سایر منابع:
سایر خبرها
در این محله مرده ها را به بهشت زهرا(س) نمی برند!
زنی ریز جواب می دهد: حاجی بزرگ. همین چند هفته پیش بود که شاهد تشییع پیکر مردی بر دوش اهالی محله بودم. رسم سنتی تشییع مردگان در خیابان های مدرن زندگی شهری گم شده و امروز جای خود را به آمبولانس بهشت زهرا(س) داده است. حضور آمبولانس جلو در هر خانه ای نشان می دهد که بنده ای مرده و قرار است برای مراسم کفن و دفن راهی بهشت زهرا(س) شود. اما اینجا در محله های قدیمی منطقه ما به خصوص در محله کن ...
شهیدی که در قلوب مردم ماندگار شد
الله علیها. پیش خود گفتم: این هم از حساب و کتاب خداست که باید بین الطلوعین و شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها دفن شود؛ و این که پایین پای قبر شهید سلیمانی جای خالی وجود داشته باشد تا شهید پورجعفری هم آنجا دفن شود! چهار روز قبل از شهادتش، دوشنبه ای که فردایش همراه سردار سلیمانی برای آخرین بار به سوریه می رفت، آقای پورجعفری را کنار خانه سردار سلیمانی دیدم. گفت سردار سلیمانی امروز به من ...
ماجرای زنده به گور کردن پاسداران توسط ضدانقلاب
پیدا کردیم. پیر مردی که مسئول قبرستان بود به شدت ترسیده بود. او را بوسیدیم و گفتیم کاری با تو نداریم، فقط محل دفن شهدا را به ما نشان بده. گودالی به طور طولی حفر کرده بودند و شهدای ما و کشتگان خودشان را در آنجا مدفون کرده بودند. خاک ها را کنار زدیم و با صحنه عجیبی روبرو شدیم. به جنازه های آنها کرم افتاده بود، ولی اجساد شهدا سالم بود. این شهدا نزدیک 18 روز در آن محل مدفون شده بودند. آنها ...
پنج گنج بزرگ ایرانی که به طور اتفاقی کشف شدند - پایگاه خبری تحلیلی صبح خرد
. در داخل تابوت کیدین هوتران یکم از بزرگان عیلامی دفن شده بود و در دست چپ او که روی سینه اش قرار داشت یک حلقه قدرت طلایی کشف شد، حلقه ای که حالا یکی از شاخص ترین آثار موزه ای ایران است و در موزه ملی نگهداری می شود. علاوه بر حلقه قدرت ارجان اشیای دیگری مانند چراغ برنزی، ساغر برنزی، ده ظرف استوانه ای شکل برنزی، نود و هشت دگمه طلایی و سینی برنزی که تصاویری روی آن مشخص بود نیز از این منطقه ...
ارادت محمد به ائمه(ع) کار خودش را کرد
، احتمالش هست شب دیر بی ام. حلما خواب بود. آخر شب که محمد با حال بدی به خانه ی مادرم آمد. رو به روی حلما نشست و گریه کرد. در آن لحظه نتوانستم علت گریه اش را بپرسم. به خانه که برمی گشتیم پرسیدم، گفت: نماز مغرب رو که خوندم خوابم برد. شهید مدافع حرم آورده بودند پادگان. بچه ها داشتند باهاش خداحافظی می کردند، از خواب که بلند شدم، نمی دونستم کجام . به تابوت نزدیک شدم. خودم رو تو تابوت دیدم. تو اون لحظه ...
شهیدی که ماند تا کارهای سخت را انجام دهد
...> از اینکه شهید نشده همیشه ناراحت بود همسر شهید تقوی می افزاید: همیشه ناراحت بود که شهید نشده و جا مانده، همیشه منتظر شهادتش بودم، می گفت دعا کن که من شهید شوم، خودش را از کاروان شهدا عقب مانده می دانست، همیشه خاطره مجروح شدنش را که تعریف می کرد می گفت وقتی دست چپم تیر خورد با دست راستم کار را ادامه دادم. گویا قرار بوده سیم خاردارهای اروند را قطع کنند و بروند جلو، می گفت وقتی دیدم با یک دست ...
