حکایت راننده ای که اهالی یک روستا را نجات داد
سایر منابع:
سایر خبرها
بزرگترین اشتباه زندگیم را کردم/ برای لذت بردن به شوهرم خیانت کردم!
ساله بودم که با توافق خانواده ها با اسد ازدواج کردم اما شرایط فرهنگی و اجتماعی خانواده آن ها کاملا متفاوت از خانواده ما بود. خواهران اسد به راحتی در بیرون از منزل کار می کردند و همه آن ها از فناوری های روز برخوردار بودند همسرم نیز مانند دیگر اعضای خانواده اش دوست داشت من زنی اجتماعی باشم و با حجاب معمولی و پوشیدن مانتو در جامعه حضور یابم. خیلی زود شرایط ظاهری، روحی، رفتاری، و حتی اعتقادی ...
خودسوزی زن سرطانی در تنهایی تلخ
نجات پیدا کرد. او وقتی به دایره مشاوره آمد، با چشمانی گریان و فریاد که چرا نگذاشتند خودم را بکشم، روی صندلی نشست. دستانش می لرزید و مدام با روسری اش، اشک هایش را که مجال صحبت به او نمی داد، پاک می کرد. طلاق از شوهرم مدت 10 سال است از همسرم به دلیل بی مسئولیتی وی جدا شدم و برای تأمین معاش خودم و دو فرزندم مشغول نگهداری از سالمندان و کودکان بودم. فرزندانم که یکی دختر و یکی پسر ...
انتقام از برادر با اسیدپاشی
دستگیر شدم. فکرش را هم نمی کردم که همه چیز اینقدر سریع اتفاق بیفتد. به دادگاه رفتم و خانواده مقتول تقاضای حکم قصاص من را کردند. مدتی بعد حکمم آمد و خودم را در آستانه اعدام دیدم. پای چوبه دار هم رفتی؟ نه چون هر بار خواهرانم از خانواده مقتول خواهش و تمنا می کردند که به من مهلت دهند و آنها با بزرگواری قبول می کردند. بالاخره چطور راضی به رضایت شدند؟ ما اهل طایفه بختیاری هستیم ...
عروس جوان به جای خانه بخت به سینه قبرستان رفت/ قتل فجیع همسر 20 روز پیش از عروسی
از بهانه گیری های او خسته شده بودم. من سال ها بود که برای زندگی بهتر کار می کردم اما همسرم همیشه ناراضی بود و همین رفتارهای او اشتیاق مرا برای ادامه زندگی کمرنگ تر می کرد. همه دارایی ام را به نامش زده بودم با این حال ناراضی بود. خانه ام را به اسم او زدم اما می گفت باید ماشینم را هم به اسم او بزنم. بعد از قتل هم ترسیدم و می خواستم صحنه سازی کنم تا خودم را بیگناه نشان بدهم. به همین دلیل مواد اشتعال ...
رابطه شیطانی مرد جوان با خواهرزاده جوان همسرش/خاله بیچاره در شوک+جزییات
به دنبال سرنوشت خودشان رفتند و زندگی خوبی دارند اما در میان خانواده و نزدیکانم، زندگی من از هر نظر خودنمایی می کرد. علاقه من و طاهر به یکدیگر زبانزد فامیل بود. از سوی دیگر، همسرم به دلیل وضعیت مالی خوبی که داشت بهترین هدیه ها را به مناسبت های مختلف برایم تهیه می کرد. مدام به مسافرت می رفتیم و روزگار شیرینی را می گذراندیم. همه فامیل به زندگی من حسرت می خوردند تا این که سال ها گذشت و پسرم ...
اسیدپاشی مرد محکوم به اعدام روی صورت برادرش + جزییات
کرد و جهیزیه برای او فراهم کرد. برادرم همه این بلاها را به سرم آورده بود و من عروسی دخترم را ندیدم، اما فکر می کردم حالا که آزاد شده ام زندگی ام را دوباره می سازم، اما برادرم دست بردار نبود. وقتی آزاد شدم او دوباره با حرف هایش روی مخم رفت. همیشه می گفت همسرم به من وفادار نیست. آنقدر با حرف هایش مرا آزار داد که معتاد شدم و حتی مشکل روانی پیدا کردم و در بیمارستان روانی هم مدتی بستری شدم. او زندگی ...
