سایر منابع:
سایر خبرها
پیامدهای ازدواج عروس خانم های بزرگ تر از داماد
که کار و بار حسابی داشته و به فکر من و بچه ها باشد، اس ام اس بازی می کند و فیلم می بیند. ناچارم مدام جمع و جورش کنم. حواسم باشد پول هایش را به باد ندهد. وقتش را تلف نکند و سرش به زندگی اش باشد. حمید هم گرچه الهه را دوست دارد، اما می گوید: الهه زن خوبی است، زندگی مرا سر و سامان داده، خودش خانه و ماشین و درآمد دارد، اما مشکل اینجاست که به تفریحات و برنامه هایی که من به آنها علاقه دارم ...
هرگز نا امید نبودم
ای نشست و از پارچه های ساتنی که در خانه بود یک شنل دوخت. هیچ وقت فراموش نمی کنم، روزی لباسی بر تن من کرد که شبیه لباس فرمانروایان بود و مرا روی صندلی در کوچه نشاند و گفت: سهم تو دویدن و راه رفتن نیست، سهم تو فرمان دادن به بچه هاست. تو به آنها بگو چگونه بازی کنند. از آن زمان اندیشیدن و مدیریت در شخصیت من شکل گرفت. سال ها گذشت و با وجود اینکه دانش آموز فعال و درسخوانی بودم، آخرین سال دبیرستان به ...
یک صبحانه کاری با غسال ها و غساله ها
بروی و کامل کنی پازل زندگی ات را. بروی به سوی آنکه تو را می خواند به سوی هستی. کوچه پس کوچه های زندگی را بی درنگ طی می کنی و می روی بی بازگشت با تمام سرعت. شاید سرعت گیرها را هم ندیده می گیری یا برای ترقی و پیشرفت از چراغ قرمزها عبور می کنی؛ از کنار آدم ها، از کنار حقوق شان از کنار وظایف انسانیت، شاید از کنار خدا... بی تفاوت می گذری و می روی که رفته باشی. به کجا چنین شتابان؟ کوچه های یک طرفه زندگی ...
عاقبت مردی که میخواست قرآن را بسوزاند
چه می گوید : وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی وگرنه هرکه تو بینی ستمگری داند با اینکه: پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد این چیزیست که فلاسفه جهان قرنهاست درباره آن بحث می کنند و همینطور غزلهای دیگر. برخلاف انتظار،کسروی هیچ نگفت؛ مثل یک مجسمه سنگی ساکت ماند. *فرجام کسروی اسدالله صفا از اعضای این گروه فدائیان ...
متن های ادبی تبریک عید نوروز 94
... اس ام اس سال 91 شمسی ———— مهربان من درشکفتن جشن نوروز برایت در همه ی سال سر سبزی جاودان وشادی ،اندیشه ای پویا و ازادی و برخورداری از همه نعمتهای خدادادی ارزومندم. ———— جشن است که نوروز به پا خاسته است.شادی و سعادت جهان ان تو باد.از هر دو جهان فقط تو را می خواهم. ———— نوروز پاسداشت عشقهای کوچکی است که زنده مانده اند و روز تعظیم در برابر عشق ...
اعتراض خونین به برادر به خاطر عروس مطلقه
دوستانم زنگ زدم و بعد با اورژانس تماس گرفتم و الآن بسیار پشیمانم، ای کاش آن روز به خانه برادرم نمی رفتم. این مرد گفت: از برادرزاده هایم می خواهم مرا عفو کنند و بدانند من با پدرشان مشکلی نداشتم و تنها می خواستم زندگی او و بچه هایش تباه نشود چون می دانستم ازدواج دوباره اش با عروسمان دوام نخواهد داشت. پس از آخرین دفاعیات این مرد، مادر وی ادعا کرد اقدامات ابتدایی برای گرفتن رضایت از نوه هایش انجام شده و امیدواریم آنها عموی خود را ببخشند. بنابر این گزارش، پنج قاضی جنایی بعد از پایان جلسه دادگاه وارد شور شدند تا حکم قضایی را صادر کنند. اخبار حوادث - ایران ...