ببینید | اینجا مقبره پسر امام رضا (ع) است
پر از قبر بود. از بس مردم رفته بودند و آمده بودند، از وسط قبرها راه باز شده بود. آن قدیم و ندیم ها هر محله قزوین برای خودش یک قبرستان داشت؛ مثلا محله قصاب ها مرده ها شونو تو قبرستان خودشان دفن می کردند اما اینجا قبرستان عمومی بوده . یادم می آید علیرضا احمدی لابه لای صحنه های سریال شب دهم از قول پدرش تعریف می کرد که زیر صحن، اتاق هایی هست برای دفن اجساد. صاحب سنگ قبرهای پر نقش و نگار باید ...
اهمیت احسان به والدین و عاقبت خدمت به آن ها
...، از خستگی تلوتلو می خوردم و همین طور که مادرم روی دوشم و سرم خم بود. داخل رفتم و روبروی ضریح ایستادم و دیدم امام حسین (ع) به استقبالم آمدند و مادرم روی دوشم بود و به حضرت (ع) سلام کردم و اباعبدالله الحسین (ع) با لبخندی پاسخ من را دادند. جوان به عالِم گفت: دو سه ماه است که پدر و مادرم، هردویشان از دنیا رفته اند، ولی هر هفته که می آیم هنوز امام حسین (ع) به استقبالم می آیند و جواب سلام من را با همین لبخندی که شما در خواب دیده اید، می دهند. ...
شهیدی که رهبر انقلاب از او در سخنرانی امروزشان یاد کردند، که بود؟
.... مصطفی شب و روز به مرادش فکر می کرد تا اینکه سال 92 موضوع سوریه و جنایات تکفیری ها علیه مردم آنجا و هتک حرمت به ساحت حضرت زینب محبوبه آل محمد(ص) را شنید. به هر دری می زد تا خود را به آنجا برساند اما انگار همه درها را به روی او بسته بودند. حتی یکبار به فرودگاه رفت اما باز نتوانست اعزام شود. همسرش می گوید: خودمان مصطفی را از فرودگاه آوردیم. در مسیر فرودگاه تا خانه فقط با ...
جنایت هولناک پدر شیشه ای
: مردک معتاد سر بچه هام رو برید. تقصیر خودم بود که ازش جدا نشدم... گفتم خوب می شه، من بدبخت از صبح تا غروب تو بیمارستان کثافت و عفونت مریض ها رو تمیز می کنم به خاطر بچه هام. اینم از بچه هام. ده ساله با حسن زندگی می کنم. شغلش راننده اتوبوس داخل شهری بود. فقط سال اول زندگی مثل آدم رفتار کرد. بعد معتاد به تریاک و هروئین شد. چند بار خواستند از سر کار اخراجش کنند که رعایت من و بچه هایش را کردند ولی این ...
قدیرزاده تنها شهید قیام 15 خرداد اصفهان، شاگردی از مکتب امام خمینی (ره)
دیداری که با خانواده شهید قدیرزاده داشتم، همسر این شهید بیان کرد،قدیرزاده به من گفت، ممکن است بروم و دیگر برنگردم که من به ایشان گفتم، با فرزندانم چه کنم؟ که ایشان پاسخ دادند، شما که عزیزتر از حضرت زینب (س) نیستید! با این جمله قانع شدم و علیمحمد رفت و به فیض شهادت رسید. وی تاکید کرد: خون های به ناحق ریخته شده مردم بی گناه قیام 15 خرداد سال 1342 پس از 15 سال به ثمر نشست و امام راحل ...
ای انسان مواظب خودت باش!
...: مدتی تکثیر اعلامیه امام خمینی با مشکل مواجه شده بود و او مجبور بود که گفته های ایشان را با دست بنویسد. به ما هم می گفت که بنویسید. ابتدا اعلامیه ها را به اتفاق جمعی از دوستانش می خواند و روی آن فکر می کرد بعد آن را با دوچرخه می برد و در خانه های مردم می انداخت. ابراهیم بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و تشکیل بسیج، به عضویت این نهاد در آمد و به تبلیغ و ترویج اهداف و دستاوردهای ...
سید محمد غرضی: تا زمانی که پوتین زنده است، مشکل حل نمی شود | مردم پشت شعار نه شرقی, نه غربی، جمهوری ...
بود که تمام کسانی که با مردم فاصله داشتند کنار رفتند و امام سربازانش ماندند. بنده در نوفل لوشاتو خدمت حضرت امام بودم. شعار در تهران این بود: برادری، برابری، حکومت عدل علی . رفتم خدمت حضرت امام و شعار را به ایشان گفتم. ایشان چندان توجه نکردند. روز بعدش شعار نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی مطرح شد. امام (ره) محکم از این شعار دفاع و آن را دنبال کردند. در هر جریان یک ...
