یادداشت زینب موسوی پس از مهاجرت
سایر منابع:
سایر خبرها
گفت وگو با بازیگر محبوب دهه شصتی ها در کوچه پسکوچه های رسالت | می گویند دوره قلقلی تمام شده!
.... این مهم ترین تأثیر کار برای بچه ها بوده و هر زمان که کنار بچه ها هستم حس می کنم همسن آنها هستم و کنارشان بازی و شادی می کنم. اتفاقاً کودکان همیشه چیزی را که با چشم می بینند زودتر و بهتر از چیزی که با گوش می شنوند درک می کنند. آن زمان شخصیت قلقلی خیلی خوب بین کودکان و حتی والدین جا افتاده بود. در تمامی آن سال ها خودم را وقف کودکان کردم، به گونه ای که مدیران قبلی سازمان از من خواستند ...
صداهای دوست داشتنی اما گله مند!
رادیو رسانه ای گرم و قدیمی، اکنون پس از سال ها و با وجود ورود تکنولوژی های جدید همچنان مورد علاقه مردم است. بسیاری هنوز هم شنیدن برنامه های رادیو را به تماشای تلویزیون ترجیح می دهند و حس نوستالژیکش را دوست دارند. هنوز هم بسیاری از هنرمندان خودشان را وقف این رسانه شنیداری می کنند و بسیاری عاشقانه سال هاست که پای کار ایستاده اند و پا پس نکشیده اند؛ با این همه معتقدند به لحاظ مالی منصفانه با آنها ...
همسفر با عالیه خانم شیرازی به حج می رویم + صوت
شدیم، مردی که ما را سوار قاطر باری کرده بود قاطر را چماق می زد تا تندتر حرکت کند، هرچه من التماس کردم که آرام تر برویم اعتنایی نکرد و با حرکت در زیر درخت های پیچ دار تمام بدن مرا پیچ ها تکه تکه کرد. چادر و پیراهنم همه پاره پاره شده بود و در مسیر راه گدار به زمین خوردم و سرم شکست،در جایی که غریب و بی کس بودم افتادم. به بالای گدار که رسیدیم هوای خوب وسردی داشت در همان جا منزل کردیم و زن صاحبخانه ر ...
سامان فلاح: هنوز هم متوجه نمی شوم چرا کی روش 25 بازیکن را در لیست گذاشت
جاده فیروزکوه در نزدیکی شهرستان دماوند راننده نتوانست ماشین را کنترل کند و خودرو چپ کرد و آن حادثه بد برایم پیش آمد. **اولین تصاویری که از تو روی تخت بیمارستان بعد از تصادف منتشر شد، نگران کننده بود. خودت در لحظات بعد از تصادف به چه چیزی فکر می کردی؟ واقعا حس وحشتناک بدی داشتم. به قدری همه جای بدنم درد می کرد که نمی توانستم تکان بخورم اما اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که ...
چرا این کار را با من کردی کارلوس کی روش!
خداراشکر که زنده هستی. فکر می کنم خدا به جوانی ام رحم کرد و عمر دوباره ای به من داد. سپاس خدا را می گویم و البته که باید همه آنهایی که در روزهای سخت کنارم بودند تشکر کنم. خیلی ها به من در آن ایام روحیه دادند و کمکم کردند که زود از روی تخت بلند شوم. آقای قلعه نویی همان روز اول با من تماس گرفتند و با اینکه حالم زیاد خوب نبود، یادم هست که گفتند تو فقط زود برگرد تا دوباره به تیم ملی دعوتت کنم. آقا ...
کلاغه به خونه ش نرسید اما هدهد سفید به کتابخانه رسید!
