سایر منابع:
سایر خبرها
همراهی نوید محمدزاده و مانی حقیقی با هیچکاک
با دیدن یکی از آن ها شگفت زده شدم. آن عکس، من بودم. من در یک لباس نظامی که از ناحیه گردن بشدت مجروح شده بودم و دو سرباز دیگر داشتند مرا می بردند. همان طور که یکی از شخصیت ها در تفریق می گوید این طور نبود که او شبیه من باشد، او همزاد مطلق من بود! آنقدر گیج شده بودم که از دیگران خواستم تا آنچه می بینم را تایید کنند و همه مطمئن بودند که آن تصویر از آن من است. با این تفاوت که در زمان جنگ من خیلی جوان ...
عثمان دمبله : چهار سال از عمرم را بیهوده هدر دادم
...> عثمان دمبله در گفتگو با RMC Sport اظهار داشت: از 2017 تا 2021 وقتم را بیهوده و به شکل گسترده ای هدر کردم. من چهار سال از زندگی ام را از دست دادم. مجبور بودم تلاش کنم تا بتوانم بازی کنم، تا سالم باشم و بتوانم آرام آرام عملکرد درستی داشته باشم. این بازیکن با اشاره به مشکلاتی که در این مدت برای او ایجاد شد گفت: من مصدومیت های زیادی از ناحیه همسترینگ داشتم. مربیان ...
چیرو ایموبیله: به فکر جدایی از تیم ملی ایتالیا افتاده بودم اما هنوز چیز های زیادی برای ارائه دارم
...، به فکر جدایی از تیم ملی افتاده بودم. اما با بازگشت به بازی های باشگاهی، متوجه شدم که هنوز چیز های برای ارائه به تیم ملی دارم. البته با یک احساس متفاوت، زیرا می دانم تا چندین سال دیگر جام جهانی برگزار نخواهد شد و سن من نیز بالا تر خواهد رفت. اما اگر مثل الان خوب باشم، هنوز هم چیز هایی زیادی برای ارائه دارم. گفتنی است چیرو ایموبیله برای اولین بار در سال 2014، لباس ایتالیا را بر تن کرد و در 55 بازی برای آتزوری موفق شده تنها 15 گل به ثمر برساند. ...
گفته بودم ساپینتو را بعد از هفته هفتم قضاوت کنید/ قایدی نباید از تیم ملی خط می خورد
به گزارش وانانیوز، سیروس دین محمدی در خصوص شرایط استقلال اظهار داشت: استقلال به مرور زمان شرایطش بهتر می شود. نتیجه تیم جلوی نساجی با یک فوتبال شناور اتفاق افتاد
ماجرای انتقال پیکر شهید دیده بان
جسد بی جان برادر شاکری را داخل پتو کشاندم و پتو را دور شهید پیچیدم. اطرافمان پر بود از سیم های تلفن قورباغه ای. مقداری از سیم ها را که پاره شده بود، با خودم به داخل سنگر بردم و دور پتویی که شهید را در آن پیچیده بودم، بستم و در این فکر بودم که جسد او را به پایین قله ببرم اما زیر آن آتش شدید دشمن چطور این کار را بکنم. به اطراف نگاه کردم. دیدم همه برادران سخت مشغول جنگیدن هستند به طوری که ...
قتل عمو در درگیری با پسر همسایه
بازداشت شدی؟ قتل ماجرا رو توضیح میدی؟ همه چی از افتادن یک اجر شروع شد باعث شد من و پسر همسایه سر اون باهم دعوا کنیم دعوای ما با فحش ناموسی پسر همسایه بالا گرفت من خون ام به جوش امد رفتم داخل خانه چاقو را برداشتم میخواستم پسر همسایه را ادب کنم خیلی عصبانی بود عمویم که متوجه دعوای ما شده بود از خانه اش امد و میخواست جلوی مرا بگیرد تا دعوا تمام شود اما من انقدر خشمگین بودم که نفهمیدم چه شد و ...
