هیئتی که میزبان مراسم عقد جوانان محل می شود | قرار ما، تپه لاله های کوهسار
سایر منابع:
سایر خبرها
اسیر که شدیم اکبر صیادبورانی گفت لعنت بر آن سق سیاهت!
؟ چرا این ها افرادی مثل اسکندری را زیر پا له می کنند. او از جنس دیگری بود. خلبان ها یکی از یکی بهتر بودند؛ همه از جنس محمود اسکندری. جنس خلبان فرق می کند. البته ما را زود زدند و افتادیم. ولی بچه ها شب ها در یک اتاق جمع می شدند با هم املت درست می کردند و با هم شوخی می کردند و به هم فحش می دادند. صبح دوتاشان برنمی گشتند. محفل عشق به چه می گویند اگر این محفل عشق نیست؟ بزم عشق بود. این خلبان ها دور هم ...
سلمونی ها، خبررسانان شفاهی قدیم
سلمونی باید جداگانه میهمانان را دعوت می کرد. این پژوهشگر افزود: از یکی دو شب مانده به مراسم یا عروسی، تمهیدات میهمانی اقوام شروع می شد و برای انجام بخشی از امور تصمیم گیری می کردند سلمانی ها در همه این برنامه ها از ابتدا تا انتها حضور داشتند و در همه لحظاتی که تشخیص می دادند، برای مهمانان ویژه اسپند دود می کردند و هر پولی که میهمانان در سینی اسپند سلمونی می انداختند؛ به مثابه حق الزحمه ...
قاتل مأمور پلیس بخشیده شد ؛ با خودرویش دو مامور را زیر گرفته بود! | والدین شهید برای قاتل شرط گذاشتند
تجربه زندگی در زندان را تجربه کنم چون دوری از خانواده خیلی برایم سخت است. وی درباره شب حادثه گفت: من بچه تهران نیستم و اهل یکی از شهرهای شمالی کشورم. آن شب از شمال به تهران مسافر سوار کرده بودم. 3 مسافر سوار ماشینم شدند و در شرق تهران آنها را پیاده کردم. وقتی پیاده شدند چون چند شبی بود که درست نخوابیده بودم حشیش و شیشه کشیدم تا خوابم بپرد و بعد راهی شمال شوم اما 2 گشت موتورسوار به من مشکوک ...
یادداشت رسیده | شهرت و گمنامی در سیره علما و شهدا
. می گفت: مادر برایم لباس معمولی بخر. در مدرسه بعضی از بچه های یتیم هستند، خیلی ها فقیرند، دلم نمی آید من لباس نو بپوشم و آنان نداشته باشند. در احوالات فرمانده رشید حزب الله لبنان، شهید عماد مغنیه نقل است که: بعد از جنگ سی و سه روزه آمده بود ایران، همراه سیدحسن نصرالله. خانه رئیس وقت مجلس آقای حداد عادل با تعدادی از سیاسیون ایران دیدار کردند. همه فقط سیدحسن نصرالله را می شناختند ...
تفالی که به شهادت ختم شد / خونی که برف های بلندای قامیش را قرمز کرد
و رفت تا رسید پای منبر و بدون توقف در حالت قدم رو از پله های منبر رفت بالا! همه حاضران زدند زیر خنده. ذوق مداحی اکبر هم عالمی داشت، همیشه دفترچه شعرهای نوحه همراهش بود، هر فرصتی گیر می آورد، بچه ها را دور خودش جمع می کرد و نوحه می خواند این نوحه آهنگران را در اوایل جنگ به خاطر آهنگ دلنشینش چندین بار برایمان خواند: ای شهیدان به خون غلطان خوزستان درود / لاله های سرخ پرپر گشته ایران درود ...
ما برای عرض تسلیت آمده ایم
بزرگی که در آن خاک ریخته بودند، منبر روشن کردن شمع ها بود. خادم حسینیه با پذیرایی و خوش آمدگویی همه را بدرقه کرد. بعد از آنجا با گذر از خانه شخصی حاج آقا توتونچی، پایگاه بسیج دانش آموزی، مسجد رأس الرضا، سقاخانه واقع در کوچه سقاخانه، خانه شخصی گمنام نزدیک حمام تخریب شده صفوی ششمین شمع های خود را روشن کردیم. هفتمین منبر، حیاط خانه ای بود که در آن دیگ های بزرگ سمنو می جوشید. در ...
