سایر منابع:
سایر خبرها
کارگاهی که گره سفارش می گیرد!
های زنان بافنده کارگاه حسینی شده و انگار دل و جان با هم سپرده ام و دیگر تمام حواسم پی همان گره آبی وسط گل قالی ماند. دعای خیر معصومه خانم دنبال گره ام به عرش رفت و آسمانِ حسین؛ در بحبوحه حال خوش جدیدم، گفتم شما هم چیزی بگو، هر چه از دلت می آید. او هم قلاب به دست می گوید: به عشق امام حسین آمدم اینجا، شکر خدا و به لطف امام حسین کارها روی روال پیش می رود. هر وقت کارگاه باز شود ...
کنشگری شاعرانه مدح شهیده در جامعه الزهرا(س) برگزار شد
باشد که این پیر جماران این نائب امام زمان را از یاد نبرید. آیا می دانید پیروزی ما از چیست؟ همه آنها از دعاهای نیمه شب امام ماست که وقتی همه خواب می باشند و درهای رحمت الهی باز است به سوی خدا می رود و به درگاه خدا ناله می کند و دعا به رزمندگان و همه مسلمین می کند، پس شما هم امام را دعا کنید دست از روحانیت در خط امام و ولایت فقیه برندارید و همیشه یار و یاور و پیرو ولایت فقیه باشید، مساجد را خالی ...
گزین گویه هایی از کتاب های آلبرتو موراویا به مناسبت سالگرد درگذشت این نویسنده بزرگ
. چنان عاشق بودم که یادم می آید یک روز به او گفتم: منم می خوام مریض شم... اقلاً این جوری ازم مراقبت می کنی. او لبخندزنان جواب داد: دیوونه شدی... سالمی و قدر سلامتی تو نمی دونی. گفتم: آره، دلم می خواد مریض شم... این جوری اقلاً بعضی وقتا یه دستی رو پیشونیم می کشی ببینی تب دارم یا نه... صبح ها، صورتمو با آب ولرم می شوری... و وقتی احتیاج دارم، آماده به خدمت، لگنچه به دست، به طرفم می دویی و ...
می گفتند سپاه از حزب الله برای رژه نیرو آورده/ رضایت رهبری از تغییر اجرای رژه|گفتگو با مبدع رژه نوین سپاه
برگزار می کنند. رژه نوین سپاه که نام اصلی رژه سپاهیان محمد رسول الله(ص) برای آن انتخاب شده است، توسط یکی از مربیان جوان رژه در پادگان امام رضا(ع) شهرستان کازرون به نام حمیدرضا راوش متولد سال 1356 طراحی شده است. اتفاقات، زندگی آقای راوش را در مسیر دیگری قرار می دهد و موجب می شود از همان سنین نوجوانی با تدریس، ورزشهای رزمی و هنر آشنا شود و از فردی که علاقه ای به نظامی شدن نداشته است، شخصی را ...
نگاهی به چند داستان مهدوی در حوزه کودک
امام زمان علیه السلام می رسد. بچه ها در این داستان سوالات مهمی درباره امام مخصوصا طول عمر ایشان می پرسند و پدربزرگ سعی می کند پاسخ های ساده و قابل فهم به آنها بدهد: هر شب قبل از خواب، پدر بزرگ، داستانی از زندگی امام ها برایمان تعریف می کرد. همیشه اول می گفت روزی، روزگاری در زمان های قدیم... . یک شب سارا پرسید امام ها فقط در زمان های قدیم بودند، بابایی؟ او در پاسخ های خود از طبیعت و عنصر ...
هدیه خاص
. چرا مادر این را می پرسید؟! -نه مامان خرج نکردم. مادر کنار فاطمه نشست. نایلون لقمه را توی دستانش گذاشت. -دخترم می دونم اون پول خودته؛ اما می شه به من قرضش بدی؟ حال آبجی زهرا خوب نیست. باید ببرمش دکتر. پول خودم کمه. گوش فاطمه شروع کرد به زنگ زدن. یک دفعه سردش شد. دهانش را باز کرد که بگوید نه! پولش را خودش خیلی لازم دارد. نگاهش به دست مادر افتاد. ...
