سایر منابع:
سایر خبرها
سنگ باران هتل محل اقامت نظامیان شاه
ساعت یک بعدازظهر روز 23 بهمن، چند دقیقه ای از شهربانی به خانه آمدم. خسته بودم و هنوز ناهار نخورده بودم. جمعیت بعد از آنجا به سمت سازمان امنیت ساواک رفته و آنجا را اشغال کرده بود. تظاهرات شیفتی شده بود. صبح ها از ساعت 9 شروع و 12 تمام می شد. بعد می رفتیم، غذا می خوردیم و دوباره برمی گشتیم. نظامی ها هم غذاهایشان را در خیابان می خوردند. مادرم برای جبران خونی که روز قبل در بیمارستان اهدا ...
انتقام مرگبار از دوست؛ پایان خونین کینه ای که جنایتی مسلحانه رقم زد
سعید را دید و از داخل ساکش اسلحه کلاشنیکف درآورد و به او شلیک کرد. از ترس شوکه شده بودم، از محل فرار کردیم و چند دقیقه بعد هم جلوی خانه شان پیاده شد و رفت. در ادامه رسیدگی به این پرونده، مأموران موفق شدند شاهرخ را شناسایی و بازداشت کنند و وی در همان بازجویی های اولیه به قتل سعید اعتراف کرد و در توضیح ماجرا گفت: با سعید از سال ها قبل رفیق بودیم اما چند ماه قبل سر موضوعی با هم به مشکل ...
مسابقه گرانی ها باعث شده حلاوت انقلاب به کام مردم ننشیند
اینکه می گویند توطئه خارجی از طریق انقلاب کشور را از مسیر خود خارج کرده یا خوشی زیر دل مردم زده بود، مبنایی ندارد. حکومت سابق دست به اتخاذ تصمیمات اشتباهی زد که زمینه های اجتماعی و اقتصادی به خیابان آمدن مردم را مهیا می کرد. شاه در سال 1356 خود اعتراف کرد که من اگر به آن دوره برگردم دلارهای نفتی را دیگر آتش نمی زنم و کشور را به سمت مصرف گرایی نمی برم. آن زمان امواج تورمی زیادی ایجاد شد که رژیم سابق دست به زور برد تا با پلمپ و ... اصناف را تنبیه کند. ...
عیاشی های درباریان
این محل رفت، مقدمه آشنایی اش با مادرشاه فراهم شد. مادر شاه که همراه با ندیمه اش از آن محل عبور می کرده، چشمش به هیکل غیرعادی و درشت رحیم علی خرم می افتد. مادر شاه که به مصاحبت با مردان قوی هیکل و عظیم الجثه علاقه داشت، دلداده او می شود. آشنایی خرم با مادر شاه بلیت ورود او به دربار و چرخه فساد رژیم پهلوی شد. او خیلی زود در این سیستم فاسد فربه شد و به انواع و اقسام فسادهای مالی، سیاسی و اخلاقی دست زد ...
از شلیک مقابل آرایشگاه مردانه تا قتل مادر و برادر برای چند تکه طلا
و به سمت او شلیک کرد. من شوکه شده بودم اما عارف با فریاد از من خواست تا به سرعت از آنجا فرار کنم. من هم از ترسم فرار کردم و عارف را مقابل خانه رساندم. با اطلاعاتی که این پسر به پلیس داده بود عارف 29ساله ردیابی و بازداشت شد و به شلیک خونین اعتراف کرد. وی در تشریح جزئیات ماجرا گفت: من و هادی سال ها بود با هم دوست بودیم، اما مدتی بود با هم اختلاف پیدا کرده بودیم. آخرین بار وقتی با هم درگیر ...
کتاب کلا
این گونه کتاب ها باید به کتابخانه های شهر مراجعه کنند. سعی می کنم بیش از این گفت وگو را ادامه ندهم. به سمت شلوغی و جمعیت می روم. خانم مسئول و کتابدار در حال توصیف شرایط کتابخانه به مسئولان است. می گوید که کتابخانه 630 عضو دارد که سهم آقایان 263 نفر و سهم خانم ها 367 نفر است. به سراغ یکی از جوان های روستا می روم. از در رفاقت وارد می شوم و می گویم: خدایی همه ی مردم روستا کتابخوان هستند و از ...
