فوتبالیست آبادانی از شدت گرما به کما رفت/ پدر حسام: اگر ورزشگاه آمبولانس ...
سایر منابع:
سایر خبرها
عروس افیون با رتبه دو رقمی کنکور
سال نشده بود که من باردار شدم و در این شرایط بود که متوجه شدم شوهرم رامین اعتیاد دارد... اعتراض کردم اما پاسخ اعتراضم فقط کتک بود، پسرم در اوج ناراحتی و افسردگی من به دنیا آمد. اعتیاد همسرم هر روز بیشتر از روز قبل بود و دیگر دوستانش را هم پای بساطش به خانه می آورد. راه فراری نداشتم، هر چه فکر می کردم می دیدم که چه سرنوشت شومی پیدا کردم. صحبت های پدرم هر روز جلوی چشمم بود که می گفت عجله نکن ...
تاثیرات چشمگیر برگزاری پویش به حرمت امام حسین(ع) می بخشم
، میاندار هیئت که برای وساطتت تو درگیری یکی از همسایه ها مجروح شده و فوت کرده بود می گذشت. شهرام دوست یاسر ناخودآگاه یاسر رو با سلاح سرد زده بود و موجب فوت وی شده بود، اما هیچ کس راضی نمی شد که بنر و عکس یاسر رو برداره، آخه همه محل کلی خاطره خوب ازش تو ذهنشون داشتند. سیدضیا پدر اون مرحوم؛ بزرگ محله، جزء هیئت امنای مسجد و آدم خیر و مردم داری بود، با این حال حاضر به گذشت و اعلام ...
به خاطر بی سیم پایش به بسیج باز شد | به مادرش گفت خودت برو سربازی! | وقتی به هوش آمد درباره حضرت زینب(س) ...
. بعدها هم که پایش به بسیج باز شد یکی از دوستانش می گوید آن قدر عشق بی سیم بود که آخر یک بی سیم به مجید دادیم و گفتیم. این را بگیر، دست از سر کچل ما بردار! در پایگاه بسیج محل هم از شیطنت دست بردار نبود. نمی خواست سربازی برود! مادر مجید ماجرای جالبی از دوران سربازی او تعریف می کند: با بدبختی مجید را به سربازی فرستادیم. وقتی فهمید دفترچه سربازی را گرفته ام. گفت برای خودت گرفته ای؟! من نمی ...
یک حریف بزرگ، اولین آزمون نوجوانان والیبال ایران
آنالیز پیش از مسابقه با برزیل نبود و نوجوانان فردا صبح یک ساعت تمرین توپی خواهند داشت و پیش از صرف ناهار یک بار دیگر با حضور در جلسه آنالیز نکات لازم برای آمادگی کامل در مسابقات چهار جانبه سائوپائولو را مرور خواهند کرد. تیم ملی والیبال نوجوانان ایران ساعت 2:30 بامداد روز جمعه 6 تیر ماه در نخستین دیدار تدارکاتی خود به مصاف برزیل خواهند رفت. مردم فردا ' + $(this).attr('alt') + ' ' + $(this).attr('alt') + ' ...
کتک خوردن مادر بینوا از پسر معتادش / با چشم گریان به پلیس پناه برد
به گزارش رکنا، زن گریان به پلیس پناه برد خشونت دردناک پسر سرکش مادر فداکار دردنامه یک مادر مادری 55ساله با ناراحتی و گریه به مرکز مشاوره مراجعه کردو گفت : پسرم مهران که 19 سال سن دارد از همان بچگی بسیار شلوغ و ماجرا جو و کنجکاو بود و همیشه در مدرسه با هم سالان خود دعوا می کرد به صورتی که بار ها شده بود که به خاطر در گیری های مداوم وی به مدرسه می رفتم و ...
یواش گریه کنید بابام بیدار می شود!