شگفتی مخاطبان از قیمت نجومی کتاب هنرمند تازه درگذشته
، شاید چند کلمه فارسی ازش شنیدم. پسرشو هم شهریار صدا می زد، مثل زن من که به من میگه سایه... اوایل که می رفتم خونه شهریار خودشو از پشت در کنار می کشید که من نبینمش چون چادر سرش نبود. یه جور خودشو کنار می کشید که مثلا من که نامحرم بودم نبینمش. بعداً دیگه نه... درو باز می کرد و یه جور سلام علیکی می کرد. خب منم سر به زیر بودم... به هر حال رو نمی گرفت و دیگه خودی شده ...
برق و روشنایی در نجف آباد
پنج ،شش ساله بودم که مرحوم پدرم برای معالجه چشم به اصفهان رفته بودند. چند روز که از مسافرت ایشان به اصفهان گذشت یک روز درشکه ای از اصفهان دنبال من و مادرم فرستادند. در آن زمان اتومبیل کمیاب و اغلب برای رفتن به اصفهان که شهر معروف بود از الاغ و اسب استفاده می شد. که مسافت بین نجف آباد- اصفهان را لااقل مدت 12 ساعت طی می کردند. در آن موقع رفتن به اصفهان با درشکه که 4 تا 5 ساعت طول می کشید ...
پشت پرده خداحافظی جواد محتشمیان با گزارش والیبال
فدراسیون وقت، فشارهایی می آورد که بنده نباشم، ولی سازمان صداوسیما از من حمایت کرد و حرفم را می زدم. الان هم اگر در این دوره اشکالاتی بود که روی آنتن نگفتم، دلایلم راحت و شفاف است؛ دلیل این بود که معتقد بودم تغییراتی باید صورت بگیرد و این تغییرات انجام شد. حال که این تغییرات ایجاد شده است، باید به آنها فرصت داد یا خیر؟ دوستانی که امسال رفتند دور اولشان است، باید بیاموزند. من هیچ انتقادی از آنها نکردم ...
جنگ هنوز تمام نشده است!
...> در شروع جنگ عکاس مجله سروش بودم. آن موقع مجله سروش یکی از بهترین ها بود و رؤیای هر عکاسی بود که در سروش کار کند. زنده یاد بهمن جلالی ، مدیر سرویس عکاسی سروش بود. به ایشان گفتم می روم جبهه که عکاسی کنم ولی قبول نکردند و گفتند: عکس جبهه برامون میاد. شروع به عکاسی از وقایع شهر مثل اعزام نیروها به جبهه، کمک های مردمی و... کردم؛ اما این کارها راضی ام نمی کرد، عذاب وجدان داشتم که چرا به عنوان عکاس در ...
زیارت با گلیم دستباف نیابتی
هر چه با خودم اندازورانداز کردم دیدم نمی شود. وزن قالیچه دستباف مادرم تقریبا بیست کیلویی به نظر می رسید و با این وزن و حجم پیاده روی در مسیر نجف تا کربلا تقریبا غیرممکن می شد. بی خیال نیتی که کرده بودم شدم و از عکس مادر مرحومم که روی دیوار خانه ام بود پوزش خواستم و چمدانم را برداشتم و به راه افتادم. تقریبا سه سالی بود منتظر بودم آقا من را بطلبد و نیت کرده بودم اگر رفتم این قالیچه را هم ...
پرواز با بال های سوخته
برایم می گوید: در سوم خردادماه سال 1336 پس از 10 فرزند که یکی از آنها در همان اوایل کودکی فوت کرد، در روستای نامیله از توابع ملایر متولد شدم. من فرزند نهم خانواده بودم که پس از شش دختر و دو پسر به دنیا آمدم. او ادامه می دهد: چهار ساله بودم که پدرم بازنشسته شد. او ژاندارم بود و بیشتر عمر خود را تا آن زمان دور از خانواده گذرانده بود و در نتیجه مدیریت خانه بیشتر با مادر بود اما من در حالت ...
