مدت 7 سال برای همسرم نقش بازی کردم ولی آخرش لو رفتم/ شوهرم حاضر به گذشت ...
سایر منابع:
سایر خبرها
به هم ریختگی خانه جنایت آفرید!
تحقیق قرار دهند؛ وی در همان بازجویی های اولیه از این جنایت هولناک رازگشایی کرد و گفت: چند سال قبل در کشور افغانستان ازدواج کردم و صاحب دختر شدم اما خیلی زود از همسرم جدا شدم و با تنها فرزندم به ایران آمدم. مرد جنایتکار در تشریح این جنایت توضیح داد : در ایران با یک زن جوان آشنا شدم و مجددا ازدواج کردم و چند سال بعد صاحب فرزندان دیگری شدم؛ روز حادثه ما قصد داشتیم تا به یک دورهمی برویم به همین ...
فریب گرگی در لباس میش را خوردم/ برای 10 میلیون تومان مرا مجبور کرد که ... شب ها خواب ندارم!
ام آمد. من هم بلافاصله به خواستگاری او پاسخ مثبت دادم و پای سفره عقد نشستم، ولی روزگارم از آن جا به بی راهه فلاکت و بدبختی رسید که فهمیدم همسرم به مواد مخدر صنعتی اعتیاد دارد. دیگر نمی توانستم با این شرایط به زندگی مشترک با او ادامه بدهم چرا که همه روزهای زندگی ام به مشاجره و قهر و دعوا می کشید. بالاخره چند سال بعد از او جدا شدم و نزد خانواده ام بازگشتم، اما از این که سربار ...
گفتگوی باورنکردنی با 4 مرد و زنی که گوشی 200 تهرانی را دزدیدند
گفت دزد گوشی اش را پیدا کرده است. وی گفت: چند ساعت قبل از محل کارم خارج شدم تا به خانه ام بروم که ناگهان موتورسواری به سمتم هجوم آورد و موبایلم را قاپید. من کنار خیابان ایستاده بودم و می خواستم تاکسی اینترنتی درخواست کنم که سارقان به من حمله کردند. تا چند دقیقه شوکه بودم و بعد به پلیس زنگ زدم اما چند ساعت بعد اتفاق عجیبی رخ داد. وی ادامه داد: فردی با همان موبایلی که از من سرقت شده بود ...
اجیر کردن 2 مرد برای قتل شوهر عتیقه فروش
روزنامه ایران: آبان سال گذشته گزارش کشف جسد پتوپیچ مردی در عمق 50 متری یک دره در روستای وردیج (کن و سولقان) به مرکز فوریت های پلیسی 110 گزارش شد. پس از آن مأموران به محل اعزام شدند و پس از بررسی های اولیه مشخص شد جسد متعلق به مردی حدوداً 50 ساله است. از آنجایی که مقتول لباس راحتی بر تن داشت فرضیه قتل در خانه قوت گرفت. در ادامه جسد برای تعیین علت تامه مرگ و تشخیص هویت با دستور قضایی به پزشکی ...
داریوش سلیمی: قسم می خورم که اشک هایم شو و نمایش نیست
بازارچه شاپور و سر کوچه سقاخانه ای داشتیم که خیلی خوب بود. وقتی از جلوی آن رد می شدم آرامش خاصی به من می داد. خوشبختانه فکر می کنم هنوز هم هست. وی ادامه داد: انتهای کوچه یک میدانگاهی بود که آنجا خانه ای قرار داشت که همیشه هیئت برگزار می کرد. هنوز صدای نوحه هایی که خوانده می شد با آن آوای ملکوتی یادم مانده است. با اینکه سال هاست از آن محل کوچ کرده ایم اما هنوز هم ایام محرم به آنجا می روم. ...
قلعه نویی دستور داد بنر منصوریان را جمع کنند/ بقیه گرگ بودند، او شیر نر!