خانه تکانی دل را فراموش نکنیم
به گزارش "سپاس"، در این فرصت چه خوب است که این وقت هایمان را تنها صرف خانه تکانی خانه های گلی و آجری نکنیم و کمی هم به فکر خانه تکانی دل هایمان باشیم. مقایسه خانه دل با خانه گِل یکی از رسم هایی که نزدیک عید مرسوم است نظافت و پاکیزگی است به گونه ای که نزدیک سال جدید و نوروز، همه در پی خانه تکانی می شوند. همه سنسورهای تمیزی و نظافتشان فعّال و فعّال تر می شود که هرچه ...
زن ایرانی چگونه زنی است؟
...، آنچه بود به شما و فرزندانم ؛ حسن و حسین دادم و خود از غذای اندک موجود استفاده نکردم. حضرت با تأسف بسیار فرمود: فاطمه جان! چرا مرا آگاه نکردی تا به دنبال تهیه غذا بروم؟ و آن بانو در جواب عرض کرد: ای اباالحسن! من از پروردگار خود حیا می کنم، چیزی را که تو بر آن توان و قدرت نداری درخواست نمایم. (مناقب ابن شهر آشوب، ج2، ص26) بانوی ایرانی می داند که صدای شکستن غرور یک مرد، آسمان را به لرزه در می آورد، خجالت مردی که نمی تواند خواسته های همسرش را به جا آورد، کوه را آب می کند، چه برسد به نابود شدن عشق در یک خانه! منبع: تبیان ...
ارتباط با خدا سبب نشاط و آرامش می شود
، باید توجه داشت هر علم، زیبایی و کمالی رو به اتمام است جز آنچه به خدا تعلق دارد، وقتی انسان منبع کمال، جلال و جمال را یافت به چیزی جز آن رضایت نمی دهد و جز آن را نمی بیند. نمونه این مهم داستان یوسف و زلیخا است، در این داستان زلیخا همه چیز خود را برای یوسف باخت و پیر و فرتوت شد، وقتی گلایه کرد، یوسف گفت: اگر محبتی از خدا در دل داشتی خواسته ات اجابت می شد. زلیخا چنین کرد و با خدا ارتباط برقرار ...
3 سناریوی متفاوت از یک شلیک
سه گروه شاهد در جلسه دادگاه یک قاتل تیرانداز، سناریوهای متفاوتی را ارائه کردند و گره کوری را پیش روی قضات جنایی پایتخت قرار دادند. صدای شلیک گلوله در صافکاری پیچید، همه شوکه شده بودند. هیچ کس باور نمی کرد جمال دوست صمیمی اش را هدف گلوله قرار داده باشد. هادی که از درد به خود می پیچید نگاهی به دوست قدیمی اش انداخت و فقط می گفت: برو، برو. اینجا نمون . جمال که رنگ به ...
تق تق! صدای زندگی
حدود یک سال تلاش، من وارد مرحله ی جدیدی شدم. عمو مرتضی که به عنوان یک شنوایی شناس دقیق، هر هفته پیشرفت شنوایی مرا با سمعک، یادداشت می کرد، تشخیص به موقعی داد و به مادرم گفت: چون افت شنوایی پسرتون خیلی عمیقه، سمعک نمی تونه کمک زیادی بکنه! اما نباید نگران باشین. چون چند سالیه که دانشمندها، دستگاه کامل تری ساختن که به بچه هایی مثل پسر شما کمک بیش تری می کنه؛ دستگاهی به اسم حلزون مصنوعی! ...
بررسی تطبیقی آیات تقیه در تفاسیر فریقین
106 سوره نحل، تقیه، مشروعیت تقیه، تفسیر تطبیقی. طرح مسئله انسان جهت حفظ خویش در برابر بیگانگان و مهاجمین هنگامی که توان و یارای مقابله با آنان را ندارد چاره ای جز گزیدنِ راه بهتر ندارد. ازاین رو برای حفاظت از جان و مال و ناموسِ خویش به تقیه رو آورده است. تقیه به عنوان یک تاکتیک عمومی و شیوه معقول جهت حفاظت از هر ضرر و خطری، پیش از آنکه ریشه در نصوص و شرع مقدس اسلام ...
