سایر منابع:
سایر خبرها
مهر شهید سلیمانی به دلیل خلوص نیتش در دل های همگان
حسین توحیدی، عکاس بیرجندی که در مراسم تشییع سردار شهید سلیمانی در کرمان حضور داشته است در گفتگو با خبرنگار مهر بیان داشت: روز 13 دی ماه 1398 طبق معمول هر روز بعد از نماز صبح سری به فضای مجازی زدم تا از طریق کانال ها و رسانه های مختلف از تازه ترین خبرها مطلع شوم. مشغول انجام این کار بودم که متوجه شدم یکی از دوستان ارتشی عراقیم که در مراسم اربعین با وی آشنا شده ام، در حالی که هنوز صدا و ...
خاطرات اسیر فلسطینی؛ 5 هزار روز در برزخ | 1- زندگی در دنیای مردگان
در این مرحله نیز نوشتن کتاب خودم را ادامه دادم و شروع کردم به نوشتن از زندگی در انفرادی و دنیایی که نزدیک به دنیای مردگان بود. علی رغم اینکه 9 سال از حضور مستمر من در سلول انفرادی می گذرد در این مدت موفق به نوشتن کتاب شدم و آن را به نامزدم حبیبه که وارد زندگی و دنیای من شده بود دادم. این بخش از خاطرات من مربوط به زندان ایالون است که در سلول انفرادی آن قرار دارم. این زندان در شهر الرمله ...
آدم یا درس خوان است یا هنرمند
تقی مرا از خواب بیدار کرد و از باغرود فرار کردیم و به هر بدبختی بود خودمان را به طرقبه رساندیم. از آن طرف بیچاره ها تمام اردوگاه را دنبال ما گشته بودند و به اداره گزارش داده بودند و ... شهریور که برای تجدیدی ها هر روز مدرسه بودیم قصه را برای معاون مدرسه تعریف کردیم. او با افسوس گفت: - یعنی خاک بر سر شما. ما که به شما کارنامه بیست داده بودیم. خوب آقا جان اگر شما می رفتید خارج ما که حرف خودمان را دوتا نمی کردیم. یعنی بی عقل تر از شما پیدا نمی شود. خلاصه به هر مصیبتی بود آن سال را به ضرب ارفاق و تک ماده قبول شدیم، اما خارج نرفتیم. ...
یک ستاره قدیمی می خواهد به فوتبال ایران برگردد!
میدان رفتم، فکر می کنم حضور تاثیر گذاری به عنوان کاپیتان در تیم داشتم، در شش بازی، چهار گل به ثمر رساندم؛ یک پاس گل به نام خودم ثبت کردم و موفق به گرفتن یک پنالتی برای تیمم شدم. او در ادامه گفت: اگر پیشنهاد خوبی از ایران به دستم برسد، مایلم که برگردم چرا که حرف های زیادی برای گفتن و انگیزه اثبات دوباره خودم را دارم. زهیوی در مورد مصدومیتش و دوری از لیگ برتر افزود: بعد از درخشش ...
مصاحبه با هنرمندجانباز نخاعی، ابوالفضل غلامی نمایشگاه خطاطی یک جانباز هنرمند ویلچری
زیبا و دلنشین. گفت و گویی با این جانباز هنرمند انجام داده ایم که فاش نیوز: خوشحالیم که بعد از مدت ها فرصتی شد تا با هم گفت و گویی هرچند کوتاه داشته باشیم. آن موقع که آسایشگاه بودید خیلی کم سن نشان می دادید. متولد چند هستید؟ - شما برادر بزرگتر من بودید! من متولد 47 هستم. از 15 سالگی وارد آسایشگاه جانبازان شده بودم. از کی رفتی جبهه؟ - من اوایل سال 61 رفتم ...