آقا ردای سَبزِ اِمامَت مُبارک // پوشیدَنِ لِباسِ خِلافَت مُبارَک // اِی آخَرین ذَخیرهِ زَهراییِ حَسَن // ...
...> #آغاز_امامت_حضرت_مهدی_عج شد امام آخرین و دل برایش بیقرار سامرا شد ریسه بندان! از یمین تا به یسار جان فدایِ آن عبا که تار و پودش حیدری ست بر تنش زیبا نشسته؛ با کمال و با وقار حک شده با دستِ حق بر تیغه ی شمشیر او لا فتی إلّا علی(ع) لاسیف إلّا ذوالفقار می برَد تاج ولایتعهدی اش را جبرئیل می شود طاووس أهل الجنّه صاحب اختیار دل بیا ...
روایتی از لشکر 3 نفره نیروی هوایی ارتش از زبان فرمانده شهید منصور ستاری
صمیمیت رفتاری و کرداری آن برادران قرار گرفته بودم که با فریاد دوستانه ای گفتم: بابا بیا هر جا می خواهی برو؛ اما این جان خودتان است که دارید با آن بازی می کنید، با نگاهی عمیق به آنها گفتم خدا نگهدار، به امید دیدار. فرمانده شهید نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران تصریح می کند: پیگیر شدم از نوع ماموریت و تاریخ و اشاره به جیپ استیشن، برایم مُسجل شد که باز هم این تیم(رحمت الله اکبری نراقی ...
زن های روستا با دیدن من بسیجی شدند
.... خانه دیگر جا نبود که بتوانم چایی تعارف کنم. همه داشتند اتفاق های این چند روز را تحلیل و بررسی می کردند. تا اینکه حاج عباس با صدای بلند گفت امام آمد. همه محو تماشای تلویزیون بودند. بعد از آمدن امام، همسایه ها از زیر چادرشان کلوچه و نقل درآوردند و به همدیگر تعارف کردند. من هم دوباره چای ریختم و از همسایه ها پذیرایی کردم. خوشحال بودیم که همه آبادی توانسته است از همین قاب کوچک تلویزیون لحظه ...
نتیجه شوخی با فرمانده ای به نام سردار علی هاشمی!
...، محسن پور را پیاده کردم و رفتم حصیرآباد. پدر و مادرم آن جا زندگی می کردند. خیابان ساکت بود. وقتی پیچیدم توی کوچه مان قلبم داشت از حلقم بیرون می آمد. منتظر بودم جمعیت زیادی دم در جمع شده باشند ولی هیچ خبری نبود. نفس عمیقی کشیدم و قدم هایم را تند کردم. در همان تاریکی پدرم را دیدم. پالتو پوشیده بود و دست هایش را کرده بود داخل جیبش و دم در قدم می زد. دوباره پلک زدم. گفتم حتما خیالاتی ...
فال حافظ یکشنبه 2 مهر 1402
گذشتن از موانع و مشکلات اراده فولادین و عزم راسخ نیاز است، توانایی و استعدادهای فراوانی دارید که قبل از شروع هر کار ابتدا باید آنها را شناخته و خود را محک بزنید. فال حافظ متولدین اردیبهشت بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند که به بالای چمان از بن و بیخم برکند گفتم اسرار غمت هرچه بود گو می باش صبر از این بیش ندارم چه کنم تا کی و چند ...
ناراحتی رهبر انقلاب بخاطر عملی نشدن درخواست متفاوت همسرشان /انگشتر عقیق به چه کسی رسید؟ کد خبر: 889608 / ...