بازیکن تیم برق شدم. امیر حاج رضایی، هادی نراقی و حسین آبشناسان هم بودند. پسری 17 ساله بودم اما سایر بازیکنان تقریبا 26-27 سال سن داشتند و ناصر ابراهیمی تقریبا 30 ساله بود. یک سال در تیم برق بودم و سال بعد به تیم راه آهن رفتم. با امیر ابوطالب که مربی بود برای انتخابی صحبت کردم، گفت به تیم راه آهن بیا. همزمان شنیدم تیم پرسپولیس انتخابی بازیکن دارد و با چند نفر از دوستان که همگی 16-17 ساله بودیم به ...
اطلاعات جدید روند ساخت آخرین قسمت انیمه اتک ان تایتان | زمان انتشار اپیزود آخر اتک آن تایتان کی است؟
روی صندلی نشسته اند. علی هنوز هم آرام و خونسرد است. حمید کافر هم به همان خونسردی همدستش است، می گوید بین دوستانش به خاطر اینکه خیلی خوب حرف می زند به پروفسور معروف است هرچند فقط تا اول دبیرستان درس خوانده است. او به سه قتل اعتراف کرد. بچه که بودم پدرم راننده کامیون بود و خانواده خوبی داشتم و مادرم همیشه هوایم را داشت. اما خاطره ای در کودکی دارم که مرا به قاتل تبدیل کرد. بعد ...
رابطه سیاه مرد با خواهر همسرش
زندگی کردن به من معرفی کردی؟ ولی او هر بار در پاسخ می گفت اصلا به شوهرت علاقه نداشتم و اگر رابطه ای بوده به اصرار او بوده است. شوهر 24 ساله این زن نیز به رییس دادگاه گفت: من چهار سال از همسرم کوچکتر هستم. به او علاقه زیادی دارم ولی با او بودن مرا شاد نمی کند و زمانی که کنارش هستم احساس خاصی ندارم. وی ادامه داد: همسرم موقعیت شغلی خوبی داشت و به همین خاطر با او ازدواج کردم. ...
هنوز خبری از استخوان جمجمه نیست!
. روز پیوند که سه شنبه بود از ساعت 9 صبح تا 5 بعدازظهر پسرم را در اتاق عمل نگه داشتند. ساعت 12 ظهر متوجه شدیم در بیمارستان همهمه شده و بیشتر پرسنل دارند به سمت اتاق عمل می روند. نگران شده بودیم پرسیدیم چی شده که چند پرستار در جواب به ما گفتند؛ استخوان جمجمه پسرتان نیست که بخواهند پیوند بزنند. بعد که مطلع شدم، رفتم پیش رییس بیمارستان و گفتم استخوان جمجمه بچه من کجاست؟ رییس ...
قاتل سریالی: نمی توانم گریه کنم
اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفتند. درخواست قصاص صبح دیروز در جلسه بازجویی، فرزند یکی از مقتولان هم حضور داشت و برای دو متهم درخواست قصاص داد. وی درباره حادثه به خبرنگار ما گفت: خانه مان در اسلامشهر است. پدرم قبلاً قصاب بود، اما از چند سال قبل با خودروی پرایدش مسافرکشی می کرد. من صبح ها با خودرویش کار می کردم و پدرم نیز عصر ها مسافرکشی می کرد. معمولاً او از اسلامشهر به ...
نقشه پلید زن طماع/ او برای شوهرش زن دوم گرفت و ...
زن 29 ساله که برای شکایت از هوویش وارد مرکز انتظامی شده بود، در تشریح سرگذشت تلخ خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: 4 سال قبل و در حالی که دختر 8 ساله ای داشتم، از همسرم طلاق گرفتم چرا که او اعتیاد شدیدی به موادمخدر صنعتی داشت و روزگارم را سیاه کرد. من هم برای آن که بتوانم دخترم را از این زندگی فلاکت بار نجات دهم بعد از جدایی از فرامرز به مشهد آمدم و به یکی از مراکز حمایتی ...
