ماجرای عجیب قتل یک بازاری توسط مرد یاسوجی در شیراز
سایر منابع:
سایر خبرها
سرقت های سریالی پرستار قلابی در بیمارستان ها
گو آزمایش های عجیب یک سارق زن سارق می گوید نخستین بار است که دستگیر شده و هیچ سابقه کیفری ندارد. اسمش سولماز است اما همه جا خودش را شهرزاد معرفی می کرد. این زن مدعی است برای تامین خرج 2فرزندش دست به سرقت می زده است. گفت وگو با او را بخوانید. ایده چنین سرقتی چطور به ذهنت خطور کرد؟ چند ماه قبل بیمار شدم و برای درمان رفتم بیمارستان. در آنجا شاهد یک صحنه سرقت بودم؛ البته با ...
اعتراف باورنکردنی یک قاتل: به خاطر 2 میلیون تومان سر این زن را بریدم!+ عکس قاتل
داخل دستشویی بردم و سرش را جدا کردم و داخل کیسه ای گذاشتم و در باغچه چند کوچه پایین تر دفن کردم. بعد کلید خانه اش را برداشتم و با پول سرقتی مواد خریدم و نزدیک به یک هفته خوش بودم. وقتی پولم تمام شد فکر کردم که کسی در خانه نیست و می توانم با سرقت وسایل خانه پولی به دست بیاورم به همین خاطر 3- 4 بار دیگر به خانه اش رفتم و هربار بخشی از لوازم خانه اش مثل جاروبرقی، فرش، تلویزیون و قابلمه هایش ...
انتقام گیری عجیب قهرمان کیک بوکسینگ ایران از زنان
...> شنیدم که یک نفر به همسرم متلک انداخته است. رفتم به خاطر ناموسم با طرف درگیر شدم و با قمه او را زخمی کردم. به دلیل درگیری افتادم زندان. من آدم بدی نیستم، ورزشکار حرفه ای هستم. مدال قهرمانی دارم. چند سال قبل در رشته کیک بوکسینگ قهرمان آسیا شدم. المپیک رفته ام، مسابقات تایلند و ترکیه رفته ام. خودم مربی کیک بوکسینگ و بدنسازی هستم اما بار روانی اتفاقی که در زندگی ام افتاد را نتوانستم تحمل کنم و تبدیل شدم به یک آدم کینه ای. می دانم که اشتباه بزرگی مرتکب شده ام، درواقع از خودم انتقام گرفته ام و پشیمانم ...
اعتراف به قتل پیرزن به خاطر سرقت 2 میلیون تومان
بوی تعفن گرفته بود. می خواستم با مثله کردن آن هر بار قسمتی را بیرون ببرم و دفن کنم، اما متوجه شدم همسایه ها به من مشکوک شده اند، این شد که دیگر به خانه پیرزن نرفتم. او درباره سرقت خودروی مقتول نیز گفت: در این مدت ماشین دست من بود و به خانواده ام گفته بودم آن را قسطی خریده ام. بعد از اقرار های مرد معتاد و کشف بقایای سر مقتول در محل دفن شده، متهم راهی زندان شد. پرونده بعد از کامل شدن تحقیقات و صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و بعد از تعیین شعبه از سوی قضات شعبه دهم دادگاه رسیدگی خواهد شد. این در حالی است که اولیای دم برای مرد معتاد درخواست قصاص را مطرح کرده اند. ...
از دستگیری 909 سارق تبهکار تا کشف سلاح غول پیکر
دختران دم بخت کلاهبرداری کنی؟ از زنان کینه داشتم، مقصر اصلی هم همسر سابقم بود. چند سال قبل یک نفر به همسرم متلک انداخت من به خاطر او دعوا کردم و به زندان افتادم، اما او طلاق غیابی گرفت. بعد از آن ماجرا از همه زن ها متنفر شدم. من ورزشکارم و در رشته کیک بوکسینگ قهرمان شده ام، در مسابقات بین المللی هم شرکت کرده بودم و خودم هم مربی این رشته هستم. برای فراموش کردن کاری که همسرم با من کرد دست به این کار ها زدم. منبع: روزنامه ایران ...