دستگیری دختر پسرنما در مشهد! + عکس
راننده پیکان و همسرش با عجله پیاده شدند. ولی آن ها هم در همان نگاه اول فهمیدند که من تیپ پسرانه زده ام. این پیرمرد و پیرزن مهربان پس از آن که متوجه شدند آسیبی ندیده ام خیال شان راحت شد و چند دقیقه ای پای درد دل هایم نشستند. آن ها با نگرانی مرا به خانه خود بردند. با دیدن پیرزن یاد مادر خدابیامرزم می افتادم و نمی دانم چرا در کنار او و شوهرش احساس امنیت می کردم. آن ها که از شنیدن داستان زندگی ام خیلی ...
گزارشی خواندنی/شوهر یابی خانم دکتر با رمل و اسطرلاب!
به مکانی می روم که انگار خانه همان زن است. خودش می گوید: من از استادان هندی آموزش دیده ام و سالها در هند بوده ام. چیزهایی از زندگی من می گوید که فقط خودم درباره آن می دانستم و بس. برایم خیلی جالب بود دلم می خواهد هر چند وقت یک بار آنجا بروم، هم فال قهوه و هم فال ورق بگیرم.به من توصیه می کند که بروم. شماره تلفن می دهد و می گوید تو هم برو. جالب است. تلفنش را توی گوشی موبایلم ذخیره می کنم... ...
رفتار حضرت رضا (ع) در برابر نیازمندان
اند تا دیگران از خیر ایشان بهره مند نشوند، در نامه ای به ایشان فرمودند: ... و هنگامی که بیرون می روی، زر و سیم با خود داشته باشی و هر کس چیزی از تو خواست باید به او بدهی... من می خواهم بدین وسیله خدا تو را بزرگ کند و توفیق دهد. انفاق کن و نترس از اینکه روزی ات کم شود. نکته جالب آنکه ایشان در انفاق و کمک به نیازمندان، آبروی آبرومندان را حفظ می کردند و به شیوه ای رفتار می کردند که شخصیت و ...
خبرنگار جوان در دام زورگیران بزرگراه تاریک
تا نتوانم در خودرو را باز کنم، راننده پسری جوان با ظاهری موجه بود. او گفت نباید حرفی بزنم، مرد دیگری هم که کنار راننده نشسته بود دائماً تهدیدم می کرد. آنها خواستند دار و ندارم را تحویلشان بدهم، ابتدا مقاومت کردم اما وقتی دو مرد خشن یک چاقو را پشت گردنم و دیگری را روی پهلویم قرار دادند از ترس سکوت کردم و هر چه داشتم را به آنها دادم. التماس ها و قسم خوردن هایم هیچ فایده ای نداشت ...
دعای نور حضرت صدیقه طاهره چیست؟
به خانه فاطمه وارد شود، فاطمه (س) پوششی طلبید و خود را با آن پوشاند. رسول خدا (ص) به فاطمه (س) فرمود او مرد نا بینایی است و تو را نمی بیند چرا خود را پوشاندی؟ آن حضرت فرمود: اگر او مرا نمی بیند من او را می بینم و بوی مرا استشمام می کند. پیامبر (ص) فرمود: گواهی می دهم که به راستی پاره تن من هستی. نقل است که هر گاه حاجتی داری دو رکعت نماز بخوان؛ بعد از تکبیر، سه مرتبه تسبیح حضرت زهرا (س) را ...
ماجرایی که باعث شد زنِ رضاشاه از ترس دندان هایش بیفتد!
.... به هم رسیدیم به فارسی سلیس گفت: اسمتان چیست؟! گفتم: فردوست، گفت: خوب، من هم تراست! و دست داد. بلافاصله پرسید که موضوع چیست؟ گفتم که ولیعهد مرا فرستاده و نام شما را داده تا با شما تماس بگیرم و بپرسم که وضع او چه خواهد شد و تکلیفش چیست؟ تراست مقداری صحبت کرد و گفت محمدرضا طرفدار شدید آلمان است. او دائماً به رادیوهایی که در ارتباط با جنگ است گوش می دهد و نقشه ای دارد که خود تو پیشرفت ...
