کاپیتان تیم عقاب با بال شهادت پر کشید
سایر منابع:
سایر خبرها
پیمان با خدا(حدیث دشت عشق)
سربازی جانباز در گارد ساحلی به حراست از مرزهای جمهوری اسلامی پرداخت که بعد از یک سال حضور مداوم در جبهه بیست و پنجم اسفند سال 1363 در اروندکنار به شهادت رسید و پیکر پاکش در گلزار شهدای شهر ویس آرام گرفت. شهید رشید زاهدی در یادداشتی نوشت: خداوندا به من نیرویی ده که بنده تو باشم و نه بنده غیر تو.خداوندا این چشم ها، دست ها، پاها و زبان نعمت هایی هستند که به ما عطا فرمودی. خداوندا اگر این ...
نمایش جدید تتلو و سحر قریشی در خیابان های استانبول! + فیلم
این به بعد به آرامشتون بیشتر فکر کنم و یه امیرتتلوی آروم، ولی اکتیو رو خواهید داشت راستی من پرستو هم که باشم مطمئن باشین پرستوی صلحم و جز عشق ورزیدن به شما تو این دوره از زندگیم چیز مهمی نمیبینم و شغلی ندارم! بیشتر بخوانید: بعد از متنی که سحر منتشر کرد امیر تتلو هم متن بلند بالای منتشر کرد و از انتظاراتش گفت و اینکه سحر باید تمام وجود و داشته هایش فقط برای تتلو باشه و جز او به ...
سیب زمینی فروش افغان در ایران چه می کرد؟! + عکس
به رحمت خدا رفت... اخوی ها هم همان کار دامداری و کشاورزی را انجام می دهند؟ درست است؟ همسر شهید: بله. **: وضعیت خانواده آقا حسینعلی چطور بود؟ همسر شهید: خوب بود؛ بد نبود. **: پدرشان چه کاری می کردند؟ چند تا برادر و خواهر بودند؟ همسر شهید: سه تا برادر و یک خواهر داشت. **: پدرشان که می شود عموی شما، ایشان هم کشاورزی و دامداری می کردند ...
رونمایی محمدرضا گلزار از منزل فوق لاکچری اش | فخر فروشی محمدرضا گلزار در کانادا
صدر همه اسامی شاگرد اول بودم. فروردین ماه 1379 در 23 سالگی بود که در خزر شهر در کافی شاپی ، ایرج قادری کارگردان را دید، سر میزشان رفت و از او برای نخستین کنسرت گروه آریان دعوت کرد. در پاسخ ایرج قادری او را برای بازی در فیلم نرگس و سام دعوت کرد ، به این ترتیب گلزار چند ماه بعد بعد از تست و پیش تولید اولین تجربه بازیگری خود را بدست آورد. علاقه و چهره جذاب اش باعث شد در سال 1380 ...
تیر خلاص
حمله کرده و لباس های روحانی او را پاره کردند و او را نیز به شدت کتک زدند. پدرش می گوید: اما علی دوباره به حوزه رفت، لباس جدید گرفت و کار را حتی با جدیت بیشتر ادامه داد. اعضای خانواده علی می گویند: علی بسیار خوش اخلاق و مهربان بود. احترام ویژه ای برای پدر و مادرش قائل بود. برخورد شایسته و حسن خلق او به گونه ای بود که تمام افرادی که با او سر و کار داشتند جذب رفتار او می شدند. او مدتی هم پیش ...
شهید ورامینی؛ از تسخیر لانه جاسوسی تا حضور مشتاقانه در جبهه های جنگ
می داد و به سینه زنی و زنجیر زنی می پرداختند. ده روز اول محرم در خانه پیدایش نمی شد. عاشق سید الشهدا (ع) بود. در محل، به او عباس علمدار می گفتند. دوران تحصیل دانشگاه عباس پس از گرفتن مدرک دیپلم به سربازی رفت. به رغم میل باطنی وارد ارتش شد، چرا که اصلاً دوست نداشت به رژیم شاه خدمت کند. از این رو خاطرش افسرده بود. پس از گذرانیدن دورة سربازی، در کنکور شرکت کرد و در دانشگاه، رشته ...
متن تبریک روز ارتش و نیروی زمینی 1401+ پیام رسمی و ادبی، استوری و عکسهای 29 فروردین
. ای نادیان عدل و عدالت این روز تبریکتان باد. پدر بزرگوارم، خدمت تو در ارتش تنها چراغ روشنِ دل ما در شب های تاریک جنگ بود و اکنون آرامشمان را مدیون تلاش تو و همکاران ارتشی ات هستیم. روز ارتش بر شما مبارک پدر عزیزم. برادر غیرتمند من، روز ارتش حماسه بزرگ مردان و زنانی را یادآوری می کند که با عشق و ارادت به حضرت امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی، ندای استقلال را با تمام ...