روایتی از شهادت بمب گذار مجسمه فرح
از مادر و خواهرانش شنیده است، و ادامه می دهد: پدرم کسی بود که هرگز زیربار حرف زور نمی رفت به طوری که در زمان سربازی که به عنوان سپاه دانش خدمت می کرد با افسر مافوق خود درگیر شده بود. این فرزند شهید ادامه می دهد: یک بار هم ساواک به منزل حمله کرده و در حالیکه همه جای خانه را تجسس می کردند، یکی از ماموران شکلاتی را به خواهر کوچکم داده و او را با واژه عمو صدا کرده بود که پدر شکلات را از دستش ...
بازخوانی خاطرات یک انقلابی از سرزمین باران
شد به سمت خانه حرکت کردم. فردای آن روز همراه چند نفر دستگیر شدم و در بازداشتگاه شهربانی زندانی شدیم که بوی بسیار بدی می داد. عده ای از بازایان برای حمایت از من امضا جمع کردند و بعد از سه روز آزاد شدم. خاطره ای از شهید رجبی مقدم اتقیا خاطره ای از حمید رجبی مقدم نقل می کند که خواندنش خالی از لطف نیست . او می گوید : در بزرگداشت شهادت امام جواد(ع) در مسجد جامع مجلسی ...
اشرف را روی پل کوچه برج بدجور ترساندیم!
ورود یک نوجوان به جریان انقلاب باید ریشه هایی داشته باشد، خانواده تان چطور جوی داشت؟ ما یک خانواده مذهبی داشتیم. پدر و پدربزرگم نیم قرن است برنامه قرائت حمد و سوره را برگزار می کنند. پدرم مقلد آقای بروجردی بود. بعد از فوت ایشان هم امام خمینی را انتخاب کرد و رساله ایشان را در جلد رساله آیت الله بروجردی می گذاشت و نگهداری می کرد. بعد از وقایع سال های 41 و 42، اگر از کسی رساله حضرت امام را می گرفتند، جرم سنگینی داشت. به همین دلیل بابا جلد رساله آیت الله بروجردی را روی رساله حضرت امام می گذاشت. ی ...
راهپیمایی زنان را در مشهد راه انداختیم
آقایان انقلابی مثل آقای موسوی برای تدریس می آمدند. خودم هم تدریس می کردم. چند هفته ای نگذشته بود که مأموران ساواک از دیوار ریختند داخل و می خواستند بچه ها را دستگیر کنند. حاج آقا خود را به عنوان مسئول معرفی کرد و گفت به خانم ها کاری نداشته باشند. حدود 6 ماه ایشان را به عنوان صاحب خانه زندان بردند. آن روز خانم هایی هم که رفته بودند می گفتند ساواکی ها آن ها را تعقیب کرده اند. آن روز ...
اسپرسو با رضاشاه
چیکار می کردی؟ گفتم قربان شوخی بود. گفت شوخی مال کریم شیره ای دربار ناصر الدین شاه گربه قجری بوده که سر یه گربه سه روز عزا عمومی داده. وقتی دیدم جسارت کردن سریع گفتم ممد شایسته سفیرمون احضار شه تهران روابط قطع، تا عذر خواهی کنن. تازه با فرانسه هر چی کمتر بریم و بیایم بهتر، آخه پاریس یه جورایی ملت میرن کار دست خودشون می دن. گفتم آخر با آمریکا سر اینکه پلیس کاردار جنابالی جلال غفار به ...
اصفهان؛ در یادشمار روزهای انقلاب
....ساواک اقدامات فراوانی را برای پیشگیری از تجمع مردمی به کار گرفت. اما سرانجام تجمع عظیم مردم در میدان امام اصفهان با سخنرانی مرحوم پرورش از پیشگامان و رهبران انقلاب در اصفهان برگزار شد.نماز باشکوه جماعت نیز در این روز به امامت آیت الله خادمی برگزار شد. چندی بعد همزمان با بازگشایی مدارس در یکم مهر 1357، یک گزارش دولتی می گوید: در دانشسرای دخترانه نجف آباد اصفهان معلم ادبیات به اسم خانم ...
