محمد ابراهیم، مَشایه ای که در شکم مادرش مُرد و زنده شد!
سایر منابع:
سایر خبرها
یکی از هولناک ترین جنایات داعش به روایت تصویر
به گزارش جوان آنلاین به نقل از مشرق: اصغر شلمچه با انتشار تصاویری در صفحه اینستاگرام خود نوشت: در رابطه با این دو تا تصویر بگم براتون ؟ اصلا چیزی میدونید ؟ ناراحتی قلبی داری نخون جان مادرت .. حلال کنید نشرش واجب بود. یکی از هولناک ترین جنایات داعش مربوط میشه به عکس اول که میبینید: داعشی ها دست و پای این دختر رو به میله بستن. جلوی چشمش سر پدر و مادرش رو بریدند و از تمام این ...
نوربالا | شهید مدافع حرم که یک افغانستانی را دایی خود جا زد!
به گزارش پارس نیوز به نقل از فارس، حسن قاسمی دانا تحمل نشستن و نگاه کردن نداشت. اینکه زنده باشد و ببیند حرم حضرت زینب(س) مورد تجاوز تکفیری ها قرار بگیرد. اگر اینطور می شد چطور می توانست دوباره به روضه امام حسین(ع) برود و اشک بریزد که اگر بودم روز عاشورا حتما امامم را یاری می کردم؟ بالاخره به هر دری زد و رفت سوریه. سرانجام حسن قاسمی دانا در 19 اردیبهشت سال 93 شد اولین شهید مدافع حرم ...
دغدغه های درمانی و تحصیلی خانواده های مبتلایان به اوتیسم
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شهروند، ناگهان صدای جیغ ممتد فضای خانه را پر می کرد. هر چه را دور و برش می دید به اطراف پرتاب می کرد. صورت مادرش را چنگ انداخته بود. طی روز آیفون خانه را بارها و بارها بر می داشت و سر جایش می گذاشت. آرام نداشت. دخترش 4ساله بود که تشخیص دادند اوتستیک است. همان تشخیص کافی بود که زندگی آنها از فرم عادی خارج شود. آغازی برای برنامه های پیچیده درمانی، داروهای مختلف و اضطراب فراوان مادر. سال های اولیه سال های خیلی سخت بودند. پذیرش این واقعیت برای او بسیار سخت بود. باید با ...
پرایدش را فروخت تا برای جنگ به سوریه برود
ناگهان با عکس شهید روبه رو شدیم. آنقدر در قطعه مدافعین حرم زیارت عاشورا خواند تا اینکه پیکرش در کنار همین شهدای مدافع حرم آرام گرفت. یک عکس از حضور رهبر انقلاب در خانه پدری شهید است. آقا چه زمانی به خانه تان آمده بودند؟ حضرت آقا به طور ناگهانی در فروردین سال 97 به منزل مادرمان تشریف آوردند که هنوز هم محل حضورشان در خانه را به همان شکل با گذاشتن عکس حضرت آقا نگه داشته ایم. ...
اردیبهشت مقاومت| پیش بینی های آقا رضا درباره شهادتش درست از آب درآمده بود
تن کرد و به خانه مردی آمد که از 18 سالگی پاسدار و تکاور لشکر 25 کربلای مازندران بود. از همان لحظه عقد فهمید که آقا رضا یک هفته هست و یک یا چند ماه نیست و او دیگر به این نبودن ها عادت کرده بود، دو سال گذشت دخترشان فاطمه حلما متولد شد، دو سال بعد پسرشان محمد طاها. مریم خانم در زمان تولد محمدطاها تنها نبود از آنجایی که خواهر و یا خواهر همسری ندارد و مادرش در حال نگهداری از دخترش ...
