سایر منابع:
سایر خبرها
ضیافتی بزرگ بدون تشریفات/سفره کریمانه ای که در حریم حرم پهن می شود
سرویس : گیلان - زمان : شناسه خبر : 1261001 به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از گیلان_ نوشین کریمی؛ مشرف شدن به حج آنهم در ماه مبارک رمضان و آشنا شدن با سنت اطعام مومن و بیشتر روزه دار، در صحن و سرای مسجد النبی و خیابان های اطرافش شاید یکی از شیرین ترین خاطراتی است که هر وقت به آن فکر میکنم معنی مهمانی خدا و ماه ضیافت الله را بهتر می فهمم. وقتی سفره کرم الهی پهن می ...
آیین و رسوم مازندرانی ها در ماه رمضان
گیلکی و مازنی نیز آیین و سنت استقبال وجود دارد. آنها از روزها قبل به خانه تکانی و نطافت می پردازند و سه روز پیش از شروع ماه رمضان با گرفتن روزه به استقبال از آن می روند. طنین سحری خوانی در محله سحری خوانی از دیگر آیین رایج میان مردم در اکثر مناطق است که البته با توجه بوسعه تجهیزات ارتباطی رو به فراموشی رفته است اما از معدود مناطقی که همچنان می توان برپایی این سنت جالب را به ...
روایت شاعر مازندرانی از دیدار شاعران با رهبری/ انگشتر آقا به کدام شاعر رسید؟
رهبری با شاعران، خبر خوشی بود و خستگی کار کنگره را از تن بدر کرد. دهم فروردین ماه امسال بود که در تماس مجدد، دعوت تایید نهایی شد و به دیدار رهبری رفتم. رهبری هر ساله این دیدار را در حیاط بیت برگزار می کردند اما به دلیل شیوع کرونا، دیدار با شاعران در حسینیه امام خمینی (ره) برگزار شد و به دلیل وقفه چهار ساله، شاعران بیشتری نسبت به دیدارهای قبلی دعوت شده بودند. ایشان کمی زودتر از اذان، وارد ...
بیوگرافی علی یاسینی + معرفی آهنگ ها و زندگی نامه
ندارمش راجبش نگین همین کافیه که خوبه حالش ازم دور شید راجبش نگید من با خاطراتش خوشم به من چه که دیگه مال من نیست اونو تو دلم نمیکشم به من چه اگه خیلی راحت منو از دلش پاک کرد ازم دور شید پای خودم هر کاری که باهام کرد متن آهنگ برگرد از هرجا رد میشم همش حرف توعه ولی از ترس آبروم من اصلا نمیارم به روم من که بد تنگه دلم انگار اصلا بی تو نمیتونم ...
شبی که خدا دست به قلم می شود/ احیای زنانه از دیروز تا امروز
خبرگزاری فارس-همدان، سولماز عنایتی: یک روزِ به زمهریر رسیده همدان، مابین روزمرگی های دانش آموزی، از بیخ دلم برای اولین بار هوای حضور در مراسم شب های قدر را کردم. تا پیش از این مراسم شب قدر در خانه ما به مدد مفاتیح و تلویزیون برگزار می شد و مادر جلوی تلویزیون چمباتمه می زد و قرآن بر سر می گرفت و گوله گوله اشک می ریخت. اما هوای به سرم نشسته آن شب، هوای خانه ماندن و دعا کردن نبود. سودای ...
حاشیه نگاری یک خبرنگار از دیدار رمضانی مسئولان با رهبر انقلاب
بود امشب کنار سردار حاجی زاده، سردار سلامی. جایش انگار خالی مانده کنار همه ما، در همه روز هایی که از 13 دی 98 پشت سر گذاشته ایم. *** بعد نماز، سفره افطار برپاست. بالای سفره رهبر می نشیند، و اهل مجلس روزه شان را با چشم اندازی از روی ماهش باز می کنند. بیرون که می آییم، ماه شب چهارده رمضان 1444 از میان شاخ و برگ درخت های بلندِ جایی حوالی خیابان فلسطین، پیداست. باشگاه خبرنگاران جوان سیاسی امام و رهبری ...