آخر هفته تلویزیون با روانی آلفرد هیچکاک
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، فیلم های سینمایی و تلویزیونی و انیمیشن روز بعد از خوشبختی ، زندگی پای ، دختری به نام شایلی ، چرخ های زندگی ، پسرِ من ، ماراکا: قهرمان دریا ، بانکدار مبارز ، دهن گشاد ، آخرین کار درست ، بین دو دنیا ، خیال نقش ، بامزی و تاندربل ، پوپرو و شهر دودکش ها ، تابوت اطبا ، تاندر بولت و لایت فوت ، بال هایت را بگشا ، مرد کار ، پرنده باز آلکاتراز ، لایه های پنهان ، سیب ...
حجت الاسلام عباس شیرازی مسئولی که زندگی خود را وقف انقلاب کرد
تکثیر و توزیع سخنان امام خمینی (ره) را نیز سرلوحه ی کار خود قرارداد. مخصوصاً بعد از تبعید حضرت امام (ره) در شهر های مختلف، با انواع نام های مستعار منبر می رفت و از طریق تکثیر و توزیع سخنرانی های امام خمینی (ره) برای آگاهی مردم تلاش می کرد. یکی از کار هایی که شیخ عباس همراه با سایر علما و خصوصاً کرمانی ها انجام می داد، این بود که به منزل بزرگان و مراجع می رفتند و آن ها را ترغیب می کردند تا ...
به پویا می گفتم جنگ سوریه به ما چه ربطی دارد؟
فاش نیوز - همسر شهید پویا ایزدی می گوید: من خیلی وارد سیاست نمی شدم، اما وقتی پویا می خواست برود سوریه می گفتم که این جنگ، جنگ ما نیست. مگر ما هشت سال جنگیدیم، کسی به ما کمک کرد؟ کسی به داد ما رسید؟ پویا می گفت مانند زن های کوفی حرف نزن! به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، پویا ایزدی خواب و خوراک نداشت. اخبار سوریه را مدام دنبال می کرد. اینکه تکفیری ها چه جنایاتی علیه مردم ...
زخم های کهنه ای که تا مرگ خوب نمی شوند!
که با بوهای مختلف جهت تحریک حس بویایی ترکیب شده بود ( مثل بوی سیر ، کاکائو) گاز خردل بود، گاز خردل در دراز مدت باعث تخریب ریه ( برونشکتازی) که خودم دچار آن شدم ، تخریب چشم و تاول زدن پوست می شود، البته هنوز آثار ثانویه ی های دیگر مورد مطالعه قرار نگرفته است. فارس: قبل از آزاد سازی خرمشهر شهرهای مرزی مدام هدف گلوله، بمباران و موشک بودند در این شرایط حال و روز مردم و شهرها چطور بود؟ ...
وقتی شوهرم حمام رفت، سراغ موبایل و جیب هایش رفتم / هر چی که بگید دیدم، حالم بد شد، چاقو رو برداشتم ...
داشتم دعوا راه بیندازم و علت این دیر آمدن ها و بی حوصلگی هایش را بپرسم اما وقتی مثل شب های قبل چهره ی خسته اش را دیدم به خودم گفتم کاری نکن که دلش بشکند . شاید هرکاری میکند برای آسایش تو و بچه ها ست، اما حس غریبی نهیبم می زد که علت دیر آمدن ها فقط کار نیست و خستگی و بی حوصله بودن سیروس باید علت دیگری داشته باشه تا اینکه یک شب که رفت داخل حمام با ترس و لرز علیرغم اینکه از این کار نفرت داشتم ...
عاشقانه هایی از حضور در خانه ی پدری
...> خنکای هوا خورد تو صورتم؛ جوانی کمی آن طرف تر داشت ویلچر پیرزنی را با عجله جلو می برد. خودم را رساندم بهشان و گفتم: مادر کجا. عجله دارید انگار. پسرش خندید. فهمیده بود شوخیم گرفته است. دستش را سفت کرد روی دسته های ویلچر؛ رگ دست هایش پیدا بود و این یعنی دست هایش خشکِ خشک بودند و به پوست نازک بی رنگی بند. گفت: زیارت امام . جوان تنومند و خوش خنده اش نگاهی به مادرش انداخت و گفت: کلی راه آمده ایم . ...
