سایر منابع:
سایر خبرها
زن مطلقه از پدرش کتک خورد ! / 2 بار طلاق سوسن در 22 سالگی !
فامیلی زندگی اش را به آشفتگی کشاند و مرا نیز به مادربزرگم سپرد تا از من نگهداری کند مدتی بعد پدرم در حالی با یک زن جوان ازدواج کرد که من در یکی از روستاهای قوچان به مدرسه می رفتم و نامادری ام حاضر نبود سرپرستی مرا بپذیرد . خلاصه 8 سال کنار مادربزرگم زندگی کردم و در روستا ماندم تا این که یک روز وقتی از مدرسه به خانه بازگشتم همه اطرافیانم را سیاه پوش دیدم و تازه فهمیدم مادربزرگم را از دست ...
فرار عروس مشهدی از دست مادرشوهر ! / موبایلش را هم گرفته بودند !
اورژانس اجتماعی به منتقل شدم اما آن جا نیز روزهای سختی را می گذراندم چرا که فرزندم را به فرستاده بودند. بالاخره بعد از گذشت 3 هفته از این ماجرا پدرم به مشهد آمد و با دستور دادگاه مرا تحویل گرفت. حالا هم به دایره مشاوره آمده ام. گزارش خراسان حاکی است، بررسی های کارشناسی و اقدامات حمایتی درباره ادعاهای این زن جوان در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد. ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی اخبار وبگردی را در اینجا بخوانید: ...
بازداشت دختر 15 ساله در پاتوق 5 مرد / ناگفته های تلخ در کلانتری مشهد
سیگارها وابسته شدم و بعد از آن بود که فهمیدم درون سیگارها حشیش بوده است! بعد از مرگ مادرم و در حالی که نیاز شدیدی به آن سیگارها داشتم هرچه با عبدالعلی تماس گرفتم دیگر به تلفن هایم پاسخ نمی داد به همین دلیل خیلی ناراحت بودم ومدام با پدرم لجبازی می کردم. کار به جایی رسید که با یک تصمیم احمقانه تعدادی قرص خوردم تا خودکشی کنم ولی برادرم متوجه شد و مرا به بیمارستان رساندند. وقتی از بیمارستان ...
مرد جوان در دادگاه: حالا که همسرم به مادرم توهین می کند، باید برویم و در خانه آنها زندگی کنیم
شخصیتی نداری مادرت به تو یاد داده است. در دوران عقد هم یکی دو بار مادرش حرف هایی زده و باعث دعوای من و محسن شده بود ولی من توجه نکرده بودم محسن اصلاً مرد زندگی نیست هر چه مادرش می گوید بدون چون و چرا قبول می کند. محسن گفت: آقای قاضی من اشتباه کردم الان هم از همسرم عذرخواهی و از او خواهش می کنم مرا ببخشد و سر خانه و زندگی مان برگردیم. مرسده با ناراحتی گفت: در این یک سال گذشته متوجه شدم تو ...
غافلگیری دختر تنها در نزدیکی خانه شیطان / یک قدم تا سرنوشت تلخ
به گزارش رکنا، دختر 18 ساله که توسط ماموران انتظامی به کلانتری هدایت شده بود با بیان این که قصد رفتن به خانه مجردی یک جوان 25 ساله را داشته است، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری امام رضا (ع) مشهد گفت: چهارمین فرزند یک خانواده شش نفره هستم و سه برادر بزرگ تر از خودم دارم که ازدواج کرده اند و به دنبال سرنوشت خودشان رفته اند. 3 سال بیشتر نداشتم که سرنوشتم در مسیر تباهی رقم ...
از برادرکشی برای زمین های پدری تا جزئیات قتل پاکبان مشهدی
کمکی بکند او را وارد معاملات زمین و مسکن کرد اما طولی نکشید که آنها با یکدیگر به اختلاف مالی خوردند و با شکایت بابک، پدرم به یک سال زندان محکوم شد. از آن روز به بعد همسرم ارتباط من با خانواده ام را قطع کرد و اجازه نداد به دیدار آنها بروم. من در خانه مادرشوهرم زندانی شدم حتی زمانی که فرزندم در بیمارستان متولد شد، بابک اجازه حضور مادرم در بیمارستان را هم نداد. روزهای سختی را می گذراندم اما ...
سرگذشت تکان دهنده زن کارتن خواب! / از فروش فرزند تا زندگی سیاه زن جوان
شوهرم براثر در محل کارش جان سپرد و من با 2 کودک خردسال آواره خانه برادرم شدم. او یک سال با هزاران منت و سرزنش، هزینه های دختر و پسر کوچکم را پرداخت اما بعد مجبورم کرد با یک مواد فروش معتاد که از دوستانش بود ازدواج کنم. او مخارج یک سالی را که برای من هزینه کرده بود به جای مهریه از شوهرم گرفت و در واقع مرا به او فروخت. این گونه بود که قدم به پاتوق معتادان و فروشندگان مواد مخدری گذاشتم که ...