کرده و جشنواره دوسالانه براش برگزار می کنه. جشنواره ای که اختتامیه دومین دوره ش آخر خردادماه تو تبریز برگزار شد و قصه ما از اینجا شروع شد! آنقدر که هرچی کار خوب و بزرگ و باحاله، توی تهران برگزار میشه، همین که گفتن اختتامیه این جشنواره تو تبریزه، یه چراغ تو دلم روشن شد. بعد که بیشتر درباره جزئیات شنیدم دیگه دلم چراغونی شد. این اختتامیه، صرفاً یه همایش برای جایزه دادن به برگزیده ها نبود ...
سفر جستجوی گمنامی است
پیکو آیر، سالون— ابتدا سفر می رویم تا خودمان را گم کنیم؛ و بعد، تا خودمان را پیدا کنیم. سفر می رویم تا قلب و چشمانمان را باز کنیم و دربارۀ دنیا بیش از آنی بفهمیم که در روزنامه هایمان جا می گیرد. سفر می رویم تا بضاعت ناچیزمان را، با همۀ جهل و دانشمان، به آن نقاطی از جهان ببریم که داشته هایشان جور دیگری توزیع شده اند. و اساساً سفر می رویم تا دوباره جوان هایی سبک سر شویم، تا زمان کِش بیاید و گول ...
جنگیدن با چشمان بسته
مترجم نمی دهم. خودم رفتم و کارم را انجام دادم. این اتفاق حس خیلی خوبی به من داد. باعث شد که من سال بعد بروم ترکیه و در آنجا به شکل دیگری عمل کنم. در سفر اول من فقط دوبی رفتم و خارج از آن؛ اما در ترکیه در شهر های مختلف حرکت کردم؛ ولی باز هم شکل بک پکینگ و هیچ هایکینگ نداشت؛ اما در سال 98 این استارت را در ایران زدم و به طور مستقل این کار را کردم. من سفر را خیلی دوست داشتم و دلم می خواست سفر ...
اعمال شب و روز عرفه +نماز و دعای مفاتیح الجنان
ان بزرگ گذشت، ای آن که با احسانش نعمت ها را کامل ساخت، ای آن که با کرمش گسترده و فراوان عطا کرد، ای توشه ام در سختی ها، ای همراهم در تنهایی، ای فریادرسم در گرفتاری ها، ای سرپرستم در نعمت ها، ای خدای من و خدای پدرانم ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و پروردگار جبرائیل و میکاییل و اسرافیل و پروردگار محمّد خاتم پیامبران و اهل بیت برگزیده اش و نازل کننده تورات و انجیل و زبور و قرآن و نازل کننده که ...
مراسم نکوداشت محمد سریر در خانه هنرمندان ایران برگزار شد
را به یاد دارم. آن زمان محمد سریر هنوز فامیلی اش تهرانی بود و سال ها بعد آن را تغییر داد. کیایی با اشاره به خاطراتی که با محمد سریر داشته است گفت: یادم می آید شب ها کنار ساحل از سویی صدای ساحل و از سویی صدای آکاردئون این هنرمند می آمد. این هنرمند ادامه داد: در این دوره از زمان، بسیاری از هنرمندان خوب ساز می زنند اما اگر ساز را از دستشان بگیریم وجودشان بی مقدار می شود. در مقابل ...
ظریف: اگر برجام این قدر بد است، چرا دو سال است ادامه می دهید
آمریکا از برجام هیچ تعهد برجامی را اجرا نکند. ما الان چهار سال است که هیچ تعهد برجامی را اجرا نکرده ایم و آن ها هنوز نتوانسته اند اسنپ بک کنند. این به دلیل دقتی است که در مذاکرات صورت گرفته. آن وقت آقایان می گویند ظریف خوابید، رفقایش رفتند مذاکره کردند و برای همین ترامپ توانست از برجام خارج شود. واقعا بسیار در حق کشور و مقامات عالی ما بی انصافی می کنند. این سندی است که همهٔ مراحل تصویب را گذرانده است ...