...، صدای شیون خانواده ها بلند شد و دیگر نتوانستند خودشان را کنترل کنند. هر خانواده سراغ شهیدش رفت و او را به آغوش کشید. هرکسی در گوش شهید خود زمزمه ای داشت، یکی می گفت: آقا محمدرضا قرارمون نبود که تنهام بذاری، من با دخترت بدون تو چه کنم؟! دیگری می گفت: کمرم خم شد از داغت پسر، پاشو مرد، پاشو دست بابات رو بگیر! پدر و مادر شهدا غم بزرگی به دل داشتند، اما مراقب همسران و فرزندان شهدا بودند و بی تابی ...
روایتی جانسوز از تشییع شهدای پلیس راهور؛ "یواش گریه کنید، بابام بیدار می شود!" + فیلم
به محض اینکه شهدا نزدیک خانواده ها شدند، صدای شیوَن خانواده ها بلند شد و دیگر نتوانستند خودشان را کنترل کنند. هر خانواده به سراغ شهیدش رفت و او را به آغوش کشید. هرکسی در گوش شهید خود زمزمه ای داشت. یکی می گفت: "آقا محمدرضا قرارمون نبود که تنهام بذاری، من با دخترت بدون تو چه کنم؟!" و دیگری می گفت: "کمرم خم شد از داغت پسر، پاشو مرد پاشو دست بابات رو بگیر!" مجری سخنانش را با رو ...
رجزخوان های نوجوان روی صحنه | هوا بوی غم گرفته است
مرد را به دیده می آورد. بعد هم می خواند علی جانم تو به من نظر نداری/ مگر از دل پدرت خبر نداری/ پسرم به رفت از دست/ به خدا کمرم ز داغ بشکست/ که خبر دهد به لیلا / که دگر پسر نداری . حزن و اندوه فضا را پر می کند. حتی اشقیاخوان هم آهسته گریه می کند. صدای ناله مردم با صدای شیپور در هم آمیخته می شود. سعیده حیاتی از اهالی خیابان درودیان است. می گوید از بنری که سر خیابان نصب بوده متوجه برگزاری ...
وداع ملت امام حسین(ع) با شهید محرمی|نکا پیکر مطهر شهید رضا شیخی را به آغوش کشید
ناجمردانه و مظلومانه در پلیس راه خاش- تفتان به دست تروریست ها به شهادت رسید. با یاد شهید و یتیمی و اینکه فرزندش در 5 ماهگی طعم بی پدری را می چشد و اینکه چه حکمتی پشت همه این نبودن هاست، به سپاه نکا محل تشییع شهید شیخی می رسم؛ همه آمده اند؛ از انبوه مردم قدرشناسی که برای وداع با شهید خود جمع شده اند تا مسؤولان نظام؛ و تابوتت در مقابل ماست . و چه آرام و با طمانینه حرکت می کرد؛ حتی ...
سال مرگ رضا شاه و کابوس های جزیره موریس
مایل به ذکر نام پدرش نبود چون خاطرات بد را در ذهن او تداعی می کرد. چندان که قبل تر هم نوشته ام اگر پدر و و پسر قدر نصیحت دکتر مصدق را می دانستند و به سلطنت بسنده می کردند، به قانون اساسی مشروطه وفادار بودند، به دنبال تمرکز قدرت در دست خود و تبدیل نخست وزیر به مجری مطیع اوامر و بله قربان گو نبودند شاید هیچ یک پایان پادشاهی خود را در حیات شان نمی دید و در کاخ خود چشم از جهان می بستند نه د ...
اولین شهید بنی هاشم/ درایت حضرت علی اکبر(ع) برای رسیدن به شهادت/ جوان امروز باید کدام الگو را از علی ...
) سزاوارتریم. به خدا سوگند فرزند ناپاک دامن را بر ما حکومتی نیست. آیا نمی بینید چگونه از پدرم حمایت و پاسداری می کنم؟ پدر من را از دلت بیار بیرون/حجت الاسلام سید حسن عاملی در این هنگام یکی از جنگجویان به نام طارق با پسر و برادرش به نبرد آمدند که هر سه کشته شدند. بکر بن غانم به جنگ حضرت علی اکبر (ع) آمد. حضرت، چنان ضربتی زد که زره او پاره شد و با ضربه ای دیگر او را به دو نیم کرد ...
