سایر منابع:
سایر خبرها
تشکیل پرونده در دادسرا برای طلب 20تومانی
است که پرونده من درست شده، اما هیچ خبری از کار من نشده است... در همین موقع مستخدم دادگاه جلو آمد و گفت اسم تو گنجعلی است؟ گفت بله، خودم هستم. مستخدم او را برای ادای توضیحات به اتاق بازپرس برد. پس از چند دقیقه ای گنجعلی با لبان خندان از اتاق بازپرس خارج شد. به محض این که به من رسید فریاد زد آقا خدا مرا به حقم رساند. بعد که خوب تحقیق کردم معلوم شد که این پیرمرد یک سال پیش مبلغ 200 ریال از کدخدا طلب داشته ولی کدخدا حاضر به پرداخت طلب او نمی شد. این پیرمرد دهاتی می گفت به خدا راست می گویند. در ادامه بازپرس 20 تومان به شاکی داد تا این پرونده پایان پیدا کند. ...
چرا بعضی برای عشق دل هاشان نمی لرزد
هیچ جا برایش بهتر از خانه وجود نداشت. * چند سال پیش همراه بابا به تهران مهاجرت کردید؟ طوری نبود که همیشه تهران باشیم، 6 ماه کرمانشاه بودیم، بعد می رفتیم تهران. بابا به کرمانشاه می آمد و بیشترین زمانی که یکدیگر را نمی دیدیم، 4-3 ماه طول می کشید. * تلفنی با هم در ارتباط بودید؟ بله! هرکسی به من می گفت بالای چشمت ابروست سریع به بابا تلفن می زدم. بنده خدا ...
توطئه جدید تکفیری ها علیه ام ابیها (س)!
استناد می کنند؟ بله؛ کسانی که این شبهه را مطرح می کنند در بستر تفکر وهابیت می گویند به این دلیل فدک را به حضرت زهرا (س) باز نگرداندند که آن بانو را فرزند پیامبر (س) نمی دانستند. در پاسخ باید گفت اگر این گونه بود، به اعتراف منابع اهل سنت و نیز به گزارش منابع شیعه، صحابی باید در جایی در تاریخ این دلیل خود را ذکر می کردند. در حالی که بالعکس همه جا به فرزندی ایشان تصریح کرده اند. آن ...
خوردبین: نوری هم مثل من شماره 14 است، رکورد مال او!
شنود (خنده) ما توی رختکن هستیم و اتفاقا در مورد این موضوع صحبت می کردیم. نظر محمد نوری در این مورد چیست؟ او فقط می خندد و همیشه به من احترام می گذارد... باور کنید جدی می گویم که اگر نوری رکورد مرا بشکند خوشحال می شوم. احتمال دارد که شما بلایی سر نوری بیاورید و این رکورد شکسته نشود؟ (خنده) نه ... تو را به خدا این حرف ها را حتی به شوخی هم نزنید.من نوری را خیلی دوست دارم و چیزی ...
تلاش ناکام برای حذف مصدق از حافظه ها
/ گر بمیری تو نمیرد این ورق حیات، عرض، مال و موجودی من و امثال من در برابر حیات و استقلال و عظمت و سرافرازی میلیون ها ایرانی و نسل های متوالی این ملت کوچک ترین ارزشی ندارد و از آنچه برایم پیش آورده اند هیچ تاسف ندارم و یقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا سرحد امکان انجام داده ام. من به حس و عیان می بینم که این نهال برومند در خلال تمام مشقت هایی که امروز گریبان همه را گرفته است به ثمر رسیده است و ...
شب شعر ما ...در در دانشگاه تهران برگزار شد
... زهرا مرا چه قدر بدهکار می کنی!؟ داری برای دل خوشی ام کار می کنی؟ دراین سه ماه، آب شدم ، امتحان شدم با هر صدای سرفه ی تو نصفه جان شدم با دیدنت، نگاه مرا سیل غم گرفت با اولین تبسم تو، گریه ام گرفت این بوی نان داغ به من جانِ تازه داد حتی به پلک های حسن، جان تازه داد زحمت نکش! هنوز سرت درد می کند ...