چرا این مرد به دانشجویان آمریکایی شلیک می کرد؟
بعدی همسرش بود که در خانه شان بی خبر از همه چیز در خواب بود. ویتمن، همسرش راهم با زدن سه ضربه چاقو به قلبش کشت و مانند مادرش یادداشتی هم در کنار جسد او گذاشت: همه فکر می کنند من واقعا وحشی و حیوانم که دو تن از عزیزانم را کشتم... می دانم پلیس به زودی آنها را پیدا خواهد کرد. از آنها می خواهم اگر به همسر و مادرم بدهی ای دارند آن پول را به مراکز تحقیقات بیماری های روانی بدهند تا دیگر هیچ وقت از این ...
بازیگر مارال در سریال رهایم کن کیست/ بیوگرافی+ تصاویر
خانگی سال 1401 است. شهرام شاه حسینی بعد از ساخت اولین سریال نمایش خانگی به نام می خواهم زنده بمانم حالا دوباره با تیمی قوی و کلی بازیگر و داستانی جذاب قبل انقلاب را روایت می کند. داستان خانواده ای را روایت می کند که رابطه آن ها بر اثر تصادف تغییر می کند و سرنوشت آن ها را در مسیر دیگری قرار می دهد. سریال دربارهٔ دو برادر از یک خانواده سرشناس ساکن روستای سیاه رود به نام های حاتم (محسن تنابنده) و هاتف (هوتن شکیبا) است. حاتم پسر ارشد خانواده دلدادهٔ پرستار بچه اش، مارال (هدی زین العابدین) است. هدی زین العابدین در رهایم کن انتهای مطلب/ی. ...
اگر داغ دل بود ما دیده ایم، ولی...
می کنند، افسوس می خورند که ای کاش یوسف الان کنارمان بود و اگر برادر بزرگمان بود از ما پشتیبانی می کرد، ولی مادر با شنیدن این حرف ها آنها را دلداری می دهد و می گوید: یوسف در آن دنیا دست همه ما را می گیرد. او می افزاید: چند ماهی جبهه بود که تصمیم گرفت ازدواج کند. حمیده دختر خاله اش برای او نشان کردیم و مراسم عروسی برگزار شد. روزی که می خواست به جبهه اعزام شود، به او گفتم: صبر می کردی برادرت محمود ...
دستانی که ثانیه های با شکوه یک تولد را رقم می زنند
در لحظات حساس، لحظاتی که یک مادر درد می کشد، لحظاتی که دو خانواده چشم انتظار جگر گوشه شان هستند، لحظاتی پر استرس که برای مادر به کندی سپری می شود، او هست، با آرامش، نشاط و امید در کنار مادر جای می گیرد و مانند تکیه گاهی فولادین به او آرامش می دهد. کاشتن لبخند در چهره یک زن و مرد و رقم زدن یک زندگی جدید به بند بند انگشتان آن ها وابسته است، در آخرین لحظات با قلبی مضطرب، چشمانی خسته و لب ...
روحانی مدافع حرم بیان کرد: (بخش اول) ماجرای حاج قاسم و پخش اذان غلوش/ نیامده ایم سوری ها را شیعه کنیم
او گفتم: تو در اینجا چه می کنی؟ گفت: همان کاری که شما می کنید. این ها 4-5 نفر ایرانی بودند که در بین بچه های فاطمیون گردان امام رضا (ع) از لشگر حضرت ابوالفضل العباس(ع) آمده بودند که وقتی به خط زده بودند، دشمن چنان نعره ی الله اکبری می کشید که دل بعضی از بچه ها خالی شده بود و 3-2 نفر از فرماندهان ایرانی هم در بدو عملیات به شهادت رسیده بودند. محمد امین کریمیان دیده بود که ...
خودکشی یا قتل شیرزن کرد در خانه شیطان + عکس های دیده نشده و جزئیات
گوران بد شده بود و شلیر به کمک رفته بود.شاید همان شب جرقه نقشه شوم در ذهن گوران زده شد. ربایش زن مهربان جلوی چشمان مادرش شب حادثه گوران مقابل خانه شلیر آمد و به او گفت که حال همسرش دوباره بد شده است و با اصرار و التماس از او خواست که به کمک همسرش برود.شلیر می گفت که فرزندانش خواب هستند و نمی تواند همراه او بیاید اما التماس های گوران سبب شد که دل شلیر به رحم بیاید و فرزندانش ...