رشادت ننه غلام در برابر منافقین مسلح | آداب رقابت دوگانه حاج محمد و پسران
همشهری آنلاین -عطیه اکبری : از حاج محمد فاتحی پدر خانواده و مرد ساده زیست، مهربان و خیرخواهی هایش برای اهالی محله در عین نداری بگویی یا از ننه غلام مادر خانواده و جسارت مثال زدنی اش وقتی در غائله تیر سال 1364 محله 13 آبان جسورانه و بدون واهمه از حمله منافقان چادر به کمر بسته بود و با چوبی در دست تکبیرگویان به منافقان حمله می کرد. از غلامرضا ی نجیب و دوست داشتنی فاتحی بگویی که همه اهل محل به سرش ...
معجزه هایی که از روضه خانگی در زندگی تان می بینید/ توصیه آیت الله قاضی درباره گشایش امور با برپایی روضه ...
به گزاش قدس آنلاین، این همه هیئت بزرگ با بهترین مداحان و سخنرانان. فضای خانه ما که مناسب نیست. اصلا کسی می آید! واقعا لازم است ما هم هیئت بگیریم؟ شاید شما هم هربار که فکر روضه خانگی به سرتان افتاده، این همه دلیل پشت سر هم برایتان ردیف شده و دست آخر هم منصرف شده اید. اما به قول شما و این بهانه ها، واقعا چه لزومی دارد بین این همه هیئت شناخته شده که در هر محله ای جاخوش کرده. میان مراسم مسجد و حسینیه ...
محله اسلامی را تمرین کردیم
در نماز های جماعت مان را به حدی بالا برده ایم که واقعاً در تصور اولیه مان نبود و این ها همه اش برنامه می خواست. الان اگر به نماز مغرب همین مسجد بروید نگاه کنید، کمتر از 40-30 نفر نیست، البته که مطلوب ما نیست، اما خدا را شکر توانستیم مسجد محل را تا حدی از آن خاموشی و رکود بیرون بیاوریم. از چه ظرفیت هایی استفاده کردید؟ ظرفیت اول ما جوان های محله بودند که در گام اول آن ها را ...
مساجدی داریم که روضه اهل بیت (ع) نمی خوانند!
نتوانند جلسات عارفانه را به جریان فرهنگی قوی تبدیل کنند؟ فلانی به فرهنگ جامعه از نظر بی بند و باری غر می زند، ولی دعای کمیل مسجد محله اش رونق ندارد. تو اصلاً نفهمیدی جامعه انسانی باید چطور حرکت کند. حجت الاسلام پناهیان با بیان اینکه مساجد را در حدِّ نمازخانه ای تبدیل کردند، که همان کسانی که خانه حضرت زهرا (س) را آتش زدند می خواستند، تصریح کرد: در فرهنگ ما مسجد یعنی محل نماز. نماز یعنی ...
به مناسبت 96 سالگی ژاله علو؛ عاشقانه در رادیو کار می کنم
ژاله علو سال 1306 در محله سنگلج در خانواده ایی فرهنگی بزرگ شد و از دانشسرای مقدماتی وارد رادیو شد. ژاله علو اولین حضورش را در رادیو با اعلام برنامه ها آغاز و بعدها در این خانه ماندنی شد. فضای صمیمیانه رادیو او را همچون دیگر همکارانش پا گیر کرد تا اینکه در سال 58 از رادیو بازنشسته شد. به گزارش روابط عمومی رسانه ملی، سال 27 به طور جدی تری کار خود را در رادیو ادامه داد. اولین نمایش ...
دختر 7 ساله برای شستن دستش از اتاق بیرون رفت و برنگشت/ جسدش در گودال پیدا شد
بچه ام را به همه جا ارسال کردیم و از پلیس آگاهی هم آمدند و دوربین های اطراف را بازبینی کردند اما بازهم از دخترم ردی به دست نیامد. ما محله را می گشتیم و چند نفری هم به ما آدرس اشتباه دادند و گفتند نادیا را در فلان محل یا منطقه دیده اند. ما هم به چند گروه تقسیم شده بودیم و هر کدام به یک قسمت می رفتیم اما بازهم از نادیا خبری به دست نیامد. روز بعد سه شنبه ساعت حدود سه بعد از ظهر بود و ...