90/ دلیل شادی نکردنم عاطفی بود نه خطیبی!
ناراحت شدی؟ به هر حال او برای من زحمات زیادی کشیده و من هم ایشان را خیلی دوست دارم. اما همانطور که گفتم باید به عنوان یک بازیکن به تعهدم پای بند باشم و بازی خودم را انجام دهم. 90: رابطه ات با تونی چطور است؟ عالی! می بینید که اوضاع تیم هم خوب پیش می رود و همه انگیزه داریم. تونی برای من که مثل پدر است. حس می کنم مرا خیلی دوست دارد. 90: چطور؟ از نحوه رفتار و برخورد و حرف ...
نگاهی به وضعیت بیکاری و آمارهای غم انگیز کار
درآمده است؛ گوش شنوایی اگر باشد فریادها را هر روز وشب در کف خیابان ، لای صفحات روزنامه ها، میان بگومگوی یک زوج جوان و حتی در صورت های ساکت و شکسته یک زن کهنسال و یک مادر مهربان خواهد شنید. آقا تو رو خدا این کارت رو از من بگیر؛ نخواستی بنداز دور! این را همان مادر دوباره گفت. خیلی چیزها قرار بود اتفاق بیفتد؛ نیفتاد! وعده های بسیار داده شد، بی جامه عمل ماندند و برهنگی این شرم در خیابان نمایان است. پشیمان ...
امام پاسخ سؤالم بود/انقلاب، دروغشان را آشکار کرد/از بازگشت اسلام می ترسند
ایران اگر چه متأسفانه خود فکر امام به خوبی منتقل و تبلیغ نشده است و حتی در ایران هم غریب است اما اثر عملی فکر ایشان یعنی پیروزی انقلاب مثل برق به همه دنیا رسید. همه از خود پرسیدند که چطور می شود کشوری مثل ایران در مقابل آمریکا بایستد و مستقل شود و حتی سفارت خانه آمریکا را اشغال کند و آمریکا هم نتوانست کاری بکند! این پیغام امیدبخش بود که سریعا به مردم ستمدیده دنیا رسید و دل شان را روشن ...
سرزمین آب و آفتاب اینک تو را به میهمانی می خواند...
میهمانی می خواند تا از جوشش زلال آب چشمه سارانش شاداب و از گواراترین آب ایران در چشمه دیمه سیراب گردی ، تو را به جشنواره آب ها در آبشار لردگان میهمان می سازد ، تا با سخت کوشی و بردباری مردمانش در کوچ راه های دزپارت ، تاراز ، تنگ فاله ، پل خدا آفرین و سفید کوه آشنا شوی، پنجره ای به سوی تو می گشاید تا از رهگذر معماری کاروانسراهای خان اوی و شلیل ، هنرمندی حجاران و نقاشان در قلعه چالشتر و دزک ، تاریخ ...
سفری که سوغاتش خیانت بود
رفتار جلف داشته به من چه؟ به خودش تذکر می دادی. در ضمن شماها که اخلاقش را می دانید، آدم شوخ و سرزنده ای است بر عکس تو و خواهرت که با همه دعوا دارید. کم کم صحبت های آنها رنگ و بوی دعوا گرفت و پس از مشاجره طولانی، کار به قهر کشید. از سوی دیگر در خانه سعید و ثریا هم وضع مشابهی دیده می شد. زوج جوان با آن که دو سال بیشتر از ازدواجشان نمی گذشت و با علاقه زیاد و مخالفت های خانواده هایشان با ...
بیتا فرهی از دلیل رفتنش به پاریس گفت!
...، رنگ و بوی بهار داشت، میهمانش شدیم. پیش از ورود به خانه چندین گلدان کنار در ورودی رخ نمایی می کردند؛ گلدان هایی که معلوم بود برای عید آماده می شوند و با این تصویر رنگ رنگ، وارد خانه ای می شویم که تصاویر بسیار زیباتری دارد. همه چیز در این خانه زیباست، از تابلوها، تا نقش های روی دیوار، از فرش های کوچک زیر پای مان تا از ظروف پذیرایی پیش روی مان. از تسبیح هایی که بیشتر ...
