سایر منابع:
سایر خبرها
اسیر که شدیم اکبر صیادبورانی گفت لعنت بر آن سق سیاهت!
خانم گفتم خانم عشقی پور چرا در طرح تخلیه پایین بیرون نرفتید که حالا بچه هایتان این مناظر را ببینید؟ شوهرش را بهرام صدا می کرد. گفت بهرام به من گفت می روم ماموریت و برمی گردم و شما را می برم تهران. به همین دلیل الان هم منتظریم برگردد و برویم. همان موقع بود که شماره هواپیما مشخص شد و فهمیدیم خلبانش، عشقی پور است. * یک روایت وجود دارد که خانم عشقی پور صحنه را دیده و دست بچه اش را آن قدر ...
شهید بابایی پرورش یافته مکتب عاشورا بود
در شرایط مختلف، نظم و انضباط و انقلابی بودن از دیگر خصلت های شهید بابایی بود که باید سرمشق همه ما در نیروهای مسلح باشد . وی در واکنش به اهانت به قرآن کریم در کشورهای سوئد و دانمارک خاطرنشان کرد: قرآن سوزی و حرکت های ذلیلانه اینچنینی از سمت دشمنان روشن کرد که ما از قرآن آموختیم که چگونه جهاد کنیم و خانه پوشالی و عنکبوتی شما را در هم بکوبیم. همین قرآن بود که به ما درس داد که مال خود نباشیم و برای مردم خود و آسایش آن ها شبانه روز بکوشیم . ...
خلبان بابایی، شهیدی که نفس خود را قربانی کرد + فیلم
عملیات جنگی در جنگ تحمیلی، عنوان دار یکی از بهترین و موثرترین افراد نیروی هوایی ایران شد. تولد و تحصیلات عباس بابایی عباس بابایی (Abbas Babaei) در 14 آذر 1329 شمسی در شهر قزوین چشم به جهان گشود. در دبستان دهخدا دوران ابتدایی تحصیلات اش را گذراند. سپس به دبیرستان نظام وفا رفت تا تحصیلات خود را تکمیل کند. پس از اخذ دیپلم در سال 1348 به اصرار اطرافیان اش به رشته پزشکی رفت. اما خیلی ...
امروز یکشنبه پانزدهم مردادماه 1402مصادف با شهادت شهید عباس بابایی است
اتاق می شد. آمریکایی ها، در ظاهر، هدف از این برنامه را پیشرفت دانشجویان در روند فراگیری زبان انگلیسی عنوان می کردند، اما واقعیت چیز دیگری بود. چون عباس در همان شرایط تمام واجبات دینی خود را انجام می داد، از بی بند و باری موجود در جامعه آمریکا بیزار بود. با ورود هواپیماهای پیشرفته اف – 14 به نیروی هوایی، شهید بابایی که جزء خلبان های تیزهوش و ماهر در پرواز با هواپیمای شکاری اف – 5 بود، به ...
سرانجام عشق تیمساری که کارگری می کرد
دانستیم او کیست؟ لباس بسیجی بر تن داشت، برای ما حمام ساخت، مدرسه ساخت، غسال خانه ساخت و هرکس که گرفتاری داشت پیش او می رفت، او یاور بیچاره ها بود، هر وقت پیدایش می شد، همه با شادی می گفتند: اوس عباس آمد. چند وقتی پیدایش نشد، گویا رفته بود تهران، روزی آمدم اصفهان، عکس هایش را روی دیوار دیدم، مثل دیوانه ها هر که را می دیدم می گفتم: او دوست من بود، ولی کسی حرف مرا باور نمی کرد، به بچه های نیروی هوایی هم ...