دامادهای خشمگین
راهی آنجا شدند و او را دستگیر کردند. متهم در اعترافاتش گفت: از مدت ها قبل از خانواده همسر سابقم کینه به دل داشتم. خانواده همسرم با من همکاری نمی کردند و اجازه نمی دادند که بچه هایم را با خودم ببرم. بر سر این مسئله بارها با آنها مشاجره کرده بودم تا اینکه درنهایت تصمیم گرفتم انتقام بگیرم. رگبار گلوله به سوی خانواده همسر یکی دیگر از این دست پرونده ها به ماجرای اقدام جنون آمیز مردی ...
زن شوهرش را در صحنه آتش زد
کرمانشاه است.تقریباً همه اهالی این روستا به خاطر وجود باغ های سرسبز و انبوه، شغل کشاورزی دارند. دو هفته قبل زمانی که آفتاب در آبادی بالا آمده بود اهالی کم کم در حال آماده شدن برای رفتن به محل کار خود بودند که فاجعه ای زیر پوست روستا خزید. ساعت حدود 10 صبح روز حادثه بود که پسرک خردسالی در پشت بام یکی از خانه های روستا در حال بازی بود.ناگهان صدای شکسته شدن شیشه خانه همسایه روبه رویی آنها و ...
حمله 4 مرد نقابدار به خانه اعیانی مادر و دخترانش
...، اما از کار اخراج شدم و به تهران آمدم و در آپارتمان زعفرانیه به عنوان سرایدار مشغول به کار شدم. من آن روز در اتاقک سرایداری در حال خطاطی بودم که چهار مرد نقابدار در حالی که اسلحه در دست داشتند وارد شدند. آنها مرا تهدید کردند و پرسیدند خانه پیرزن و دو دخترش واحد سمت راستی است یا چپی؟ که من به دروغ گفتم آنها در واحد سمت چپ ساکن هستند، اما آنها خودشان مقابل خانه پیرزن و دو دخترش رفتند و در زدند ...
راز سرقت میلیاردی در استوری دختر جوان | دوستی خیابانی پسر خانواده با دختری که ...
به گزارش همشهری آنلاین، اردیبهشت سال گذشته بود که پلیس در جریان دستبرد مسلحانه به خانه ای در پایتخت قرار گرفت. صاحبخانه می گفت: نیمه های شب بود و اعضای خانواده ام خواب بودند. داشتم تلویزیون تماشا می کردم که صدایی شنیدم. از جایم بلند شدم و همان لحظه 3مرد نقابدار را مقابلم دیدم. آنها از طریق تراس وارد خانه ام شده بودند و با اسلحه شروع به تهدید من کردند. سپس دست و پایم را با طناب بستند و مرا در ...
مشغله های کاری فرشید مرا به گناه آلوده کرد/ برادر شوهرم جای او را پر کرد و...
غیاب فرشید بخاطر مشغله های کاری موجب شد تا رفته رفته برادرش جای او را بگیرد و نقش شوهر را برای همسرش ایفا کند. در یک خانواده متوسط بزرگ شده و پس از دیپلم گرفتن به دلیل قبول نشدن در کنکور و چند سالی در پشت کنکور ماندن، سرانجام با فرشید که او نیز مانند خودم از جامعه ای نه چندان مرفه بود، برخلاف میل باطنیم به دلیل اصرارهای مکرر پدرم و مادرم مبنی بر همان طرز فکر همیشگی که دختر باید زود ...
نقش سرایدار در سرقت مسلحانه بررسی می شود
.... یکی از اعضای خانواده به مأموران گفت: ساعت 7 عصر بود و من همراه مادر و خواهرم در خانه نشسته بودیم که زنگ خانه نواخته شد. همیشه همین ساعت سرایدار مقابل در آپارتمان می آمد و زباله ها را می گرفت و من فکر کردم سرایدار است و در را باز کردم. مردی چکمه پوش پایش را لای در گذاشت و سپس خودش همراه سه مرد نقابدار مسلح و سرایدار وارد آپارتمان ما شدند. آن ها با تهدید اسلحه همه پول ها و طلا های ما را سرقت ...
ابهام در ماجرای سرقت میلیاردی از خانه لاکچری
...: موکل من که پدر خانواده است در خارج از کشور به سر می برد و من به وکالت از او اینجا هستم. موکل من درخواست مجازات متهم و استرداد اموالش را دارد. سپس فرهاد در جایگاه حاضر شد و گفت: من اتهام را قبول ندارم. چند سال قبل دبیر مدرسه بودم و معلمی می کردم، بنا بر دلایلی از کار اخراج شدم. بعد به تهران آمدم و در یک ساختمان فوق لاکچری سرایدار شدم. من هنرمند خطاط هستم و خطاطی می کردم. روز حادثه ...