پدر 13 ساله ایرانی: روز و شب مان سخت می گذرد
شرایطم فرق می کرد. تنها بودم اما حالا یک خانواده دارم. خدا می داند که از ته دل خوشحالم. ما خوشبختیم اما مشکلات مالی، امان مان را بریده. از خدا می خواهم جلوی خانواده ام مرا شرمنده نکند. من هیچ وقت دستم را جلوی کسی دراز نکرده ام و نمی کنم. نان بازویم را می خورم اما تنها دردم کار است. حتی اگر سخت ترین کار باشد اما باشد. هر جا می روم سعی می کنم از همه بیشتر کار کنم اما باز هم برخی ...
شعر/ تو شاهکار خدایی، بدون حرف و حدیث
حسن بین سینه می سوزد کسی به جز تو در این روزگار فاطمه نیست برای وصف تو در عشق حسن خاتمه نیست _ دوباره مثنوی ام وارد غزل شده است : درون ماده ی نایاب عشق حل شده است بمیرد آن که تو را بی امان کتک می زد به زخم های دل زخمی ات نمک می زد همیشه سنگ صبور دل پدر بودی خدا به شیوه ی دیگر تو را محک می زد ... *** مرا ببخش که شعرم پر از مصایب توست نگاه مردم دنیا به راه “غایب” توست ... محمد شکری فرد ...
بنیاد در آینه مطبوعات
روایتی متفاوت از آن سال ها. روایتی از جنس انجام عملیات در دل آب. می گوید: خدا را شکر که سرفه میک نم. اصلا این لطف خداوند است که از آن سال ها یادگار کوچکی در بدنم برایم نگه داشته است. با اینکه 18 سال بعد متوجه می شود این سرف ههای شدید و عصبی نتیجه شیمیای یشدن و استشمام همان بوی شبیه سبزی پلو با سیر است که چندین سال قبل بعداز دوش گرفتن در حمام صحرایی منطقه، هوس خوردن آن را کرده بود. اما باز هم از هر ...
بنیاد در آینه مطبوعات
، پیکر چند شهید میهمان مجلس شد و میان میزبان و میهمان این مسجد، ولوله ای برپا شد، آن قدر که صدا به صدا نمی رسید و گویی در و دیوار مسجد نیز بهت زده این حضور بود، این برکات فی سبیل ا... ای کاش این جوان ها بودند ... حجت الاسلام محمدپور، سخنران این مراسم می گفت: شهید کسی است که برترین سرمایه اش را در راه دین خدا، فدا کرده است. و بعد اشاره ای به سیاه پوش شدن ایام شهادت بانو داشت و آرزو کرد ...
خواسته های حضرت زهرا از شوهر
همینطور که داشت با دستمال توی دستش بازی می کرد، ادامه داد: آقا به خدا برادرم داره از دست زنش، خورد می شه، به نظر شما من چی کار می تونم بکنم؟ دلم برایش می سوخت، مردی که زیر بار خواسته های بی پایان همسرش، سه شیفت کار می کرد و بازهم قرض و قسط و ... حرفاشو تو ذهنم مرور می کردم که ببینم به عنوان یه مشاور، چه کمکی می تونم بهش بکنم، می گفت: دائم چشم و هم چشمی با زن های فامیل و دوست و آشنا ...
ماجرای ضربت فاطمه از زبان عمر
) افتادم... با پای خودم لگد بر در زدم، ولی او همچنان در را محکم نگه داشت بود که باز نشود، وقتی که لگد بر در زدم صدای ناله فاطمه را شنیدم که گمان کردم، این ناله، مدینه را زیر و رو کرد، در آن حال فاطمه می گفت: یا ابتاه! یا رسول الله هکذا یفعل بحبیبتک و ابنتک، اه یا فضة الیک فحذینی فقد و الله قتل ما فی ؤ حشنائی من حمل ای پدر جان! ای رسول خدا! بنگر که این گونه با حبیبه و دختر تو رفتار می شود ...