سرقت از بیماران با لباس پرستار
خودم و دو فرزندم را به دست می آوردم، اما این اواخر هر جایی کار می کردم. صاحبکارانم یا حق و حقوقم را کامل نمی دادند و به بهانه ای اخراجم می کردند یا درخواست نامربوطی داشتند که من تن به آن نمی دادم. از طرفی هم هزینه زندگی کمرشکن شده و من با مشکل زیادی روبه رو شدم تا اینکه این شیوه را برای سرقت انتخاب کردم. چی شد که این شیوه را انتخاب کردی؟ اواخر سال قبل برای درمان بیماری ام به ...
وسوسه رابطه اجباری مرد صیغه ای با لیلا 16 / شب شوم برای مادر مطلقه و دخترش در طرقبه مشهد
زندگی خودم رفتم. چند سال بعد محبوبه هم در حالی ازدواج کرد که من دختر خردسالی به نام لیلا را در آغوش می فشردم. در این سال ها چند بار به طور اتفاقی یکدیگر را در محله قدیمی دیدیم و با یادآوری خاطرات گذشته با یکدیگر همکلام شدیم. متاسفانه سال ها بعد اختلافات شدید اخلاقی بین من وهمسرم به جایی رسید که دیگر نتوانستم به زندگی مشترک با او ادامه بدهم، به همین دلیل از شوهرم گرفتم. یک روز که برای دیدن ...
لحظه ای بنشین که باران بگذرد...
می اندازد مرا! گاهی از تندی نگاهی که مرا به داخل خانه دعوت می کند وقتی پیکی خریدی اینترنتی را رسانده و او هم هم زمان رسیده است. پس لرزه هایش شیرین تر است که مگر من مرده ام که شما می روید دم در؟ و من می خندم که چشم! خوب نبودی داداش! ورنه به تار سیبیل نداشته تون دیگه تکرار نمی شه. شیرفهم شد؟ و صدای خنده ام که بلند می شود چشم های درشت و درخشان قهوه ای اش که خوشبختانه به خودم رفته نه به ...
رابطه شیطانی راننده آژانس با زن مسافر
دیگری رفته و او را رها کرده است با یکدیگر ارتباط داشتیم. این ارتباط شیطانی حدود دو سال دیگر هم بعد از ارتکاب قتل ادامه داشت تا این که ز با مردی ازدواج کرد و به دنبال سرنوشت خود رفت. من هم که اوضاع را این گونه دیدم با دختری ازدواج کردم و دوران نامزدی را می گذراندم که پلیس به سراغم آمد و مرا دستگیر کرد. رابطه شیطانی راننده آژانس با زن مسافر ...
سخت بود، اما از دختر یکساله اش گذشت
به گزارش پایگاه خبری صراط به نقل از روزنامه جوان، شهید حسین فصیحی دستجردی در حالی که دختری یک ساله داشت عازم جبهه شد. گریه ها و بی تابی های دختر خردسالش هنگام اعزام مانع نشد تا او عزمش را برای حضور در جبهه از دست بدهد. حسین 12 روز بعد از دومین اعزامش به شهادت رسید و پیکر مطهرش 12 سال بعد به خانه بازگشت. گفت وگوی ما با عزت زاغیان همسر شهید، مروری بر مجاهدت های یکی دیگر از شهدای دفاع مقدس است. ...
نقشه خشن خواهر و برادر برای کشتن خواهر کوچک تر
عامل این جنایت قصاص و برای معاون، اشد مجازات می خواهند. سپس آرش در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: من قتل را قبول دارم؛ اما قصد کشتن خواهرم را نداشتم. 12 سال بود با الناز قهر بودم و با او ارتباطی نداشتم تا اینکه الهام با من تماس گرفت و گفت الناز پشت سر من و همسر و فرزندم حرف های نامربوط زده است. الهام می گفت خواهرم گفته من همسرم را مجبور به خودفروشی می کنم تا پول مواد مخدرم را تهیه کنم و تن ...
قتل با قمه بخاطر زیادی کارت کشیدن با ATM!
مشتری قهوه خانه بودم و همیشه به آنجا رفت وآمد داشتم. آخرین بار به قهوه خانه رفتم و کارت عابربانکم را به صاحب قهوه خانه دادم و از او خواستم دو میلیون تومان کارت بکشد و در عوض این مبلغ را نقدی به من بدهد. صاحب قهوه خانه کارت کشید اما فقط یک میلیون و 100 هزار تومان به من پول نقد داد. او دفتر حساب هایش را نشان داد و گفت 900 هزار تومان بدهکار هستم و آن مبلغ را بابت بدهی ...