روایتی متفاوت از شب قدر دانشجویی در خوابگاه دخترانه بوشهر+ عکس
خبرگزاری فارس-استان بوشهر، فاطمه مظفری پور: باورم نمی شد، امسال برای اولین بار نمی توانستم در آیین شب قدر شرکت کنم، با خودم می گفتم که این چه درس خواندن و کسب تخصصی است که بخاطرش مجبورم داخل خوابگاه دانشجویی بمانم و از شب قدر جا بمانم، یاد حرف سخنران در آخرین روز از شب قدر سال گذشته افتادم که می گفت: خیلی ها شاید امسال آخرین سالی باشه که حال شب قدر رو درک می کنن. با یادآوری این جمله. آه از نهادم ...
ماجرای فست فودهایی که گوشت یخ زده و مرغ مرده طبخ می کنند! | درآمد صنف غذافروشی ها در ماه رمضان
شنیدن الله اکبر بوی غذا در فضا می پیچد. در حوالی غذافروشی می نشینم. با لقمه نان پنیر سبزی که مادر برایم پیچیده روزه ام را باز می کنم. کمی آب می خورم و به قصد مصاحبه با این غذافروشی آشنا اما غریبه پا تند می کنم. به مغازه ساده و خودمانی اش که می رسم، روی شیشه نوشته است: مشتری فرشته ای است که روزی ما را می آورد . روی برگه دیگری هم نوشته است، پول نداشتی میهمان خدایی! لبخندی می زنم و چشم می ...
روایت پزشک کرونایی از صحنه های آخرالزمانی در یک بیمارستان !
پخش می شد، می خواستند روحیه بدهند اما فضا شبیه مجلس ترحیم می شد، هیچ چیز معلوم نبود، وسط درمان گفتند دارو های کرونا عوض شده است و هر چیزی تا دیروز درمانم بود جایش را به داروی جدیدتر می داد، هر روز توسط یک پزشک متفاوت با روز قبل ویزیت می شدم. فقط چشم و ابرو و پیشانی غرق در عرق پرشکان قابل رؤیت بود بیمارستان پر از مریض بود و نیروی انسانی کم آورده بودند، یک روز رزیدنت سال اول ...
قرار حاج محمود کریمی و ناشنوایان؛ شب بیست و یکم، حرم امام رضا(ع)/ الو 162، صدای مراسم احیای ناشنوایان، ...
گروه جامعه خبرگزاری فارس- مریم شریفی: این روزها، روزه داران خوش اقبالی که توفیق دارند در قامت زائر و مجاور، لحظات باصفای سحر و افطار را در حریم امن حرم مطهر امام رضا (ع) سپری کنند، اگر از ورودی نواب به حرم شرفیاب شوند، تلویزیون های پهن پیکر متعددی را در رواق حضرت زهرا (س) می بینند. معنای حضور این نمایشگرهای بزرگ را اما فقط بعضی هایشان درک می کنند؛ آن هایی که عضوی از جامعه ناشنوایان کشور هستند. چشمشان که به جنب و جوش ها ...
فکر می کردم کارگردان فریبم می دهد!
دارالترجمه کار می کردم، یک بار در یکی از کتابفروشی ها کتابی را دیدم که خودم ترجمه کرده بودم، اما اسم کسی دیگر روی آن بود! آن زمان از این کارها می کردند. مثلا یک نفر به عنوان نماینده کلاس می آمد و می گفت استاد گفته متن ها را ببرم یکدست کنم؛ بعد می دیدی به اسم خودش چاپ کرده است. من حتی پنج، شش کتاب هم برای همین خانم ترجمه کردم تا اینکه بالاخره یک روز گفتم دوره دانشجویی شما تمام نشد؟! چون مشخص است شما دارید ...