کشتی پهلوگرفته به چاپ چهل و سوم رسید/ ای یادگار رسول! زیستن، بی تو چه سخت است
متلاشی نمی شود؟ آسمان با چه چشمی به رفتن تو می نگرد که از هم نمی پاشد و فرو نمی ریزد؟ خدا اگر نبود من چه می کردم با این مصیبت عظمی؟ انا لله و انا الیه راجعون. فاطمه جان! عزیز خدا! دردانه رسول! چه بزرگ است فتنه های جهان و چه عظیم است ابتلاهای خدای منان. پس از ارتحال پیامبر، خدا می داند که دل من، تنها گرم تو بود. در آن وانفسای بعد از وفات نبی که همه مرتد شدند، جز چند ...
کلنجار با علیرضا اکبرپور در حوالی چمنزار
دادن نبود. تا وقتی هم که بود مثل کوه پشت سرم ایستاد. آدم های مزور و ریاکار دل حجازی را خون کردند. ولی بعد مرگش اسطوره شد. هنوز هم عکس های چشمنواز و چهره فتوژنیکش در ویترین ها می فروشند. یک جورهایی تضمین گیشه است! - چه فایده؟ تا زنده بود روی اعصابش راه رفتند و هزار جور حرف پشت سرش زدند. اگر از سر دلسوزی حرف حقی می زد سیبل می شد. خودش یک بار به من گفت علیرضا وقتی بمیرم و علف کنار ...
صادقی:هرکس جای عنایتی می آمد بازوبند را نمی دادم
برای امیرحسین صادقی چگونه گذشت؟ به نظرم سال 93 شروع بسیار خوب ولی در ادامه سال چندان خوبی نبود به خصوص بعد از جام جهانی البته در آخر راه شرایط بهتر شد. از نظر زندگی شخصی چطور؟ من در زندگی شخصی ام مشکلی ندارم و خدا را شکر در هر شرایطی خوب زندگی می کنم. هم در کنار خانواده ام خوب و صمیمی زندگی می کنم و هم زیر سایه پدر و مادرم هستم. امیرحسین صادقی چند سال ...
راهکار همراهی و همدلی اعضای خانوده برای رسیدن به زندگی مطلوب الهی
...، اما به این درخت معین نزدیک نشوید که از ستمگران خواهید بود. سپس شیطان که بر اثر سجده نکردن رانده درگاه خدا شده بود ، انواع دامها را بر سر راه آنان گسترد! و بالاخره آدم و حوا را فریفت و بلافاصله لباسهایشان از تنشان فرو ریخت و اندامشان آشکار گشت؛ در این موقع از طرف خداوند ندا رسید که مگر من شما را از آن درخت نهی نکردم، چرا فرمان مرا به دست فراموشی سپردید و در این گرداب سقوط کردید ...
سرگذشت یک زندگی شورانگیز
را به شیشه می چسبانم شاید با برودت این شیشه کمی التیام یافته و خودم را دریابم . سخت است. هرچه فکرش را می کنم در گرداب غریبی گیر افتاده ام. او منتظر من است. امیدوار است و حالا باید امید او را ناامید کنم . دلمان خوش بود قبل از اینکه مجبور شویم همه را مطلع کنیم از کشور خارج شده ایم. زندگی من و کاترین مثل یک حباب شده است. هر لحظه ممکن است این حباب بترکد و آن وقت چه اتفاقات اسفباری برای این چند خانواده ...
شهید درویشعلی کیانی شاد، بی قرار برای پرواز به آسمان
خودت ببر. چند بار این جمله را تکرار کرد و به یکباره به سمت حرمی از جنس طلا و زمرد اشاره کرد. دوستان شهیدش در حال ذکر و مناجات بودند. به آرامی قدم به حرم شهدا گذاشتم. ناگهان قبری خالی را دیدم و با تعجب از درویشعلی پرسیدم این قبر کیست؟ او گفت: چند روز بعد می آید... چند روز بعد خبر شهادت دوست صمیمی اش را آوردند و من به یاد آن خواب نورانی افتادم. انتهای پیام/ ...