وقتی آهن تافته هم نمی سوزاند (حکایت اهل راز)
؛ من از پرهیزکاران و صالحان نیستم. پرسید: چگونه می شود، با اینکه انجام چنین کاری جز به دست بندگان صالح خدا ممکن نیست؟ او پاسخ داد: صحیح است، ولی کرامتی که دیدی سببی دارد. آن مرد اصرار ورزید تا از علت امر مطلع شود. آهنگر گفت: روزی بر در همین دکان مشغول کار بودم. زنی بسیار زیبا و خوش اندام که کمتر مانند او دیده بودم، جلو آمد و اظهار فقر و تنگدستی شدیدی کرد. من دل به رخسار او بستم و شیفته ...
خاطرات هاشمی رفسنجانی، 30 شهریور 1378: جزییات گفتگویم با رهبری درمورد انتخابات مجلس
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : لینک کوتاه کپی لینک
امامی: زورم به کشتی گیر آمریکایی می رسید اما اشتباه کردم
می ریخت، گفت: می توانستم طلا بگیرم و این خیلی ناراحتم کرد. در بلگراد بیشتر از نورسلطان که برنز گرفتم، ناراحت بودم و باید جبرانش کنم. امامی تصریح کرد: دیک حریف خوب، عنوان دار و باتجربه ای است و حضور یک حریف خوب باعث پیشرفتم می شود که این نتیجه را جبران کنم. وی در پاسخ به این سوال که اگر کشتی گیر روس هم در این مسابقات بود، نتیجه چه می شد، گفت: باز من می رفتم که بجنگم. انتهای پیام/ ...
طعنه سنگین کرباسجی به کوشکی؛ وقتی من طلبه بودم شما به دانشگاه امام صادق رفتی که پست و مقام بگیری /برای ...
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از اعتمادآنلاین، شب گذشته کرباسچی مدیرمسئول روزنامه هم میهن، خطاب به محمدصادق کوشکی در صداوسیما گفت: *بله آقای کوشکی بنده طلبه بودم، 10 سال هم بودم. کوچکترین طلبه قم هم بودم. من وقتی طلبه بودم که طلبگی گرسنگی و گرفتاری و زندان و اینها داشت و مدعی هستم که در بحث طلبگی وارد بشم. اشکال این است که شما طلبه نبودید، شما در دانشگاه امام صادق بودید که برای پست و مقام ...
قهرمان کشتی جهان و المپیک درگذشت
مصطفی داغستانلی، کشتی گیر پیشکسوت ترک و دارنده دو طلای المپیک و 3 طلای جهانی درگذشت. در سال 1960 مصطفی داغستانلی که در فینال بازیهای المپیک رم پیروز شده بود، تشک کشتی را بوسید و دیگر به آن بازنگشت. این در حالی بود که داغستانلی در آن زمان 29 سال سن داشت که این تصمیم را گرفت. او درباره کناره گیری از کشتی در 29 سالگی گفته بود: من هنوز هم می توانستم به مسابقه بدهم. 29 ساله بودم و در فرم ...
برای حضور در پرسپولیس خانه ام را فروختم
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی گرو ، علی نعمتی دوشنبه شب با حضور در یک برنامه تلویزیونی در خصوص روند راهیابی به تیم نوجوانان ایران اظهار داشت : در نیشابور بودم که مربی ام به من اطلاع داد که برای تیم ملی فراخوان دادند. من هم تنها به 40 دقیقه آخر تمرین رسیدم. علی دوستی مهر و عباس چمنیان 20 دقیقه من را دیدند. من داشتم به شهرم بازمی گشتم که چمنیان به من گفت که باید یک روز دیگر بمانی. از بین حدود 400 نفر ...