من و عباس بابایی ؛ جذاب و دلچسب از جنگ هوایی
و فلان جا را زدند. خیلی ناراحت شد. گفت: با بونانزا خطرناک است بریم. حسن جان؛ باید با اتوبوس بریم. گفتم: باشه. بونانزا همان جا پارک بود. رهایش کردیم. عباس لباس پرواز تنش بود. رفتیم دیسپیچ مهرآباد، به بچه های دیسپیچ که همه رفقایم بودند و دائم تلفنی با هم هماهنگ بودیم _ گفتم: بچه ها! کی پیراهن شخصی داره؟ یکی گفت: من دارم. گفتم: بده به من ببینم. گرفتم دادم به عباس. گفتم: بپوش ببین اندازه ته. پوشید. خوب بود. هرکاری کردیم، رفیقم پولش را بگیرد، نگرفت و قبول نکرد. انتهای پیام/ 121 ...
لزوم ورود دستگاه قضا در موضوع قطعی آب بوستان چیتگر و خشکی درختان
...: خوشبختانه برنامه خوبی در ایام محرم از سوی شهرداری ساخته و در تلویزیون پخش شد که قابل تقدیر است. وی افزود: در خصوص گزارشی که در مورد تقاطع میدان امام حسین (ع) و خیابان انقلاب ارائه دادم نسبت به جمع آوری معتادان اقدام شد اما شب گذشته دیدم که چندبرابر آن شب، افرادی در محل استقرار داشتند. نادعلی افزود: از رئیس پلیس تهران دعوت کنیم که به شورا دعوت شود و این موضوع را مفصل بررسی ...
پوتینی با عطر شب های بیروت
کرده روی جوهر. رحیم پیر شده است. فکر می کنم 30 سال پیش که به مادرش گلین خانوم گفت برود هویج بخرد رفته که رفته. افتاد دنبال آقا مهدی. حالا همه موهاش سفید شده. توی این 30 سال یک بار هم پایش را به توپ لامصب نزده. حالا اگر برگردد شهر. حالا اگر بیاید ببیند چشم مادرش آب مروارید آورده و هیچ کس نیست او را ببرد دکتر. حالا اگر بیاید و ببیند. بچه های محل اش، سیگار(!) دست به دست می کنند، حالا اگر بیاید ...
اینجا همه عاشق جانبازانند | ماجرای بامزه آموزش و تمرین مداحان تازه کار
مدام یک پایمان اینجا و یک پایمان جبهه بود، تصمیم گرفتیم هیئتی در محله مان تأسیس کنیم، هیئتی که همه کاره اش خودمان باشیم. واقعیت این بود که دوست داشتیم یک مرکز ثابت مذهبی داشته باشیم که نه فقط در ایام محرم، بلکه در تمام ایام سال به صورت هفتگی و با برنامه های مفید فرهنگی و مذهبی، محل تجمع مان باشد. با اینکه همه ما جوان بودیم و می گویند بسیاری از جوانان فقط دنبال شور مجالس عزاداری هستند ...
عکاسی که دستش را در انقلاب جا گذاشت
خبرگزاری فارس- مریم آقانوری؛ حسین پسراسماعیل خان ایوبی، بچه محل امام رضا(ع)، گویا از همان بچگی درِخانه بازی و مهمان نوازی را از امامش آموخته و حالا از کله صبح تا الله اکبر مغرب، درِ حیاطِ خانه اش باز است. تا هر که آمد، حسین آقا از همانجا روی تختش، گوشه اتاق پذیرایی، بفرمایید بگوید و حاج خانم به استقبالش برود. اما صفای وجود اهالی این خانه یک چیز دیگر است، آدم ها را مسخ می کند و به سمت خود می کشد؛ مثل خانه پدربزرگ مادربزرگ ها. مردی که با هر شات دوربی ...
ماجراهای یک حسینیه بی رئیس و سه دهه ارادت
همشهری آنلاین- رضا افراسیابی : پیدا کردن هیئت محبان قرآن و عترت محله خانی آبادنو شمالی کار سختی نیست. کافی است راهی محله خانی آبادنو شمالی شوید و از اهالی نشانی را بپرسید تا خیلی زود نام حسینیه شهدای گمنام که روی تابلو ورودی نقش بسته را پیش روی تان ببینید. علاوه براین سجاد زبرجدی ، نخستین شهید مدافع حرم منطقه، هم از بچه های همین هیئت بوده است. همه اینها بهانه ای شد تا در یکی از شب های ماه محرم به ...