جزییات اجرای اولین حکم قصاص یک اسیدپاش
داشته باشند، از عاقبتش بترسند. به قربانیان اسیدپاشی هم می گویم، دست و دل تان نلرزد، عذاب وجدان نگیرید، مگر آنها به ما رحم کردند؟! بگذارید برای همه درس عبرت باشد. کاش تمام ایران زمین به اندازه ی این بنده خدا درک و شعور می داشتند تا برای آنچه بدون دلیل اسمش را رضای خدا گذاشتندبه هر قاتل و جانی رضایت نمی دادند و در تلویزیون احسان علیخانی از آنها تقدیر نمی کرد ...
حضرت آیت الله مظاهری :خدمت کردن به خلق خدا، بیست حج مقبول و مبرور دارد/قانون مواسات پیاده شود، رفع فقر ...
یک حج و یک عمره و روایت دارد که ثواب بیست حج و بیست عمرۀ مقبول و مبرور دارد. این حجی که الان همه می روند، صحیح است، اما یک درصد هم مقبول و مبرور واقع نمی شود. برای اینکه وقتی مقبول است که متقی باشد: إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ [3] و مبرور وقتی است که خدا بگوید: بارک الله، به این حجّ تو، و این هرساله در میان حاجی ها قطعاً ده مورد هم پیدا نمی شود. اما خدمت ...
تا منوچهر بود، ته غم را ندیده بودم....
و سفره افطار پهن است. همه شهدا دور سفره نشسته بودند. به آن ها حسرت می خوردم. شهید حاج عبادیان زد به شانه ام و گفت: بابا کجایی؟ ببین چقدر مهمان را منتظر گذاشته ای!؟ بعد گفت: با فرشته وداع کن. بگو دل بکند. آن وقت می آیی پیش ما. ولی به زور نه. گفتم: قرار ما این نبود. گفت: فرشته جان! تو را به خدا، تو را به جان عزیز زهرا، دل بکن. من خود خواه شده بودم. منوچهر را برای خودم می خواستم ...
ریشه اسلام ستیزی از منظر قرآن/ مهم ترین ابزار دشمن برای مقابله با اسلام
خبرگزاری فارس - گروه فعالیت های قرآنی: جلسه درس تفسیر قرآن آیت الله محمدی ری شهری پنج شنبه هر هفته پس از فریضه نماز مغرب و عشا در مصلای بزرگ ری برگزار می شود که در جلسه هفته گذشته، این مفسر قرآن کریم به تفسیر آخرین آیه سوره مبارکه حمد پرداخت که بخشی از آن در ادامه می آید: جلسات گذشته صحبت در تبیین جمله نورانی غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ بود. از خدا می خواهیم ما را به راه راستی هدایت کن ...
چشم دوم متهم را نیز قصاص می کنم
قصاص نکنم و برای آن دیه دریافت کنم اما نه. من دنبال دیه نیستم و قرار است چشم دیگرش را سه ماه بعد قصاص کنم. من می خواهم او بفهمد که در این مدت چقدر زجر کشیدم و در آن چند روزی که چشمانم را یک به یک از دست دادم چه حالی داشتم. الان که حکم را اجرا کردید وضعیت روحی و جسمی تان چطور است؟ دلم آرام گرفته است، چون بعد از حادثه پدرم که عزیزترینم بود وقتی مرا دید سکته کرد و جان باخت. من خیلی ...
به حریم دل من جز تو کسی راه نیافت!
خواندنی است من به چشمانت تو سوگند که تنها شده ام در غم عشق تو بیچاره و رسوا شدم من چو پروانه شمع حرمت سوخته ام چشم دل را به نگاه کرمت دوخته ام من غریبم و تو خود درد مرا میدانی و نگاه دل تنهای مرا می خوانی پس بیا،آمدنت لحظه معراج من است غم دیدار تو ای دوست به دنبال من است سعادت صالحی نیا تقدیم به مولای غریبم مهدی زهرا(سلام الله علیها) بوشهر 91/12/ ...