نگاهی به زندگی پرچالش کودکان بهزیستی/ اینجا سقف آرزوها کوتاه است
پسر 14 ساله می افزاید: بعضی وقت ها در همین تراس بازی می کنیم و بعضی وقت ها هم به خیابان رفته و آنجا فوتبال بازی می کنیم. وی می گوید: بعضی از بچه ها پدر یا مادرشان می آیند دنبالشان و مدتی به مرخصی می روند اما بعضی ها هم همیشه همینجا هستند و مرخصی ندارند. این را می گوید و همه ساکت می مانیم. یکی یکی به چشم های بچه ها نگاه می کنم اما سخت است متوجه شوم در دلشان چه می گذرد. یعنی ...
شیراز میعادگاه عشاق حسین(ع)
است و نداشتنش هزار درد . به سمتش چرخیدم و پرسیدم فرزند را می گویی؟ گفت: بله اکنون 20 سال است که ازدواج کرده ام اما هنوز خداوند به ما فرزندی عطا نکرده و باید هر روز و هر شب طعنه و کنایه های اطرافیان را بشنوم؛ آمده ام تا از باب الحوائج بخواهم تا گره از کارم بگشاید. درست روبروی من و این بانوی پر حسرت، پدر و مادری ایستاده بودند که دختر حدوداً 14 ساله ای را بر روی ویلچر حمل می ...
مادر شهید بیگلو: فرزندم را هدیه شش ماهه امام حسین(ع) کردم
اما همیشه شاگرد اول بود همه در محل پسر مرا می شناختند. بچه شر یا اهل دعوا نبود. علاقه اش ورزش بود. هیچوقت ندیدم درس بخواند اما همیشه شاگرد اول بود. در کارهای جهادی کنارم بود. یادم می آید بعضی از دوستانش در مورد بسیجی ها حرف خوبی نزده بودند که علی اصغر گفته بود بسیجی یعنی کمک کردن به نیازمندان. شما بیایید بسیجی خوب باشید. . * آن شب که تیر به گلویش اصابت کرد راز این ...
شعر شب هشتم محرم
است لخته خونی که در دهان داری اشتباهی بگو کجا رفتی که چنین بد تو را نظر زده اند از کمر تا شدی چرا بابا؟؟ به گمانم که با تبر زده اند چه بلایی سر تو آمده است تار و پودت همه گسسته چرا؟ بی هوا سنگ خورده ای پسرم؟ دو سه دندان تو شکسته چرا؟ با مشقت پسر بزرگ کردم همه ی حاصل وجود منی ...
گریز دختر فراری از چنگ پسران شیطان صفت در مشهد
خانواده نیز از خواب بیدار شدند و با دیدن حال و روز دخترک، لیوانی پر از آب به دستش دادند و او را به آرامش دعوت کردند. دقایقی بعد زنگ تلفن پلیس 110 به صدا درآمد و صاحبخانه ماجرای دختری را بازگو کرد که در تاریکی شب به خانه اش پناه آورده بود. دختر نوجوان هنوز از ترس به خود می لرزید و با چشمانی نگران به اطرافش می نگریست که خودروی گشت انتظامی به محل رسید. او که دیگر ضربان قلبش با مشاهده پلیس ...
شهریارِ 3 ساله بابا حسن، هم غم رقیه حسین (ع) شد
...، آدم وقتی نمی داند چه اتفاقی قرار است بیفتد و انتظار می کشد، آدم وقتی خودش هم نمی داند از چه بابت ناراحت است و عصبانی این حالت انسان را فرسوده می کند، بلاتکلیفی سوهان روح است و حُرم گرمای هوای تابستان همیشه از من یک آدم بی حوصله ی بلاتکلیف می سازد. صبح است؛ اما هوا مثل ظهر تابستان حرارت دارد، از گوشه پیاده رو پا تند می کنم که از قائله عقب نمانم. در راه به آسمان شهر نگاه می کنم و ...
