد اما هیچ اثری از جسد چهارم پیدا نشده و جست وجوها برای یافتن پیکر مفقودشده همچنان ادامه دارد. بچه ها دل شان ضعف می رفت برای قایق سواری و بزرگترها هم دست کمی ا ...
از نوروز خونین تا کشف جنازه دختر 9 ساله پس از چهار روز
.... حدود هشت نفر از حادثه دیدگان توسط اهالی و پدر خانواده نجات پیدا کردند اما سه کودک بین هشت تا 12 سال و پدر خانواده غرق شدند. جسد سه کودک پیدا شده اما جسد پدر هنوز مفقود است و جست وجو برای یافتن او ادامه دارد. وی تصریح کرد: آنها زمانی با ما برای امدادرسانی تماس گرفتند که 30 دقیقه از وقوع حادثه گذشته بود و 15 دقیقه بعد از تماس، نیروهای امدادی به محل رسیدند. آن طور که صحبت های اهالی ...