مناجات خوانی، هنری فراموش شده
و مهدی محمدی معرفی شدند. پس از آن که از محمد معتمدی تقدیر شد، او گفت: با این که وقتی از بنده تقدیر می کنید، دلم شاد می شود ولی ما برای جامعه و فرهنگ کار نکرده زیاد داریم گرچه که بسترها و امکانات فراهم بوده ولی کار تأثیرگذاری نداشته ایم و نتیجه اش شده همین که مناجات خوانی رو به انقراض است. اکوسیستم فرهنگی ما مانند اکوسیستم زیستی ما از بین رفته و خیلی وقت ها در حوزه فرهنگی خواسته ایم معنویت را زیاد کنیم ولی کلا برعکس عمل کرده ایم؛ مانند وقت هایی که می خواهیم بهره برداری از یک رود را زیاد کنیم ولی کلا آن را می خشکانیم. اگر به ریشه ها بپردازیم، شاخه ها خود جوانه می زنند. ...
نجات یافته از قصاص رضایت بگیر شد
مقابل خانه هایشان رفتم و هربار ناامیدانه برگشتم. اما به تلاشم ادامه دادم، به پایشان افتادم و التماسشان کردم که ببخشند. از وضعیت خودم و زندگی آنها در زندان گفتم. از اینکه به شدت پشیمان هستند و از شدت عذاب وجدان بارها تصمیم گرفتند به زندگی شان پایان دهند. می دانستم سرانجام دلشان به رحم می آید. من هیچ وقت لطف و مرحمت خانواده مقتول را که مرا بخشیدند، فراموش نخواهم کرد. من در ملاقات با ...
شرح دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان
ثبت نام حراجی ایران خودرو و سایپا با یک سوم قیمت | همه خودرو دریافت می کنند | شرایط جدید فروش لیزینگی بدون ضامن به همه در دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان آمده است: خدایا متوجه کن من را تا از برکات سحر ماه رمضان استفاده کنم. در طول سال از سحر باید استفاده کرد به خصوص در ایام ماه رمضان. حافظ می گوید آن گنج سعادت که خدا داد به حافظ / از ورد شب و روز و دعای سحری بود. بِسْمِ ال ...
می گفت در دفاع از اسلام کلمه بس وجود ندارد
چای و شیرینی های مادر شهید دقیقاً از زمانی که در جوار مزار حاج قاسم نشستیم و درد و دل ها یم سرباز کردند، باران تندی شروع به باریدن کرد، حرف هایم تمامی نداشتند، اما باید می رفتم. دل کندن از او که در نهایت مقام های دنیوی و اخروی اش خود را سرباز ولایت می دانست، سخت بود، اما باید خودم را به خانه شهیدان مظهری صفات می رساندم که منتظر آمدنم بودند، خانه ای در منطقه مهدیه کرمان. به آدرس خانه می رسم و خواهر شهیدان به نیابت از مادر به استقبالم می آید. وارد خانه که می شوم همان ابتدای ورود به خانه، دیدن چهره خندان و مهربا ...
دعای روز 18 ماه مبارک رمضان
فرادید | در روز هجدهم ماه رمضان از خداوند منان می خواهیم: اللَّهُمَّ نَبِّهْنِی فِیهِ لِبَرَکَاتِ أَسْحَارِهِ، وَ نَوِّرْ فِیهِ قَلْبِی بِضِیَاءِ أَنْوَارِهِ، وَ خُذْ بِکُلِّ أَعْضَائِی إِلَی اتِّبَاعِ آثَارِهِ، بِنُورِکَ یَا مُنَوِّرَ قُلُوبِ الْعَارِفِینَ. خدایا مرا در این ماه به برکت های سحرهایش آگاه کن، و دلم را با روشنایی انوارش روشنی بخش، و تمام اعضایم را به پیروی آثارش بگمار، به ...
او برای همه نسخه مهربانی می پیچد
کاری می توان انجام داد. تا اینکه به نظرم رسید خودم با لباس روحانی به مشروب فروشی بروم و با صاحب آن صحبت کنم. وقتی زمان رفتن به آنجا قطعی شد به حاج آقا مقدسی گفتم کاری ندارید؟ گفت نه! گفتم می خواهم دیدن یک مریض بروم. می دانستم اگر بگویم به مشروب فروشی می رویم به احتمال زیاد خودش نمی آید و نمی گذارد من هم بروم. واقعا جنبه حیثیتی این کار سنگین بود. به هر حال رفتیم. وارد کارباره که شدیم تا چشم صاحب آنجا ...