دو جهاد در میدان فداکاری
...، خواستار پیوستن آنها به کانون خانواده خود هستند تا این فرصت را برای آنها فراهم کنند که در محیط امن و آرام خانواده تحت درمان قرار گیرند. چه زیبایی از این شگفت آورتر؟ می دانم از زندگی چه می خواهم سهیلا نوری 35 ساله، کارشناس ارشد جغرافیا و فرهنگی است. سال 78 مانند هر دختر جوانی رخت سفید بر تن کرد و راهی خانه بخت شد اما سهیلا و همسرش یک سال بعد از ازدواج متوجه شدند که نمی توانند ...
ضربآهنگ شیرین حیات با اهدای اعضای دختر 18 ساله زنجانی
هوش بیاید، اما موثر واقع شد. بیشتر بخوانید 'هلیای ' من زنده اما دور از خانه و خانواده است قلب کسی در بدنم می تپد که صاحبش را نمی شناسم اهداء عضو نمونه ای از ایثار و از خود گذشتگی این مادر اظهار می کند: بعد از مراجعه کارشناسان اورژانس و در حین انتقال دخترم، هنوز به بیمارستان نرسیده بودیم که یکی از کارشناسان گفت بیمار تمام کرده است و دیگر امیدی ...
یادی از شهید علی شجاعی فدایی سلامت مردم(حدیث دشت عشق)
جلوگیری از ورود افراد غیر بومی به شهر به کرونا مبتلا شد و 15 فروردین سال 1400 در بیمارستان رازی اهواز به شهادت رسید. همسر شهید می گوید: علی در یک خانواده پر جمعیت متولد شد. خانواده ای با دو برادر و هفت خواهر. پدرش از راه دامداری و کشاورزی رزق حلال خانه را کسب و برای گذران زندگی بسیار تلاش می کرد. علی و دیگر برادرانش برای کمک به پدر کنار او کار می کردند. خوب به یاد دارم گاهی از روز های ...
بازنشستگی با برکت و پدری برای 40 بچه یتیم
ابروی سمت چپ صورتش پیداست. کلاه را که برمی دارد رد طولانی بخیه روی سرش دیده می شود. پیرمرد در پاسخ به سوال من که می پرسم در جنگ فقط سر و صورت تان مجروح شد؟ سرش را پایین می اندازد و آرام می گوید: نه دخترم، پشتم و بازوی دست چپم را هم ترکش صدام نوازش کرد. تازه علت لمس بودن انگشتان دست چپش را متوجه می شوم. پیرمرد می گوید: 2 بار برای درمان در بیمارستان بقیه الله تهران بستری شدم اما بعد از بهبودی، مستقیم به ...
راز جنایت با نبش قبر فاش شد
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه ایران ،عذاب وجدان ،رسیدگی به این پرونده از اواخر سال 1400 به دنبال اظهارات تکان دهنده مرد50 ساله ای به نام ایرج آغاز شد. وی که به پلیس آگاهی رفته بود از جنایتی که 6 ماه قبل رقم زده بود پرده برداشت تا عذاب وجدان رهایش کند.این مرد گفت: من 6 ماه قبل برادر کوچکم سهراب را کشتم. اما در این ...
درخواست جدایی به خاطر چاق شدن شوهر
غذا می گرفت. خودم هم خیلی تعجب کرده بودم که چرا شهروز آن قدر عوض شده است. حتی او از من هم می خواست با هم غذا بخوریم و هر بار که می خواستم غذای سالم بخورم، کلی غر می زد و درگیری راه می انداخت. همه اینها به کنار، شوهر من در این مدت 50 کیلو اضافه وزن پیدا کرد؛ جوری که دیگر نمی شناختمش؛ هرکس او را می دید، تعجب می کرد. دیگر دلم نمی خواست با او جایی بروم. در این مدت هرچه سعی کردم او را ...
رمز و راز داشتن خانواده ای موفق
نحوه آشنایی با همسرش می گوید که ازدواجشان سنتی بوده و از آن جایی که هر دو طلبه حوزه علمیه بودند، شماره ها از طریق اساتید حوزه رد و بدل شده و به صورت سنتی خواستگاری کردند. مهریه و مخارج کم شد و برکت زیاد! خانم پرورش می گوید: بعد از جلسات آشنایی، منزل یکی از علمای شهر در ایام میلاد امام رضا(ع) خطبه عقد خوانده شد و بعد از هفت ماه، ولیمه ساده ای دادیم و رفتیم سر خانه و زندگی مان ...