بی غیرتی شوهرم حد و حسابی ندارد/ درخواست های بیشرمانه مردمتاهل از همسرش و...
، منزلی در بهترین نقطه شهر اجاره کرد و همه اسباب و اثاثیه ام را یک جا خرید تا پدرم مجبور به تهیه جهیزیه نشود. من هم که از این ازدواج در پوست خودم نمی گنجیدم، سعی کردم زندگی عاشقانه ای را برایش فراهم کنم. خلاصه یک سال بعد از آغاز زندگی مشترکمان صاحب یک فرزند پسر شدم و تصور می کردم با تولد آراد، زندگی ما زیباتر خواهد شد اما نمی دانم چه حادثه ای رخ داد که این زندگی عاشقانه رنگ باخت و روابط من و ...
آخرین وضعیت نوجوانی که در زمین فوتبال به کام مرگ رفت
لازم را انجام داد. البته ما بارها برای مسابقات درخواست آمبولانس داشتیم اما گفته اند ما فقط دو سه آمبولانس داریم و نمی توانیم در اختیار بازی فوتبال بگذاریم. او درباره علت این حادثه گفت: اصل موضوع این است ما باید در این گرما، مسابقه را زیر نور برگزار کنیم اما متاسفانه مسئولان شهر همکاری نمی کنند. البته در حال حاضر تنها زمین هایی که نور دارند، در اختیار پالایش نفت است اما به هیچ وجه زمین ...
پسر جوان جان داد و جان بخشید
به شدت پایین آمده و جانش در خطر است. آنها همه تلاش شان را برای نجات پسر جوان انجام دادند؛ اما 3روز بعد او بر اثر کاهش سطح هوشیاری دچار مرگ مغزی شد. کادر درمان اعلام کردند احتمال بازگشت او به زندگی نزدیک به صفر است و بهترین کار اهدای اعضای بدن او به بیماران نیازمند است. 3روز در کما از روزی که این حادثه برای امیرمحمد اتفاق افتاد، پدر و مادر و تنها برادرش با نگرانی وضعیت او را دنبال ...
آغاز رقابت های جهانی والیبال نوجوانان از 11 مرداد
تهران (پانا) - هجدهمین دوره مسابقات والیبال قهرمانی نوجوانان پسر جهان از 11 تا 20 مرداد به میزبانی آرژانتین در شهر سان خوآن برگزار می شود. به گزارش روابط عمومی فدراسیون والیبال، تیم ملی والیبال نوجوانان ایران که برای حضور در این رقابت ها آماده می شود، ساعت 18 روز یکشنبه یکم مرداد به وقت تهران از فرودگاه امام خمینی(ره) راهی دبی شد و پس از حدود سه ساعت پرواز به فرودگاه امارات رسید تا پس ...
قاتل دختر جوان به محل جنایت برگشت | قتل باورنکردنی دختر ایرانی به دست معشوقش
خفگی به قتل رسیده بود. بررسی ها حکایت از این داشت که دختر جوان در اتاقک طبقه دوم که نزدیک به پشت بام بود زندگی می کرد و پدرش در طبقه اول. پدر این دختر اگرچه زمان جنایت در خانه نبود اما به پسر جوانی که مهمان دخترش بود مشکوک بود. وی گفت: دخترم به تازگی با پسر جوانی به نام سامان آشنا شده و روز حادثه وی مهمان خانه دخترم بوده است. در حالیکه کارآگاهان جنایی سرگرم تحقیق در محل حادثه بودند، سامان ...
آقا خطیر ماهی مرده را چه سود !