روایت احمد غلامی از مکان ها و آدم ها: محمود دولت آبادی/ عهدنامه ترکمانچای در قهوه خانه وطن
دوروبرها قهوه خانه نیست؟ قیچی را نشانه رفت به سمت شمال خیابان، سمتی که درست روبه روی در اصلی دانشگاه تهران بود. گفتم: اونجا که دانشگاه است! قیچی را به هم زد و گفت: قبلا بود. الان سلمونی شده. استادها سر همدیگر را می تراشند. دانشجو که نباشد دل به کار نمی دهند و سر همدیگر را می تراشند . جوانک که زیر دست سلمانی مچاله شده بود، ماسکش را برداشت و گفت: یه قهوه خونه اون بالاست . سلمانی دست از ...
پیام جدید تبریک روز ارتش به همسر ، برادر ، پدر
... ارتشی! اهتمامت را در سنگرهای دفاع و امنیت پاس می داریم و استواری گام هایت را در صیانت از هستی وطن، آرزومندیم؛ روزت مبارک! ♥♥♥♥♥♥♥♥♥ برادر ارزشی و خدمتگزار ارتشی! همت شما را در سنگرهای دفاع از میهن پاس می داریم روزتان گرامی باد ♥♥♥♥♥♥♥♥♥ روز ارتش ، ارتشی که سال هاست دست در دستِ آزادی به پیش می رود و از خنکای تلاشش ، نسیم عدالت هم ...
لباس سربازی و جنگیدن با زبان روزه
از پس یک سنگر پنج، شش متری هم برنمی آمدیم و در تقسیم کار به مشکل برمی خوردیم. بعد اضافه می کند وقتی جبهه پدافندی می شد، کسالت از روی سر و کولمان بالا می رفت. یک روز و دو روز هم نبود. بعضی از سربازها با این شرایط کنار آمده و برای دو سال خدمت هر نوع سختی را به جان خریده بودند. آن ها حتی روحیه مذهبی پیدا کرده بودند و با حال وهوای جبهه و حشر و نشر با نیروهای مردمی، که بر اساس اعتقادات شان می جنگیدند ...
خواهر سردار حجازی: در حضور مادرم نمی گفت دعا کنید شهید شوم/ ماجرای دستگیری شهید حجازی در زمان ساواک
موضوع بودند در صورتی که توانایی گرفتن مراسم را داشتیم. در کنار پدرم، مادرم نیز نقش مؤثری داشت و در کنار همراهی اش با اعضای خانواده صبوری زیادی داشته و دارد. فارس: چند خواهر و برادر بودید؟ حجازی: 3 برادر بزرگ تر و یک برادر کوچک تر از خودم داشتم؛ برادر بزرگم سید احمد در سال 1360 در جبهه به شهادت رسید، برادر دومم سید محمد بود، برادر سومم در حدود سن 5 سالگی اش در حادثه ...
داعشی ها به سرِ همسرم هم رحم نکردند!
شرایط چطور است. اما ما اصلا اطلاع نداشتیم؛ من زیاد پشت چیزی نمی گشتم. **: پدر و مادرش مخالفت نکردند که نباید به سوریه برود؟ همسر شهید: نه؛ به پدر و مادرش می گفت در ایران است. آنها فکر می کردند در ایران است، بعد خودش گفت سوریه رفته. موقعی خبر شدند که رفت بود به سوریه و کار از کار گذشته بود. **: گفتید از سوریه هم که هیچ تماسی با شما نگرفتند؛ درست است؟ همسر ...
پیکر بی سرم در خانه بود و خودم در جبهه!
شهدای ایران : روزنامه جوان در ادامه نوشت: شهرام کیا از جانبازان و رزمندگان پیشکسوت دفاع مقدس است که خاطرات جالبی از حضورش در جبهه ها دارد. او دو بار تا مرز شهادت رفته و بارها در عملیات مختلف مجروح شده است. چه انگیزه هایی شما را در نوجوانی به جبهه های جنگ کشاند؟ من متولد 1344 هستم و در 16 سالگی داوطلبانه به جبهه رفتم. آن زمان شور و شوقی بین مردم برای دفاع از کشور وجود داشت که ...
روایت یک شهید از علاقه پیرمرد رزمنده برای حضور در جبهه + تصاویر
.... در یکی از این نوشته ها وی به شوق رزمنده کهنسالی اشاره می کند که قصد اعزام به جبهه دارد و نوشته است: نمی دانم قلمم یارای نوشتن این همه عشق را دارد یا اینکه از نوشتن باز می ماند. شب پنجشنبه به مسجد جامع رفتم. پس از اتمام نماز مغرب و عشا، یکی از برادران پشت میکروفون رفت و به مردم اطلاع داد که گروهی از رزمندگان عازم جبهه هستند. مردم شوری دیگر پیدا کردند. هر چه اندیشیدم، دیدم خیلی خیل ...