لوئیس فن خال: امیدوار بودم دی یونگ و دیپای در باشگاه خود بیش از این بازی کنند
...: این که در طول پنجره نقل و انتقالات بازیکنان زیادی با من تماس گرفتند، یک حقیقت است. ولی من تمامی مکالمات را با این جمله تمام کردم که: توصیه من این است ولی در نهایت تو تصمیم گیرنده هستی . من از نتیجه راضی هستم. اما راضی تر می بودم اگر فرنکی و ممفیس بیش از الان، فرصت بازی کردن پیدا می کردند. اگرچه دی یونگ در 3 مورد از 4 بازی اخیر بارسلونا در ترکیب اصلی حضور داشته، او نیمی از بازی های فصل 23-2022 را از روی نیمکت آغاز کرده است. در طول تابستان، اریک تن هاخ تلاش زیادی کرد تا این بازیکن را به منچستریونایتد منتقل کند ولی او تصمیم گرفت در نیوکمپ به کارش ادامه بدهد. ...
دلخوری رایان خرافنبرخ از ناگلزمان: امیدوار بودم دقایق بیشتری بازی کنم
بازیکن ثابت به میدان رفته است؛ از همین رو فن خال او را برای بازی های پیش روی تیم ملی هلند در لیگ ملت های اروپا، دعوت نکرد. این اقدام ناراحتی هافبک جوان را در پی داشته است و او دقایق اندک حضورش در ترکیب را مقصر می داند: راستش را بخواهید از اینکه به تیم ملی دعوت نشدم بسیار ناامیدم؛ من می خواهم بازی کنم اما سرمربی بازیکنان دیگر را انتخاب می کند. باید آن را بپذیرم اما سخت است. امیدوار بودم ...
ببینید/اقدام ویژه اژه ای/دستور بررسی تمامی دوربین های خصوصی و عمومی در ماجرای فوت مرحومه امینی
محسنی اژه ای رییس دستگاه قضا: زمانی که اخبار مربوط به مرحومه مهسا امینی منتشر شد پیگیر ماجرا بودم و دستوراتی صادر شد. با خانوده امینی همدردیم، با دادستان تهران صحبت کردم تا موضوع را از زمانی که به خانم تذکر داده شده و به مقر پلیس هدایت شده است کاملا بررسی کنند
خاطره ای از دیدار دو مجروح مین والمری
فاش نیوز - زمستان سال 63 بود و در بیمارستان هزارتختوابی امام خمینی بستری بودم. دو ماه از تاریخ سانحه مجروحیت من می گذشت و به تازگی دوباره قادر به راه رفتن شده بودم. در عصر یک روز زمستانی اسفند ماه سال 63 با آمبولانس به مطب یک چشم پزشک حوالی پارک شهر تهران رفتم تا پزشک چشم بنده را معاینه کند. متاسفانه نام پزشک را به خاطر ندارم و وقتی به در مطب رسیدیم منشی هنوز نیامده و درب مطب بسته بود ...
خاطره ای از دیدار دو مجروح مین والمری
فاش نیوز - زمستان سال 63 بود و در بیمارستان هزارتختوابی امام خمینی بستری بودم. دو ماه از تاریخ سانحه مجروحیت من می گذشت و به تازگی دوباره قادر به راه رفتن شده بودم. در عصر یک روز زمستانی اسفند ماه سال 63 با آمبولانس به مطب یک چشم پزشک حوالی پارک شهر تهران رفتم تا پزشک چشم بنده را معاینه کند. متاسفانه نام پزشک را به خاطر ندارم و وقتی به در مطب رسیدیم منشی هنوز نیامده و درب مطب بسته بود ...
نکته ی استخوانی!