غیرتمندی از دیار سربداران
سراغ شان می آیند تا یاد این شهید را زنده نگه دارند. خدا دعوتش کرد با آنکه داغ دیده اند و حال و روز خوبی ندارند، اما برای گفت وگو با روزنامه همشهری، وقت می گذارند و از حمید و روحیات اخلاقی اش برایمان تلفنی توضیح می دهند. شاهنده گرامی، مادر شهید معلم بازنشسته است. این را خودش نگفت از صحبت های سنجیده که می کند و از فرزندانی که بزرگ کرده حدس می زنیم که مادر، زنی تأثیرگذار است. مادر ...
مادران ایل قشقایی زنانی از جنس کوه
من نیز به آینده ای که در ذهنم ساخته ام خواهم رسید. در میان صحبت های ما بود که مادر 45 ساله این دو دختر جوان به نام مرجان کاظمی وارد جمع ما شد و شروع به تعریف از ایلشان کرد. او می گفت: ما حدود 10 سال پیش به خاطر درس بچه ها مجبور شدیم از کوچ جدا شده و در روستای فیروز آباد فارس ساکن شویم. اما از آن زمان تا کنون در سال حدود یک ماه را در کوچ سپری می کنیم تا حال و هوای کوچ در دل و جانمان زنده شود. ...
دروازه های جهان را به روی خودت باز کن
که در آشنایی های نخست با همسرش به او می گوید عاشق تعمیر ماشین ها و سخت افزار است. همسرش از او می پرسد و متوجه می شود که ذوق و استعداد و فراگرفتن این کار را از پدرش به ارث برده. پدری که یک بیماری هم برای او به جای گذاشته است: بزرگ شدن قلب به شکل تدریجی که البته اتو را از استخدام در نظام معاف می دارد. همسر آقای اتو همه زندگی اوست. هنوز صبح ها که از خواب بیدار می شود و آفتاب چشم نواز، چشم ...
بازخوانی یک خبر | سرقت با آب میوه های مسموم
به پیرزن داد. پیرزن با همان سادگی همیشگی اش بدون آن که متوجه حرف های بی ربط زن جوان شود، بعد از کمی تعارف، آب میوه را سرکشید. زن غریبه هم چنان با پیرزن درباره تخصصش و این که مطبش بالای شهر است و هفته ای یک بار این جا می آید صحبت کرد. چشم های پیرزن لحظه به لحظه تار و تارتر شد، تا این که بالاخره به خواب رفت. صبح بود که پیرزن چشم هایش را روی تخت بیمارستان باز کردو مات و مبهوت به اطراف ...
ماجراهای خواندنی میرزا ابوالفضل در پایتخت | از دیدار با رجبعلی خیاط تا خاکسپاری در حرم عبدالعظیم(ع)
زود روزهای سرد زمستان بود وقتی من و مادر و برادرم چند نفری طبق وعده همیشگی به کوچه می آمدیم. نماز صبح را که می خواند آماده رفتن می شد. آن سال ها تهران زمستان های بسیار سختی داشت و برف و یخبندان مهمان همیشگی شهر بود و سوغات آن هم برای پدرم یخ زدن موتور ماشین بود. اما میرزا ابوالفضل برای این مشکل هم چاره ای اندیشیده بود و آنقدر حواسش به همسایه ها بود که خواب را بر چشم هیچ کس حرام نمی کرد. کاسه کوچک ...
این خادم حرم عبدالعظیم (ع) هیچ وقت میوه نوبرانه نخورد | شاه وگدا نمی شناخت همه باید امر به معروف می شدند
مراسم عزاداری هیئتی را به راه می انداخت که شعارش این عبارت ساده بود همه سینه زن، همه روضه خوان و خودش جلو هیئت طوری محزون حرکت می کرد که همه را به گریه می انداخت. قوام می گوید: حاج آقا هنوز ما را به حال خودمان رها نکرده است. هر از گاهی به خواب مان می آید تذکر می دهد و اگر کارخوبی انجام داده باشیم تشویق مان می کند. آیت الله اثنی عشری در سال1343پس از اقامه نماز به منبر رفت. دوستانش ...