روایت احداث جاده ای که عملیات فتح المبین را به مقصد پیروزی رساند
به گزارش حوزه فرهنگ و هنر خبرگزاری تقریب ، سیصد و چهل و هشتمین برنامه شب خاطره حوزه هنری که عصر روز پنجشنبه 12 مرداد 1402 برگزار شد، به روایت خاطرات رزمندگان جهاد سازندگی و همچنین معرفی کتاب (چوکان حمینی) از تولیدات حوزه هنری سیستان و بلوچستان اختصاص داشت. نخستین روایتگر این برنامه هدایت الله نواب بود که در سال های دفاع مقدس برابر ارتش بعثی عراق به عنوان جهادگر حضور داشت و با بیل های ...
کار خارق العاده دبیر فیزیک و حکایت عجیب دوازده سال تنهایی
سر کلاس چرت می زند دعوایش نکنید. حسین شب تا صبح در کوره آجرپزی کار می کند. عشق و علاقه من به درس فیزیک به خاطر همان معلم دوست داشتنی ام در سال های دهه 20 بود. آنقدر به من انرژی می داد که همیشه می خواستم من هم مثل او شوم. مثل او با شاگردانم مهربان باشم و از همه مهم تر فیزیک بخوانم و درس بدهم. این آرزو برآورده شد و بعد از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان به تهران آمدم. وارد دانش سرای عالی شدم و لیسانس ...
دستگاه امام حسین ( ع) سمفونی عشق و حماسه
دستگاه هرگوشه ای می تواند ضمن اتصال خود به دستگاه یک هویت مستقل نیز برای خود داشته باشد. این مثال که برای آشنایی بهتر و بیشتر با مفهوم دستگاه زده شد برای تقریب به ذهن بود اگر نه معنا و مفهوم دستگاه برای تشکیلات عزاداری امام حسین (ع) به لحاظ محتوا و معنا بسی عمیق تر و به لحاظ گستردگی در سطح بسی وسیع تر است. ضمن این که همه دستگاه های موسیقی اصیل ایرانی در کلیت خود یک دستگاه برای تجلی و تبلور ...
درباره قلعه اشرف آباد و برق اشرفی هایش | از نحوه محاسبه بدهی با چوب خط تا رسم عجیب قاشق انداز
هزینه ای پرداخت نمی کردند. چون فصل برداشت، هر کشاورز هزینه حمامش را به عنوان سهم حمامی داده بود. حمام دار کل سال را با همان گندمی می گذارند که از رعیت گرفته بود. برای سلمانی هم همین طور؛ فصل برداشت برایش گندم می آوردند و کل سال را بدون اینکه پولی دریافت کند تمام مردهای خانواده را اصلاح می کرد. حاج عباس در حالی که خنده همه صورتش را گرفته است می گوید: اهالی روستا تازه مدرن شده بودند. چند ...
یک عاشقانه ساده در دانشکده شریعتی
نزدیک نظاره گر این مراسم ازدواج می شویم. قصه های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید در یک روز پاییزی حدود ساعت 11 ظهر به دانشکده شریعتی می رویم. انگار خبر این ازدواج آسان را همه دانشجویان شنیده و خودشان را به مراسم رسانده اند. بعد از بالارفتن از پله هایی که از میان درختان سر به فلک کشیده می گذرد، به مزار شهیدان گمنام نزدیک می شویم. همهمه ای در میان دانشجویان برپاست. نخستین نکته ...
خانه هایی که وقف سیدالشهدا(ع) می شوند
، امیدوارم این خدمت کم مورد قبول سیدالشهدا(ع) قرار بگیرد، از ساعت 9 شب شروع به پخت غذا کردیم و تا صبح این کار ادامه داشت که غذای طبخ شده را بین حسینیه ها تقسیم کردیم و بخشی هم به مردمی که اینجا آمده بودند دادیم، امسال غذای نذری به اندازه ای بود که فقط در کوی شهید مدرس توزیع شد، امیدواریم بتوانیم در سال های آینده در محلات دیگر نیز این نذر را به دست عاشقان امام حسین(ع) برسانیم. دلم نمی آید ...