امانتی که با شهادت به صاحب اصلی اش بازگشت
...> گفت: تاکنون راضی نبودید و من به مراد دلم نرسیدم. دوست دارم این بار از من راضی باشید تا به آرزویم برسم. حرف هایش جان مادر را به آتش کشید! می دانست آرزوی عباس چیست. مادر گفت: برو! راضی ام به رضای خدا. عباس دست و پا های مادر را بوسید. عباس هم خوشحال بود و سرزنده! به منزل دایی مان که بعد ها شهید شد رفت و خداحافظی کرد. با همه فامیل خداحافظی کرد. از شجاعت او بسیار شنیده بودم، اما آن ...
مهدی قایدی: همسرم در کارم دخالت نمی کند
: دربی با همه بازی ها متفاوت است. هم باید خوب استراحت کنید هم ذهنیتتان برای این بازی باشد. قبل از دربی بچه های تیم یکدل شده بودیم که برنده شویم. نمی دانم چرا دربی آخر این اتفاق افتاد. دانیال بازیکن خوب و قابل احترامی است و دوستش دارم. دربی را بد شروع کردیم. گل تقریباً زودهنگامی خوردیم. می توانستیم به بازی برگردیم. چند موقعیت داشتیم مثل موقعیت تک به تک خودم. وقتی چرخیدم یک لحظه جلویم سیاهی دیدم ...
مجموعه داستان های کوتاه مدرن در راز موج سوم
، رومیزی تو سایزهای مختلف و مشتری جمع می کند. چند قدم مانده به تیمچه حاجب الدوله بوی خوش قهوه همراهمان می شود، می خواهم وارد مغازه شوم: برزین دستت رو بده به من دستی در دستم حس می کنم، با موهای کم و درشت، فکر می کنم: چه دست تپلی داره برزین! اما چرا زودتر متوجه نشده بودم؟ تازه چه زود تا گفتم دستش رو داد بهم و بهونه نگرفت مردی با سری بزرگ و گوش های کوچک و موهای حنایی کمپشت با گوشه چشمانم می بینم که به من ...
دعای عرفه امام حسین (ع)
...، یَا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلُوکُ نِیرَ الْمَذَلَّةِ عَلَیٰ أَعْناقِهِمْ فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خائِفُونَ؛ تو پناهگاه منی زمانی که راه ها با همه وسعتشان درمانده ام کنند و زمین با همه پهناوری اش بر من تنگ گیرد و اگر رحمت تو نبود، هر آینه من از هلاک شدگان بودم و نادیده گیرنده لغزشم تویی و اگر پرده پوشی ات بر من نبود، هرآینه من از رسواشدگان بودم و تویی که مرا با پیروزی بر دشمنانم حمایت ...
تیپ کژوال متین ستوده همه رو انگشت به دهان کرد | خانم با این لباس عجیب و مدل موی جدیدش دل همه رو برد
به شدت تحت تاثیر قرار گرفتم. رابطه ات با مطبوعات و گفتگوهایی که بهت پیشنهاد می شه چطوریه؟ چون بهم ثابت کردی که دغدغه جلد را نداری؟ نه! واقعاً دغدغه جلد ندارم، وقتی شما عکس این فرشته های کوچک و زیبا را چاپ می کنید که پر از حس زیبای زندگی هستند من چرا بگم جلد؟ نه حالا حتی قبل تر از این هم دغدغه جلد را نداشتم چون اصلاً دغدغه دیده شدن را ندارم. من همه تلاشم را گذاشتم برای کاری ...
آقای همدرد، چشم در چشمِ گذشت
مشترک چند مورد رضایت گرفتم صدالبته گروهی که من هم مثل بقیه واسطه بودم، هرچند واسطه بودن هم خوب است. بخشش قاتل پدرم تحولی در زندگی خانوادگی ما به پا کرد و این تغییر سبب شد تا جدی تر این راه پی بگیرم، تا جایی که اگر شده برای جلب رضایت آن سر کشور بروم، می روم آن هم با هزینه شخصی. انگار خودم با خودم قراری گذاشته باشم تا در این کار خیر شرکت کنم، چیزی شبیه به یک حس درونی نه شعار و ...