خاطرات یک مبارز سیاسی از روزهای انقلاب (2)
حادثه بود که آسمانی شد. بعد از واقعه پنج رمضان برای کنترل آمدوشد حکومت نظامی در اصفهان اعلام شد. یکی دو روز بعد از این شب بود که یکی از همسایه ها به مادرم خبر داد که چند نفر به این محله آمده بودند و درباره خانواده ما پرس وجو می کردند. با اطلاع یافتن از این موضوع مطمئن شدیم که ساواک خانه ما را زیر نظر قرار داده است، من تمام کتاب ها و اعلامیه هایی که در منزل داشتیم را جمع آوری کردم و به ...
خاطره محافظ مخصوص شاه از دختران زیبای اهدایی اسرائیل به محمدرضا | گسترش عامدانه مراکز فساد و فحشا در ...
ناهنجاری ها دامن می زد، به شکلی که مراکز و محله های بدنام و فاحشه خانه ها تبدیل به یک معضل اجتماعی شده بود و به شکل قارچ گونه در سطح شهر پراکنده شده بود و کم کم این مراکز به عنوان پایگاه های جنایت، فساد، قتل و اعتیاد درآمده بودند. در سال های آخر سلطنت شاه، به لحاظ آشفتگی های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و نیز فساد مالی، فحشا به صورت یک بحران اجتماعی درآمده بود. محله های بدنام و فحشاخانه ها بسیار زیادشده و ...
اگر دختران و پسران با مینی ژوپ و شورت بیرون آمدند چه؟/ مهسا امینی مشکل ژنتیکی و مغزی داشت
ایجاد کنند. اینکه جنس خارجی نخریم، این وظیفه هر یک از ما است. قدیری ابیانه در رابطه با ادامه فعالیت گشت ارشاد در برخی شهر ها گفت: همه کشور ها یک کنترلی دارند. حتی در کشور هایی که خیلی غربی محسوب می شوند اگر برهنه به خیابان بروند برخورد می شود. اگر فردا کسی دلش خواست برهنه شود چه؟! اگر افرادی دلشان خواست در خیابان در هم بپیچند چه دختر و چه پسر و در ملا عام با مینی ژوپ یا شورت رفت و آمد ...
مادری که در جشنواره فجر، جنایت منافقین را فریاد زد: آنان که اشرف را ویران کردند ماییم
سعید مستغاثی در ساعات پایانی سومین روز جشنواره فیلم فجر در حالی که آخرین سانس نمایش فیلم در سالن سینمای رسانه با فیلم سرهنگ ثریا خاتمه یافته بود، شخصیت واقعی سرهنگ ثریا یعنی ثریا عبداللهی (که از سوی پلیس و ماموران عراقی به سرهنگ ثریا معروف گردید) در کنار سالن نشسته و فریاد می زد: ... من ثریام. (ما) اشرف را ویران کردیم، ماییم، ما خانواده ها، 4 سال ما را دیدید؟ حالا ما را ...
محکومیت عامل شهادت مامور پلیس به قصاص
خواب هستم. پدر و مادرم در شهر دیگری هستند. من آن روز برای سرقت به آن خانه رفته بودم. وقتی با دختر جوان روبه رو شدم دست و پایش را بستم و طلا، موبایل، کنسول بازی و دوربین عکاسی را سرقت کردم. در حال فرار از راه پله های ساختمان بودم که یک مامور پلیس را دیدم و با چاقویی که در دست داشتم یک ضربه به قفسه سینه او زدم. او درباره سرقت از خانه دختر جوان گفت: من فکر می کردم کسی در خانه نیست؛ اما وقتی با ...