از عشق آن سرو روان گویی روانم می رود؛ بگذار من از دلتنگی هایم بگویم
به گزارش خبرگزاری فارس از لارستان، هنوز هم آن روز را خوب به یاد دارم، روزی تلخ که هربار یادآوری اش می کنم تلخی اش مثل بارِ اول آزارم می دهد، با صدای زنگ ساعت گوشی که روی ساعت هشت تنظیم کرده بودم از خواب بیدار شدم، صفحه گوشی را باز کردم و مشغول چک کردن پیامها بودم،گروه های واتساپی ام آن روز از همیشه شلوغ تر بود و مدام پیام می آمد، برایم عجیب بود که سر صبح آن هم در یک روز تعطیل چه موضوعی پیش آمده ...
ماجرای نوجوان گوشی قاپ
با همه پس اندازهای پدرم یک دستگاه موتورسیکلت برایم خرید اما سند آن را به نام خودش ثبت کرد چون من نوجوان بودم و کسی با من معامله نمی کرد. در حالی که از خرید موتورسیکلت بسیار خوشحال بودم و در کوچه و خیابان جولان می دادم، روزی در پارک محل زندگی مان با جوان 25 ساله ای آشنا شدم که 9 سال از من بزرگ تر بود و سابقه زندان داشت. همه بچه های پارک از او حساب می بردند چرا که فردی خلافکار ...
از تبعیض های روزمره تا عادی سازی اسلام هراسی
صحبت کردنش دیر رخ دهد، زیرا او یک نوزاد کووید است. فرزندم داشت بازی و سعی می کرد با دو بچه دیگر صحبت کند. از دور نگاه می کردم و خوشحال بودم. وقتی وارد اتاق شدم، مادرانشان بچه هایشان را برداشتند و رفتند. روایتی از بی اعتنایی نسبت به مسائل جامعه مسلمانان شهین، سی و نه ساله از 13 سال گذشته در شهر اودوپی در کارناتاکا زندگی می کند. این شهر کوچک در نزدیکی مانگالور کانون بحث حجاب ...
گفتگو با رهبر قنبری، کارگردان فیلم اینان | مشهد می تواند خط اول سینمای معناگرا و شاعرانه باشد
مربوط به همان ترسی می شود که گفتید؟ من خودم در کوه های اردبیل به دنیا آمدم، ولی از پنج سالگی در تهران بزرگ شدم. بیشترین زمانی که مشهد را دیدم، در دوره همین سفرم بود. ممکن است به خاطر شناخت کم باشد. من خیلی در حین این کار آرام بودم. حالا این یا به اعتبار حضرت رضا (ع) بود یا به اعتبار روان خودم. ولی به هرحال خیلی کیف می کردم از اینکه در مشهد دارم کار می کنم. مشکلاتی در تهیه ...
نجات جان یک تویسرکانی از خطر مرگ
سمت منزل در حال عبور از میدان امام خمینی(ره)بودم، نزدیکی های میدان دیدم تعداد زیادی از مردم دور تا دور یک خودروی پارک شده کنار میدان اصلی شهر جمع شدند. وی اظهار کرد: چند نفر فریادکنان صدا می زنند کمک کمک، کمک. نزدیکتر شدم، دیدم مردی داخل خودروی شخصی در حالی که یکی از پاهایش روی پدال ترمز بود، بیهوش است، بنابراین برخودواجب دانستم با توجه به حرفه ای که دارم وارد صحنه شوم و به او کمک کنم ...
پست اینستاگرامی متفاوت پرواز همای غوغا کرد+ فیلم
رو به خاطر باورش تخریب کنه وگرنه فرقش با کسانی که سال ها با مردم این کارو کردن چی هست؟ اگر کس دیگری باور من رو قبول نداره من بهش احترام میگذارم، من با وجود اینکه می دانستم خیلی ها من رو تخریب می کنند به کسی احترام میزارم که بهش باور دارم و نمی ترسم همانطور که سال ها مخالف بودم و خواندم و نترسیدم و، اما درباره اینکه من با مردم بودم و هستم شک ندارم و مخالف سرکوب و اعدام و هر کسی که بر ...