دوش پرتاب کماندویی در تهران! مگر دنبال جنگ بودند؟!
انداخته است. به خاطر ناموسم با او درگیر شدم و با قمه او را زخمی کردم. من به خاطر همسرم به زندان افتادم، اما او از من جدا شد. همین باعث کینه ام از او شد. باور کنید آدم بدی نیستم. چند سال قبل در رشته کیک بوکسینگ قهرمان آسیا شدم. به المپیک، مسابقات تایلند و ترکیه رفتم و مربی کیک بوکیسنگ و بدنسازی بودم. چرا این همه خالکوبی روی بدن و صورتت انجام داده ای؟ بار روانی سنگینی داشتم. نمی ...
قهرمان کیک بوکسینگ کلاهبردار حرفه ای شد
اتفاق تأثیر بدی در روحیه ام گذاشت و باعث شد نقشه انتقامجویی از زنان را بکشم. چرا به خاطر همسرت افتادی زندان؟ شنیدم که یک نفر به همسرم متلک انداخته است. رفتم به خاطر ناموسم با طرف درگیر شدم و با قمه او را زخمی کردم. به دلیل درگیری افتادم زندان. من آدم بدی نیستم، ورزشکار حرفه ای هستم. مدال قهرمانی دارم. چند سال قبل در رشته کیک بوکسینگ قهرمان آسیا شدم. المپیک رفته ام، مسابقات تایلند و ترکیه ...
روشن شدن حکایت عجیب یک جنایت
خیابان ها سرگردان بودم تا این که با جوان 21 ساله ای به نام هادی آشنا شدم. این آشنایی و ارتباط خیابانی به وعده و وعید ازدواج کشید چرا که هادی ادعا می کرد: همسرش از او بزرگ تر است و علاقه ای به او ندارد! برای همین ارتباط ما نزدیک تر شد و من حدود 3 ماه قبل به خانه آن ها در منطقه طرقبه رفتم. ولی ناگهان با تازه عروس که در طبقه بالای منزل بود به مشاجره پرداختیم چون او قصد داشت مرا از زندگی اش ...
سیدمهدی سیدصالحی در گفتگو با حیات: مارکوپولو نبودم، تیم زیاد عوض کردم تا عزتم حفظ شود/ این دربی برای ...
رفتم و من هم دست دادم و گفتم خداحافظ. من هرجا عزتم رعایت نشود نمی مانم. تنها جایی که خودم جدا شدم آنهم به خاطر مسائل خانوادگی بود تراکتور بود. من دو سالی که در استقلال بودم سال دوم با فرهاد مجیدی بهترین گلزن تیم بودیم ولی کسی من را تحویل نمی گرفت. می رفتم با دربان ورزشگاه چای می خوردم و برمی گشتم. کسی نمی گفت بیا این قرارداد را امضا کن. دوست داشتند من بروم و رفقای خودشان را بیاورند. چون سیدصالحی باج ...
خَیری که تمام زندگی اش را به کهریزک بخشید
گفتم شرایط من این طوراست که من فرزندی ندارم و اگر از دنیا رفتم نباید همسرم بی سرپناه و منزل شود و یا از او اجاره بها بگیرید، این طور بود که ما در آنجا این کار را کردیم. پس از آن بود که همسرم از دنیا رفت و من هم تنها ماندم. امروز پس از حدود 3 سال از نبودن همسرم در این دنیا، بسیار ناراحت هستم، بسیار رابطه خوبی با هم داشتیم و به من محبت بسیاری داشت، ای کاش ما یک فرزندی داشتیم تا امروز تنها ...
گزارش | بازگشت به امید از نقطه صفر زندگی
. فقط می خواستم دانشگاه بروم و درس بخوانم. در مقطع کارشناسی پسر دومم را باردار بودم و همین باعث شد که سه سال بین کارشناسی و کارشناسی ارشدم فاصله بیفتد. سال 93 که ادامه تحصیل را در رشته مشاوره شروع کردم، دانشجوی دانشگاه آزاد شدم. دیگر ترس هایم ریخته بود و همسرم همراهی ام می کرد. البته کلا یک روز در هفته آن هم پنجشنبه ها کلاس می رفتم ولی از سر صبح تا آخر شب کلاس ها طول می کشید و مادرم برای نگهداری از ...