شهید رضا قشقایی سپر بلای دانشمند هسته ای شد/بازنشر
نگرانی های من گفت: مامان، حاجی گفته که هر جا برم تو را هم با خودم می برم! رضا، فردی مهربان و آرام بود. حلال وحرام برایش مهم بود وبراین موضوع خیلی اصرار داشت. آن روز (روز شهادت) وقتی زنگ زدند و گفتند رضا تصادف کرده است، انگار دنیا روی سرم خراب شد. گفتند احمدی روشن شهید شده است اما رضا را به بیمارستان رسالت منتقل کرده اند. بلافاصله به بیمارستان رفتم . وقتی فهمیدند مادرش هستم مرا به ...
قلبم آرام می گیرد
! هوای چهارشنبه ضیافت بهاری بود. باد مطبوعی می وزید و حالم از همیشه ام بهتر بود. بعد از چند مرحله بررسی وارد حسینیه شدیم و سر سجاده ها نشستیم تا وقت نماز برسد. تا اذان خیلی مانده بود و دور هم نشسته بودیم و از هیجان و شوق مان می گفتیم. آنهایی که قرار بود شعر بخوانند تازه متوجه شده بودند و گونه هایشان از ذوق گل انداخته بود. خبرنگاری با دوربین در میان گعده ها می چرخید و سوال هایی می پرسید و ...
غرور دهه هشتادی ها از تماشای صعود چهل ساله/ وقتی بچه هیئتی ها فضای برج میلاد را برگرداندند
دانشگاه تهران ترمز کرد بچه ها پیاده شدند و اول از همه با سر در دانشگاه عکس انداختند، انگار جدا از شیطنت چیزی هم بلد بودند، انگار قبلا خودشان را اینجا تصور کرده بودند و می خواستند زودتر اینجا درس بخوانند. نقاشی سر در دانشگاه، انگیزه درس خواندن برای کنکور کنار یکی از همان تخس های بازیگوش که چشم هایش برق می زد ایستادم و گفتم: عکس قشنگی شد ان شالله همینجا قبول بشی این عکس برات ...
ماجرای شهیدی که برای روایت کتابش حاضر شد
است؟ حاج حمید بعد از شهادت پدر و برادرش در سال 62 شروع به گرفتن روزه های قضای آن ها می کند و وقتی که این روزه های قضا تمام می شود، روزه داری او تمام نمی شود و تا 6 دی ماه سال 93 که به شهادت رسید، روزه بود. حالا روز هایی بوده است که نمی توانست روزه بگیرد، باز هم نهار نمی خورد. من به شدت جذب این شخصیت شدم و مرتب با همسرم درباره او حرف می زدیم. این شخصیت برایم دست نیافتنی و عظیم بود و دلم ...
30 سال ساعت سازی در حرم
کار و من به این شکل دستیاردومین نسل ساعت ساز حرم شدم. کاسبی یا خادمی؟ محمدعلی عنبرانی ساعتسازی که بزرگترین تعمیرش، ساعت دیواری خانه بود؛ حالا در اولین روزهای کاری خود با چرخ دنده و عقربه های بزرگ ساعتهای حرم روبه رو می شد که تعمیر آن ها کاری دشوار بود او از آن لحظه می گوید: وقتی صد پله رو رفتم بالا چرخ دنده های بسیار بزرگی رو دیدم که حیرت انگیز بود برام و در دلم گفتم خدایا من اینارو ...
معجزه در سیل برای مرد مازنی که خبر مرگش را داد! + عکس و آخرین مکالمه با همسر
بازهم صدایش قطع می شود، انگار نمی تواند این حجم از غم را صرفاً در قالب چند واژه بیان کند. زنی رنج دیده، دو سال پیش، دو ساعتِ بسیار سخت را با زبان روزه، در بی خبری کامل از شوهرش گذرانده بود. او فقط پشت تلفن از همسرش شنیده بود که خواسته اش این است که شریک زندگی اش حلالش کند و در تمام آن لحظات، زن به این فکر می کرد که چگونه باید پسر 4 ساله اش را بزرگ کند، بدون اینکه سایه پدر بالای سرش باشد. ...