روضه ام؛ میراث پدری است
می آیند. سال های اول زندگی در مشهد را در محله های اطراف حرم می گذرانند و چند سال بعد به خیابان شهید صیاد شیرازی نقل مکان می کنند. او از گذشته های دور برایمان نقل می کند: زمانی که به این محله آمدیم، اینجا هنوز خیلی آباد نبود. مسجدی در این اطراف وجود نداشت و اهالی محله برای نماز جماعت یا برگزاری مراسم به منزل پدرم می آمدند. پدرم در طول سال در همه شهادت های ائمه(ع) بساط روضه را برپا می کردند و ...
تلخ و شیرین یک قرن
در رادیو بود، به دانش آموز نوجوان خود پیشنهاد کرد که گویندگی در رادیو را بیازماید. ژاله علو اولین حضورش را در رادیو با اعلام برنامه ها آغاز کرد و بعدها در این خانه ماندنی شد. فضای صمیمانه رادیو او را نیز همچون دیگر همکارانش پاگیر کرد. در دوره شکوه خیابان لاله زار که چراغ تئاترها و سینماهایش پرفروغ بود، ژاله علو اولین تجربه های جدی خود را در حوزه تئاتر در تئاتر فردوسی به انجام رساند. گرچه ...
عارف گمنامی که لب تشنه ذبیح الله شد!
...، چهار پنج یگان باید وارد عمل می شدند. سخت ترین بخش عملیات را به تیپ زینبیون واگذار کردند. در واقع ثقل این عملیات بر عهده بچه های زینبیون گذاشته شد، چون رزمندگان شجاعی داشت که شجاعتشان را از دستگاه امام حسین (علیه السلام)گرفته بودند. قرار بر این بود عملیات ساعت 9 شب انجام شود. عمده عملیات های ما شب صورت می گرفت، به درخواست شهید حاج اکبر نظری که سابقه جنگیدن در روز را برای غافلگیری دشمن داشت ما ...
مرور برگی از دفتر خاطرات معلم اصفهانی در هنرستان صنایع دستی شهید محسن غرضی
رنگارنگ در گوشه ی حیاط مدرسه جمع شده بود، باد پاییزی در بینشان می چرخید و زیبایی آن ها را در حیاط پخش می کرد. با هیجان و شور همیشگی وارد کارگاه شدم، کارگاه طبقه ی دوم مدرسه بود، دیوار روبروی در، مدور و چند پنجره ی بزرگ داشت، شاخ و برگ درختان کاج که تا پشت شیشه ها رسیده بود، پنجره ها را به تابلو های زیبایی مبدل کرده بود. فضای کارگاه روشن و دلپذیر بود، میز ها با فواصل معین ...
مرد ایرانی که 26 زن، 135 بچه و 200 نوه و نتیجه داشت | عیالوار ترین مرد تاریخ ایران را بشناسید | خانواده ...
بیاورد و با همه اعضا خانواده اش دور هم بنشینند. سال ها پیش وقتی حاجعلی به خاطر تعداد زیاد زنان و فرزندانش سوژه روزنامه ها و مجله ها شد؛ درباره زندگی اش به خبرنگارها گفت: من در چند نوبت با خانواده ام شام و ناهار می خورم. اول با یکی از همسرانم و فرزندانمان و بعد هم به نوبت با بقیه غذا می خورم. به همین خاطر پرخور شده ام! حق پناه بزرگ مرد دست و دلبازی بود و به خاطر کار و تلاش زیادی ...
شاعر نابینایی که معلمی محبوب شد
همشهری آنلاین - رابعه تیموری : کلاس دوم راهنمایی بود که در انشایی رنج های دنیای تاریک زندگی اش را نوشت و به معلمش داد. معلم از او خواست انشا را در مقابل همکلاسی های بینایش بخواند. بعد از پایان انشا، با همان چشمان بیرنگش هم می توانست حس دلسوزی را در نگاه همشاگردی هایش ببیند. دقایقی بعد مدیر او را به دفتر مدرسه خواند و با عصبانیت انشا را پاره کرد: می خواستی ترحم بچه ها را جلب کنی؟ می خواستی بگویند ...