سایر منابع:
سایر خبرها
سیب زمینی فروش افغان در ایران چه می کرد؟! + عکس
برادر بودید؟ همسر شهید: دو تا داداش دارم و 6 تا خواهر. **: یعنی 9 فرزند بودید؟ همسر شهید: بله. **: الان به غیر از شما، بقیه در مزار شریفِ افغانستان هستند؟ همسر شهید: بله، داداش بزرگم در اطراف مزار است و بقیه در خود مزار شریف هستند. **: شما با آقا حسینعلی فامیل هم بودید؟ چون فامیلی تان یکی است؟ همسر شهید: بله. ...
نمایش جدید تتلو و سحر قریشی در خیابان های استانبول! + فیلم
هیچ کس و هیچ چیز فکر نکنه! تتلو در این باره نوشت: یک: از شما توقع دارن هوادارا همونطوری که من بند موسیقی و همه ی عواملم رو تغییر دادم به احترام شما و پسر گذاشتم شما هم عواملتونو تغییر بدین و ادمین و ادیتور و تتو آرتیستاتونو دختر انتخاب کنید! دو: از شما توقع دارن به جای گشتن دنبال هندسفری و ویدئو کال با داداش و بابا و پست گذاشتن راجع بهشون تو اینستا از خودتون ...
کاپیتان تیم عقاب با بال شهادت پر کشید
خواست جبهه برود، پیش خواهرمان برای خداحافظی رفت. خواهرم به محمدمهدی گفته بود: نرو داداش! اگر تو بروی من می میرم. گفته بود: نه آبجی! برادر های دیگرت هستند. همه دارند می روند جنگ! مگر نمی بینی؟! بعد از مدت کوتاهی به ما زنگ زدند و خبر شهادت مهدی را به ما دادند. وقتی خبر شهادتش را به ما دادند شوکه بودیم. چشمانمان به تابوت برادر شهیدمان بود و آرام آرام گریه می کردیم. خیلی ها برای تسلی خاطرمان آمدند و ...
شهید ورامینی؛ از تسخیر لانه جاسوسی تا حضور مشتاقانه در جبهه های جنگ
باید نرسیده بودم تا لیاقت آن را پیدا کنم که خدا بزرگترین نعمت ها یعنی شهادت را نصیبم نماید بعد در برابر خدا شرمنده می شوم و قبول می کنم که شهادت لیاقت می خواهد و به خاطر همین همیشه مانند انسان های سرگردان به این طرف و آن طرف می زدم، تا شاید بتوانم به آن اخلاص که می خواهم برسم [امروز]فقط یک آرزو در وجودم موج میزند و آن عشق به شهادت است.... ای پدر و مادر ای برادر، ای خواهر و دوستان عزیز یک وصیت دارم ...
روایت احمد غلامی از مکان ها و آدم ها: محمود دولت آبادی/ عهدنامه ترکمانچای در قهوه خانه وطن
سرحال شده بود. بلند گفت: احمد آقا مگه تو الان شکار می زنی که بهت می گن شکارچی؟ احمد شکارچی گفت: دریغ از یه مگس! همه خندیدند به جز منصور قراضه. هوشنگ هری گفت: یکی واسه عشقش عمرش رو می ده یکی واسه شکار، یکی هم واسه یه سؤال. سؤالت چیه داداش؟ جرئت نکردم سؤالم را بپرسم. همراهم با پا زد به پایم یعنی بگو. نگفتم. گفتم: به احترام شما سؤالی ندارم . حسین قهوه چی برگشت و نگاهم کرد. هوشنگ هری گفت: تو ...
هیچ یادگاری از همسرم ندارم! + عکس
؟ همسر شهید: نه من اصلا نمی پرسیدم و سئوال نمی کردم. **: به پدر و مادرش هم گفته بود که به سوریه می رود؟ همسر شهید: بله؛ آنها هم فق خبر داشتند که به ایران می رود. مردم اطلاع داشتند؛ چون از آن منطقه خیلی ها به سوریه رفتند. آنها خبر داشتند سوریه چه خبر است و جنگ است و شرایط چطور است. اما ما اصلا اطلاع نداشتیم؛ من زیاد پشت چیزی نمی گشتم. **: پدر و مادرش مخالفت ...