بخش دوم؛ حسرت 17 ساله
محمدجواد آنتن داد و بعد از چندتا تماس بی پاسخ، جواب داد. -محمدجواد کجایی؟ خوبی؟ چرا جواب تلفنت رو نمیدی؟ حسن و حسین کنارتن؟ حالشون خوبه؟ -خیلی عادی جواب داد: آره ما خوبیم، چیزی شده؟ -با تعجب پرسیدم: چیزی شده!؟ نصف جون شدم! مگه توی شبستان نبودی؟ اونجا تیراندازی نشده؟ -آره ما توی شبستانیم. ولی اینجا خبری نیست! با بچه ها نمازمون رو خوندیم. آنتن نداشتم که ...
جست و جوی آسمان در غربت
می شد رسیدگی می کردند و نزد پزشک می بردند، همیشه به اسرا دلداری می داد. یک روز یکی از نگهبانان گفت توافق کرده اند و قرار است بروید، ما هم باور نمی کردیم. تا نوبت به اردوگاه ما رسید، یک ماهی این خبرها ادامه داشت. کم کم از تلویزیون عراق دیدیم که اسرا آزاد شده اند. ولی خدا خدا می کردیم این آزادشدن ها پایان نیابد که ما باز آن جا نمانیم. چون کسانی که قدیمی بودند و 8 تا 10 سال اسارت داشتند، ثبت ...
شوهر نامردم با دختر خواهرم رابطه نامشروع دارد/ فکر می کردم رفت و آمدهایش به خاطر پسرم است!+جزییات
او پس از ازدواج با یکی از بستگانم، مرا همانند کارگر یک منزل تحقیر کرده است و هوویم در قصری که من ساخته ام امروز پادشاهی می کند و ... بیشتر بخوانید: عاقبت شوم محبت های همسرم به خواهرم/شوهرم نصف شب رفت اتاق...! شوهرم به خواهر 15 ساله ام تجاوز کرد| او خودش را کشت! زن 38ساله با بیان این که همسرم مرا بلاتکلیف رها کرده است، درباره قصه زندگی اش به کارشناس ...
سرپرستی 20 خانواده نیازمند | از کنج خانه هم می توان به درد مردم رسید
استفاده می کنم. یگانه از 16 سال پیش به صورت جدی دنبال کارهای خیر رفته است و در حال حاضر 20 خانواده نیازمند را سرپرستی می کند. یگانه با مرور خاطراتش نحوه آشنایی اش را با شیدا بازگو می کند: شیدا با برادرم صمیمی بود. مرتب به خانه مان رفت و آمد می کرد. همین امر باعث شد از من خواستگاری کند. چون مؤمن بود مادرم او را دوست داشت و به این وصلت رضایت داد. سپس ادامه می دهد: من پدر نداشتم. مادرم کار ...
مصدق یک اصلاح طلب بود
...، دختردایی مصدق بوده است و کیانوری (که از 10 سال قبل جاسوس روس ها بوده است) هر روز زنش را به خانه مصدق می فرستد که درباره نبض اوضاع و فعالیت مصدق جاسوسی کند و حزب توده متناسب با آن عمل کند. از این جاسوس ها در بخش های مختلفی وجود داشته است. در کمیسیون نفت قبل از ملی شدن وقتی جلسه داشته باشند 8 بار آبدارچی چای می آورد. چرا اینها شک نمی کردند؟ از لحاظ تاکتیکی باید متوجه می شدند. به هر حال در ...
دلنوشته زیبای دختر دهه هشتادی برای شهید عجمیان
که با صدای راننده به خود آمدم. رسیده بودم؛ شوق و ذوق عجیبی داشتم. با عجله یکی یکی مزارهای شهدا را رد می کردم... آن قدر عجله داشتم که متوجه گذشت زمان نشدم. بالاخره رسیدم، باور کردنش برایم سخت بود؛ با دیدن مادر شهید به یاد لحظه به شهادت رساندن شهید عجمیان افتادم و چشمانم از اشک پر شد. اندکی بعد به خودم آمدم و به مادر شهید نزدیک شدم. قلبم آرام و قرار نداشت؛ در آن لحظ ...