هر چیزی ممکن است
می کنین چون چیزی به من نمی گین حالی ام نمی شه، کورم؟ پسر دسته گلم هر روز جلوی چشام داره آب می ره، مگه از سنگم؟ بعدِ بابای خدابیامرزتون، با چنگ و دندون شماهارو به اینجا رسوندم. فکر می کنین من دلم خوشه که می خوام، خونه یادگاری باباتون رو زیر قیمت بفروشم. نه دختر من، نه عزیز من، ولی این رو بدون، خونه که خوبه، لازم باشه کلیه هم می فروشم که خار به پای بچه هام نره. از جا بلند می شود و دوباره به سمت در ...
قتل وسط مراسم آشتی کنان | جنایت در مغازه ای که سال پیش هم در آن یک نفر کشته شده بود
عطاری رفتند و هنوز لحظاتی بیشتر نگذشته بود که صدای فریاد سجاد (عطار) بلند شد و او روی دست همان افراد به کنار خیابان منتقل شد، درحالی که خونش روی زمین می ریخت. در ادامه حتما بخوانید دستگیری متهم قتل پسر جوان در تهران | متهم عضو گروه یاکوزا شده بود با وجود انتقال مصدوم به بیمارستان، جانش را از دست داد و در ادامه با دستور مقام قضایی، عباس به عنوان متهم اصلی پرونده به همراه دو ...
سروش صحت سریع کات می داد و می گفت: عزیزم رشید نشو!
اصفهانی حرف می زدم و برای آن که نقش عموجلال را فراموش نکنم با بقیه هم اصفهانی حرف می زدم. سروش صحت چقدر دست شما را در اجرای طنز و کمدی باز می گذاشت؟ در این سریال نقشی را به نام عموجلال بازی می کردم ولی در یکی از سکانس ها که از این شخصیت فاصله گرفتم و به شخصیت رشید نزدیک شدم، سریع آقای صحت کات داد و گفتند عزیزم اینجا شخصیت که شما بازی می کنید عموجلال است. من می دانم که پتانسیلی قوی ...
راوی وفادار انقلاب
.... راه افتادم و رفتم. در خانه اش که رسیدم، زنگ زدم. گفت: کیه؟ یک کلمه گفتم: محمود گلابدره ای. گفت چی می خوای؟ گفتم چیزی نمی خواهم سوال دارم. رمانت را بار ها خوانده ام و فیلمش را هم خیلی دیده ام. قهرمانی در رمان است که سرخپوست است. یک دیالوگ هم ندارد و راه نجات را هم او به من نشان داده است. چطور چنین آدمی را ساخته ای؟ گفت بیا تو. در را باز کرد. گفت چطور اینجا آمده ای؟ گفتم پای پیاده. گفت مگر می ...
نماز در اتاق ژنرال آمریکایی+فیلم
شهید بابایی خاطره این نماز را اینگونه تعریف کرده بود: به ساعتم نگاه کردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و می توانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را می خوانم. ان شاءالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشه ای از اتاق رفتم و روزنامه ای را که همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز شدم. در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه می دهم، هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد. ...
عباس بابایی به روایت دوستان و همرزمان/کتابشناسی خلبان تامکت
ضمن فرماندهی پایگاه هوایی اصفهان، دست از خلبانی و پرواز نکشید و در بیشتر عملیات های برون مرزی شرکت داشت و با بیش از سه هزار پرواز، کارنامه درخشانی برای خود و میهنش به جا گذاشت. عباس بابایی پس از 60 مأموریت جنگی موفق، در صبح روز 15 مرداد سال 1366، مصادف با روز عید قربان، همراه با سرهنگ علی محمد نادری به منظور شناسایی منطقه و تعیین راه کار صحیح اجرای عملیات، با یک فروند هواپیمای اف –5 از ...
