پیام شهدا|باید با دشمن اسلام جنگید
سایر منابع:
سایر خبرها
روایت مادر یک دختر دبیرستانی قم از مسمومیت فرزندش
دانش آموزان ما با این امنیت زندگی کنند، فرقی با طالبان نداریم. اگر کسی قتل انجام بدهد، یک نفر را کشته ولی ما الآن نمی دانیم چه آینده ای در انتظار چندین دانش آموز است و چه عوارضی برای آنها خواهد داشت. من برای الآن نگران نیستم و برای آینده نگران هستم که چه چیزی می خواهد بر سر آنها بیاید. من به عنوان یک مادر از الآن این استرس در دلم خواهد ماند که نکند مثلا دانش آموزان نازا شوند؛ این استرس ...
از روایت نسل سومی های انقلاب تا خاطرات افسر اطلاعاتی
اینطوری می شود. خواهرش را بردیم به چانه اش بخیه زدند. تا مدت ها به خواهرش نگاه می کرد و به فکر فرو می رفت. دل رئوفی داشت. خیلی مهربان بود. از بچگی تحمل ناراحتی و اشک کسی را نداشت... در قسمتی از وصیت نامه صوتی شهید رضا پناهی آمده است؛ هدف من از رفتن به جبهه این است که اولاً به ندای هل من ناصر ینصرنی لبیک گفته باشیم و امام عزیز و اسلام را یاری کنیم و آن وظیفه ای که امام عزیزمان بار ها در پیام ...
مُجاهدین عراقی و منافقین ایرانی تقابل حق علیه باطل
ترین صحنه ای که در حلبچه دیدم در یک خانه بود. زنی روی کمر نقش زمین شده بود و چیزی مثل سیخ از شکمش بیرون زده بود؛ خوب که دقت کردم دیدم زن حامله بوده و آن استخوان پای جنین در شکم است! مادر که مرده بود جنین هم آن قدر تقلا کرده بود تا جان داده بود. نتوانستم تحمل کنم. برگشتم. همان طور که در حال برگشت بودیم هواپیماهای دشمن دوباره آنجا را بمباران کردند. تا ماسک پیدا کردم و آن را روی صورتم گذاشتم حسابی ...
سقیفه بزرگ ترین زلزله اعتقادی در اسلام
در کنار مادرش نشسته بود لگدمال کرد و او را کشت. مادر بچه با دیدن این صحنه عصبانی شد و گاو را با ضربه چاقو از پای درآورد و او را کشت. شوهر آن زن آمد و با دیدن فرزند کشته شده و گاو مرده، همسرش را زد و او را طلاق داد؛ سپس خویشاوندان زن آمدند و آن مرد را به زیر بار کتک گرفتند و آشوب و درگیری شدیدی به پا شد!! فرزندان ابلیس با دیدن این ماجرا تعجب کردند و از او پرسیدند: ای وای، این چه کاری بود ...
چوب لای چرخ ان جی او ها بگذارید اما تیرآهن را بردارید
وضعیت سلامتی در بیمارستان های دولتی، اقدام کنند و در صورت ابتلا از مراکز کنترل بیماری های رفتاری داروی رایگان دریافت کنند. فردی که از بیماری اش مطلع می شود و برای دریافت دارو به مراکز مشخص مراجعه می کند، تا چه میزان نگرانی ها در موردش برطرف می شود؟ تا اندازه زیادی؛ الان واقعا به آن معنا باید بگویم که اگر دارو مصرف شود، جای نگرانی نیست و یک بیمار در صورت آگاهی به موقع، اگر دارو ...
شکار باند مخوف خون آشام گوشواره دار!
به گزارش جهان نیوز به نقل از خراسان، رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی، روز گذشته در تشریح ماجرای وحشت آفرینی های باند مخوف معروف به خون آشام گوشواره دار گفت: بهمن گذشته سرقت های خودرو از رانندگان مسافرکش شهری در حالی شکل سریالی به خود گرفت که رانندگان وحشت زده از دزدان خطرناکی سخن می گفتند که سلاح کلت کمری در دست داشتند و با ماسکی عجیب که تصویر دندان های موجودی به نام خون آشام روی آن نقش بسته بود ...
پله پله تا آسمان | از طواف خانه خدا تا شلمچه
اینجا دنبال کنید سادات خانم سبزی ها را وسط سینی جمع کرد و لبه تیز کارد را روی آنها فشار داد: توی کمد است مامان جان. شناسنامه برای چی می خواهی؟ دست سادات خانم از حرکت واماند: جبهه؟ محمدتقی شناسنامه اش را از توی نایلونی که گوشه کمد بود، بیرون کشید و جواب داد: آره. توی بسیج حسابی آموزش دیده ام. دیگر وقت جنگیدن با دشمن است. سادات خانم به سختی لرزش صدایش را پنهان کرد: تو هنوز ...
8 شهید شاخص اسفندماه دفاع مقدس را بشناسید
حساس نظامی رژیم بعث را به تصرف در آورد و کنترل منطقه را در دست بگیرد. شب چهارشنبه سوم اسفندماه سال 1362 که زمان شروع عملیات خیبر بود، در همان دقایق ابتدایی خبری را با بی سیم به قرارگاه مخابره کرد: پل مجنون تصرف شد . پلی که در عمق 60 کیلومتری دشمن بود و بعدها به افتخار این فرمانده رشید اسلام، نامش را پل حمید گذاشتند. ( اینجا ) شهید حسین خرازی و مدیریت های خاصش در برهه های حساس جنگ؛ در ...
سرگذشت 5 قهرمان که قابلیت اقتباس سینمایی دارد
بزرگترین رنج برای اوست. منیژه لشکری به مدت 18 سال این شرایط را تحمل می کند و عاشقانه به انتظار می نشیند تا شاید خبری از شوهرش بیاید. در نهایت در سال های میانی دهه 70 او می فهمد که حسین در دست دشمن اسیر است و پس از آن نامه نگاری هایش را با او شروع می کند. روز های بی آینه این ماجرا را از دیدِ منیژه لشکری روایت می کند. ما در این کتاب، به روزهایِ خوشِ آشنایی منیژه و حسین سفر می کنیم و ...
خطبه فدکیه با صدای محسن فرهمند
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی کیفیت 480 کیفیت 284 در روایات آمده است هنگامی که خبر غصب فدک به حضرت صدیقه کبری رسید، لباس به تن کرده و چادر بر سر نهاد، و با گروهی از زنان فامیل و خدمتکاران خود بسوی مسجد روانه شد، در حالیکه راه رفتن او همانند راه رفتن پیامبر خدا بود، به مسجد پیامبر (ص) در آمد. سپس لحظه ای سکوت کرد تا همهمه مردم خاموش و گریه آنان ساکت شد و جوش و خروش ایشان آرام یافت، آن گاه کلامش را با حمد و ثنای الهی آغاز فرمود و درود بر رسول خدا فرستاد، در اینجا دوباره صدای گریه مردم برخاست، وقتی سکوت برقرار شد، کلام خویش را دنبال کرد و فرمود: حمد و سپاس خدای را برآنچه ارزانی داشت، و شکر او را در آنچه الهام فرمود، و ثنا و شکر بر او بر آنچه پیش فرستاد، از نعمتهای فراوانی که خلق فرمود و عطایای گسترده ای که اعطا کرد، و منّتهای بی شماری که ارزانی داشت، که شمارش از شمردن آنها ...