نعیمه نظام دوست عکس همسرش را استوری کرد | اختلاف سنی وحشتناک نعیمه نظام دوست با شوهر جوونش
هم اتفاقات دیگری باعث شد که وزنم روز به روز بیشتر شود. 10 سال است که با بیماری چاقی درگیر هستم، یادم می آید که قبل از آن 60 کیلو بودم. نعیمه نظام دوست: بعد از بالون معده چاق تر شدم من بالون معده را برای لاغر شدن انتخاب کردم و پزشکان به من گفتند که موفقیت این عمل 50درصد است. وقتی بالون داخل معده گذاشته می شود حجم معده را می گیرد و باعث می شود کمتر غذا بخورید. اگر غذا زیاد خورد ...
نجات جان مرد 47 ساله تویسرکانی توسط پرستار خانم
به گزارش ایسنا و به نقل از روابط عمومی شبکه بهداشت و درمان شهرستان تویسرکان، مریم بیات، پرستار ناجی درباره این اتفاق گفت: روز شنبه 12 آذر ساعت 19 پس از اتمام کلاس زبان از آموزشگاه خارج شدم و به سمت منزل درحال عبور از میدان امام خمینی(ره) بودم که در میدان متوجه تجمع شدم. وی ادامه داد: نزدیک شده و دیدم چند نفر دور تا دور یک خودروی پارک شده کنار میدان اصلی شهر جمع شده اند و چند نفر فریاد ...
چند سکانس از لحظه شهادت سردار دلها/خاطره دانشجوی عراقی از آن لحظه
...: با گریه های مادرم از خواب بیدار شدم. داشت کسی را لعنت می کرد. ابتدا فکر کردم برای اعضای خانواده اتفاقی افتاده. از اتاق آمدم بیرون که نگاهم به تلویزیون افتاد. عکس حاج قاسم بود و صوت قرآن و نوار مشکی گوشه صفحه. رفتم پشت مبل نشستم و چند دقیقه چشم هایم را بستم. دروغ است؛ تکذیبش می کنند، می دانم. این دانشجو ادامه می دهد: دیگر نتوانستم جلوی اشک هایم را بگیرم. باورش سخت بود. عصبانی بودم ...
زن پلید در خانه آخرین طعمه اش رسوا شد
: دخترم صبح سر کار می رود و شب برمی گردد به همین دلیل من در خانه تنها هستم. دخترم برای اینکه تنها نباشم و کسی کارهایم را انجام دهد، برایم پرستاری پیدا و او را استخدام کرد. شهناز دختر مهربان و خوبی به نظر می آمد اما من به هر غریبه ای شک دارم. از طرفی در روزنامه ها و سایت های خبری خوانده بودم که بعضی از این پرستارها سارق هستند. او ادامه داد: به همین دلیل به رفتارهای شهناز اعتمادی ...
به ملیکا تجاوز نکردم/ او را دوست دارم و آزاد بشوم با او به خارج کشور فرار می کنم
مسعود 10 سال است به صورت غیرقانونی در ایران زندگی می کند. زمانی که وارد ایران شد کودکی 12ساله بود و حالا مردی جوان است که به اتهام رابطه نامشروع بازداشت شده است. مسعود از زندگی سختی که داشته و عشقی که باعث بازداشتش شده است می گوید: متهم هستی به دختری تعرض کرده ای، قبول داری؟ قبول ندارم. من ملیکا را دوست دارم، ما عاشق همدیگر هستیم. پس چرا از تو شکایت کرده است؟ ...
جان فدا| داغی که بر دل ماند/ سرداری که میراث غیرت و مردانگی بر جای گذاشت
...> قرار شد با چند نفر از بسیجی ها از روستای خودمان زاغان سفلی برای مراسم سردار به سنقر برویم چون مسؤول پایگاه بسیج بودم هماهنگی ها را خودم انجام دادم چند نفر از اهل سنت روستا هم برای آمدن اعلام آمادگی کردند که همگی با ماشین شخصی به راه افتادیم با اینکه از وجود مراسم هیچ اطلاعی نداشتیم ولی احتمال زیاد می دادیم که مراسمی برگزار خواهد شد. در راه خاطره ام از سردار را مرور می کردم چند سال پیش ...