بوی بنزین؛ رایحه قدرت و صنعت!
های معاند نزدیک خانه ما ایستاده بوده و مردم را که برای آبله کوبی می آمده اند برمی گردانده و می گفته که این آب نجس فرنگی بچه های شما را کور خواهد کرد. عده ای نیز از اینکه مداخله در کار خدا حساب می شد، از کوبیدن آبله به بچه هاشان ابا داشتند. سوزش تیغ دکتر خوب یادم است. دست مرا محکم گرفتند و او کار خود را کرد. من به گریه افتادم. هیبت یک عمل جراحی داشت؛ ولی من نجات یافته بودم. پدر و مادرم اولین اتکایی ...
کارآگاه بازی شاکی زورگیر حرفه ای را به دام انداخت
می کردیم که تلفن همراهم زنگ خورد. مادرم با من کار داشت و به همین خاطر از دوستانم خداحافظی کردم و راهی خانه مان شدم. وقتی وسط پارک رسیدم مردی مرا صدا زد و من هم ایستادم. او گفت من مزاحم دخترخواهرش شده ام و حتی اسم دخترخواهرش را هم گفت. به او گفتم اشتباهی گرفته است، اما او اصرار داشت از من فیلم هم دارد. او مرا به گوشه ای از پارک برد تا فیلم را به من نشان دهد که آنجا با تهدید چاقو تلفن همراه و پول ...
اعترافات پسری که مادرش را به قتل رساند: همیشه از مادرم متنفر بودم +عکس بازسازی صحنه قتل
دست پسر نوجوان کرجی به نقل از رکنا، وی در تشریح جزئیات ماجرا گفت: از مدتی قبل به مواد مخدر اعتیاد داشتم تا اینکه با اصرار مادرم تصمیم به ترک گرفتم .من به خاطر ترک مواد در خانه بودم و مادرم از من پرستاری می کرد .یک روز قبل قصد خودکشی داشتم اما زنده ماندم و اعصابم به هم ریخته بود.آن روز صبح از خواب بیدار شدم و به مادر گفتم قصد دارم او را بکشم. مادرم فکر می کرد با او شوخی می کنم .اما من شالی را ...
جنایت به خاطر فیلم سیاه
ماموران گفت: برادرم در دفتر کارش بود و مادرم با توجه به این که چراغ های زیادی در حیاط خانه روشن بود، چند بار برادرم را صدا زد که چراغ های اضافی را خاموش کند اما جواب نشنید، به همین علت مادرم از من خواست به حیاط بروم و چراغ ها را خاموش کنم و پیگیر برادرم شوم. وقتی به طبقه اول رفتم با برادرم که غرق خون روی زمین افتاده بود روبه رو شدم و در ادامه با اورژانس و پلیس تماس گرفتم. اما وقتی امدادگران اورژانس ...
با خانه درودی ها آشنا شوید
دورانش می افتد و رو به همسرش می کند و با لبخند می گوید: این بی بی جان دل بزرگی دارد. آن زمان همه مرد های خانواده در جبهه بودند. سه ماهی بود که به خانه نیامده بودم. مرخصی کوتاهی گرفتم و برگشتم. دیدم همسرم و مادرم دم در حیاط منتظرم هستند. متعجب شدم که آن ها از کجا می دانند که می آیم. سلام کردم، همسرم اجازه نداد وارد خانه شوم. گفت فرمانده ات تماس گرفته و گفته تا درودی رسید بلافاصله او را بفرستید، چون ...
مصاحبه ای جدید با پدر بیرحم مشهدی که 2 فرزندش را کشت
کردی؟ نه! با علی – ر کجا آشنا شدی؟ او از من بزرگ تر است و در لنگرود هم محله ای بودیم. از آن زمان با هم دوست هستیم. او را چگونه در مشهد پیدا کردی؟ یک روز که سرکار ساختمانی رفته بودم، او هم اتفاقی در همان ساختمان کار می کرد! این گونه دوباره با هم ارتباط برقرار کردیم. او در مشهد خانه داشت؟ بله! در حاشیه صدمتری زندگی می کرد و گاهی مرا با خودش سرکار می برد. ...
طلاق، بعد از نجات مادرشوهر
مادرش است و مطمئنم بعد از این دوباره زندگی مان به میدان جنگ تبدیل خواهد شد. در این مدت فقط سعی کردم شوهرم را درک کنم اما حالا که حال شان خوب است، دیگر نیازی به ادامه این زندگی نیست. در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی همسرم مرا درک نمی کند. من و مادرم به شدت به هم وابسته ایم و من تنها فرزند او هستم. پدرم هم سال ها پیش فوت کرد. با این حال در این مدت سعی کردم روابط بین عروس و ...