. جلوتر از همه، بانویی عصا به دست تکیه به دیوار داده است. پشت سرش صفورا ایستاده و با دوستانش فهیمه، فاطمه و نرگس منتظرند درب بیت باز شود. خوشحالی در چشم این دختران دهه هفتادی که احتمالاً یا فرزند شهید هستند یا فرزند جانباز و رزمنده، برق می زند. بانوان مهمان آقا؛ از خرمشهر تا اردبیل! همه سر تا پا شوق نفر جلویی ما حدود 17 ساعت راه را با اتوبوس طی کرده تا از خرمشهر مستقیم، خودش را به ...
دنیایِ دِه!!!(18)
الان تومنی ده شاهی با گذشته فرق دارد. دیروز یکی فریاد می زد که؛ "مدرکی که با چند میلیون می توان خرید و قانون اش این است که؛ "هر چه مدرک قلمبه تر، شُل کردنِ جیب هم بیشتر" نگاه به نوشته های روی دیوار هم کفّاره دارد چه رسد به کتاب و دفتر" وقتی گفتم لنگ یک مقاله ام. گفت: "بند را شُل کن، بقیه اش با من!" دیروز عیال می گفت: چه نشسته ای به امید دوست، آشنا و همسایه که سوار بر اسب ...
فال حافظ امروز یکشنبه 3 مهر 1402؛ هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است
جهانم گر چه پیرم فال حافظ امروز شما نشان می دهد آنقدر که به فکر دیگرانی به فکر خودت نیستی و فقط به این فکر می کنی که به عهدی که با دوستانت بسته ای عمل کنی. در این روزگار پر غوغا بهتر است بیشتر به فکر خود باشی تا بتوانی گلیمت را از آب بیرون بکشی. خودت را دست کم نگیر. مطمئن باش صدای تو به خدایت می رسد. تعظیم تو بر جان و خرد واجب و لازم انعام تو بر کون و مکان فایض و ...
امامی که زیارتش موجب نجات از غم می شود / نگاهی گذرا به زندگی امام حسن عسکری(ع) / هشت سفارش امام یازدهم ...
از شیعیان نامه می نوشتند و با رساندن این چوبدستی توسط نامه رسانان یا پیشکارشان، نامه را بدست شیعیان می رساندند. این پیشکار می گوید چوبدستی را از طرف امام بردم، در بین راه دیدم که شخصی چند گوسفند همراه دارد که آنها را بطرفی می برد. بعد می گوید به من گفت اینها را به این سو راهنمایی کن. من چوبدستی را برداشتم و به این گوسفند زدم یک دفعه دیدم چوبدستی دو تا شد و مقداری از نامه ها از داخل چوب بیرون افتاد ...
دروغ هایی که بر آتش التهاب های پاییز 1401 دمید
های اجتماعی منتشر شد. فیروزی در این فایل صوتی می گوید: خواهشی از مردم ایران دارد؛ اینکه کاری کنند یک بار دیگر دخترش را ببیند. او می افزاید: چه امضا کنم و چه نکنم، اینها من را می کشند. ولی دلم می خواهد برای آخرین بار دخترم را ببینم. بعد از 10 سال خدا به ما یک بچه داد. کلا 18 روز دیدمش. فقط آرزو دارم قبل از اینکه اینها بلایی سرم بیاورند دخترم را ببینم. بعد از چند روز دوم بهمن ماه قوه ...
15 کتاب از رشادت و دفاع از میهن؛از دایکه کان ایستاده اند تا زلال
کتاب می خوانیم: ابراهیم با هفت خیزِ بلند خود را به خاکریز اسماعیل رساند و آن را چنگ زد. خاک و سنگ کنار رفتند. صعود کرد. بالای تاج خاکریز آتشی را دید. سرازیر شد. گرد و غبار که کنار رفت، دید چشمه ای کوچک از میان چاله ی خمپاره سر باز کرده است. دست به سوی آسمان بالا برد: الله اکبر!... این کتاب با 192 صفحه، شمارگان 200 نسخه و قیمت 100 هزار تومان منتشر شده است. روایتی از ...