بخش هیجانی زندگی ام خانه داری است
خانه داری است. من هیچ وقت فکر نمی کردم که نویسنده نیستم؛ حتی وقتی که نویسنده نبودم. چیزی درون من می گفت که تو نویسنده ای! در حالی که هنوز چیزی ننوشته بودم. مادرم وقتی قصه می گفت بعد از چند وقت فکر می کردم آن را خودم نوشته ام. آن را روی کاغذ می نوشتم و برایش تصویرسازی می کردم. آن دفترها را هنوز هم دارم. به هر حال برای نوشتن در یک زمان خاص، باید پشت رایانه تان بنشینید و بنویسید. آن لحظه ...
خبر تکان دهنده از خودسوزی دختران و زنان جوان در کرمانشاه
.... من همان موقع بنزین را روی لباسم ریخته بودم و مادرشوهرم جلوی من را گرفته بود. بعد از کمی حرف زدن و نصیحت کردن من را راهی حمام کرد تا دوش بگیرم. داخل حمام دوباره همین فکرها به سرم زد، به خودم گفتم تو چند بار درخواست طلاق دادی، این قدر هم اذیت شدی و هیچ چیز درست نشد، همان جا در حمام لباسم را آتش زدم و آتش هم شدت گرفت... درد همه وجودم را گرفته بود. ترسیدم خواستم لباس تنم را دربیاورم که لباس در تنم ...
حسن روشن: گفتند من و گوگوش، آقای طالقانی را شکنجه دادیم!/ می گفتند تاجی ها همه ساواکی هستند/ اسم برادر ...
نویی خیلی رابطه خوبی دارند. فردا که جلسه بود گفتند همه چیز قبول است. راجع به من یک شنبه تصمیم می گیرند. پنج شنبه صبح مشغول ساختن خانه در شمال بودم. تماس گرفتند گفتند به جلسه بیایید، گفتم شمال هستم. گفتم امیر قلعه نویی را مربی بگذارید، خودم از ته دل خوشحال می شوم. به قریب هم زنگ زدم عذرخواهی کردم. در ایران هیچ گاه از تجربه استفاده نکردیم. در خارج آویزان کسی نبودیم. امیر آمد و برنامه سه ساله داد. ...
زبان فرهنگی حاکمیت و مردم با هم تطبیق ندارند
. همه ی اینها می تواند عنوان یا سر عنوان بحث باشد. واقعیتش این است که ما تفاوت ها را حسِّ می کنیم. ولی هنوز علی رغم منویات امامین انقلاب، خصوصاً حضرت آقا و دیگر اندیشمندان ایرانی اسلامی؛ تلاش های به ثمر رسیده ای در طراحی کامل یک نظریه ی حکمرانی فرهنگی و تعدادی رشته و دانشکده ی حکمرانی و سیاست گذاری فرهنگی که من هم معلم یکی از این دانشکده ها هستم و با دانشجوهایم روی این عرصه ها کار می کنیم، وجود ندارد ...
اعمال روز عرفه 1402 + نماز و دعای مفاتیح الجنان، فضیلت شب عرفه
لَکُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبِینَ، یَا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَالرِّفْعَةِ فَأَوْلِیاؤُهُ بِعِزِّهِ یَعْتَزُّونَ، یَا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلُوکُ نِیرَ الْمَذَلَّةِ عَلَیٰ أَعْناقِهِمْ فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خائِفُونَ؛ تو پناهگاه منی زمانی که راه ها با همه وسعتشان درمانده ام کنند و زمین با همه پهناوری اش بر من تنگ گیرد و اگر رحمت تو نبود، هر آینه من از هلاک شدگان بودم و نادیده ...