سایر منابع:
سایر خبرها
فیلم / این بار بچه مهمونی اشکتان را در می آورد ! / همیشه خندیدید الان گریه کنید !
... بعد رسیدیم بالای بالا. اون بالا یکهو چرخ فلک ایستاد. اینقدر دور و برم را نگاه کردم. همه چیز اینقدر قشنگ بود. شاید بهترین روز زندگی ام بود طهماسب. در این لحظه دیگر ایرج طهماسب نمی توانست جلوی بغضش را بگیرد و بینندگان را به دیدن ادامه برنامه دعوت کرد. کدخبر: 826105 1401/06/26 16:12:19 لینک کپی شد ...
میری یا با خاکِنّاز جمعُت کنم؟
ساناز دستش را گذاشت روی گلویش و گفت: _ دقیقا به اینجام رسیده بی بی، اینجا... هر چی فک می کنم دیگه نمی تونم بابی رو تحمل کنم... به مامان بابامم گفتم، گفتم این زندگی، دیگه برا من زندگی نمیشه ... چقد بسوزم و بسازم و دم نزنم؟ تا کی؟ تا کجا؟ به اونام گفتم، گفتم فقط و فقط طلاق! بی بی دست ساناز را گرفت و او را نشاند کنار خودش... _ بیشین کولی بازی درنیار بینم ساناز. بیشین ...
پدر مهسا امینی: دخترم هیچ بیماری ای نداشت
10صبح که جنازه ژینا را آوردند، دست هایش را بالا برده رو به آسمانِ صافِ سقز و می گفت تو کجا و زیر این خاک کجا؟ مژگان افتخاری و امجد امینی، کنار گودال، روی تل خاک نشسته و فریاد می زدند. امجد نیمه هوشیار بود که او را به درمانگاه بردند. او طاقت مرگ ژینا را نداشت که دخترم خود زندگی بود، مرگ به او نمی آید خانم ؛ و مژگان دست ها را می برد زیر خاک، می پاشید به بالا و می گفت: ژینا بلند شو، ببین این ...
افشاگری علی صبوری از فوت ناگهانی مهسا امینی | خبر جدید از بیمارستان کسری رسید
بلافاصله پرسید کدام مریض؟ گفتم امینی. پرسید نام مریض امینی است؟ رو به همکارش کرد و گفت: برای اون دختره است . همکارش نزدیک آمد و گفت که خانم امینی ممنوع الملاقات است. خواستم که برادر یا پدر یا مادرش را ببینم. گویا اجازه نداشتند. کمی ایستادم. مردی با موهای آشفته و چشم های بی خواب پایین آمد. نزدیکش شدم. دایی مهسا بود. از حال خواهرزاده اش گفت: مغزش که از کار افتاده بود. قلبش هم حالا ...
نامه ای به دخترم
خبرگزاری فارس یادداشت علی مهدیان : سلام دخترم. پاره تنم، جگر گوشه ام. نمی دانم شنیده ای یا نه، که این روزها دخترکی که پاره تن و جگر گوشه بابایش بود، جلوی چشم این مردم در دامن همین نظام دینی ما پر پر شد و جگر همه را سوزاند. نظام دینی همان که سر سلسله اش اباعبدالله (ع) است. اباعبدالله. مخصوصاً این نام را گفتم. اباعبدالله یعنی پدر بندگان. وقتی دامن نظام دینی می گویم تو دامن پدر را تصور کن ...
تو هم تجربه کن
الان چند روزه اینستا رو گذاشتم کنار. واتساپ و تلگرام هم در حد ضرورت و خیلی کم و برای رد و بدل کردن پیام های ضروری. اخبار رو هم دنبال نمی کنم. واقعاً حس کردم فضای مجازی همه زندگیم رو گرفته و بهش معتاد شدم. و اینو از اونجایی فهمیدم که یکی دو روز گوشیم هنگ کرد و به اینترنت وصل نشد. سردرگم بودم. پر از حس های جورواجور: اضطراب؛ احساس این که یه چیزی گم کردی و نمی دونی چیه؛ خلاء؛ دلشوره و ...
شوهران سوئیسی سارا و نیکا چشم همه را کور کرد | سارا و نیکا دست در دست عشقشان گذاشتند
.... اون لحظه خیلی ناراحت شدیم اما مامان مون می گفت خیلی خوبه که دو تا بچه دیگه که اونا هم دوستای ما هستن، قراره بازی کنن و از این بابت خوشحال هستن ولی ما چون پایتخت رو خیلی دوست داشتیم دل مون می خواست نقش مون رو خودمون بازی کنیم. چطور به پایتخت برگشتیم نیکا:ما حضورمون رو دیگه منتفی می دونستیم اما بعد چند روز آقای تنابنده که هنوز هم برای ما بابای قصه است، با مامان مون تماس ...
