سایر خبرها
خبرنگار دو شغله / روایت یک مادر خبرنگار
این طور نبود. تا دخترم می خوابید اگر گزارش را نوشتم، نوشتم. اگر ننوشتم معلوم نیست دیگر فرصتی داشته باشم. همین موضوع باعث شد که بعد از مادر شدنم کمتر تأخیری در ارائه کارهایم نداشتم و نظم محسوسی در کارهای خودم می دیدم و هم این که اگر نمی رسیدم که کاری را تحویل دهم دچار عذاب وجدان نمی شدم. چون فرصت ها همه استفاده شده بودند و وقت خاصی نداشتم که بخواهم برای کار مذکور صرف کنم. می گفتم با وجود بچه برای من ...
حاج قاسم می گفت شهادت احمد کمرم را شکست/ شهیدی که عهد بسته بود همیشه کنار سردار سلیمانی باشد
مسیر از شدت ناراحتی و بی تابی بار ها به زمین می خورد و زخمی می شود. وقتی به خانه رسید بی حال شد. مادر هم بی تاب، گریه و زاری می کرد و خواهران و برادران هم همین حال را داشتند. الحق و الانصاف، چون چهره ای مردمی و دوست داشتنی داشت، همه اهالی و آشنایان در این غم هجران و جدایی سوختند. وقتی بچه هفت ماهه احمد را بر سر تابوت آوردند، جمعیت یکسره شیون و فغان کردند. مزار شهدای قنات ملک مراسم تشییع ...
فیلم افشاگری مادران دوقلوهای تهرانی از خانم دکتر درسا کوچولو! / ادعای مرگ 4 کودک + عکس
فرزندم را با مشکل تنفسی نزدش بردم با اینکه اگر بیماری فرزندم تا این اندازه حاد بود او را به بیمارستان می بردم. مادر ویهان و کارن بعد از اینکه متوجه شد درسا نزد همین پزشک فوت کرده، با نظام پزشکی تماس گرفت: چند روز بعد از اینکه درسا فوت کرد با نظام پزشکی تماس گرفتم و پیگیر نتیجه شکایتم شدم که به من گفتند شما تازه ثبت شکایت کردید و زمان می برد تا نتیجه اعلام شود.اما سوال من این است که تا چند ...
فارس من| روایت تکان دهنده از ناموس پرستی یک مرد کُرد/ تعرض بعثی ها بارها رزمندگان اسلام را غیرتی کرد
دفاع مقدس بود هشت سال دفاع مقدس نماد مقاومت و غیرت رزمندگانی است که برای دفاع از ناموس این مملکت چه جان های شیرینی که فدا نکردند و از حضور در کنار خانواده، مادر، خواهر و همسر خود را محروم کردند تا بتوانند با بیرون راندن دشمن از خاک و آب این دیار پر از افتخار، امنیت و آسایش را برای جامعه ایرانی ارمغان بیاورند. یک وجه تلخ و مصیبت بار هشت سال دفاع مقدس، خشونت علیه زنان در جنگ ایران ...
درد اعتیاد | به مناسب روز جهانی مبارزه با مواد مخدر
داستانی به داستان دیگر می رود تا شاید بتواند رنج هایی را که بر خودش و دخترانش گذشته، به خوبی بازگو کند، اما یک روز عزمش را برای ترک جزم می کند که اکنون یک سال از آن تصمیم می گذرد. ساناز همراه دو دختر 13ساله و یک و نیم ساله خود در یکی از اتاق های مرکز درمان و بازتوانی مادر و کودک زندگی می کند، اتاقی کوچک که همه پناه این روزهای این زن است، صورتی لاغر و دستانی استخوانی دارد، هر لحظه دختر ...
اصول و قواعد بازی کردن با کودکان
بازی کنند و همه این مهارت ها را کسب می کنند. پس اولا تلاش نکنید که زود قواعد را در هر بازی به آن ها یاد دهید، بعد هم مدت زمان بازی کردن بچه ها با شما خیلی اندک است شاید چند سال این زمان به طور می انجامد و پس از آن بچه ها تمایل دارند که با همبازی های هم سن و سال خود و یا حتی تنها با خودشان بازی کنند و بازی کردن بچه ها با والدین در یک زمان های خاصی محدود می شود. 5-مشاهده گر خوبی باشید ...
