سایر منابع:
سایر خبرها
روزی که نامه محمد را با شوق می خواندیم او شهید شد ه بود
، اما ما بی خبر بودیم. فردای آن روز که پنج شنبه بود عمه ام به مادرم گفت نذر کرده است اگر نامه محمد برسد به نماز جمعه اصفهان برود. همراه مادرم راهی اصفهان شدند که نذرشان را ادا کنند. صبحی که خبر شهادت محمد را دادند، فرزندم داشت گریه می کرد. بلند شدم او را بردارم، دیدم پدرم نیست. هوا هنوز تاریک بود که صدای یک ماشین را شنیدم که جلوی منزل پدرم نگه داشت و یک نفر وارد خانه شد. پسرعمه ام بود که با برادرم ...
داستان عجیب دختر جوان 120 کیلویی مشهدی در باره دو همخانه اش
پدر و مادرم تغییر کرد چرا که جدایی آن ها بر سرنوشت و آینده من تاثیر بدی گذاشت و من هم مانند بسیاری از کودکان و نوجوانانی که زندگی آن ها با طلاق پدر و مادرشان به تباهی کشیده می شود، به سوی جاده نابودی حرکت کردم. در این میان خانواده پدرم، خواهر کوچکم را در حالی به بهزیستی سپردند که فقط 6 بهار از عمرش گذشته بود و هنوز چیزی از زندگی و طلاق نمی فهمید اما ای کاش مرا هم به یکی از مراکز ...
بیهوشی مادر به خاطر شنیدن خبر آزادی پسر
...: زمانی که منزل را تعویض می کردیم به مالک جدید گفتیم پسر ما مفقودالاثر است و این شماره را حفظ است، اگر احیانا خودش زنگ زد یا از جایی زنگ زدند لطفا شماره جدید را بدهید. آن بنده خدا هم بعد این که از کرمانشاه تماس گرفتند شماره تلفن جدید منزل پدرم را می دهد و با شماره جدید تماس می گیرند. در آن ایام خانواده مشغول ترمیم و تعویض کاغذ دیواری های منزل بودند که تلفن زنگ خورد و مادرم داستان ...
سرگذشت خانواده ضایعات جمع کن
خوانده ام از همان دوران کودکی کنار پدرم ضایعات جمع آوری می کردم تا این که دو سال قبل و هنگام دور هم نشینی با دیگر دوستانم که با یکدیگر ضایعات جمع می کردیم به مصرف سیگار و مواد مخدر تشویق شدم و خیلی زود در گرداب مواد افیونی افتادم از آن روز به بعد هرچه درآمد داشتم صرف خرید مواد مخدر می کردم به همین دلیل هم پدرم مرا دعوا می کرد تا این که از حدود یک هفته قبل دیگر به خانه نرفتم و شب ها را در خیابان ها و ...
سی و سه روز مقاومت
.... اینکه خانه ما تبدیل به یکی از مراکز تجهیز رزمندگان شده. عمه ام تنها زنی بود که از خانواده ما در خرمشهر ماند تا به رزمنده ها کمک کند؛ برایشان غذا درست می کرد و زخم هایشان را مداوا می کرد. حمیدرضا هم به ما سر می زد و می گفت که از مسجد جامع مهمات را به منزل ما می آورند و از آن جا به محله های دیگر خرمشهر تقسیم می کنند. آن روز که حمید آمد تا به ما سر بزند، مادر او را محکم در آغوش گرفت و بوسید. از ...
بابا را با همان لباس خاکی جبهه اش دفن کردیم
رفتن شد، پدرم مثال حبیب بن مظاهر را زد که همسرش او را راهی جنگ با یزیدیان کرد. همسر حبیب بن مظاهر می گفت: حبیب اگر شما برای دفاع از امام حسین نمی روی من می روم. پدر به جبهه رفت و بعد از 40 روز شهید شد. پی بردن به حقیقت دین زمان شهادت پدرم، من 26 ساله بودم. سرپرستی برادر و خواهر ها با من بود. مجرد ها را سر و سامان دادم. برای شان خانه ساختم و مادرم را کنارم نگه داشتم. مادرم خیلی مرا دوست ...