پنجمی وششمی ببندد . چنین نشانه ها در پس بی خیالی ها وفرصت سوزی ها باعث تسلیت به استقلال است ! اقای خطیرکار شما حکایت آ ن بنایی است که از پسرش پرسید: ...پسرم بزرگ شدی می خواهی چکاره بشی؟ پسره برگشت به پدرش گفت می خواهم مثل تو بنا بشم ...پدر در جوابش گفت وای بر تو ای پسر،من می خواستم مهندس ساختمان شوم بنا شدم توکه می خوای بنا بشی دیگه چی میشی ! حالا هم اگر با حضورحضرتعالی سقف ...
بیوگرافی مریم مومن بازیگر سینما و تلویزیون
. نخستین بار درسال 1396 بعد از تست وارد گروه بازیگر یک سریال تاریخی شد، این سریال با نام بانوی عمارت در پاییز 97 از شبکه سه پخش شد که بازی در نقش فخر الزمان برعهده خانوم مومن می باشد خانوم مومن یک برادر بنام امیررضا داشت که متاسفانه در 17 سالگی بنام به علت گفته نشده فوت کرده است. مریم مومن (Maryam Momen) بعنوان تنها فرزند خانواده در شهر مشگین شهر اردبیل در محله قروه ...
عاشورا؛روایتی از حماسه و شهادت
(س)تمام شد .اما نقطه شروع حماسه عاشورا تازه با شهادت امام حسین(ع)شروع شد و ماموریت زینب (س) از این لحظه برای روشنگری و جاودانگی قیام عاشورا آغاز گشت.و اگر نبود ایمان و صبر زینب (س)، او در این مسیر ناکام می ماند.وصف حادثه ظهر عاشورا بسیار سنگین تر از مطالبی است که ایراد شد. امید است بتوانیم با مطالعه و تفکر درباره فلسفه این روز عظیم درس های فراوانی از این حادثه تاریخی بیاموزیم.درود خدا بر روان پاک شهدای کربلا و ارباب بی کفن. نجمه کریمیان ...
صدور حکم اعدام راننده جوان به دلیل تعرض
به گزارش گروه اجتماعی ایسکانیوز ، 20 شهریور ماه سال 1402 دختر 22 ساله ای به نام سارا به پلیس آگاهی رفت و از پسری که وی را بیهوش کرده و آزار داده بود، شکایت کرد. دختر جوان در تشریح شکایتش توضیح داد که چطور به تله شیطانی پسری BMW سوار افتاده است. دستگیری زن جوان 2 سال بعد از مرگ مرموز شوهرش | شکایت پدر و مادر پسر از عروس؛ او با یک مرد غریبه ارتباط داشت! وی گفت: از محل کارم به ...
مردی که به بهانه ی خواستگاری، طعمه هایش را شکار می کرد با زرنگی مادر دختر به دام افتاد
هفته از آمدن پدر رضا به آموزشگاه گذشته بود که سمیرا ماجرای آشنایی اش با رضا را برای والدینش مطرح کرده ،می گوید رضا قصد دارد از وی خواستگاری کند. چند روز بعد رضا به بهانه ی آشنایی خانواده ها به اتفاق پدرش به خانه سمیرا آمده، پس از این جلسه قرار می شود؛ پس از مدتی پدر سمیرا متوجه می شود، در همین حین مادر سمیرا نیز متوجه ،همین امر سبب می شود تا خانواده سمیرا با رضا تماس گرفته و از وی بخواهند ...
این عزاداران از همه عزیزتر بودند
... سیاهپوشان یکی از مراکز شبه خانواده کشور هرکس هدیه و بسته ای را برای بچه ها می برد، به مسؤولان مرکز می گفت: سلام ما را به بچه ها برسون بی زحمت! / میشه از طرف ما یک ماچ محکم از صورتشان بگیری؟ / میشه بهشون بگین خیلی دعام کنن؟ / از طرف محکم بغلشون می کنی؟ / میشه بپرسی چی دوست دارن دفعه بعد همون را براشون بیارم؟ و... خلاصه کم نبود از این جمله ها که حتی مرورشان هم حال اهالی را خوش می ...