اثرات زیانبار کارتون های نامناسب و دوبله ناهنجار روی رفتار و گفتار کودکان
اینکه در خانه نگه شان داریم مدام برای سرگرمی از همین انیمیشن ها استفاده کنیم. الان انیمیشن باب اسفنجی هم پر از حرف های بد است یا کارتون بچه رئیس کلی بدآموزی دارد و شخصیت اصلی اش لخت است. اگرهم بگویم این کارتون را نبین می گوید اگر بد است چرا روی همه لباس ها عکس بچه رئیس را چاپ کرده اند؟ یعنی در نبود سرگرمی واقعی کاری از دست ما والدین برنمی آید. راه حل این مادر برای این مشکلات فقط برنامه ...
پدر و مادر شهید محمود مرادی غیاث آبادی در پایگاه امدادونجات جاده ای تهران – شمال / اینجا خانه پسرمان است
اصلی امدادگران داوطلب را شامل می شود. مهدی ولی پور ، رئیس سازمان امدادونجات جمعیت هلال احمر، نیز در این مراسم ضمن گرامیداشت یادوخاطره شهدای 8 سال دفاع مقدس به خصوص شهدای امدادگر گفت: جمعیت هلال احمر با تقدیم صدها شهید امدادگر توانست از آزمون مهم امدادگری در جنگ سربلند بیرون آید. شهدایی که ثابت کردند امدادگر در هر شرایطی امدادگر است؛ یک روز در زلزله، یک روز در سیلاب و روز دیگر در جبهه ...
روزی که دشمن مغلوب شهامت نوجوانان رزمنده شد
از شهادت و مجروحیت، تا اسارت را می دادیم. روز هشتم یا نهم عملیات و شب هشتم فروردین بود. عملیات فتح المبین اولین عملیات وسیعی بود که تیپ ثارالله کرمان در آن ایفای نقش می کرد. من به همراه بچه های گروه شناسایی، بیسیم چی و تخریب چی در مدرسه ای که در یکی از مناطق آزادشده توسط رزمندگان اسلام، مستقر شدم. آن قدر تا آن روز فعالیت کرده بودیم و به مناطق مختلف سر زده بودیم که شب، همه بچه ها از خستگی خوابشان ...
یخ در بهشت
خودش کار خیلی بزرگی بود. به نظر من کسی که اولین بار بود از خانواده اش جدا شده، مرده ندیده و اصلاً توی این وادی ها نبوده است، حالا بیاید و شب تا صبح پای یک تعداد جسد بنشیند، آن هم جسدهایی که در معرض خطرند، واقعاً کار بزرگی کرده است. فقط کافی بود بچه ها جنازه ها را بگذارند و بروند، آن وقت احتمال داشت هر اتفاقی بیفتد. اگر این اتفاق می افتاد، واقعاً بی حرمتی به شهدا بود. من خودم وقتی این صحنه را دیدم آن قدر تحت تأثیر قرار گرفتم که باورم نمی شد. کد خبر 584158 ...
عروج آسمانی جانباز 70 درصد در کرمان
مجروح شدم از ناحیه هر دو پا، وقتی برای بار دوم زخمی شدم، چون خون بدنم رفته بود و نبض من کار نمی کرد و همه گواهی به شهادت من داده بودند و زمانی به بیمارستان صحرایی پشت خط انتقال داده شدم من را جزو جسدهای شهدا گذاشته بودند. بعد از ساعت ها دکتر باقر خدارحمی که در بیمارستان صحرایی بود متوجه کار کردن نبض من در یک لحظه شده بود به همین خاطر با یکی از آشنایان من بنام حسین اسدی به من خون وصل ...