بدشانس ترین عروس ایران ! / خواهرشوهر و داماد بیچاره اش کردند
به گزارش رکنا، این ها بخشی از اظهارات زن 27 ساله ای است که بعد از 10 روز جدال با مرگ از بیرون آمده بود. این زن جوان درباره ماجرای شکایت از همسرش به کارشناس اجتماعی شمالی مشهد گفت: 15 ساله بودم که به عقد پژمان درآمدم. او 17 سال بیشتر نداشت و هنوز خدمت سربازی هم نرفته بود اما خانواده اش در محله ما زندگی می کردند و من هم گاهی او را در کوچه و خیابان می دیدم. پژمان ادعا می کرد عاشق من شده ...
همدستی زن خیانتکار با پسر همسایه برای قتل شوهر
کرد و از همان روز با پسرش آشنا شدم و رابطه ما آغاز شد. مدتی از آشنایی ما گذشت که مجید با حرف هایش مرا وسوسه کرد تا از شوهرم طلاق بگیرم. حتی یک بار از من خواست شوهرم را با جریان برق بکشم. آخرین بار هم تعدادی قرص خواب آور و قرص برنج به من داد تا به شوهرم بخورانم. بعد از اینکه قرص های خواب آور را به شوهرم خوراندم مجید مقابل خانه آمد. بچه هایم را به خانه دوستم بردم و وقتی برگشتم او همچنان در ماشینش ...
جنایت هولناک پسر عصبانی در تعطیلات نوروز /سقوط زن سالخورده از طبقه پنجم یک ساختمان در انزلی
شد اما منکر قتل بود. او می گفت که برای نگهداری از مادرش در تعطیلات نوروز نزد او رفته است و مادرش بی دلیل به زندگی اش پایان داده است. وی ادامه داد:مادرم بیمار بود و شرایط روحی مناسبی نداشت.چند روزی که کنار او بودم متوجه رفتارهای عجیب او شده بودم که عادی نبود تا اینکه روز حادثه درحالی که من در سالن پذیرایی نشسته و سرگرم تماشای تلویزیون بودم، ناگهان صدایی شنیدم. باور کردنی نبود، مادرم به ...
عشق به پسر همسایه رنگ خون گرفت | زن خیانتکار جسد شوهرش را آتش زد + عکس
و گوشی موبایلش خاموش بود .من تا صبح روز بعد منتظر او شدم. اما چون از کیوان خبری نشد ماجرا را به پدر شوهرم اطلاع دادم .همسرم مرد خسیس و بد خلقی بود. به همین خاطر چند روز قبل نیز با او درگیر شده و قهر کرده و به خانه پدرم رفته بودم و 10 روز بود که دوباره به خانه برگشته بودم .پدرم به همسرم گفته بود اگر بار دیگر من را اذیت کند من و دو دخترم را به خانه اش می برد و اجازه نمی دهد همسرم ما را ببیند. ...
ماجرای یکی از مخوف ترین قاتلان سریالی ایران/ سعید حنایی چگونه 16 زن را کشت؟
با برادرم کاری داشتم، وقتی به خانه آن مرد رفتم دختری آمد و چای آورد و من دیدم همان دختری است که می خواهم. بعد با هم ازدواج کردیم. از زمانی که تصمیم قطعی گرفتم تا زمانی که ازدواج کردم یک هفته طول کشید. یک روز وقتی همسر سعید به مدرسه پسرش رفته بود تا درباره اوضاع تحصیلی او پرس وجو کند، واقعه ای رخ داد که شوهرش را به جنایتکاری مخوف تبدیل کرد. آن شب وقتی سعید از محل کارش که کارگاهی ساختمانی ...
جنایت تکان دهنده در مشهد / مرد 32 ساله دو فرزند خردسالش را کشت / عکس
همه این صحنه ها را می دید چند ماه بعد در اسفند همان سال زمانی که پسرم مدام می گفت تو خواهرم را زیر خاک کردی! وی گفت: من خیلی عصبانی شدم. او آن زمان 4 سال بیشتر نداشت، ولی خیلی مرا تهدید می کرد که موضوع را به مادرش می گوید. به همین دلیل در همان حالت عصبانیت لگدی به شکمش کوبیدم که سرش به سنگ حاشیه منزل خورد و دیگر حالت طبیعی نداشت. از آن روز به بعد دیگر به تلفن هایم پاسخ نمی ...