عاشقانه هایی از جنس ایمان
مادرم بودند، تقریباً از کار در منزل معاف بودم و بیشتر وقتم بیرون از خانه و در مسجد محل و پایگاه برای کارهای فرهنگی و مذهبی نظیر برگزاری جشن میلاد یا وفات ائمه می گذشت. وضعیت درسی متوسطی داشتم، اما علاقه من به آموختن بسیار زیاد و غیرقابل باور بود. در 15 سالگی سیکل خودم را گرفتم. آن زمان رسم بود که دخترها زود به خانه شوهر می رفتند و من هم از این قاعده مستثنی نبودم. شوهر خاله ام من را به یکی ...
منصوریان: در اهواز احساس غریبی می کنم/ حرفِ کی روش را قلعه نویی سال 2007 زد
جوان هایم را به اردو می برم. همیشه با من هستند و تمرین می کنند. من نمی توانم بچه هایم را در خانه رها کنم با این امکاناتی که برایم اینجا فراهم است. 27بازیکن بردم آلگریا را نبردم. به او گفتم سال 74 بد بازی نمی کردم اما اگر قرار باشد امروز بگویم آن روز فوتبالیست خوبی بودم که به من کمکی نمی کند. 4سال در لالیگا بازی کرده، بازیکنی است که اگر بخواهد می تواند در روال بازی قرار بگیرد. وی تصریح ...
معمای پرونده جلیل
.... پسرم چند روزی به روستا رفت و آمد داشته است. راننده بین فریمان و روستای رخنه، تو قلندرآباد زندگی می کرد. نهم مهرماه جلیل سوار تاکسی می شود تا به عروسی دوستش برود. به شهر قلندرآباد که رسیدند، راننده به پسرم می گوید اشکال نداره من تا خانه مان برم چند تا وسیله بردارم؟ پسرم گفته مشکلی نداره. راننده می رود خانه تا چیزی بردارد. خانه در یک کوچه بن بست بوده است. جلوی خانه هم یک ماشین شن ریخته ...
همراهی یک شهید با دختری 15 ساله
بودند و خیلی در این وادی ها نبودند. ولی به دلیل دوستی که با من داشتند به من کمک می کردند. دوستم اصلاً نمی دانست که در خانه، شهید را رضا صدایش می کردند چون اسم شاه محمدرضا بود، دوست نداشت محمدرضا صدایش کنند. به هر حال یک بار دوستم به من زنگ زد گفت: خواب شهید را دیدم و من تصویر شهید را تا به حال ندیده بودم. گفتم شما؟ گفت رضا کارور هستم. گفت مگر محمدرضا نیستید؟ گفت رضا صدایم می کنند. بعد گفته بود به ...
بچه ها آینه رفتاری پدر و مادرند
در جلسه قرآن دریچه دیگری از زندگی به روی او باز کرد. خودش تعریف می کند: در هفته چندبار به جلسه قرآن می رفتم. از مدرسه تا کلاس قرآن وسیله ای نبود، باید پیاده گز می کردم. هر روز با خودم می گفتم از فردا نمی روم. برایم سخت بود. اما صبح پشیمان می شدم. در مسیر پیاده روی قرآن را از حفظ می خواندم. با هر آیه که می خواندم روحم پرواز می کرد. استاد رضاییان هدف بزرگی در سر داشت و آن قاری شدن بود. او خوب می ...
این مملکت امروز حداقل چهل پنجاه تا بروجردی می خواهد
همین در سه روز کاری را که یک ماه یا 25 روز فرصت نیاز داشت توانستیم به جشنواره برسانیم. فیلم 2 ساعت و30 دقیقه کامل بود و قبل از جشنواره با توافقی که با آقای عنقا داشتیم که البته خیلی جاها دلم می سوخت و اذیت می شدم ولی بالاخره با هم به نتیجه مشترکی رسیدیم و فیلم 2 ساعت و 5 دقیقه شد. چطور کار وارد جشنواره شد؟ لحظه آخری بود؟ در جلسه ای که با آقای مجتبی امینی و دیگر عوامل جشنواره ...