آقا نعمت روایت فتح قله دماوند در دمای منفی 25 درجه
؛ زیرا وقتی به جامعه ایرانی و جهانی نگاه کردم دیدم هرکسی در زندگی با مشکلاتی دارد و موضوع مهم اینجاست که ناامید نشود و با امید و انگیزه مشکلات را پشت سر بگذارد. او ادامه داد: داستان این فیلم از آنجایی شروع می شود که من پس از ده سال همراه با دوستانم برای کوهنوردی به قله دماوند رفتم. در آنجا داخل کیسه خواب بودم که دیدم فردی می گوید من مسیر قله دماوند را در یک ساعت و نیم رفتم و در یک ساعت ...
فیلم گفتگو با عجیب ترین دزد تهران ! / دزدیدن دلستر و کتک زدن مغازه داد !
12 سال است که به مصرف شیشه دارم، روزی که تصمیم به سرقت گرفتم، با ماشین به سمت مغازه حرکت کردم، پس از اینکه اجناس را سرقت کردم صاحب مغازه از در راننده وارد شد و هرچه سرعت می گرفتم او هم همراه من می آمد، در نهایت نتوانستم ماشین را کنترل کنم تصادف کردم و دستگیر شدم. وی گفت: مواد نداشتم و برای تهیه مواد سرقت کردم، یک فرزند دارم و متاهل هستم، قصد داشتم برای خانه ام برنج و مواد غذایی ببرم. سارق این پرونده ادامه داد: چندین بار به اتهام سرقت دستگیر شدم و حدود 9 ماه تا 1 سال هم زندان بودم. کدخبر: 854000 1401/09/28 08:00:00 لینک کپی شد ...
چگونه در باره کتاب هایی که نخوانده ایم حرف بزنیم؟، اثری از پی یر بایار
گروه فرهنگی : در محیطی زاده شدم که کسی اهل مطالعه نبود و لذتی در این کار نمی دید. به هر روی، من هم نمی توانستم زمان چندانی صرف این کار کنم. پس بارها در وضعیت حساسی قرار گرفتم: ناچار بودم در باره کتاب هایی نظر بدهم که هرگز نخوانده بودم.... پیرو این ماجراهای آشنا و روزمره، اگر در این باره در جایگاه آموزگار هم نباشم، دست کم می توانم با در میان گذاشتن تجربه خودم از خواندن، درک ژرف تری از این موضوع ...
روایتی از یک مجرم که محبت امام رضا(ع) نمک گیرش کرد/ ضمانت امام رئوف(ع) با هدیه تحول و زندگی
) هست؛ امیدوار شدم، منتظر ماندم تا یکبار دیگر زندانیان میزبان آن پرچم مقدس باشند، با خودم می گفتم هرجور شده است باید از آن نمک بگیرم. روز موعود رسید بازهم زندان میزبان پرچم امام رضا(ع) و خادمین حرم مطهر بود، به میان صف زندانیان رفتم، آخر صف رفتم، ایستاده چشمانم را بستم و دستم را دراز کردم، منتظر نمک بودم که مردی سمتم آمد و چیزی در مشتم گذاشت، خوشحال بودم از اینکه حاج روا شده ام ...
قتل هولناک مرد جوان در قهوه خانه / درگیری بچه گانه رنگ خون گرفت
قهوه خانه بودم و همیشه به آنجا رفت آمد داشتم. آخرین بار به قهوه خانه رفتم و کارت عابر بانکم را به صاحب قهوه خانه دادم و از او خواستم 2 میلیون تومان کارت بکشد و در عوض این مبلغ را نقدی به من پول بدهد. صاحب قهوه خانه کارت کشید اما فقط یک میلیون و 100 هزار تومان به من پول نقد داد. او دفتر حسابهایش را به من نشان داد و گفت: 900 هزار تومان بدهکار هستم و 900 هزار تومان را بابت بدهی اش برداشته ...
حضور پررنگ بانوان راننده اتوبوس در شیراز/ وقتی محدودیت ها مانع رسیدن به آرزوی رانندگی نشد
لوله کشی، کشاورزی، ساختمان سازی و بافندگی را از پدرم آموختم و در سال 92 بافنده برتر شهرمان شدم؛ در واقع او مشوق اصلی من بود و بعد از آن همسرم حمایتم کمک کرد تا بتوانم درسم را ادامه دهم. وی ادامه داد: در سن 18 سالگی گواهینامه ام را دریافت کردم و از آنجایی که علاقه مند به رانندگی بودم؛ راننده اتوبوس شدم، در حال حاضر از شغلم بسیار راضی هستم و بازخورد خوب مردم حال من را بهتر می کند. ...