اگر یکی از وراث فوت کند
...> طبقه سوم: عمو و عمه و دایی و خاله و فرزندان آنها در صورت نبودن عمه یا خاله یا دایی فرزندان آنها. لازم به ذکر است که ارث از طریق رابطه سببی (ازدواج) نیز به وارث تعلق می گیرد به عبارتی تنها زن و شوهر از طریق اسباب زوجیت از یکدیگر ارث میبرند. بعضی از وراث در قواعد ارث سهم الارثشان معین شده است که با فرض گفته می شود و کسانی که سهم الارثشان طبق قانون معین نیست از طریق ...
حجاب و عفاف عاشوراییان
السلام می بیند، در این حال اولین درخواستی که دارد این است: عمه جان آیا پارچه ای پیدا می شود تا با آن سرم را از چشم نامحرمان بپوشانم؟ این دختر دلسوخته به عمه اش نگفت، سه روز است که آب نخورده و تشنه است، نگفت که گوشهایش درد می کند، نگفت که او را شلّاق و تازیانه زده اند. نگفت پدرم کجاست. نگفت برادرم کجاست. نگفت عمویم کجاست. فقط وقتی متوجّه شد که چادر به سر ندارد با گریه التماس کرد: عمّه جان! چادر ...
آنقدر مشتاق شهادت بود که نمی توانستم بگویم نرو!
برادر در جبهه حضور داشتند. خود شما هم فعالیت انقلابی داشتید یا در زمان دفاع مقدس با همسرتان همراه بودید؟ بنده از قبل انقلاب فعالیت داشتم. خانواده ام انقلابی بودند. در پخش اعلامیه امام شرکت می کردم گرچه دختر بودم. پدرم نوار های سخنرانی امام خمینی را به خانه می آورد و من گوش می کردم. کتاب های حضرت امام را در خانه داشتیم. یک بار پلیس شهربانی آمده بود خانه را محاصره کرد، خدا را شکر لو ...
خاطره هولناک 10 ایرانی از آخرین لحظات عزیزانشان
شده بود قراره فردایی نباشه. یادمه تازه رفته بودم کلاس اول راهنمایی. زمستان سال 1381 برادرم امید رو از دست دادیم. مادرم بیمار شد و قدرت تکلمش رو از دست داد همه چی از هم پاشید، حتی برای بهبود حال مادر از شیراز به اصفهان نقل مکان کردیم ولی همه چی بدتر شد و دیگه هم به شهرمون برنگشتیم هیچ وقت اون صحنه هارو فراموش نمی کنم هیچ وقت داریوش از یک روز تلخ در کودکی اش نوشت: 12 ساعت قبل از اینکه پدرم ...
سیسمونی با سیم و زر
کردیم و بچه ها با همین دلخوش و قانع بودند، اما بچه های امروز چه؟ انواع و اقسام عروسک ها و وسایل بازی را دارند و باز هم ناراضی اند. سال به سال، قربون پارسال خانم م. چهار دختر دارد و تا به حال سه بار سیسمونی خریده. می گوید: پدرم درآمده. در این بازار و با این خرج و مخارج گران مگر می شود دختر شوهر داد؟ خدا از باعث و بانی این گرانی ها نگذرد. خدا ...
نی نامه های عاشورایی
...> که در آغوش پدر تا ابدالدهر بمانی *** باز امشب همین که خوابم برد خواب ایام رفته را دیدم خواب شمشمیر و نیزه و آتش، خواب این چند هفته را دیدم بعد تو روز خوش ندیدم من خواب دیدم که آمدی اینجا، چه خیال محال شیرینی گریه ام تا بلند شد در خواب، سایه شوم دست سنگینی کرد با تازیانه بیدارم ... فاطمه افشاریان ...