چهل حدیث درباره حضرت فاطمه (س)
قلب من خارج نمی شود تا آن موقعی که خدا مرا در آن خانه ای که تو در آن هستی وارد نماید! در دلم دردی است که آن را جریحه دار می کند هم و غمی است تحریک کننده! چه زود بود که بین ما جدایی افتاد! من درد دل خود را برای خدا می گویم. دخترت به زودی تو را از اینکه امت تو متحد شدند و حق او را پایمال نمودند آگاه خواهد کرد! جریان را از فاطمه ات جویا شو و شرح حال را از وی بخواه! چه غم و غصه هایی که در دل او جایگزین ...
امام خمینی به من گفت: فقط صبر کن / همسایه ها سالها فکر می کردند من دیوانه ام
های هلال احمر است. گفت: خانم نیسانی مژده بده که از طرف احمد خار پرور (دوست شوهرت) برای شما نامه آمده. من همین طوری اشک می ریختم. گفتم: خاله بیا تو بخوان ببینم چی نوشته؟ بنده خدا آمد خانه و نامه را خواند. احمد خارپرور نوشته بود: من 7 ماه، پیش علی آقا بودم. بعد آنها را از ما جدا کردند و جای دیگری بردند. نگران نباشید. علی آقا صحیح و سالم است. من باز جستجو می کنم اگر خبر جدیدی شد حتماً برای شما می نویسم ...
از پذیرش محدودیتهای 10ساله هسته ای و ضرب وشتم پیرمرد منتقد درجلسه اصلاح طلبان تا سود 9هزارتومانی هرکیلو ...
و علت آن معلوم نیست! ***بلایی که کوموله ها بر سر یک دختر آوردند یازده ماه اسیر بود بعد هم زنده به گورش کرده بودن. وقتی پیداش کردیم موهای سرش رو تراشیده بودن و همه ناخناش رو کشیده بودن. همه جای بدنش کبود بود و سرش هم شکسته. خانم های مسن نمی ذاشتن جوونا برن توی غسال خونه، وقتی هم که اومدن بیرون، قدرت تعریف کردن نداشتن. خدا رحمتش کنه؛ دختر کم حرف و آرومی ...
اس ام اس روز درختکاری
پرنده ای روی شاخه ات آوازی خوش خواند ولی تو . . . درخت ها که مثل پرنده ها نیستند که وقتی جنگل آتش گرفت کوچ کنند ! درخت ها می مانند اما نمی توانند جنگل را نجات دهند . . . مثل من که می مانم اما نمی توانم تو را نجات دهم ! مرا ببخش محبوب من که پرنده نیستم ! _______________ درخت دست خاک است و برده دستِ خود را برای شکر کردن ...
عباس زاده: دلال نداشته باشی سرت را می برند
برایم حرف و حدیث ساخته می شود. بعدا هم به موهای سر من گیر دادند و می گویند چون به موی سرم می رسم دچار حاشیه شدم! مگر بازیکنان خارجی هر هفته مدل موهای سرشان را عوض نمی کنند پس چرا آنها وارد حاشیه نمی شوند؟! نمی دانم چرا این حرف ها فقط برای من است! کسانی که می خواستند مرا نابود کنند به هدف شان رسیدند چرا که من آدمی بودم که بعد از رسیدن به عنوان پدیده لیگ امسال می خواستم آقای گل شوم که البته هنوز هم در ...
دعا زیر مستجاب ترین آسمان
و از سینه تنگم. عباس بیا و دستهایم را در دستانت قفل کن، آنچنان که نتوانم رهایش کنم. نتوانم جدا شوم. مرا دنبال خودت ببر. سرگردان خودت کن. دستهای نالایق من ارزانی شما. آمده ام از تو بنویسم، نمی دانم چرا هر وقت قلم برمی دارم، یاد دستهای تو می افتم. بیا و قلمهای مرا بردار. مبادا علم تو را بر زمین بگذارد. عباس! کجا هستم؟ روزها و شبهایم بسرعت می گذرند و من هنوز باور ندارم کجا هستم و ...