امیلیا کلارک از خودش انتقاد کرد
برادوی به صحنه رفت. بازی او به شدت نقد شد و نیویورک تایمز نوشته بود کلارک مانند بازیگری کم و سن سال که به سختی تلاش دارد تا از یک فرد بزرگسال مجرب فراتر برود، عمل کرده است. خیلی ها انتخاب کلارک به جای آدری هیپبورن را نقد کردند و این را انتخابی اشتباه نامیدند. کلارک با یادآوری این خاطره گفت: یک شکست فاجعه بار بود. آیا من آماده بودم؟ نه. قطعاً آماده نبودم. من بچه بودم، خیلی جوان و بی تجربه ...
همدستی مادر و پسر در قتل پدر
می کشد عذابم می داد. تا اینکه دیگر نتوانستم بی تابی و گریه های پدربزرگم را تحمل کنم و تصمیم گرفتم او را به همان محلی ببرم که جسد پدرم آنجا بود. اما همین کار باعث شد که لو بروم. اقرار مادر اعترافات پسر جوان به قتل پدرش کافی بود تا مادر او نیز بازداشت شود. زن 48ساله وقتی متوجه شد که پسرش کلید اسرار جنایت شوهرش را در اختیار پلیس قرار داده و جزئیات قتل را بازگو کرده است چاره ای جز ...
کتاب این آمدن نبود روانه بازار نشر شد
با خودش گفت: آخ جون، عمو خلوص برگشته. بعد از مدرسه، بیام سوغاتی هامو ازش بگیرم. از مدرسه که برگشت عمو خلوص برای انجام کارهایش و جذب نیرو به سپاه رفته بود. علی به خاطر برگشتن عمو خلوص همان جا توی حیاط، با تیله بازی خودش را معطل کرد. مدام می رفت از هاجر می پرسید: پس عمو خلوص کِی می آد؟ هاجر که دید برگشتن علی رضا به خانه اصلاً قابل پیش بینی نیست، برایش یک بشقاب غذا کشید که همان جا توی اتاق آن ها را ...
جانباز انقلاب شهید دفاع مقدس شد
به همین دلیل پیکرش را به آنجا بردند و دفن کردند. بعد از شهادت بابا، مادرم در همین سنندج ماند و ما بچه های خانواده هم در همین شهر بزرگ شدیم. الان خانه ما در شهر سنندج است. هر سال تابستان برای زیارت مزار پدرم به مشهد می رویم. در یکی از این سفرها، غروب وقتی از مزار پدرم برمی گشتیم، حال و هوای عجیبی داشتم. درد بی پدری را با همه وجودم احساس می کردم. تصاویر پدرم را مدام در ذهنم مرور می کردم. خیلی ...
دکتر چمران او را مثل پسرش می دانست
مثل پسر خودش دوست داشت و به همه می گفت: بو منیم بالامدی یعنی این بچه من است. بعد از شهادت دکتر چمران هم حسن به لشکر عاشورای گردان امام حسین (ع) ملحق شد. روز دقیق شهادت حسن مشخص نیست. به خانواده گفته اند احتمالاً در هفتم اسفند شهید شده است، اما شهادتش در دهه اول اسفند 62 در عملیات خیبر قطعی است. شهید جنگجو و سایر همرزمانش در جزیره مجنون در محاصره دشمن قرار می گیرند و به شهادت می رسند. ...
قتل پسربچه 6 ساله به خاطر رفتارهای مادر بچه
، 4ماه قبل شوهرم پسرش را برای همیشه به خانه ما آورد و قرار شد با هم زندگی کنیم. ما با هم مشکلی نداشتیم و نمی دانم چه شد که این اتفاق افتاد. کی با همسرت ازدواج کردی؟ حدود 3 سال قبل با همسرم آشنا شدم و او پیشنهاد ازدواج داد. همسرم به تازگی همسرش را طلاق داده بود که قبول کردم با او ازدواج کنم. با اینکه می دانستم پسر خردسالی دارد، اما پذیرفتم که با او زندگی کنم اما نمی دانستم ماجرا به اینجا ختم می شود. پشیمانم و آرزویم این است که زمان به عقب برگردد. ای کاش در آن لحظه تنها نبودم و ای کاش می توانستم خشمم را کنترل کنم. ...