رازهایی ست میان من و او، چادرم تاج بهشتی است که بر سر دارم
مبادا اندکی آنطرف تر برود. پای عهدم با حضرت فاطمه زهرا(س) می مانم خانمی که بالای مزار شهید علی ماهانی نشسته توجهم را به خودش جلب می کند، نامش فرشته حسنی است، از هفت سالگی چادر سر کرده و بین شان عاشقانه ها شکل گرفته است.می گوید ابتدا به دلیل شغل پدرم شهرستان بودیم، مادر و خاله ها و همه اطرافیانم چادر داشتند و شوق پوشیدن آن در دلم جوانه زد، علاقه زیادی به او داشتم و عضو لباسم شده ...
امام جمعه اردبیل: شعار زن زندگی آزادی هشتصد سال پیش در اردبیل محقق شده است
فرزندان او 200 سال تلاش کردند تا یک سلسله به نام صفویه پا بگیرد حکومت صفویه تنهاحکومتی است که 200 سال برای آن مقدمه چینی شده است یعنی بعد از 200 سال تربیت عرفانی و تبلیغ و آماده سازی انسان ها این سلسله جایگاه ویژه در دنیا باز کرد و زمینه حکومت تشکیل گردید . این بزرگوار و فرزندانش، اولین سلسله ای بودند که بعد از ساسانی ها عزت و تمامیت ارضی ایران را برگرداندند. وی گفت: اردبیل ما باید با این ...
امام سجاد (علیه السلام) بزرگ مبلغ قیام عاشورا که مانع تحریف نهضت شد
. هنگامی که سبب گریه آن حضرت را می پرسیدند می فرمود: چگونه گریه نکنم، در حالی که یزیدیان آب را برای وحوش و درندگان بیابان آزاد گذاشتند، ولی به روی پدرم بستند و او را تشنه به شهادت رساندند. بزرگ مبلغ قیام عاشورا، حضرت امام سجاد علیه السلام، با سخنرانی و خطبه های آتشین خود توانست نهضت حق طلبانه سالار شهیدان را از هجوم تحریف نجات بخشد. اینک بعد از گذشت پانزده قرن همچنان این قیام، پرشکوه و ...
دستگیری قاتل خارجی بعد از بازگشت مخفیانه به ایران + جزئیات پرونده
برادرم سعید که مهمان محمدگل بودند، درگیر شدند و رحمت برادرم را کتک زد. بعد از آن برادرم سعید با بدن زخمی نزد من آمد و گفت با رحمت درگیر شده است. من عصبانی شدم و با سعید به خانه محمد گل رفتیم که پس از مشاجره لفظی با آنها درگیر شدیم. من با چاقو چند ضربه به رحمت زدم و سعید هم با محمد درگیر شد و او را زخمی کرد، بعد هم از آنجا فرار کردیم، در حین فرار هم چاقوهایمان را دور انداختیم و پس از ...
بانویی که چریک امام شد
، چون چیزی برای حجاب نداشتیم، پتو های کثیف سربازی را روی سرمان می انداختیم، با تمسخر به ما می گفتند مادر و دختر پتویی! برای دخترم بسیار سخت بود، کسی که با چادر و پوشیه به مدرسه می رفت حالا باید با پتو حجاب می کرد؛ بعد از چند روز آمدند و او را با ضرب و شتم بردند صدای ضجه و جیغ رضوانه و این که چه بلایی سر دختر معصومم می آورند، دیوانه ام می کرد. نمی دانستم چه کار می کنم، مثل مرغ ...