شلیک مرگبار؛ پایان اختلافات 3ساله
سعید را به خاطر من با چاقو زده بود، گفت این کار را کردم و حالا نوبت تو هم می رسد و خودت را هم می زنم. یک سلاح داشتم، آن را برداشتم و به خانه ای که کاظم گفته بود رفتم. قصدم شلیک کردن نبود اما چون می دانستم کاظم چطور آدمی است با خودم سلاح بردم. جلو در که رسیدم، متوجه شدم تعداد همراهان کاظم زیاد است و برای اینکه مرا بزنند آماده شده اند، همان جا یک تیر هوایی شلیک کردم و بعد وارد ساختمان شدم ...
سرگذشت یک زندگی شورانگیز
کمی در اطراف قدم می زنم. همه جا خلوت و مغازه ها همه تعطیل است. فقط یک گاری دستی وسط چهارسو کوچک مشغول جمع کردن آشغال سبزی های دور و برش بود که برای گوسفندان یا مرغ خروسها به خانه می برند. یک پیرمرد سفید مو هم که گویا در همسایگی مطب دکتر اقامت دارد پشت در چوبی خانه خودش روی یک صندلی لهستانی نشسته و سیگار برگ می کشد. سرش را به طرف من بر می گرداند و با لهجه ای ارمنی می گوید عجله نکن ژانت حالا پیداش ...
درخواست از پزشکان نیکوکار برای یک بیمار نیازمند (+عکس)
که خود بیماری قند دارد امیدواری دهند. دل ایرانی ما نیاز به تو دارد هموطن که ستاره های امید را برای زیر پوست شهر از نمای سوسو خارج کنی و به آنها شهاب درخشان هدیه دهی. آری هنوز هم نیازمند یاری تو هستیم هموطن که روز شنبه ساعت 16 در خانه شهریاران جوان و در مراسم گلریزان به این خانواده حضور پیدا کنی تا لطافت روح و بوی عشق را به مشام زخمی شان هدیه دهی. بیاید وبا دستهای پر مهرتان سپهدار سایه ...
محمدی اردهالی: علامه طباطبایی چاپ مجموعه المیزان را شخصا به عهده ام گذاشت/ماجرای ارسال مجانی کتاب پروتکل ...
من به دلیل چاپ آن با ساواک درگیر شدم. هنگامی که به اداره ساواک رفتم، مامور بازجویی به من گفت: این کاری که تو انجام می دهی، عاقبتی به جز مرگ ندارد. من هم در جواب او گفتم: خوشا به آن وقتی که انسان را به چوب می بندند و قلب را پر از سرب می کنند تا چشم این همه تضاد را نبیند. مامور ساواک با شنیدن این جمله من دچار حال دگرگونی شد و گفت: من انتظار شنیدن چنین حرفی را از تو نداشتم. و من هم پاسخ دادم: حکومت ...
انسانم آرزوست
... در دست هر که هست ز خوبی قراضه هاست آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست این نان و آب چرخ چو سیل ست بی وفا من ماهیم, نهنگم و عمانم آرزوست یعقوب وار وااسفاها همی زنم دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست والله که شهر بی تو مرا حبس می شود آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست زین همرهان سست عناصر دلم گرفت شیر خدا و رستم دستانم آرزوست ...
مردم ما را فراموش نکرده اند
می کردند. حالا هم بعد از 36 سال وقتی مردم این طور می روند راهپیمایی 22 بهمن یعنی خیلی خوب است. درسته که خیلی چیزها اونطور که باید باشه نیست. شهدا و جانبازان برای خدا کار کردند و رفتند. اینها همه در دفتر الهی ثبت و ضبط شده. اینطور نیست که چون جامعه تغییر کرده پس زحمت شهدا و تمام ایثارگری ها هم بی نتیجه مانده یا می ماند. می خواهم وارد سالن شوم و فضا را ببینم، حتماً قصه های شنیدنی زیادی ...