ماجرای زنی که برای قتل شوهرش آدمکش اجیر کرد
باشد و این گونه رسوا شود. من هم که نیاز مالی داشتم پیشنهادش را پذیرفتم و موضوع را با دوستم مجید درمیان گذاشتم. او هم موتورسیکلت برادرش را به امانت گرفت و ما منتظر ماندیم تا او صبح از خانه بیرون آمد.من که شمشیر را با خودم حمل می کردم پشت سر مجید روی ترک موتورسیکلت نشستم و منتظر فرصتی بودم تا ضربه ای به حمید بزنم! وقتی به سمت میدان فهمیده رفت و خیابان خلوت تر شد، مجید گاز موتورسیکلت را فشرد و من هم ...
شکنجه های پدر مشهدی با خوردن چلوکباب! / به اشک حسرت بچه ها بی اعتنا بود
بازنشستگی دیگر در پرداخت هزینه ها و مخارج زندگی سخت گیری می کرد و به همین دلیل زندگی ما دچار مشکل شده بود. وقتی مشاجره ها و گفت وگوهای ما به نتیجه نرسید به ناچار از او شکایت کردم و همسرم به پرداخت ماهانه یک میلیون و 600 هزار تومان نفقه محکوم شد ولی متاسفانه از آن روز به بعد اوضاع زندگی ما بدتر شد تا حدی که شوهرم به خاطر لجبازی دیگر همان اندک مخارج را هم نمی داد و به طور کلی پرداخت های زندگی را به همان ...
تازه داماد عروس را به قتل رساند!
اولیای دم برای دامادشان درخواست قصاص کردند و پس از آن متهم به جایگاه رفت و گفت: من نمی خواستم همسرم را به قتل برسانم. به رفتارهای او مشکوک شده بودم و تصور می کردم همسرم کارهای اشتباهی انجام می دهد. آخرین بار وقتی با او سر همین موضوع بحث کردیم متوجه شدم نمی خواهد زیر بار اشتباهاتش برود به همین خاطر باهم درگیر شدیم و در یک لحظه از شدت عصبانیت نتوانستم خودم را کنترل کنم و او را خفه کردم. اما خیلی زود پشیمان شدم، حالا هم از خانواده همسرم شرمنده ام و درخواست دارم مرا ببخشند. پس از اظهارات متهم و وکیل او، قضات برای صدور حکم وارد شور شدند. ...
اجرای حکم قصاص مردی که به همسرش برق وصل کرده بود
عقد کردیم و قرار بود به زودی عروسی کنیم. او مدعی بود در ماجرای مرگ زنش نقشی نداشته، اما بعد از پنج روز سکوت و انکار سرانجام به قتل نوعروس اعتراف کرد و گفت: خانواده ام در شهرستان بودند و در این چهار سال بیشتر اوقات را در خانه همسرم و خانواده اش گذراندم. سه سال پیش و زمانی که من خانه ای خریدم و به نام همسرم کردم اختلاف هایمان شروع شد. بعد از آن توقعات او در زندگی مان بیشتر شد و می خواست ...
راز جسد سوخته در چشمه قُل قلی !
درون پراید خودم انداختم و در منطقه چشمه قُل قلی با بنزین به آتش کشیدم. به گزارش روزنامه خراسان، در همین حال همسر 51 ساله مقتول نیز گفت: آن شب حدود ساعت 22:30 بود که تعدادی قرص خواب آور را درون شربت خاکشیر ریختم و لیوان شربت را روی اپن آشپزخانه گذاشتم که همسرم آن را نوشید و به خواب رفت. اگرچه او سند منزل را چندین ماه قبل به نام من ثبت کرده بود تا ماجرای طلاق را فراموش کنم ولی اختلافات خانوادگی ...
کودکان زیر 4سالی که همراه با مادر زندانی اند
می شود به التماس جلو می رود نگران پسر 4 ساله اش است. تصور می کند که مددکارم می گوید: پسر 4 ساله دارم 4 روز است که ندیدمش نمی دونم چه حالی داره. اون تابه حال یک شب هم بدون من نخوابیده. لعنت به من یکی از دوستانم را در خانه استیجاری ام پناه دادم. سرکار که می رفتم در خانه من تجارت غیر شرع راه انداخته بود او را که گرفتند من هم شریک جرم شدم چون در خانه من بود. خانواده اش برای او سند گذاشتند و ...