بوسه پدر شهید عباس بابایی بر پای پسرش
، حجاب را خیلی زیاد رعایت کن. یک کاربر با اشاره به دیدار شهید بابایی با امام خمینی (ره) نوشت: اومد خدمت امام و از جنگ مرخصی خواست پرسیدن چرا؟ گفت: دهه اول محرم می رم هیئت های جنوب شهر برای شستن استکان ها اون جا کسی منو نمی شناسه. امام فرمودن به یک شرط اجازه می دم که چند تا استکان هم به نیت من بشوری. کاربر دیگری هم نوشت: از شهید عباس بابایی پرسیدند: عباس جان چه خبر چه کار می کنی ...
شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی از تولد تا شهادت + عکس
. خلبان پرواز، سرهنگ علی محمد نادری بود و در کابین عقب، تیمسار بابایی قرار داشت، اما کسی از این پرواز اطلاعی نداشت. جنگنده با عبور از مرز هوایی دشمن وارد آسمان عراق شد و پس از انجام عملیات، از سمت آسمان سردشت به سمت تبریز در حرکت بود. در آن مقطع از جنگ، تعداد سورتی پرواز ها آنقدر زیاد و سرعت نشست و برخواست نیز آنقدر بالا بود که پدافند را به اشتباه می انداخت و تحریم ها نیز سبب شده بود تا ...
فرمانده ای که عاشق مردم و فدایی امنیت کشورش بود
بعد از چند دقیقه، گوشی بوق اشغال زد دوباره تماس گرفتم و به دوست پدرم گفتم که می خواهم با پدرم صحبت کنم که گفت پدرت نیست ماموریت است. به وی گفتم شما گفتید الان هست که مادربزرگم شک کرد و با دوست پدرم صحبت کرد و متوجه شد که اتفاقی برای پدرم افتاده است. دایی ام به طبقه بالایی خانه مادربزرگم رفت و گوشی را برداشت و متوجه شده بود که پدرم به شهادت رسیده است. لباس مشکی پوشید و پایین آمد. من نز ...
عباس نعمتی مدیر دفتر ارزیابی عملکرد، بازرسی و پاسخ گویی به شکایات شد
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نهاد کتابخانه های عمومی کشور، متن حکم مهدی رمضانی دبیرکل نهاد به این شرح است: برادر ارجمند جناب آقای عباس نعمتی سلام علیکم نظر به حُسن سابقه و مراتب تعهد و تخصص جناب عالی و با توجه به آشنایی شایسته تان با مجموعه نهاد کتابخانه های عمومی کشور، شما را، به مدت دو سال، به سمت مدیر دفتر ارزیابی عملکرد، بازرسی و پاسخ گویی به شکایات منصوب می ...
این خلبان را می شناسید؟
همیشه جاوید ایران به خوبی انجام دهد. امروز گرچه زمان زیادی از پایان جنگ گذشته، اما به جرأت می توان گفت هنوز گوشه کوچکی از رشادت ها و دلاوری های این قهرمانان که خود می تواند درسی برای آیندگان و نسل امروز باشد به درستی در پیشگاه ملت ایران مطرح نشده است. از این رو بر خود تکلیف دیدم که در این راستا گوشه کوچکی از زندگی نامه و رشادت های این دلاور مرد ایران زمین، شهید سرلشکر خلبان عباس ...
تیپ عجیب مریم مومن همه رو محو خودش کرد | خانم با این مانتو گل و بوته ای شده عین دخترای 14 ساله
اینکه اول دبیرستان بودم و به خانواده ام از علاقه ام گفتم و برای من شرط گذاشتند که باید مهندسی پزشکی قبول بشوم.من مهندسی پزشکی اصفهان قبول شدم اما نرفتم و پنهانی با خاله ام برای دوره گذراندن و تست بازیگری می رفتم تا اینکه از طریق یکی از دوستان خوبم به بازی در سریال بانوی عمارت دعوت شدم. ازدواج مریم مومن مریم مومن هنوز بصورت رسمی ازدواج نکرده اما خودش تایید کرده است در یک رابطه ...