رفته بودم قصابی گوشت بگیرم، قصاب رو کرد به من گفت: شما قضاوت کن، این بنده خدا از من استخوان خریده، میگه رو استخونا گوشت چرا نذاشتی؟ گفتم: خب،راست می گه بنده خدا، وقتی شما گوشت به ما می دی مگه استخون روش نمی ذاری؟ خوب وقتی استخون هم می دی باید گوشت روش بذاری دیگه! احمد فیاضی روزنامه صبح ساحل ...
مشارکت فعال ژاندارمری در دفاع مقدس
از یک سال در مرزن آباد چالوس آموزش دیدم. در همان سال بعد از طی دوره آموزشی، به کردستان منتقل شدم که اواخر آن با شدت گرفتن موج اعتراضات مردمی در جریان انقلاب اسلامی مصادف شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از سال 1357 در چناره از توابع شهرستان مریوان با گروهک های ضد انقلاب درگیر بودیم تا اینکه در سال 1358 به قزوین و سپس به ارومیه و از آن جا به مهاباد و پیرانشهر منتقل شدم. من در مهاباد بودم که جنگ ...
امامی: حقم باخت مقابل کایل داک نبود/ باید تلاش خود را 2 برابر کنم
، گفت: تا حدودی راضی بودم اما می توانستم بهتر از این نتیجه بگیرم. دارنده مدال برنز وزن 74 کیلوگرم مسابقات جهانی بلگراد درخصوص اینکه حقش در مقابل کایل داک باخت نبود، عنوان کرد: حق من باخت نبود اما برخی مواقع آن چیزی که می خواهی نمی شود. تمام تلاش خود را کردم اما این بار بیشتر تلاش می کنم تا این نتیجه را جبران کنم. امامی درمورد کولاک خود در دیدار رده بندی، گفت: برای کسب مدال به این مسابقات ...
مهدی طارمی مصدومم کرد/ مرا چشم زدند!
. من به قطر رفته بودم و خوب کار می کردم و به تیم ملی هم دعوت شدم. بعد از آن کشاله ام آسیب دید و با اصرار تیم قطری باید بازی می کردم. متاسفانه این باعث شد کشاله ام را عمل کنم. او ادامه داد: من در فولاد 9 گل زدم و بعد از این که به ذوب آهن رفتم با یکی از بازیکنان سر به سر شدم و هنگام فرود رباطم پاره شد و سرم بخیه خورد. بعد از یک سال و نیم برگشتم و در صنعت نفت در 20 دقیقه 2 گل زدم و متاسفانه ...
نشست خبری غلامرضا نوری با خبرنگاران پارلمانی
غلامرضا نوری قزلجه، رئیس گروه دوستی پارلمانی ایران و ازبکستان در مجلس ظهر امروز سه شنبه 29 شهریورماه 1401 در نشست خبری ضمن تشریح دستاوردهای سفر هفته گذشته رییس جمهور به ازبکستان به منظور شرکت در بیست و دومین اجلاس سران سازمان شانگهای، گفت: نکته مهمی که به شخصه در این سفر با آن مواجه بودم استقبال بسیار گرمی بود که اعضای سازمان شانگهای و ریاست کشور ازبکستان از عضویت جمهوری اسلامی ایران در این سازمان بود. ...
شوهر معتادم زندان بود و من باید برای تامین زندگی خود و فرزندم کار می کردم/ از بس پسر خردسالم در محل ...
. او وقتی با موتورسیکلت از کنارم عبور می کرد لبخندی زد و گفت عجب دختر سر به زیر و نجیبی! هنوز چند قدم بیشتر فاصله نگرفته بودم که تکه کاغذی را به سمت من گرفت من هم درحالی که دستانم می لرزید بدون تفکر به فرجام این رفتار خیابانی تکه کاغذی که شماره تلفنش را روی آن نوشته بود از او گرفتم. اگرچه سعی کردم این ماجرا را فراموش کنم ولی هوشنگ دست بردار نبود و هر روز با موتورسیکلت در مسیر مدرسه برایم ...