کسب درآمد شوهر بی شرم از طنازی های زنش
زن جوان می گوید: شوهر معتادم موضوع شرم آوری را مطرح کرد و از من خواست تا از “طنازی های زنانه ام” برای درآمدزایی در فضای مجازی استفاده کنم! به گزارش وقت صبح به نقل از خراسان: آن قدر عاشق تیپ و قیافه پسر همسایه شده بودم که حتی سرنوشت و تجربه تلخ مادرم در زندگی را هم نادیده گرفتم و با وجود همه مخالفت ها پای سفره عقد نشستم اما طولی نکشید که ابر سیاه اعتیاد، آسمان عاشقانه زندگی ام را در ...
قاتل فراری: قتل بر سر یک دختر اتفاق افتاد
درباره این حادثه آغاز کردند تا اینکه ساعتی بعد دریافتند یکی از زخمی ها به نام رحمت بر اثر شدت خونریزی به کام مرگ رفته و تلاش تیم پزشکی برای نجات او نتیجه ای نداده است. پسر عمه بدین ترتیب با فوت رحمت، پرونده به دستور بازپرس شعبه دهم دادسرای امور جنایی تهران برای رسیدگی، شناسایی و دستگیری عاملان قتل در اختیار تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت. نخستین تحقیقات نشان داد ...
آقای مدعی العموم! ما را به آغوش مادرمان برگردانید
...> به هال برمی گردم و دقایقی بعد دادستان و مربیان مرکز هم به جمع ما اضافه می شوند. بخشی درباره پسری به نام علی اصغر صحبت می کند که از او خواسته کاری کند که دوباره به خانه برگردد. از مسؤول فنی مرکز درباره شرایط مادر علی اصغر می پرسد و خانم کلانتری هم از خوبی های مادر سخن می گوید و اینکه دو دختر هم دارد که پیش خودش هستند و تنها دلیل نپذیرفتن علیرضا توسط مادر را نداشتن حامی مالی ذکر می کند. ...
نگاهی به خلاءهای قانونی در خصوص زنان قربانی آزار جنسی
واکنش ها علیه خودم می شد تا اینکه موضوع رو به مادرم گفتم و چند روز با مادرم اومدم منتظر سرویس مدرسه موندم و دید که مادرم همراهمه گذاشت رفت و بعدش دیگه هیچوقت اون مرد رو اونجا ندیدم. بیشتربخوانید: زنان قربانیان خشونت و آزار جنسی آزارهای جنسی که گویا آزار شناخته نمی شوند! در قوانین فعلی ایران تنها زنا و روابط نامشروع، آزارهای جنسی هستند که مشخصا جرم انگاری شده اند و این ...
بیوگرافی نسیم ادبی از بازیگری تا شهرت و فوت همسرش با حواشی
کارگاه های بازیگری مشغول تدریس است. او دوره آواز را زیر نظر خواننده زن حوروش خلیلی گذراند و بعد تو گروه وصل یار مدتی همخوانی کرد. خیلی دختر صبوری هست و در این مورد می گوید: اینقدر صبر من زیاد است که فکر می کنم به هر چیزی دلم می خواسته رسیده ام یا از این به بعد خواهم رسید. به شدت نویسندگی را دوست دارد. نامزد دریافت تندیس حافظ بهترین بازیگر زن کمدی تلویزیونی از نوزدهمین جشن حافظ برای نقش مرضیه در ...
رفت و آمدهای مشکوک دخترجوان به خانه خاله به رابطه نامشروع با شوهر خاله انجامید/ خاله بیچاره شد!+جزییات
این ماجرا بسیار عصبانی شد و کارمان به مشاجره کشید. بعد از این ماجرا متوجه شدم همسرم و سیمین یکدیگر را در بیرون از منزل ملاقات می کنند و باز هم پنهانی به منزلم رفت و آمد دارند. اگرچه وقتی خواهرم و شوهرش متوجه موضوع شدند خیلی تلاش کردند تا سیمین را از همسرم جدا کنند ولی تلاش های آن ها بی فایده بود و بالاخره سیمین به عقد همسرم در آمد. حالا او در قصری که من سال ها برای هر تکه آجر آن زحمت کشیده ام پادشاهی می کند و من هر روز بیشتر از گذشته تحقیر می شوم و... شایان ذکر است، این پرونده توسط کارشناسان زبده دایره مددکاری اجتماعی مورد رسیدگی قرار گرفت. ...