کرامت انسانی مردمان را در حد اعلی پاس می داشت
درباره گذشت امام از بی ادبی مردی شامی است. خود آن شخص می گوید که به مدینه رفته بودم، مردی را دیدم که بر مرکبی گرانقیمت سوار شده و لباس های نفیسی پوشیده بود. از شکوه او خوشم آمد. پرسیدم: او که بود؟ گفتند: حسن بن علی بن ابی طالب. وقتی نام علی را شنیدم، سینه ام دریایی از کینه و دشمنی علیه او شد. به او حسادت کردم که چرا علی باید چنین فرزندی داشته باشد؛ از این رو، نزد او رفتم و با تندی گفتم: تو پسر علی ...
این یادت باشه تو جنگ من از همه زرنگ ترم
وقتی که می خواست به خدمت سربازی برود به ما گفته بود: اگر من شهید شدم شما هیچ پولی از هیچ جایی نگیرید. بعد از شهادت او مبلغ دویست هزار تومان بابت هزینه مراسم برای ما آوردند؛ ولی ما آن پول را هم قبول نکردیم و تاکنون یک ریال هم از هیچ جایی نگرفته ایم. (به نقل از برادر شهید) تو جنگ من از همه زرنگ ترم موقعی که می خواست بره جبهه، آمد برای خداحافظی. به او گفتم: نرو داداش! اگه تو بری من می میرم ...
تبریک روز ارتش 1401 به برادر، برادر شوهر، برادرزن + عکس نوشته
؛ ارتش، تبلور استقلال و آزادی مردمی است که آوازه غیرت و همبستگی شان، دروازه های پولادین جهان را درنوردیده است. روز ارتش بر تو مبارک باد. برادر غیرتمند من، روز ارتش حماسه بزرگ مردان و زنانی را یادآوری می کند که با عشق و ارادت به حضرت امام (ره) و انقلاب اسلامی، ندای استقلال را با تمام وجود فریاد زدند. روز ارتش مبارک باد. داداش گلم، 29 فروردین ماه، روز ارتش ...
نقشه خواهر و برادر برای قتل خواهر ناتنی
و خانه نشین شود، اما ماجرا به شکل دیگری رقم خورد و ناخواسته به قتل خواهرم منجر شد. چند شب قبل و براساس نقشه مان اسید خریدم تا به روی او بریزیم. بعد به او زنگ زدم و گفتم حالم خوب نیست و می خواهم به خانه اش بروم تا با یکدیگر صحبت کنیم. شب حادثه در خانه اش بودم و بطری اسید در دستم بود و آن را روی میز گذاشتم و به دروغ به او گفتم که داخلش آب است. از سوی دیگر در آپارتمان را برای برادرم باز گذاشتم و او ...
لحظات نابِ عروج
مفقودالاثر بپیوندم. مادر خانمش از عشق او به شهادت می گوید: وقتی به پسرم اجازه می دادم که به جبهه برود، موسی تشویقم می کرد، ولی وقتی پسرم شهید شد، موسی بغلم کرد و گریه می کرد. گفتم: موسی جان! تو خودت تشویقم می کردی، تو چرا گریه می کنی؟ گفت: او رفت و من ماندم. برای خودش گریه می کرد که در انتظار شهادت بود. ثریا پورحسینی از روزی می گوید که شهید عمویی در بیمارستان بستری می شود. موسی از ...
خصوصیات شهید حمید باکری به روایت همسرش
به دنیا آمدن بچه ها، درست یک ربع قبل از رفتن حمید، از نیازم به آن وسیله می گفتم و او هم سریع می رفت می خرید و می آورد. همیشه به من می گفت: درست زمانی برو خرید که واقعاً معطل مانده باشی همه می دانستند وقتی حمید از جبهه برگردد، امکان ندارد جای دیگری برود و فقط می توانند در خانه پیدایش کنند. تمام وقتش را می گذاشت برای من و بچه ها. سعی می کرد همان وقت کم را هم با ما باشد. برادر ...
همدستی خواهر و برادر برای کشتن خواهر ناتنی
روی صورتش اسید بپاشیم تا خانه نشین شود. روز حادثه با مهراوه تماس گرفتم و گفتم حالم بد است و می خواهم با او درد دل کنم. او آدرس خانه اش را به من داد و من هم با ظرفی پر از مایع اسیدی که از قبل خریده بودم راهی خانه اش شدم و در خانه را باز گذاشتم تا برادرم وارد شود. ظرف مایع اسید را روز میز گذاشتم و گفتم نوشیدنی است و او هم به آشپزخانه رفت تا برایم آب بیاورد و همان لحظه برادرم که نقاب به صورت ...