از آنالیز ضعیف تا فشار وحشتناک روی حسن یزدانی
. من اصلا از شکستش ناراحت نشدم. بلکه درس بگیرن. دلیل خاصی نداشت ؛ مبارزه ی کادیلاک با پیکان بود! یا برزیل با مالدیو! همونطور که دوستان نوشتن دلایلی همچون جوگیر شدن و قومیتی کردن و تبلیغاتی شدن مسابقه می تونه باعث این شکست باشه ، اما اینها دلایل کافی نیستن ، شما وقتی می بینی که کشتی گیران آمریکایی با علم و دانش رو دنیا در زمینه کشتی و با آنالیز کامل به تشک کشتی با کشتی گیران ما ...
عمو سیفی و انتقاد شدید از کی روش!
که به قول خودشان سربلند و آبرومندانه حذف بشیم! اما همه می دونیم که فوتبال دو رو داره و تیمی که به امید دفاع وارد زمین میشه اگه همون اول گل بخوره، تمام شیرازه اش به هم میریزه و می پاشه. تیم های کیروش پلن B یا نقشه دوم ندارن. در چنین شرایطی حتی اگر بزرگترین مربی دنیا هم باشی باز هم موفقیتی حاصل نمی شه. تیمی که با تک مهاجم بازی می کنه و چشم به اشتباه بازیکنان حریف داره که دروازه خودشون رو باز کنن یا ...
عقب ماندگی یا عقب راندگی
اینجا وایستاده ام و همه جا رو خوب می بینم. شما حرفای منو باور می کنین، هرچی که می گم. ولی خودتونو می زنین به اون راه، کثافت می زنین به خودتون، چرا؟ واسه اینکه می ترسین، همه تون ازدم می ترسین، ترس مثل خون بیست وچهار ساعته تو تنتون می گرده، اون وقت چیکار می کنین؟ هی دست و پاتونو جمع می کنین، هی توخودتون فرو می رین، تا جایی که فلج می شین و دیگه نمی تونین تکون بخورین. درنهایت اما هیچ کس حاضر به جلو ...
# پرسه در فضای مجازی
/> فاطمه پورنخعی: خانومه از آلمان استوری گذاشته بود خجالت نکشیدین رفتین اربعین پول ریختین تو جیب عربایی که 8 سال مارو کشتن. منم گفتم اونوقت بریم آلمانی که بمب شیمیایی داد به صدام بندازه رو جوونامون مشکلی نداره؟! نمی دونم چرا بلاکم کرد.
ترک مواد سخت بود؛ اما شد
یک روستا بود و یک اسفندیار. کدخدای روستا بود اسفندیار و همه قسم می خوردند روی اسمش. اسفندیار اما تنها آرزویش داشتن بچه بود و خصوصاً پسری که وارث مال و منالش باشد. مرد می گوید: پدرم اسفندیار بچه می خواست، پسر می خواست و آن طور که شنیدم خدا بعد از سال ها و پس از 3 خواهرم، مرا به او بخشید. سه روز و سه شب پدرم ولیمه داد بعد از به دنیا آمدن من... چه خواب ها که برایم ندیده بود و چه ...
حضور پدرم را در زندگی حس می کنم
بچه بر بیایم. تا 4 سال سیاهم را از تن در نیاوردم و در هیچ مجلس شادی شرکت نکردم. بعد از فیروز، دست و دلم به هیچ چیز نمی رفت. .. تا این که بعد از گذشت 4 سال، یک شب او را در خواب دیدم. پرسید: چرا ناراحتی؟ گفتم: بعد از تو با این سه تا بچه چکار کنم؟ از پس مشکلات بر نمی آیم. گفت بلند شو! من با آقا امام زمان آمده ام. به ایشان هر چه می خواهی بگو و هر چیزی می خواهی از او طلب کن. یکباره کل خانه ...
جک های بی مزه خنده دار میدونی چرا
...> میدونی اسم دیگه وزیر نیرو چیه؟ وزیر جرم ضرب در شتاب. می دونید اون کدوم شهره که دوبار خداحافظی می کنه؟ دوبای. می دونید اگه ماهواره ها زیاد آب بخورن چی میشه؟ دیششون می گیره. می دونی به چیزی که دو تا ج داشته باشه چی می گن؟ دوجداره. می دونید تو کره به خر چی می گن؟ کره خر. می دونی تخم خر به کی ...