خیانت شوهرم را بخشیدم اما خودم گرفتار خیانت شدم و لو رفتم و همسرم ...
تازه در مقطع دکترا دانش آموخته شده بودم که روزی فهمیدم همسرم به من خیانت می کند با وجود این او را بخشیدم و به زندگی مشترکمان ادامه دادم ولی خودم متوجه نشدم که چگونه در فضای مجازی به ارتباط شیطانی روی آوردم و این گونه فرصتی برای جدایی به دست همسرم دادم چرا که ... بیشتر بخوانید: زن 28 ساله ای که با شکایت همسرش مبنی بر ارتباط با جوانی غریبه وارد کلانتری آبکوه مشهد شده بود، با ...
سریالهای ماهواره ای رو دیدی؟ این زن به این سبک به شوهرش خیانت کرد!
فروختم و خانه ای در نزدیکی خانه مادر زنم خریدم اما بعد از اسباب کشی به خانه جدید رفتارهای همسرم تغییر کرد .او دیگر به من اهمیتی نمی داد تا اینکه متوجه شدم به پسر همسایه به نام احسان که دوست دوران کودکی اش بوده علاقمند شده است. قبلا همسرم از خاطرات کودکی اش با احسان زیاد برایم صحبت کرده بود. وقتی آنها بعد از سالها با هم روبه رو شدند خاطرات دوران کودکی شان زنده شده و احسان به همسرم ابراز علاقه کرده ...
دوست شوهرم با اصرارهای همسرم به من تعرض کرد!
گونه ای که هر روز بیشتر از هم فاصله می گرفتیم. این اوضاع آشفته از من زنی افسرده ساخته بود. اسارت در خانه شوهر ساعت ها می کردم یا با پسرم سرگرم می شدم تا غصه هایم را فراموش کنم. وقتی مشکلم را با خانواده ام در میان گذاشتم، نه تنها حمایتی از من نکردند بلکه اموال و دارایی های انوش را به رخم کشیدند و این گونه تحقیرم کردند. از سوی دیگر زمانی که همسرم متوجه شد خانواده ام هیچ حمایتی از ...
دختر معلولم این فیلم های زشت را از خواهرش نشانم داد...
ازدواج کردم، اما 5 سال بعد هنگامی که اولین دخترم به دنیا آمد. همسرم بسیار ناراحت شد و زن مطلقه دیگری را به عقد خودش درآورد. چراکه دخترم کرو لال بود و او نمی خواست با معلولیت فرزندم کنار بیاید! در این شرایط من به زندگی مشترک ادامه دادم. و در حالی فرزند دوم را باردار شدم که دیگر شوهرم بیشتر اوقات خود را در منزل هوویم می گذراند. و مبلغ ناچیزی برای مخارج زندگی به من می ...
شهادت با طعم تشنگی
این مجروح هم دوست دارد مثل تو فریاد بکشد؛ اما تیر کنار قلبش خورده نمی تواند داد بزند؛ چون تیر تکان می خورد و به قلبش بیشتر فشار می آید با شنیدن این حرف با صدای بلند گفت: خواهر من چیزیم نیست او را به اتاق عمل ببرید گم کردن آدرس خانه پدرم در مسیر شیراز در تمام طول جنگ در آبادان برای کمک به رزمندگان ماندم و از سال 1359 تا سال 1362 از خانواده ام خبری نداشتم بعد از 3 سال پسرعمویم ...