فرار پدر خانواده بخاطر ازدواج با شناسنامه جعلی / بعد از تولد فرزند سوم فاش شد
به گزارش رکنا، این ها بخشی از اظهارات زن 49 ساله ای است که برای هویت بخشیدن به فرزندانش دست به دامان قانون شده بود. این زن با بیان این که فرزندانم از کم اهمیت ترین خدمات اجتماعی هم محروم هستند، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی پنجتن مشهد گفت: کودک خردسالی بودم که مادرم به دلیل ابتلا به یک جان سپرد و پدرم نیز با زن دیگری ازدواج کرد. در این شرایط سرپرستی مرا یکی از بستگان دور پدرم به ...
مقتول مرا جادو کرده بود!
عاشق دختر خاله ام شدم و عشق او آنقدر زیاد بود که به خواستگاریش رفتم و باهم ازدواج کردیم. یک دختر و یک پسر 10 ساله و 8 ساله دارم. اما او می خواست عشق دخترش به دل من بیفتد. می گفت بیا دخترم را بهت بدهم و پیش خودم بمان. اما به او گفتم اگر کل این خانه را هم با طلا پر کنی باز هم دخترت را نمی گیرم. بعد چه اتفاقی افتاد؟ در ساکم را باز کردم و با چاقو به او حمله کردم. رفتم به سراغ زن ...
ماجرای قتل پسری که مادر پیرش را از بالکن به پایین پرت کرد
دیگری زندگی می کنم و با برادرم به صورت شیفتی از مادرم نگهداری می کردیم. 15روزی بود که به خاطر تعطیلات ایام عید به خانه مادرم آمده و مراقب او بودم. روز حادثه از او خواستم به حمام برود. اما مادرم بهانه آورد و گفت الان حوصله ندارم. سر حمام و موارد دیگر شروع به بحث کردیم. از دست کار های مادرم خسته شده بودم، اما دلم نمی خواست به او آسیبی بزنم. نمی دانم چه شد که یک دفعه خیلی عصبانی شدم. اصلاً متوجه نبودم ...
مرد عصبانی مادرش را از بالکن به خیابان پرت کرد
...؛ احتمال جنایت را پررنگ تر می کرد. بدین ترتیب بازپرس پرونده، دستور تحقیقات گسترده تر را صادر کرد. در ادامه مأموران در تحقیقات میدانی به مرد دستفروشی رسیدند که سرنخ مهمی در اختیار مأموران قرار داد. مرد میوه فروش در تحقیقات گفت: زمانی که این اتفاق افتاد، من آن طرف خیابان مقابل خانه پیرزن بودم. ناگهان متوجه شدم چیزی در حال سقوط است وقتی خوب نگاه کردم پیرزن را دیدم که به زمین افتاد، اما ...
گفت وگو با بانوی جانباز 70 درصد(بخش دوم و پایانی) بانویی با دو تاریخ تولد!
با پاشنه ی تخم مرغی که آن زمان مد بود را پشت ویترین انتخاب کردم. مادر مدام فکر مرا به عمد منحرف می کرد تا از آن صرف نظر کنم. آن روز اگرچه مادر به جای یک جفت کفش، دو جفت کفش زیبای پاشنه تخت برایم خرید، اما با اخم و تخم فراوان به خانه برگشتیم. سریع به پدرم گفتم که این هم از مادر من، خیلی ظالم است! پدر پرسید، مگر چه شده؟ گفتم من کفش پاشنه تخم مرغی می خواستم، مادر برایم نخرید؛ که همان جا بغض مادر ترکید ...
جزییات جدید از قتل بیرحمانه 2 کودک مشهدی توسط پدر / قاتل اعتراف کرد
حکم طلاق گرفت. اعتراف به قتل فرزندان در مشهد سال 97 بود که با من تماس گرفت و گفت قصد ازدواج با مرد دیگری را دارد و سپس از من خواست فرزندانم را از او تحویل بگیرم. من هم به لنگرود رفتم و فرزندانم را با خودم به مشهد آوردم اما در این جا هیچ جا و مکانی برای زندگی نداشتم مدتی را در مسافرخانه ها و اماکن تفریحی و زیارتی سرگردان بودم و نمی توانستم از دو کودک خردسالم نگهداری کنم چرا که ...
حکایت اشک های فراق از عشق و اشتیاق
هست یک بار برای دیدن دخترم به اصفهان رفته بودم و بعد از چند روزی با یکی از دوستانم به تهران برگشتم. نزدیکی های سحر بود که به خانه رسیدم. وقتی وارد خانه شدم، دیدم همه بچه ها خواب هستند، ولی آقا بیدار است. چای حاضر کرده بودند، میوه و شیرینی چیده بودند و منتظر من بودند. دوستم از دیدن این منظره بسیار تعجب کرد و گفت: همه روحانیون این قدر خوب هستند! بعد از سلام و علیک، وقتی آقا دیدند، بچه ها هنوز ...