پاسخ قاطع پدر مهسا امینی به یک ادعای بزرگ | در راهروهای بازداشتگاه چه اتفاقی افتاده است؟
...، فقط رعب و وحشت ایجاد می کند و تاثیری ندارد. من نمی دانم این همه سال، گشت ارشاد چه دستاوردی داشته است؟ با داد و فریاد و کشیدن زنان روی زمین دستاورد فرهنگی نخواهیم داشت، بلکه بدتر، این موضوع تاثیر منفی خواهد داشت. او ادامه می دهد: یک روز صبح متوجه شدم شب قبل نزدیک خانه ما پشت چراغ قرمز، کسی خفت گیری کرده بود؛ صبح فردا باید جایی می رفتم نزدیک خیابان وزرا دیدم ماشین های ون پر از دختران جوان بود و ...
کودکان چطور در دعوا ها از خود دفاع کنند؟
، آن ها هم ناراحت شدند و گفتند که الان بچه هایشان را کتک می زنند. کمی مکث کردم، دستی روی سر مائده کشیدم تا به اعصابم مسلط شوم، از آن خانم ها هم خواستم که آرامششان را حفظ کنند، بعد هم دست دخترم را گرفتم و به او گفتم که اشک هایش را پاک کند و پیش دوستانش برویم تا ببینیم که چه شده؟ وقتی به زمین بازی رسیدیم، بچه ها هر کدام مشغول بازی بودند. به مائده گفتم: بگو کدام یک از دوستانت تو را کتک زده؟ او هم به ...
بهترین کرم ضد لک گیاهی صورت برای انواع پوست+ برسی فواید و معایب
وایت رز با داشتن ویتامین E و Q10 و پروتئین باعث افزایش جریان خون و کلاژن سازی تو این نواحی میشه و در کمترین زمان، سیاهی و چین وچروک اطراف چشم شما رو تا حد زیادی کاهش میده. د) جوان کننده پوست: این کرم به خاطر وجود آنتی اکسیدان ها و کمپلکس های mdi باعث چند برابر شدن کلاژن سازی در پوست میشه و صورت شما را از سلول های مرده و خسته پاکسازی می کند. وجود ویتامین K تو این ...
همیشه برای آدم های عاشق حرف در میاورند ، شما باور نکن
آدم های عاشق حرف در بیاورند، و وای از آن روزی که معشوق، همه چیز تمامی چون امامِ حسین (ع) باشد، آنوقت انگ فقیری و گرسنگی و بی خانمانی که سهل است، تهمت ناروا هم به عاشقانش می بندند، ولی او، آنقدر محبوب عزیزی ست که این ها همه در زهریِ راهش شکر است. آدم های عاشق دارند می روند و من در حال برگشتنم، شاید هنوز آنقدری که باید عاشق نشده ام ولی او، معشوق مهربان و سزاواری ست که ایمان دارم روزی نیز مرا خواهد پذیرفت، به قول شاعر: ای درآمیخته با هر کسی از راه رسید!، می توان از تو فقط دور شد و آه کشید ... پایان پیام/ ...
خدایا دعای همه برآورده شود جز بابا محمود!/ آرزویی که در اربعین مستجاب شد
نداشت چون خیلی سخته . باز می گفتم شاید زخمی شده باشد، بعد همین فکر خودم را تکذیب می کردم که خدا نکند اینطوری زجرکش می شود. همان شهادت بهتر است. باز به خودم نهیب زدم، بسه چه فکرهایی می کنی؟ کار از کار گذشت! صبح بعد از نماز به دوستم پیام دادم، تو را به خدا اگر محمود شهید شده بهم بگویید، من آمادگی دارم اما حرفی نزد. ساعت 10 صبح دوباره آمدند خانه ما. گفتند: خبر زخمی شدن ...
کتاب خاطرات سایه میلیونی شد
مثلا من که نامحرم بودم نبینمش. بعداً دیگه نه ... درو باز می کرد و یه جور سلام علیکی می کرد. خب منم سر به زیر بودم ... به هر حال رو نمی گرفت و دیگه خودی شده بودم براش. من کم می دیدمش. معمولاً در خونه رو خانوم، مادر شهریار باز می کرد. ای وای مادرم رو تو روزنامه خوندم. رشت بودم اون زمان. با خودم گفتم: وای خانوم، مادر شهریار مرد. شعرو که خوندم تو خیابون زار زار زدم به گریه . ... انتهای پیام/ ...
زندگی فوق لاکچری الهام حمیدی قبل از ازدواجش | زندگی خاص و عیونی خانم بازیگر کولاک کرد
...> دلنوشته الهام حمیدی برای تولد پسرش: لحظه شماریمون برای گرفتن دستای کوچولوت به پایان رسید پسرم، با اومدنت زندگیمون رو زیباتر کردی، دنیایی شدنت مبارک.. 1399/3/12 بالاخره 9 ماه انتظار به سر اومد دخترم، گرفتن دست های کوچولوی تو بهترین اتفاق این پاییز بود. چقدر بی تاب دیدن چشمای درخشان تو بودم. تو که ثمره ی عشقِ ما هستی! لذت ...