سردار علی فضلی: دفتر خاتمی با فتنه 78 و تاجزاده با فتنه 88 در ارتباط بود
مردم ما به امنیت و آرامش و دفاع نیاز دارند و اگر در این حوزه خدمت کنیم، بالاترین خدمت به مردم است. وقتی مریضی من شدت گرفت و حتی تکان دادن سر برای من آرزو شده بود به خدا گفتم اگر مولای ما نیاز به سرباز دارد من مقاومت می کنم و اگر هم مشیت تو چیزی دیگری است من تسلیم هستم . سردار علی فضلی از برگزیدگان پنجمین دوره همایش چهره های ماندگار در سال 1384 است. و سال گذشته هم در مراسم جشن سالروز ولادت ...
روایات بانوان محله مشهدقلی از ماه رمضان های دوران جنگ
توصیف نشدنی است. همه مثل خواهر و برادر دلسوز و غمخوار هم بودیم. این خانه قفل و بندی نداشت. درش از سپیده صبح تا سحر همیشه باز بود. هر کسی هر وقت روز می خواست به اینجا می آمد تا مسئولیتی را که برعهده اش بود به سرانجام برساند. گاه 20 تا 25 نفر توی همین زیر زمین نشسته و هر کدام به کاری مشغول بودیم. یکی قند می شکست. آن طرف تر چند نفر مشغول دوخت و دوز برای رزمنده ها بودند. گوشه ای دیگی روی ...
بهترین دیالوگ های ماندگار لیلا حاتمی:
دیالوگ قایق های من. * دیالوگ های لیلا حاتمی در لیلا: ته دلم به خودم می گم رضا اگه دوستم داشته باشه، یه زن دیگه براش مهم نیست...فقط بهش یه بچه میده. فرقی نکرده چیزی...عشقمون سرجاشه... * دیالوگ های لیلا حاتمی در ارتفاع پست: تو از قاسم چی میدونی؟ فک کردی قاتله؟ دزده؟ آدمکشه؟ اونم برای این مملکت زحمت کشیده. تو که خوزستانی نیستی. جنگ که تموم شد برگشتی سر خونه ...
گفت وگو خواندنی با بانوی جانباز 70 درصد(بخش نخست) دختری که هی گم می شد!
کار می کرد و خیلی هوای مرا داشت. به او می گفتم: من دوست ندارم بچه کسی باشم. تو را به خدا، حاضرم بچه تو باشم. مرا به کسی نده! از طرفی خیرین همه طالب دختربچه بودند. اتاق من آخرین اتاقی بود که در انتهای راهرو قرار داشت. بنابراین ملاقات کننده ها که می آمدند، سهیلا مرا به محوطه فضای سبز بیمارستان می فرستاد تا بازی کنم و در دید افراد نباشم. اتاقی هم روبه روی دفتر پرستاری بود که در آنجا دو-سه مرد جوان که ...
روایتی از اعتراض شهید بابکی به رژیم شاهنشاهی
...، تقید خاصی داشت. با قرآن، این سرچشمه معارف الهی مأنوس بود و تا جایی که امکان داشت، در صفوف نماز جماعت حاضر می شد. برادرش در ادامه نقل می کند: بعد از شنیدن خبر شهادت یکی از دوستانش، خیلی ناراحت شد و تصمیم گرفت به جبهه برود. رفت. اما در نزدیکی زیراب بود که راننده، موسیقی مبتذل گذاشت. روح الله با فروتنی به او گفت: برادر! سرم درد می کند، می شود صدای نوار را به اندازه ای کنی که خودت ...
سفیر روسیه: اروپا مزدور آمریکا؛ برخی رسانه های داخل ایران همسوی غرب [+ نظرات]
روسیه میزدن ناشناس جمعه 26 فروردین 1401 10:59:36 0 6 واقعا خیانت روس ها هرگز فراموش شدنی نیست اینکه سیاستمداران ما با شما هنوز رابطه دارن نشانه هوش سیاسی آنهاست و فعلا قرار اس اینگونه باشد وگرنه دوزار به شما اعتماد ندارن. تاثیر حمایت های شما از ایران کجاست؟ سند بیاورید. خصلت شما دیکتاتوری است یعنی همه دنیا دروغ میگن تو راست میگی. فراموش نکن مردم ایران مردم دوران جنگ جهانی نیستند. رسانه های ایران ...