15 سال زندگی با کابوس مرگ برای مرد اعدامی
آوری و پرداخت شد. حالا او بعداز 15 سال از زندان آزاد شده و اولین شب یلدا را نزد خانواده و دخترش جشن می گیرد. اعدامی بخشیده شده درباره این 15سال تلخ می گوید: در شهر یاسوج زندگی می کردم و کسب و کاری داشتم. به پیشنهاد دوستم به شیراز می رفتم وسایل و کالا می خریدم و برای فروش به یاسوج می آوردم. اوایل شرایط خوب بود، اما دچار مشکلات مالی شدم. کار به جایی رسید که اموال سرقتی هم می ...
پسری که در مستی دوست صمیمی را در مهمانی با چاقو کشت!
ما مقدار زیادی مشروب خوردیم و من از حال عادی خارج شدم. نمی دانم چطور شد که با هم درگیر شدیم. به گزارش وقت صبح به نقل از اعتماد آنلاین، پسر جوانی که دوست صمیمی اش را در حالت مستی به قتل رسانده در دادگاه ادعا کرد از کارش پشیمان است. متهم در اعترافاتش گفت چون مست بوده متوجه کاری که کرده نشده و از اولیای دم درخواست بخشش دارد. یک سال قبل صدای فریادهای کمک خواهی مرد ...
درخواست قصاص برای دامادی که همسرش را به خاطر سوءظن خفه کرد
رسیدگی به این پرونده از اردیبهشت سال گذشته با گزارش مرد جوانی که مدعی بود همسرش ناپدید شده آغاز شد. وی در توضیح ماجرا به مأموران گفت: مثل همیشه صبح برای رفتن به محل کارم از خانه خارج شدم، اما وقتی چند ساعت بعد با تلفن خانه و تلفن همراه همسرم تماس گرفتم و جواب نداد نگران شدم. هرجا که احتمال می دادم رفته باشد سر زدم و با همه آشنایان و دوستان مان تماس گرفتم، اما خبری از همسرم ...
رفاقت با چیت سازیان مسیر درست زندگی کردن را یادم داد
دنیای تان در روزگار جوانی چه رنگ و شکلی داشت؟ من بچه روستایی هستم. روستایی به نام حصارخان که نزدیک ترین روستا به شهر همدان محسوب می شود. روستا در آن زمان محیط خوبی نداشت و جوانان به سمت اعتیاد گرایش پیدا می کردند. من در چنین محیطی بزرگ شدم، البته در همین روستا پدرم زمانی که گندم را برداشت می کرد، اول زکاتش را می داد و هیچ وقت نماز و روزه هایش ترک نمی شد، اما خودم بی فکر بودم و دلیلش ...
3برادر در دادگاه، منکر رفیق کشی شدند
...: اختلاف ما و مسعود از یک سال قبل آغاز شد. من ماشینی را فروختم اما پولش را نگرفته بودم. به همین دلیل ماشین نزد من امانت ماند. یک روز برادرم و مسعود با آن ماشین بیرون رفته بودند که تصادف کردند. برادرم می گفت، مسعود با نیسان یکی از دوستانش شوخی کرده و برادرم مجبور شده با سرعت بالا رانندگی کند. همین باعث تصادف شده بود. ما از مسعود خواستیم خسارت را بدهد اما قبول نمی کرد. او چند بار در ...
وقتی به هروئین فکر می کنم کسی را به خاطر می آورم که عمیقاً دوستش داشتم
بود در بغل داشت تا اگر حالش به هم خورد در آن استفراغ کند. یک دستش را روی دنده هایش، جایی که سرطان جولان می داد، گذاشت و آرام فشار داد. عجیب نیست اگر همین الان تصادف کنیم؟ . ••• سه سال پس از مرگ مادرم خاطرخواه مردی با موهای آبیِ سیر شدم. رفته بودم پورتلند دیدنِ یکی از دوستانم تا بلکه کمی از اوضاع در هم ریختۀ زندگی ام فاصله بگیرم. خیال می کردم تا آن موقع دیگر مرگ مادرم را فراموش ...