مردی که از همسرش کتک می خورد او را کشت
ای بزرگ با امکانات خواسته بود. برای این که راضی باشد این خانه را اجاره کردم اما دلش به زندگی نبود و تصور می کردم به مرد دیگری علاقه دارد. هر بار هم در این باره با او حرف می زدم، دعوا راه می انداخت و مرا کتک می زد. از این وضع خسته شده بودم. روز حادثه دوباره درگیر شدیم که این بار با چاقو به من حمله کرد. چاقو را از دستش گرفتم و یک ضربه به گردنش زدم. دخترم می خواست مانع من شود که او را هم ناخواسته ...
بابا به شاگردانش درس شهامت و ایثار می آموخت
.... طی سال های دفاع مقدس دو نفر از عموهایم هم در جبهه حضور داشتند. البته یکی از پسرعمو های بابا هم در جبهه حضور داشت که در مرحله ای از جنگ حدود 13 روز مفقودالاثر شد. حتی خانواده برایش مراسم هم گرفتند که بعد از 13 روز برگشت. از خانواده مادری هم یکی از دایی ها در جبهه بود و عمو و پسرعموی مادرم هم از شهدای دفاع مقدس هستند. علاوه بر این همسر عمه ام جانباز 70 درصد بود که از شدت جراحات جنگ در سال 83 به ...
شهیدی که سر و تن را به پیشگاه خدا احسان کرد و کربلایی شد
را می خورند.یک بار ندیدم برای کسی بد بخواهند یا اینکه اگر کسی به آنها بدی کرد بخواهند آن را تلافی کنند.دستان مادر مرا ببینید؛ دستانی که بوسه گاه برادرم بود. این دست ها زحمت کشیده اند، یک موقعی که درس های ما سنگین بود ایشان می گفتند درستان را بخوانید نمی خواهد کمکی بکنید و این زحمات یک تنه مادرم گاهی باعث می شد برخی از اقوام هم به ایشان اعتراض کنند که چرا برخی مواقع یک تنه خودش همه مسئولیت ها را به ...
3 بار طلاق در زندگی عروس 16 ساله!
دست خالی به منزل بازمی گشت. تا اینکه به دست فروشی در خیابان روی آورد اما با آنکه درآمد خوبی نداشت باز هم بر اثر رفت و آمد با دوستان خلافکارش به مصرف موادمخدر آلوده شد از آن به بعد زندگی ما طوری در گرداب مواد افیونی افتاد که دخترم در همان دوران ابتدایی ترک تحصیل کرد و من به خاطر یک طرز فکر اشتباه تصمیم گرفتم دخترم را در سنین کودکی عروس کنم چرا که ازدواج در سنین کودکی بین فامیل و بستگان ...
مهمان بهاری
که روز هایی که در مرخصی بود، به زمین خاکی سرکوچه می رفت و تا دم اذان مغرب با بچه های محل یک دل سیر فوتبال بازی می کرد و خیس عرق به خانه بر می گشت. یادش آمد یک بار پای راستش بدجوری آسیب دیده بود و باید در خانه استراحت می کرد؛ اما از سپاه تماس گرفتند که فردا اعزام دارند؛ او ساک جبهه اش را برداشت و راهی شد و حالا بعد 20 سال، مادر آخرین باری که محمد لنگ لنگان می رفت را هر روز مرور می کند و چشمش به در نیمه باز خانه خیره مانده است. او آخرین باری که فال حافظ گرفته بود را هنوز یادش هست: یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور ...