در سوگ درگذشت مهجورانه همسر شهید حاج مهدی عراقی، او هم دومی نداشت
بودند از جمله پدر و مادرش و خواهرانش، اما پدر من چون مبارز بود و شجاع و نترس، ایشان را دوست داشت و با اینکه از نظر طبقاتی با هم فرق داشتیم، اما تا از من خواستگاری کرد، پدرم موافقت کردند و گفتند اگر دختر راضی باشد، من حرفی ندارم. همچنان شوهرش را با عظمت یاد می کرد: من فکر نمی کنم اصلا دومی داشته باشد رفتارش خبر از آن می داد که او را زنده می انگارد. دریغ که تاریخ نگاران انقلاب اسلامی، کمتر به ...
مجموعه داستان های عینی و واقع گرای نرگس جودکی منتشر شد
دربردارد که معتقد است دختر نباید با فرد غریبه ازدواج کند. داستان، پایان بسته ای دارد و همه چیز با مرگ گلین به پایان می رسد. این داستان دارای بعد غم انگیز بودن است. در داستان دو زن نیز دو شخصیت ِ زن، همسرانی هستند که از جانب شوهر خود آسیب پذیرفته اند. شخصیت اول زنی است که همسر پزشکی شده که آن مرد زن اول دارد و برای سرگرمی و تنوع دختر نوجوانی را صیغه می کند و شخصیت دیگر خانم وکیل است که ...
در حق خودم و فرزندانم جفا کردم/ شوهرم از بالای دیوارداخل خانه آمد تا من و دوست پسرم را غافلگیر کند و...
.... روزها به همین ترتیب سپری می شد تا این که چند ماه قبل همسرم به ارتباط من با یک جوان غریبه مشکوک شد و با عصبانیت مرا از خانه بیرون انداخت. من هم به منزل پدرم رفتم و با بیان این که ارژنگ به من تهمت ناروا می زند همه چیز را انکار کردم، بالاخره با میانجی گری پدرم دوباره به زندگی مشترک با ارژنگ برگشتم اما روابط ما همچنان سرد و بی عاطفه بود. حالا دیگر بی مهری ها نیز برآن افزوده ...
همفکری، همیاری، عشق و کار گروهی ارمغان خبرنگاری است
گونه ای که گاهی تا روزی شش خبر ثبت شده دارم. یکی از خاطراتم از تهیه خبر این است که یک روز هنگام ضبط خبر، وقتی شروع به صحبت کردم، برای اینکه کادر کار درست باشد، مادرم مرتب عقب می رفت که پس از چند لحظه دیدم نیست و متوجه شدم داخل جوی آب افتاده و دلیلی برای خنده همه ما شد. یک خبرنگار ورزشکار ورزش را از دوسالگی در رشته ژیمناستیک و کونگ فو آغاز کردم. نخستین مرتبه وقتی ...
خاتون و قوماندان ؛ روایتی بی بدیل از زندگی شهدای مهاجر
به افغانستان رفت. در این میان با ام البنین ازدواج کرد. این ازدواج یک پسر به نام حامد و دو دختر برای آن ها به ارمغان آورد. توسلی پس از شکل گیری داعش برای دفاع از حرم اهل بیت (ع)، 22 اردیبهشت ماه 1392 راهی سوریه شد و یک سال بعد در نبرد با جبهه النصره، نهم اسفند 1393 در سوریه، شهر درعا به شهادت رسید، آرامگاه او در بهشت رضای مشهد مقدس است. در مراسم چهاردهمین پاسداشت ادبیات جهاد ...