درباره شهید عباس بابایی، که در 15 مرداد 1366 به شهادت رسید | پرواز تا بی نهایت
ایثارگران و جانبازان و خانواده عباس بابایی استفاده شد. صدیقه حکمت، همسر عباس بابایی نیز با دیدن فیلم دل شکسته تحت تأثیر بازی شهاب حسینی قرار گرفت و وی را برای ایفای نقش همسرش در سریال پیشنهاد داد که با موافقت سایر عوامل همراه شد. فیلم برداری سریال در قزوین، تهران و دزفول (پایگاه چهارم شکاری) و پایگاه هوایی هشتم شکاری (شهید بابایی اصفهان) به علاوه تصاویر آرشیوی نیروی هوایی ارتش، صورت گرفت. این ...
پروازی به بی نهایت
سرهنگی نائل شد و در اردیبهشت ماه 1366به پیشنهاد رئیس شورایعالی دفاع و تائید امام خمینی به درجه سرتیپی رسید. شهیدبابائی در طول خدمت صادقانه خود سمت های مختلفی را به عهده داشت از جمله در مرداد ماه سال 1360 به فرماندهی پایگاه هشتم شکاری اصفهان منصوب شد و پس از آن در آذرماه سال 1362 سمت معاونت عملیاتی فرماندهی نیروی هوائی ارتش جمهوری اسلامی به وی محول گردید. عباس بابائی از جمله ...
روزی که عقاب آسمان ایران پر کشید + فیلم
هوایی در مهرماه سال 1360 درجه او را از سروانی به درجه سرهنگ دومی ارتقا دهند. وی با کفایت، لیاقت و تعهد بی پایانی که در زمان تصدی فرماندهی پایگاه هوائی اصفهان از خود نشان داد در سال 62 با ارتقا به درجه سرهنگی به سمت معاون عملیاتی فرماندهی نیروی هوائی منصوب و به ستاد فرماندهی در تهران منتقل شد. بابایی با روحیه شهادت طلبی به همراه شجاعت و ایثاری که در طول سال های بعد، در جبهه های نور و شرف به نمایش ...
عباس، مرد میدان بود
-14 پرداخت، کاری که از کمتر خلبانی ساخته بود، می گوید: عباس به عنوان یک فرمانده، مقر و دفتر فرماندهی خاصی نداشت، یک میز کوچک گوشه یک دفتر که البته بیشتر مواقع هم خالی بود و بیشتر از این که مراجعه کننده داشته باشد، با پای خودش به همه جا سرکشی می کرد. در حراست از اموال بیت المال بسیار حساس و دغدغه مند بود. شهید بابایی هوش و فراست را با شجاعت و رشادت در هم آمیخته بود این خلبان ...
ما که ماندیم وآنان که رفتند / گفتگوی جیرانی و بهروز غریب پور
دولتی هم داشت ماموریت خودش را مثل کشورهای غربی به عهده می گرفت. کمک می کرد به بازیگران؛ کمک مالی کمک صحنه ای، به شهرستان ها می رفت تور تئاتر رواج پیدا کرده بود، خیلی مهم بود یک تئاتری که تهران آمده بود روی صحنه مشهد می رفت، سنندج می رفت، کرمانشاه می رفت، بازی جعفری را در همین پرواربندان دیدم تئاتر کودک هم سفرهای مختصری می کرد. در انتظار گودو را شما دیدید آن موقع؟ نه آن موقع ...
فارغ التحصیل آمریکا؛ دست بوس پدر / مروری بر زندگینامه خلبان شهید عباس بابایی + فیلم
د داشت به کسب درجه سرهنگی نائل شد و در اردیبهشت ماه 1366به پیشنهاد رئیس شورایعالی دفاع و تائید امام خمینی به درجه سرتیپی رسید. شهیدبابائی در طول خدمت صادقانه خود سمت های مختلفی را به عهده داشت از جمله در مرداد ماه سال 1360 به فرماندهی پایگاه هشتم شکاری اصفهان منصوب شد و پس از آن در آذرماه سال 1362 سمت معاونت عملیاتی فرماندهی نیروی هوائی ارتش جمهوری اسلامی به وی محول شد. عباس باب ...