گفت وگو خواندنی با بانوی جانباز 70 درصد(بخش نخست) دختری که هی گم می شد!
کوچک ترها را درمی آوردم. فاش نیوز: از حال و هوای آن روزها و بازی هایتان تعریف کنید. - ما در خانه ویلایی پدربزرگم و با آنها زندگی می کردیم. با یک حیاط بزرگ که دور تا دور آن اتاق بود. سیستم خانه ما این طور بود که پدر بعد از صبحانه به محل کار می رفت و حوالی ساعت 2 بعدازظهر به خانه می آمد. ناهار و بعد هم خواب. و بعدازظهر که تازه شیطنت من و برادرانم شروع می شد. خاطرم هست ...
من برای امروز زندگی می کنم نه برای دیروز
ای را می بینم سلام می کنم و آن هم با خوش رویی جواب می دهد و وقتی از صبح به همه چیز با دید مثبت نگاه کنی روز خوبی برای تو شروع می شود. خب چه میخواهم دیگر الحمدالله سالم هستم و کار می کنم. ضربه ها خوددم اما ایستادم فروتن درباره کسب تجربه های جدید گفت: معاشرین من از من کم سن تر هستند و من شما جوان ها را خیلی می شناسم برای کار، به دلیل اینکه شور جوانی در شما هست. حتی اگر ...
چشم به راه شهادت
به گزارش خبرنگار ایمنا ، 15 ساله بود که عملیات رمضان شروع شد، اواخر ماه رمضان بود که سعید به جبهه رفت، وقتی مادر بدرقه اش کرد، رو به آسمان کرد و گفت: خدایا فرزندم، مال تو، در راه تو می دهم، اما پسرم مفقود و اسیر نشود. همیشه به اطرافیانش توصیه می کرد اگر دنیا و آخرت می خواهید، فقط و فقط برای خدا کار کنید و برای کسب رضای او قدم بردارید. از اتلاف بیت المال هراس زیادی داشت و تا ...
گویی شهادت به او الهام شد(حدیث دشت عشق)
منجزی برادر شهید حسین منجزی می گوید: این شهید در شب عاشورا یعنی دو روز قبل از شهادت همه اقوام و فامیل را در خانه دعوت و با همه خداحافظی کرد و از آنها حلالیت طلبید. من عازم سفر کربلا بودم ولی شهید مانع رفتنم شد، به من گفته بود کار مهمی دارم این سفر را فعلا لغو کن، گویی به او الهام شده بود که قرار است به شهادت برسد. ...
روایات بانوان محله مشهدقلی از ماه رمضان های دوران جنگ
فاطمه سیرجانی | شهرآرانیوز؛ بیش از چهار دهه قبل درست در بحبوحه جنگ در زیر زمین یکی از خانه های کوچه شهید انفرادی 5 در محله مشهدقلی جنب و جوش خاصی در جریان بود. در محله ای که بیشتر مردان لباس رزم پوشیده و راهی میدان نبرد شده بودند و زنان دست به دست هم داده بودند تا پشت جبهه، پشتیبان مردانشان در مید ان جنگ باشند. در این بین فاطمه درویشی با تبدیل زیر زمین خانه اش به پایگاه کمک های مردمی، نق ...
طلبه شهیدی که 9 بار به جبهه اعزام شد
رفتن بنده فقط از خدا بخواهید که شهادت مرا قبول و گناهانم را بیامرزد، حتما شما ها پیش خداوند بزرگ اجر عظیمی خواهید داشت. برادران همیشه سعی کنید در سنگر اسلام و قرآن باشید بدانید جز این راه نجاتی در این دنیا نیست. خواهرانم همچون زینب (س) در مقابل آنهایی که نق می زنند مثل کوه استوار باشید تا آنها بدانند که به خاطر اسلام می شود از همه چیز حتی از جان گذشت. انتهای پیام / ...
مصاحبه جدید فریدن آسرایی در سال 1401
کانادا مهاجرت کرد. فریدون آسرایی سال 1988 گروه غزال و 2 سال بعد هم گروه پرواز را با حضور کامران، هنگامه و رامین زمانی راه انداخت. اولین سلام با تنظیم رامین زمانی آلبوم اولش بود که ترانه هایش عبارت اند از: اولین سلام، گل اندام، دختر بندر، جاده عشق، شاه چراغ، جدایی، اگه می شد، تو ای یار، و ایرانم؛ وی ترانهٔ خونه به خونه را با پدرام کشتکار به ثبت رسانید. پس از بازگشت از کانادا ...