هنوز مردم خاله بتول صدایم می کنند!
غیرتئاتری داشته ام. من از 13 سالگی کار تئاتر را از مدرسه آغاز کردم و آنرا تا پس از دیپلم ادامه دادم و به دانشکده هنرهای دراماتیک رفتم و از آنجا لیسانس بازیگری و کارگردانی سینما و تئاتر را دریافت کردم. این روند همواره ادامه پیدا کرد و در سال 1353 زمانی که همچنان دانشجو بودم وارد رادیو شدم که همچنان هم در این زمینه فعالیت دارم. اکنون در رادیو سلامت و رادیو نمایش همچنان فعالیت دارم. همه کارهایم ...
اظهارات عجیب پسری که مادرش را کشت | 3 بار خودکشی کردم | قرص برنج خریدم بعدا متوجه شدم به من انداخته بودند
به گزارش ندای گیلان ، پس از این تماس مأموران پلیس در محل حادثه که خانه ای در یکی از مناطق جنوب تهران بود، حضور یافتند و با جسد زنی که با ضربات چاقو به قتل رسیده بود، مواجه شدند. گزارش این حادثه به قاضی محمد حسین زارعی، بازپرس جنایی تهران اعلام و او به همراه تیمی از مأموران تجسس پلیس آگاهی در محل جنایت حاضر شد. پسر مقتول که با پلیس تماس گرفته بود به مأموران گفت: چند سال قبل پدر و مادرم از یکدیگر ...
محاکمه 2گوشی قاپ افغان
که در همان محل دستگیر شدم. در پلیس آگاهی تحت فشار بازجویی اعتراف کردم. رئیس دادگاه: چه زمانی وارد ایران شدید؟ متهم: چند ماه قبل از دستگیری، قاچاقی به ایران آمدیم. سپس دومین متهم در جایگاه قرار گرفت و در دفاع از خود گفت: فقط اتهام سرقت از زن جوان را قبول دارم که در جریان آن دستگیر هم شدم. آن روز قرص آرامبخش خورده بودم و حال خودم را نمی فهمیدم. وقتی گوشی زن جوان را ...
محتمل ترین سناریو برای جنگ اوکراین در سال 2023
به گزارش مردم سالاری آنلاین ، هفته گذشته نشریه فارین پالیسی گفت وگویی با استفان والت، نظریه پرداز روابط بین الملل، استاد دانشگاه هاروارد و ستون نویس همین مجله ترتیب داده بود و دیدگاه او را در مورد وقایع سال میلادی پشت سر گذاشته جویا شد. او در این گفت وگو به دولت بایدن بابت دستاوردهای سیاست خارجه اش یک نمره B -و به خاطر تلاش هایش نمره A- داده بود. حال فارین پالیسی در ادامه گفت وگوی دیگری با ...
حاج قاسم برای مان پدری می کرد
. حاجی گفت: خیلی خوب است که شعر را دوست داری، سعی کن بیشتر باهاش انس بگیری. من هم واقعا تعجب کرده بودم. چگونه یک فرمانده نظامی این قدر باذوق در مورد شعر و حافظ با من صحبت می کند. خب آن دیوان حافظ علاقه مندی من بود، طبیعتا شاید ایشان استقبالی هم ازش نمی کردند، من دوست داشتم چیزی که خودم دوست دارم را به حاجی هدیه بدهم. حاج قاسم دیوان را باز کردند و ابیات ابتدایی را خواندند و به من گفتند: شعر رو ادامه ...
من یک گل زدم و پله هزار گل!