سیزده بدر خونین در مشهد / بازسازی صحنه قتل
عصر بود، هوا هنوز تاریک نشده بود. داشتم با دوستم بلندبلند در کنار پارک جلو دستشویی ها صحبت می کردم که همان خدابیامرز از داخل سبزه ها پرید درون پیاده رو و داد کشید کدام بی همه کسی دارد بلندبلند حرف می زند. من هم صدایم را بالا بردم و گفتم خوب چرا فحش می دهی، اما او فحش های بدتری داد. جلو رفتم که یهو به من حمله کرد و با ته چاقو ضربه ای به سرم زد. داخل سبزه ها افتادم و سرم خونی شد. از من ...
دوست دارم با تیر قناص شهید بشوم!
دیدم از لا به لای رزمنده هایی که در محوطه راه می رفتند عبور کردم تا در زاویه مناسب قرار بگیرم. حالا با فاصله مقابلش ایستاده بودم و چهره کاملش را می دیدم. طولی نکشید که شناختمش همان گمشده چند ساله ام بود؛ خودش بود، علی گرد و لخ! من علی را در زمین تهران و کابل جستجو می کردم اما حالا در آسمان پرستاره سوریه پیدایش کرده بودم. مغرم با تمام توان کار می کرد. لحظات سرقت از محل کار علی در تهران و ...
وقتی شهید باکری و شهید همت یکدیگر را ساواکی فرض کردند!
...: شما دوتا به چی می خندید؟ حمید با خنده گفت: آقا مهدی قضیه اومدنم از ترکیه به ایران رو یادته؟ همون موقع که گفتم یک ساواکی تعقیبم می کرد؟ مهدی چینی به پیشانی انداخت و گفت: آهان، یادم اومد ... خب؟ حمید دست بر شانه همت گذاشت و با خنده گفت: اون ساواکی ایشان بودند! مهدی جا خورد! همت خندید و گفت: اتفاقاً منم خیال می کردم شما ساواکی هستید و منو تعقیب می کنید! به خاطر همین از رستوران نزدیک مرز پیاده به سمت مرز فرار کردم! مهدی خندید و گفت: قیافه جفتتون هم به ساواکی ها می خوره! منبع: فارس انتهای پیام/ 134 ...
سرود آشنای کربلا در نایروبی
پیدا نکردم. به اندازه چند جمله برایش از سکینه گفتم. خندید و گفت: چه اسم قشنگی دارم . چند روزی را در لامو بودم و شب تاسوعا به نایروبی (پایتخت کنیا) رفتم. نزدیک انتخابات است و تدابیر امنیتی شدیدتر شده. در راه پلیس چندبار جلوی اتوبوس را گرفت و مدارکمان را چک کرد. برای من که خارجی محسوب می شدم، کنترل مدارک بیشتر از دیگر مسافرین طول کشید. برخورد پلیس و نیروهای امنیتی بسیار مودبانه است، هربار ...
عکاسی که دستش را در انقلاب جا گذاشت
خبرگزاری فارس- مریم آقانوری؛ حسین پسراسماعیل خان ایوبی، بچه محل امام رضا(ع)، گویا از همان بچگی درِخانه بازی و مهمان نوازی را از امامش آموخته و حالا از کله صبح تا الله اکبر مغرب، درِ حیاطِ خانه اش باز است. تا هر که آمد، حسین آقا از همانجا روی تختش، گوشه اتاق پذیرایی، بفرمایید بگوید و حاج خانم به استقبالش برود. اما صفای وجود اهالی این خانه یک چیز دیگر است، آدم ها را مسخ می کند و به سمت خود می کشد؛ مثل خانه پدربزرگ مادربزرگ ها. مردی که با هر شات دوربی ...