شهدای خان طومان چگونه زمینه آزادسازی حلب را فراهم کردند؟
تزریق می شد. سری اول آن ها موادی به بدنشان می زنند که چیزی نمی فهمند و خوشحالی زایدالوصفی به آن ها دست می دهد و هر چیزی جلویشان بیاید را نابود می کنند. پشت سر مهاجمین شان، نیرو های اعتقادیشان بود، سومین گروه مزدور ها و پولکی ها بودند و در ردیف چهارم نیرو هایی بودند که فقط تیر خلاصی می زدند. این گروه آخر که می آیند بقیه نیرو ها می دانند اگر بخواهند زنده بمانند باید خط را بگیرند در غیر این صورت ...
مشهدی عباس: متولیان سینمای کودک و نوجوان برایش دلسوزی نکردند/ مسؤولین کودکان امروز را نمی شناسند
این سینما و هنوز هم چشم ها به دنبال فارابی است، چون سینمای کودک و نوجوان سینمایی است که با حمایت باید به چهارچوبی برسد، در تمام دنیا همین هست درست است که خودش می تواند سرپا بایستد ولی واقعاً فرهنگ سازی باید با حمایت اتفاق بیفتد،کسی دلش نسوخته که بیاید برای بچه ها فرهنگ سازی کند و از بودجه شخصی هزینه های خیلی بالا را به عهده بگیرد. فارس: فرهنگ سازی با بودجه خصوصی مضراتی دارد که می گویید ...
الگوی همیشه برنده / درباره ی شخصیت های سریال رهایم کن
انفعال رسیده است. مردی دل باخته ی اوست که همه ی اهالی شهر او را زیر ذره بین قرار دارند و شغل و زندگی روزمره شان را از او می خواهند. چنین مردی، آن هم در جهانِ مردانه و خشن فیلم (مثل کار در معدن)، از شمایل مرد های عاشق پیشه ی شوخ چشم فصله دارد و آن طور که مارال می خواهد، رفتار و محبت عاشقانه در حقش نخواهد داشت. مارال در چنین دنیایی زندگی می کند در برزخی مردانه که مدام باید در نگرانی این که چیزی در ...
شهر قانون مدار بچه ها
خاله قاصدک و درمونچی، شخصیت دایی، خبرچی، لاله چی، آهنگچی و... همچنین عروسک های جذابی هم در این برنامه حضور دارند که جزو شخصیت های محبوب بچه ها محسوب می شوند؛ مثل: ناخداچی و پنگول و... جام جم با مریم وطن پور تهیه کننده و بازیگر، امیر زریوند، ساناز سماواتی و محمد حاجی بابایی بازیگران این مجموعه گفت و گویی داشته که ماحصل آن را در ادامه می خوانید. مریم وطن پور هم تهیه کننده برنامه است و هم ...
داستان هیپنوتیزم میکائیل که می مرد و زنده می شد!
به گزارش رکنا، میکائیل هنوز 10 روزه نشده بود که از آغوش مادرش روی سنگفرش حیاط خانه شان در لاس وگاس افتاد. جولی وحشت زده به نوزادش خیره شد، هیچ گریه ای نمی کرد، به اطراف سر کوچک او خم شد، هیچ خونی هم دیده نمی شد، سرش را جلوی بینی میکائیل گرفت. دم و بازدمی نبود. با صدای جیغ جولی، پیتر که در داخل ماشین منتظر زن و بچه اش نشسته بود، به بیرون دوید. بچه را روی زمین دید، مانند دیوانه ها به ...
نعمتی بود که در راه خدا تقدیم کردیم
بود و خانواده چشم انتظار آمدن رد و نشانی از او بودند. نهایتاً بعد از سه سال وقتی پیکر شهید به دست خانواده رسید گویی تازه به شهادت رسیده باشد و این همان اراده الهی است که بر او جاری شد. آنچه در پیش رو دارید ماحصل همکلامی با سیدمحمد هاشمی پدر شهید مدافع حرم لشکر فاطمیون سیدنعمت هاشمی است که در خردادماه 1393 به شهادت رسید. متولد افغانستان سیدمحمد هاشمی پدر شهید مدافع حرم حضرت زینب (س ...