انقلاب کم رنگ نشده هست، بلکه بیش از پیش تنومندتر شده است
. گفتم زودتر هم رسیدم. می توانم جای مناسب پیدا کنم. ولی درب های اصلی حرم به علت جمعیت زیاد بسته شده بود. با عده کثیری که در جلوی درب ها با اصرار میخواستند داخل بروند. میگفتند از پنج صبح فقط به عشق دیدن حضرت آقا آمدیم بگذارید داخل برویم. مراسم با قرائت قرآن و مدیحه سرایی و صحبت های سیدحسن شروع و ادامه یافت. تا بالاخره حضرت آقا آمدند. شور بود و سرور. انگار مردم همه ...
ناگفته های خاتمی از دعایی / او بهترین مبلّغ اسلام رحمانی بود / مرا یاد ماندلا می اندازد / حتی سر قبر ...
من در شهریور سال 1340 به قم رفتم. آن موقع پنجم دبیرستان را تمام کرده بودم. پدرم خیلی علاقه مند بود که من آخوند شوم، ولی بخشی از خویشاوندان مخالف بودند. البته پدرم اجبار نمی کرد ولی علاقه مند بود و مرا تشویق می کرد. لذا من تصمیم گرفتم قبل از گرفتن دیپلم به قم بروم؛ چرا که می دانستم اگر دیپلم بگیرم -چون درسم بد نبود- حتما در کنکور جای خوبی هم قبول می شدم و در آن صورت دیگر خواست پدرم را نمی توانستم تأمین کنم. سرانجام به قم رفتم و بعد از جری ...
حفاظت از اقتدار و عزت ایران با انتخاب امام خامنه ای
به فریاد و خطاب قراردادن هیأت رئیسه سخنشان را به گوش خبرگان رساندند. قریشی: به هر حال، من به آیت الله محسن شبستری که در طرف راست من نشسته بود، گفتم: من شنیده ام که امام فرمودند: اگر من از دنیا رفتم، بهترین کسی که می تواند جانشین من باشد، آقای خامنه ای است؛ آیا شما درباره آقای خامنه ای چیزی شنیده اید؟ گفت: من نیز شنیده ام که امام گفته اگر من از دنیا رفتم، آقای خامنه ای بهترین کسی است که ...
حاشیه نگاری| ما معمولی ها خودمان آمدیم
گروه جامعه؛ نعیمه جاویدی: ساعت 5 صبح روز چهاردهم خرداد است و فضای شبستان حرم امام خمینی (ره) در سی و چهارمین سالگرد رحلت او پر از جمعیت و تماشایی شده است. جمعیت وارد صحن و شبستان می شود و مأموران انتظامات سعی می کنند نظم برنامه را به دست بگیرند. راستش من 2-3 شبی بود که بیمارداری می کردم و نخوابیده بودم به خودم می گفتم همان حوالی سخنرانی رهبر بیایم و زود برگردم اما می ترسیدم جا برای ...
مادرم یک تنه زمین گندمی همسایه را درو کرد+فیلم
ز بود. همه چیز بوی خاک می داد. بوی غربت می داد. عطش بود. اصلاً همه چیز داغ بود. من جوانی را دیدم بی تاب از غم رحلت امام که نیمه بی هوش روی دست مردم می رفت. مأمور آتش نشانی را دیدم که برای خنک شدن مردم شیلنگ آب را سمت جمعیت می گرفت. مادر دیدم فرزند گم کرده در سیل جمعیت. من همه این صحنه ها را به چشم دیدم نه در قاب تلویزیون! برای همین می گویم راه همان راه است و دل همان دل. فقط کمی حال و هوای این رو ...
نه غربی، نه شرقی، جمهوری اسلامی برآیند همه شعار های نهضت بود
رفتند و امام (ره) با سربازان اش ماندند که بنده در نوفل لوشاتو خدمت حضرت امام بودم. شعار در تهران این بود که برادری، برابری، حکومت عدل علی. رفتم خدمت حضرت امام و گفتم که این بحث را کرده اند، توجه نکردند. روز بعد از آن نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی، امام (ره) محکم چسبیدند به این شعار و محکم دنبال کردند. یک عامری داریم یک مأموری داریم عامر و مأمور در این شعار جمع شدند؛ بنابراین تمام شعار های مختلف از ...