روایت فجر| خاطرات آخرین بازمانده از پایین کشیدن مجسمه های شاه در کرمان
...> مهدوی با اشاره به واقعه آتش زدن مسجد جامع کرمان توسط ماموران شاه و کولی ها عنوان می کند: ما بچه های خانوک با بچه های ناصریه وسط خیابان ناصریه ایستادیم تا راه کولی ها را ببندیم، مردم را در مسجد زده بودند، ما هم می خواستیم آنها را بزنیم، یکی از کولی ها از دور آمد و چماقش را بالا برد و زد توی سرم. من را بردند اورژانس و سرم را بخیه کردند. با خنده جای بخیه های روی پیشانی اش را نشان می دهد که ...
روزی که مجسمه شاه در اصفهان پایین کشیده شد
.... آرام آرام گوش دادن ترانه از سرم افتاد. سال 1356 نوارهای امام را هم آورد. شب های جمعه با او به تکیه ملک می رفتیم و دعای کمیل را با صدای آقای مظاهری می شنیدیم تا این که کم کم در این وادی افتادم. دردسرهای هم زمانی ختم پدر آقا رحیم با یک برنامه مهم اواخر (بهمن) سال 1356، بعدازظهر جمعه ای از سینما می آمدم که دیدم تابوتی به طرف خانه مان می برند. پدرم هم (بعد از مادرم) به رحمت ...
روزگاری که مردم نان نداشتند بخورند اما شاه ژست تمدن و تجدد می گرفت
بودند و اهل خدا و پیغمبر و یا بدِ بد بودند و اهل قمار و مواد و... به خاطر نان حلال پدر و تربیت مادرم خدا ما را هدایت کرد. فارس: پدر و مادرتان هم تحصیل کرده بودند؟ مادرم معصومه رضایی نوری سواد نداشت اما پدرم دیپلم علمی داشت که نجوم ریاضی هم می خواند. او فرد با سوادی بود که بسیار هم خوش خط و کارمند شهرداری بود. سال 57 بعد از انقلاب به رحمت خدا رفت و مادرم را هم در سال 98 از دست ...
از مبارزه مسلحانه پشیمانم
که اجرا شد، سربداران بود. صحنه هایی از این نمایش طعنه به وقایع و کشتارهای آن زمان توسط ماموران ساواک می زد و بعد از این تئاتر حسینیه بسته شد. اسفندیاری درباره طیف افرادی که به حسینیه ارشاد می آمدند، تصریح کرد: طیف افراد متنوع بودند؛ در بین مردها فقط مذهبی ها نبودند بلکه افراد مارکسیست هم حضور داشتند که به مراسم سخنرانی می آمدند. از میان خانم ها هم همه طیفی بودند اما بیشتر زنان چادری ...
او راه زنان ایران را به مدرسه انداخت
او هنوز تشفی خاطر نشده بود. به فکر زنانی بود که عمرشان سر رفته و دست شان از نوشتن و چشم شان از خواندن بازمانده بود. کمی بعد، این زنان را دست چین کرد و کلاس های اکابر را برای سوادآموزی شان راه انداخت. تا که طوبی خانم، در پنجاه و هفت سالگی درازکش چشم هایش رو به طاق های قوس دار خانه، که بارها حروف الفبا زیرش طنین انداخته بود، بسته شد . پس از فوتش در اول مهرماهِ 1315 مدرسه ناموس چند سالی توسط طوبی ...
از جاده های بی چراغ تا نغمه کبوترها
...، بعد ملایر و در نهایت ازندریان. راه بدی نبود. جاده صاف بود و کلی شهر و روستا سر راه. آنقدر از این راه آمدیم تا کلاً گردنه پرپیچ وخم آوج فراموشمان شد. اما یک مرتبه اداره راه در اقدامی شگفت انگیز یک جاده صاف چند بانده به سمت همدان کشید. اتوبان ساوه... یک جاده صافِ بی دست ا نداز و بی پلیس و بی دوربین. راه پنج شش ساعته را می شد با سرعت دویست کیلومتر سه ساعته میانبر زد. حتی بعدتر که ...