معلم سرخانه ای که سیاه چادر را به پایتخت نشینی ترجیح داد
مثل امروز یکی از بچه ها آمد و می خواست چیزی بگوید اما حرف نمی زد. خوب می فهمیدم حرف دارد من دیگر از چشم هایشان می خواندم که می خواهند چه بگویند کمی با او صحبت کردم تا راحت تر حرف دلش را بگوید که یک آن بغض اش ترکید و اشکش سرازیر شد گفت: امروز روز چهارمه که دا(7) مریضه نمی تونه از جاش بلند بشه و ما هیچ پولی نداریم که ببریمش شهر برای مداوا. بدون اینکه فکر کنم دستم را داخل جیبم کردم و هر چه داشتم دادم ...
آرامش زیر آسمان فیروزه ای | ارادت علمای ری به امامزاده روستای آب اندرمان
) می گوید: یک روز سرد زمستان بود. مادری با فرزند بیمار 7 ساله اش به حرم آمد و با گریه وزاری به آقا متوسل شد. او کودک بیقرار را کنار بقعه امامزاده گذاشت و به حیاط آمد. خیلی زود گریه کودک قطع شد و به خواب فرورفت. مادرش که هراسان شده بود، او را از خواب بیدار کرد. بچه تا بیدار شد تعریف کرد که در خواب به زیارت کعبه رفته است. سعید کریمی تولیت آستان امامزاده ابوالحسن(ع) را برعهده دارد. او توفیق حج را از ...
اردیبهشت مقاومت | وقتی مادر شهید مدافع حرم برای بی حجاب ها دعا می کند/ این 7 سال مقاوم تر شدیم!
مادر شهید مدافع حرم حسین مشتاقی معرفی شدند و قبلا هم از خوش صحبتی این مادر سخن به میان آمده بود با این تعریف بیشتر ترغیب شدم که این مصاحبه را زودتر انجام دهم؛ البته شرایط هم طوری رقم خورد که این مصاحبه تلفنی انجام شود. بعد از گرفتن شماره همراه خیلی زود خانم صادقی جواب دادند ولی سروصدای اطراف شان مشخص بود خیلی سرشان شلوغ است بعد از سلام و احوال پرسی خودم را معرفی کردم و گفتم می خواهم درباره ...
عکس | پسر شهید شهرکی شب ها نمی خوابد | اول روی متهم را بوسید بعد دستبند زد | تمام زندگی اش یک وانت را هم ...
شب بعد از شهادت برادرم و همسرش بود که رضا نیمه شب در خانه راه می رفت؛ می گفت عمو اصلاً خوابم نمی برد. می ترسیدم بیمار شود چون 48 ساعت نخوابیده بود. فهمیدم با اینکه کلاس هشتم است اما مادرش شب ها دست او را می گرفته که بخوابد. به مادرم موضوع را گفتم و او بالای سر رضا آمد و دستش را گرفت. به سختی خواب به چشم اش آمد. ریحانه هم وابستگی خیلی شدیدی به برادرم داشت، امکان نداشت بدون برادرم خانه ما بماند. با ...
ببینید | سفر به سرزمین قارچ های میلیاردی
. جیب هایش پر از ترافل بود و چهره ای خسته و آفتاب سوخته داشت. روی کفش پاره اش جورابی پوشیده بود تا بتواند راه برود. سمت اش رفتم و به او گفتم می دانی این تیشه ای که به ریشه درختان می زنی آنها را نابود می کند در جوابم گفت: چه کنم زن و بچه ام گرسنه اند، 40شب است که برای پیدا کردن قارچ ترافل در جنگل ها آواره و سرگردانم و رو کرد به جنگلبان ها و مسئولینی که آمده بودند و گفت: فقط من نیستم اگر می خواهید ...