ماجرای اسلحه ای که از ام الرصاص آورده شد
آن را از سیلاب پر کردم. من آب می ریختم و او دوش می گرفت و بچه ها هم به ما می خندیدند. فردای آن روز من مسئول شستن ظرف های ناهار بچه ها بودم. بعد از صرف غذا تمام ظرف ها را به کنار یکی از چاله های آب بردم و مشغول شستن آنها شدم. قابلمه ها را اول شستم و پس از آن قاشق و بشقاب ها را یکی یکی درون آن گذاشتم. همان موقع سروکله مرتضی پیدا شد و به من گفت، می خواهی به تو کمک کنم؟ گفتم نه! تمام است، اما او قبول ...
ستاره سی و هفتم؛ منتخب شهادت
... همه می رن، ولی الان رفیقام، همکلاسیام دارن میرن... اصلا برا چی از تبریز اومدیم غربت... این جا غریبیم. کسی رو نمی شناسیم که معرفم بشه... همه رفتن. من موندم... بازم تنها شدم... مادرش هم گفت: -پسر جان! تو شهر امام رضا (ع) که کسی تنها و غریب نمی مونه... حرف هایش را کسی نمی فهمید و او را درک نمی کرد تا اینکه خبر شهادت عباس منوری توی محله و کوچه باروت کوب ها پیچید. دوباره ولوله ...
پرده به پرده تا آخرین مادرانه های اربعینی
دوباره . بغل دستم خانمی با آرامش موهای دخترکش را شانه می زند و می گوید: عزیزم ذره ای از زحمت های شما هدر نمیره که، همه اش ثبت وضبط میشه ان شاء الله. اون حکایت امام خمینی را شنیدید که وقتی دخترش از شیطنت های بچه ی کوچیکش گله میکنه، امام خمینی میگه: حاضرم ثوابی را که تو از تحمل شیطنت های بچه ات می بری را با ثواب تمام عبادت هایم عوض کنم. چهره ی مادر های خسته و به ظاهر معترض نشان می دهد که حرف ...
آرزو کردم اسیر شده باشد
پذیرفتنش لحظه ای نبود که فکرش را نکنم تا این که بالاخره اتفاق افتاد. صدای کلفت مرد همسایه که با زنش جر و بحث می کند، سکوت اتاق را برهم می زند و مانع خلوت من و احمد می شود؛ ولی خوبی اش این است که این صدا برایم خاطره ای شیرین است و مرا می برد به سال ها پیش؛ همان وقتی که احمد خیلی کوچک بود داشتم ظرف ها را می شستم که صدای کلفت همسایه روبه رویی مرا از جا پراند. با خودم گفتم باز کی پا روی دمش گذاشته ...
ستاره صبحگاهی؛ روایت زندگی شاعره و امدادگر دفاع مقدس
. از او می خواهیم تا از همان اولِ اول برایمان تعریف کند و ما هم دست به سینه به حرف هایش گوش دهیم، انصاف می چسبد از یک طرف بانوی شاعر پُر از احساس حرف بزند و از طرف دیگر بوی چایی هل دار کل اتاق را پر کند و تو فقط گوش دهی و غرق شوی در آن لحظه. جبارزاده ادامه می دهد: قشنگ به یاد دارم که وقتی بچه بودم مادرم خیاطی می کرد و زیر زبانش شعرهای من درآوردی اما پرمفهومی را زمزمه می کرد ...
گلچین مداحی اربعین با نوای مداحان سرشناس
... اَشهَدُ اَنَّکَ تَشهَدُ مَقَامِی تَسمَعُ کَلامِی تَرُدُّ سَلامِی السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین ... ! تپش تپش هر ضربان قلب من ، ذکر علی الدوام من حسین حسین ... حسین حسین می گم تا آخرین نفس ، ای مهربون امام من حسین حسین ... ! یه رو سیاه، بازم به سوی تو اومد ، تو این حرم فرقی نداره خوب و بد ...
ضرغامی گفت رهبر انقلاب به من لقب بلبل بین الحرمین داده اند | غسل شهادت به جای آوردم؛ دعای کمیل را که ...
عاشورا و اربعین سخن گفت. او نخستین کسی است که در برنامه زنده تلویزیونی از بین الحرمین در سال 1383 مداحی کرد. گفت و گوی همشهری آنلاین با حاج حمیدرضا نیکدل را در ادامه می خوانیم: اربعین حسینی برای چه و یا بهتر بگویم به چه سلسله دلایلی مهم است؟ اربعین، 40، 40 روز گذشت؛ بزرگان اهل منبر، اهل قلم و اهل دل، عارف بالله می فرمایند: محبت امام حسین(ع)، همه را دور هم جمع می ...