خسرو معتضد: فرح ساندویچ فروش بود
کرمانی بوده اند. این افراد ازلی مذهب بودند. فرح دیبا مثل خود شاه و خواهر و برادرهایش، سواد چندانی نداشت و تنها 2 سال در فرانسه درس خوانده بود البته خوب به فرانسوی حرف می زد. مادام هولو، همسر سفیر فرانسه در ایران، او را نزد جهانگیر تفضلی می برد و می گوید: این دختر فرانسه اش عالی است، اما، چون پول ندارد، برای ادامه تحصیل در فرانسه، شما بورسیه اش کنید. تفضلی می گوید: این مسئله در حوزه ...
چند سند تاریخی درباره اشرف خواهر شاه که در بی بندوباری شهره بود
متولد شده بودم که محمدرضا، ولیعهد و شاه آینده ایران به دنیا آمده بود، همیشه این فکر را در من تقویت می کرد که هرگز نباید از پدر و مادرم انتظار داشته باشم محبت و علاقه مخصوصی نسبت به من اظهار نمایند. این کمبود در تمام زندگی اشرف همراهش بود. پهلوی، اشرف / من و برادرم / ص32 با آنکه این همه بچه در خانواده ما وجود داشت، دوران کودکی من اغلب به تنهایی می گذشت. شمس که نخستین بچه و دختر ...
سفرش کوتاه بود و 22 بهمن به شهادت ر سید
و دارد. یکی از این خاطرات مربوط می شود به هدیه ای که حضرت معصومه (س) به پدرم سیدمحمد موسوی عنایت کردند. مادر می گوید؛ تعدادی مهمان به منزلمان آمدند. در خانه چیزی نداشتیم، پولی هم در دست و بال ما نبود تا برای پذیرایی خرج کنیم. بابا برای عرض حاجت به حرم حضرت معصومه (س) رفت و مشغول نماز شد. بعد از نماز دیدند مقداری پول در جیب شان است. با آن پول، خرید کرد و به خانه آمد. تا مدت ها از آنچه خریده بود ...
فاحشه پولی شب های خلوت شاه پهلوی کیست ؟! / جذابیت موبلوندی پروین غفاری برای شاه + عکس
قدم می زنم خود را خوشبخت احساس کردم و غافل از اینکه همچون صیدی دست و پا بسته اسیر یک سفاک شده ام”. شاه و پری با هم قرار بعدی گذاشتند؛ فردای روز ملاقات ، شاه ساعت یازده صبح زنگ زد و گفت : “... من تمام شب به یاد تو بودم، می خواهم امشب در کاخ میهمان من باشید، تا بیشتر با هم آشنا شویم”. آن روزها همه می دانستند که فوزیه ایران را ترک کرده است و خیال بازگشت هم ندارد. از سوی دیگر مادر ...
ملاقات با آقای نوار کاست | مجموعه داری که 18هزار نوار مذهبی و انقلابی دارد
این جمع ملحق کردند. آقایان آهی، ابن آهی، ژولیده، موسوی، سازگار، حلاج و... در این جلسه ها بودند. قدم گذاشتن در راه امام حسین(ع) شجاعت می آورد. شاه و نوکرانش در برابر خواست خدا و اهل بیت(ع) که نمی توانستند کاری انجام دهند. البته ما هم جوانب احتیاط را در نظر می گرفتیم ولی به هرترتیبی بود کار انجمن شروع شد. تا قبل از انقلاب به صورت سیار بود و هر هفته یک شب در خانه اعضا می چرخید. آقای همتی ...
ترور شاه در نیمۀ بهمن 27؛ معمای ناصر فنر و دختر مرتبط با سفارت انگلستان/ یک تیر و 5 نشان یا 5 تیر و یک ...
... کتاب، مقدمۀ جذابی دارد و همان ابتدا اهمیت این رخ داد را روشن می کند: پس از ترور ناموفق شاه، در تهران شرایط فوق العاده اعلام شد. از همان روز، حکومت نظامی دست به بازداشت های گسترده زد. از یک سو عده ای از روزنامه نگاران و مدیران جراید مانند دانش نوبخت مدیر روزنامۀ سیاست، علی بشارت مدیر روزنامۀ صدای وطن و سید باقر حجازی مدیر روزنامۀ وظیفه بازداشت و روزنامه های آنان توقیف شدند و از سوی دیگر ...