قتل دختر جوان در ورامین / 2 پسر عمو وقتی زیبا خانه تنها بود به او حمله کردند + عکس
وضعی مناسب در جامعه حاضر شود. زیبا سکوت کرد به خانه شان رفت . وی ادامه داد: چند روز بعد من در محل کار بودم که علیم بار دیگر سراغ من آمد و گفت زیبا با رفتارهایش آبروی ما را برده است. او می گفت بهتر است سراغش برویم و او را گوشمالی دهیم . علیم با حرف هایش مرا وسوسه کرد .به همین خاطر ما مقابل خانه عمویم رفتیم .زیبا در خانه تنها بود که وارد شدیم .ما به او گفتیم بهتر است روی رفتارش تجدید نظر ...
اوقات فراغت فرزند خود را با چه کلاس های تابستانی پر کنیم؟
نیست و فرزندتان با حذف آنان چیز زیادی از دست نمی دهد. گاه مدرسه ای که کودک کل سال تحصیلی را در آن گذرانیده است، اقدام به برگزاری کلاس هایی می کند که بهتر است اگر شرایطش را دارید او را در محیطی دیگر ثبت نام کنید تا دیدی جدید به او بدهید. نباید به دنبال این باشیم که همه بچه ها را اندیشمند بار بیاوریم، بلکه باید به آنان آموزش دهیم تا بچه ها کودکی کنند و شاد باشند؛ چون با اجبار شما شادی را از کودک تان ...
قتل به خاطر حجاب؛ دختر عمویمان سر و وضع مناسبی نداشت/ رحیم با چاقو به سینه اش زد!
رفته باشد. این شد که زنگ همسایه را زدم. وقتی به طبقه بالا رفتم و وارد خانه شدم با جسد کریمه روبه رو شدم که خونین روی زمین افتاده بود. همانجا فریاد زدم و با پلیس تماس گرفتم. ما در این سال ها با کسی خصومتی نداشتیم و نمی دانم چه کسی یا چه کسانی با چه انگیزه ای دخترم را به قتل رسانده اند. بعد از این توضیحات، مأموران در روند بررسی ها با کنترل دوربین های مداربسته دریافتند دو مرد جوان زمان حادثه ...
عصای مرد نابینا
...> برادرش هم می گوید: بارها دیدم که در گرمای خوزستان در هنگام ظهر روی ریگ های داغ، پابرهنه راه می رود. یک بار سؤال کردم: چرا پا برهنه هستی؟ اما او در جواب می گفت، کفشم را اشتباهی برده اند! ولی بعدها از همرزمش شنیدم که نذر کرده بوده است چهل روز روی ریگ های داغ خوزستان پابرهنه راه برود تا شهادت نصیبش شود! او پس از بازگشت از جبهه مدتی را در حوزه علمیه مشهد به تحصیل مشغول شد و چندین مرحله نیز برای شرکت ...
وقتی صاحبخانه ها فقط زوج می پذیرند!
سرویس اقتصادی جوان آنلاین: همه چیز از یک عبارت ساده شروع شد: فقط زوج . البته بیشتر که می گشتیم، عبارت های دیگری هم خودنمایی می کردند: خانواده نهایت 3 نفر ، خانواده فقط بچه بزرگ ، بدون فرزند . صاحبخانه به همسرم گفته بود می خواهد خانه ای که ما در آن زندگی می کردیم را بفروشد. گفته بود ناچار است، وگرنه دلش نمی آید ما را با سه تا بچه که آخری شان هم تازه دو ماهه شده بود، آلاخون والاخون کند. آدم خوبی بود. می دانستیم که راست می گ ...
یک روایت که همه چیز را به باد داد؟
می بینند فرخ سعیدی نیست. گفتند ترسیده است، به او زنگ زدند و فهمیدند وسایلش را برداشته و به فرودگاه رفته است. در جنگ همواره حضور داشت. با شهید رهنمون رفیق بود. در بهشت زهرا در مراسم شهید رهنمون آمد. آدم های عجیب و سرمایه های عجیبی در حوزه سلامت وجود دارند. خیلی از بزرگان ما در آمریکا بودند و وقتی انقلاب شد به ایران برگشتند. دکتر کلانتر که 82 ساله است دوهزار متر خانه در آمریکا داشت و سال 58 به اینجا ...