فاتحه وسط فوتبال تا فرو بردن سر اسرا در فاضلاب
درکنارم شهید شدند یکی بچه شهریار کرج بود یکی اهل پاسارگاد و دیگری اهل همدان بود که خانه دو تن از آن ها و خانوادشان رفته ام اما خانه آن که همدان است نتوانستم تاکنون بروم. خاطره ای از همان شهید پاسارگاد است را برایتان روایت می کنم. شهید هوشنگ هوشیاری بخاطرش امکانات محدودی که داشتیم از بین ما پر کشید. شهید هوشنگ هوشیاری را در همان اردوگاه که قبرستان داشت دفن کردند که بعد سال 1382 بود من به ...
اینجا خانه ما| روز مبارزه با بیکاری مادران!
درشت را که سرتاسر آشپزخانه را فرش کرده بودند، جمع کردم و بعد هم جاروبرقی را برای خرده ریزها به کار انداختم. حیف! آن صحنه می توانست به عنوان دکوری بدیع برای یک برنامه تلویزیونی استفاده شود! مشغول جارو کشیدن بودم که علی آمد و با نوای من گشنمه! در یخچال را باز کرد و تخم مرغی شکار کرد. - مامان جان! اگر ناهارت رو کامل خورده بودی، اینقدر زود گرسنه نمی شدی. همین طوری خشک و خالی ...
مروری بر زندگینامه شهید مدافع حرم ماشاءالله شمسه
سال 68 و دختر دومم سال 78 در بروجرد به دنیا آمد . ترس شهید شدنش را همیشه داشتم اما هیچ وقت مانع نمی شدم چون خیلی علاقه داشت آن زمان هم جنگ بود و همه می رفتند و کسی ممانعت نمی کرد ما هم به این امر رضایت داشتیم چون وظیفه ای بر عهده همه بود اما در عین حال نگران بودیم و آمادگی هم داشتیم که هر خبری را دریافت کنیم. حاجی بیشتر وقت ها در مأموریت بود حتی وقتی هم پیش ما در بروجرد بود زیاد خانه ...
رفتار تبعیض آمیز والدین با فرزندان چه پیامدهایی دارد؟
... من به عنوان کوچک ترین عضو خانواده همیشه در دسترس والدینم بودم تا اگر کاری داشتند، انجام دهم. شاید علت آن بود که فکر می کردند انرژی زیادی دارم. خواهرم معمولاً به خرید می رفت، زیرا می توانست رانندگی کند. خانه ما شلوغ بود و سگی به نام شبا نیز داشتیم. به طور کلی، به نظر من همه چیز منصفانه به نظر می رسید. اما سال گذشته در جمع خانوادگی یکی از برادران به طور ناگهانی گفت که فکر می کند من ...
خانواده ام با تصور شهادتم تا یک سال برایم مزار ایجاد کرده بودند
که مجروحیت شدیدتری نسبت به بقیه داشتند به شهادت رسیدند و بعد ها هم افرادی بر اثر بیماری در اردوگاه شهید شدند. آیا در زمان اسارت رابطه مکتوبی با خانواده داشتید؟ مدت یک سال به عنوان مفقودی بودم و حتی مراسم شهادت، سوم، هفتم و چهلم مرا برگزار کرده بودند، اما بعد از یک سال که صلیب سرخ به اردوگاه آمد، امکان مکاتبه برای اسرا فراهم شد و در آن زمان بود که بعد از یک سال اولین نامه ام ...
بازخوانی گفت وگویی خواندنی با مریلا زارعی | خدا عطاران را دوست دارد! | اگر دل آدم خوش باشد نان و پنیر هم ...
به گزارش همشهری آنلاین، گفت وگو با مریلا زارعی در تیرماه تابستان سال 1391 برای مجله 24 در شرایطی انجام شد که او به دلیل عضویت در هیئت داوران نخستین جشنواره ی فیلم ویدئویی تهران روزهای شلوغی را می گذراند. اما به خاطر علاقه اش به فیلم خوابم می آد و آثار رضا عطاران از گفت وگو استقبال کرد و با اشتیاق حرف هایش را درباره ی رضا عطاران، دلایل بازی در فیلم او و وضعیت سینمای کمدی با ما در میان گذاشت. زارعی ...