سپهر ستاری: پنج شنبه شب بود که پله، اسطوره برزیلی دنیای فوتبال پس از سال ها تحمل بیماری درگذشت. با وجود اینکه از مدت ها قبل پزشکان از درمان پله قطع امید کرده بودند و مرگ او قابل انتظار بود اما باز هم این اتفاق شوک بزرگی به دنیای فوتبال وارد کرد. اسطوره برزیلی که از نگاه خیلی ها بهترین فوتبالیست تاریخ محسوب می شود سال ها قبل همراه با تیم سانتوس برای انجام یک بازی دوستانه به تهران سفر کرد. ...
ازدواج بازیگر اوکراینی با یک مرد ایرانی به این شرط عجیب!
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از ایرنا، شاید 5 سال پیش، سوتلانا که در ایران بیشتر با نام لانا شناخته می شود گمانش را هم نمی کرد که روزی به عنوان بازیگر در فیلم ها و سریال های ایرانی در نقش های اصلی ظاهر شود. البته علاقمندی او به ایران، فرهنگ و آداب رسوم ایرانی انگیزه ای شد تا در رشته ادبیات و زبان فارسی در یکی از دانشگاه های معتبر اوکراین دانش آموخته شود. در روز تولدش یکشنبه 11 دی ماه و ...
شرط بازیگر خانم اوکراینی برای ازدواج با مرد ایرانی
آگاهی را بالا برده و جهان بینی درونی را وسیع می کند. استفاده از زبان های مختلف در فیلم و سریال خیلی خوب است چرا که روی مخاطب تاثیر می گذارد و باعث ایجاد انگیزه در او برای یادگیری زبان های خارجی می شود. از این که توانستم به چند زبان مختلف بازی کنم بسیار خوشحال بودم، با وجود این که کار سختی بود. من کارم را دوست دارم و عاشق ایران و زبان و ادبیات فارسی هستم و دوست دارم روابط فرهنگی کشورم ...
حاج قاسم در سخت ترین شرایط خط مقدم بود
از شهید سلیمانی دارم این است که ایشان یک فرمانده کاملا میدانی و اجرایی بود. این نحوه مدیریت هم از دوره دفاع مقدس در وجودش شکل گرفته بود و مختص به زمان جنگ نبود. ایشان با فرمانده هان در میدان، خطوط مقدم، بحث هایی که در آن دوره انجام شده و تجربه مدیریتی که با این شکل به دست آمده بود، به نیروی قدس آمدند و طبیعتا با همان کیفیت در فرماندهی نیروی قدس نیز ادامه پیدا کرد. درست است که ایشان در جزئیات هم ...
کار با کمدین ها سخت اما جالب است
خوشحال شدم. حس خوبی داشتم که در سریال حضور دارم. بازی در کنار بزرگانی مثل زنده یادان آقای کشاورز و خانم خیرآبادی و دیگر دوستان مانند آقای پاک نیت، فرصت مغتنمی برای من بود. خوشحال بودم که نقش خوبی در یک سریال جذاب دارم و تقریبا همه از این کار راضی بودند. کهنه سوار از آن سریال هایی بود که ماندگار شد و با وجود بازپخش های متعدد در این 25 سال بازهم جذابیت خودش را دارد و مردم این سریال را دنبال می کنند ...
یک ماه با شیطان بانک
میزان هم پول ندارم. گفتم ببخشید شما چی خوندی یا چی زدی؟ گفت همون چی خوندم! فوق لیسانس ادبیات فارسی دارم. دکترا هم قبول شدم دو ترم هم خوندم دیگه وضعیت مالی اجازه ی ادامه ی تحصیل بهم نداد. رفتم سراغ یکی دیگه... و یکی دیگه و....دیگه داشتم خسته می شدم. آخه اینا چرا حداقل امکانات رو حتی واسه گول خوردن ندارن....تو همین فکرا بودم که یکیشون گفت حالا شما چرا این قدر خودت رو اذیت می کنی؟ شاکی ...